۱۴۰۲ فروردین ۸, سه‌شنبه

حزب حکمتیست، یک موضعگیری دیگر به نفع پوتین

دیوان کیفری بین المللی ICC روز ۱۷ مارس امسال حکم جلب و دستگیری پوتین، رئیس جمهور روسیه که با فرمانش ارتشی با سلاح‌های آخرین مدل، خانه و کاشانه و مدرسه و بیمارستان را بر سر پیر و جوان و زن و مرد و کودک اوکرائینی ویران کرده است، را صادر کرد. من فکر می‌کنم که این یک اقدام بسیار مهم است، حتی اگر همین نهاد هیچوقت حکمی اینچنینی در مورد کسینجر، بوش‌های پدر و پسر و هزاران جنایتکار جنگی دیگری صادر نکرد و اصلا به روی مبارکش هم نمی‌آورند. حزب حکمتیست – خط رسمی، این را البته قبول ندارد و در اطلاعیه‌ای تحت عنوان "دادگاه لاهه قاضی یا شریک جرم؟" دقیقا همان حرفهای پوتین را در خصوص این حکم تکرار کرده است. لیستی از جنایات بلوک متقابل بلوک پوتین - اسد - جمهوری اسلامی را آورده است که این اقدام سمبلیک و مهم را بی اعتبار کند. عقل سالم نمی‌تواند بفهمد که اگر کسی مثل پوتین و یا بوش و خامنه‌ای یک چنین کارت قرمزی از یکی از نهادهای خودشان دریافت کند، چرا به ضرر جامعه است؟ وقتی اقدامی باعث شود که پوتین مانندی در ۲۰۲۴ در گوشه دیگری از جهان، اگر در خیال جنایاتی مثل ولادیمیر پوتین امروز در اوکرائین بود، دست و پایش را جمع کند که شاید فردا او هم دچار یک چنین سرنوشتی بشود، چرا بد است و باید تقبیح کرد؟



این اطلاعیه می‌گوید از آنجا که بوش در عراق آدم کشت و ای سی سی اقدام مشابهی نکرد، پس این یکی هم قبول نیست! من می‌گویم باید یک چنین اقدامی را ارج نهاد و به همین نهاد گفت ما بعنوان شهروندان این جهان معترضیم که شما هنوز کسینجر و بوش و اردوغان را دستگیر نکرده‌اید. وقتی که راه کارگر به ما اعتراض کرد که چرا برای کوتاه کردن دست والدین مذهبی پلیس صدا می‌زنید، گفتیم که این حق کودک است که در یک جامعه بدون تعرض به جسم و جانش با بقیه شهروندان برابر زندگی کند. و امروز می‌گوئیم که این حق کودک اوکرائینی است که زندگی کند. این حق بیمار اوکرائینی است که بیمارستان بر سرش آوار نگردد. اگر کارگران و کمونیستها نمی‌توانند جلوی پوتین را بگیرند، حداقل می‌توانند اعتراض کنند که کسی که اسلحه و پلیس را در اختیار دارد، این کار را بکند.

حزب حکمتیست - خط رسمی، متاسفانه یک موضعگیری دیگری به نفع دشمنان طبقه کارگر اتخاذ کرده است.

۲۸ مارس ۲۰۲۳

۱۴۰۱ اسفند ۲۳, سه‌شنبه

جمهوری اسلامی اعتراف می‌کند که کودک را به کار می‌گیرد

حسین نظری که مدیرکل خدمات شهری شهرداری تهران است، در گفتگوئی با خبرگزاری مهر تایید کرده است که کودکان بعنوان نیروی خدمات شهری به کار گرفته می‌شوند. می‌گوید که “مطمئن باشید این ضعف در سال جدید حتما برطرف خواهد شد”.

کودک بودن در ایران زیر سیطره جمهوری اسلامی مترادف است با تباهی. کودکی که قرار است بازی و کودکی کند، که قرار است مدرسه برود و شادی کند، درگیر فربه کردن بیشتر جیبهای مقامات ریز و درشت جمهوری اسلامی است. جامعه‌ای که بیکاری بزرگسالان از سر و کولش می‌بارد، حکومتش کودک را به کار می‌گیرد که کم بخواهد، که اعتراض نکند، که مورد هر سواستفاده و اجحافی قرار بگیرد. واضح است که دولتی که کودکان را در خیابان مورد گلوله‌های جنگی قرار می‌دهد و ده‌ها نفر را کشته و اعدام کرده و دهها نفر را با گلوله‌های ساچمه‌ای نابینا کرده است، قرار هم نیست که برخورد بهتری با کودکی که خانواده‌اش محتاج نان شب است، بکند.



اما راه حلشان برای این افتضاحی که دیگر نمی‌شود درباره اش دروغ گفت و حاشایش کرد هم درست مثل بقیه راه حل‌هایشان، رجوع به غیب و “انشاءالله درست می‌شود” می‌باشد. می‌گوید: “مطمئن باشید این ضعف در سال جدید حتما برطرف خواهد شد.” آخر چطوری؟ چه برنامه‌ای دارید که کوچکترین بهبودی در زندگی آدم کارگر و “غیرخودی” صورت بگیرد؟ چرا مردم باید وعده‌های خشک و خالی و بدون پشتوانه‌تان را، که بیش از چهل سال است بی‌مالیات همینطوری تولید می‌کنید را بپذیرند؟

بیخود و اتفاقی نیست که نیروی اصلی انقلاب حاضر جوانانی هستند که تا یکی دو سال و بعضا یکی دو ماه پیش کودکی بیش نبودند و می‌دانند که این رژیم بهشان یک زندگی بدهکار است. یک کودکی بدهکار است که دیگر از دست رفته است. کودکان، جوانان، و در یک کلام جامعه این وضعیت را دیگر از جمهوری اسلامی نمی‌پذیرند و به کمتر از سرنگونی آن رضایت نخواهند داد.

مندرج در ژورنال ۱۴ مارس ۲۰۲۳

۱۴۰۱ اسفند ۱۹, جمعه

پرده‌ها می‌افتند

از همان اولین انتشار اخبار مربوط به مسمومیت دانش آموزان که هدف اصلی آن هم دانش آموزان دختر بود، کسی شکی در این نداشت که کار خود رژیم است. رژیمی که زنان را سنگسار می‌کند، با فتوای امامان جمعه‌اش بصورت زنان اسید می‌پاشد و زنان را دشمن خونین خود می‌داند، معلوم بود که این جنایت را نیز سازمان داده است. رژیمی که در صدد بود از دانش آموزان و مدارس و بخصوص دانش آموزان دختر که نیروی اصلی انقلاب هستند و جلوی صف انقلاب مانده‌اند انتقام بگیرد، معلوم است که این جنایت را نیز سازمان داده است. این را البته یکی از خودشان با زبانی که دیگر اکنون برای همه آشناست، گفته بود که کار خودشان است. در اخبار آمده بود که یک عضو کمیسیون امنیت مجلس گفته است: “این یک حرکت سازمان یافته است.” و چه کسی سازمان یافته تر از این ماشین جنایت پیشه می تواند در این جغرافیا عمل کند که از مدارس غرب کشور تا شرق و از مرکز تا جنوب و شمال دست به کشتار کودکان زده است. اما خامنه‌ای، که از هر کلامش عجز و درماندگی در برابر انقلاب بیرون می‌جهد، مثل هر زمان دیگر جلو آمد و گفت که این کار دشمن است! مهاجرانی هم، که دیگر رسما بعنوان فرستاده رژیم به لندن کار می‌کند، آن را به انقلاب زن، زندگی، آزادی نسبت داد.

اما بعد از این همه پنهانکاری و “کی بود، کی بود، من نبودم”ها، بالاخره پرده‌ها افتادند و حداقل یکی بخاطر این کودک کشی دستگیر و راهی زندان شد. او هم خبرنگاری است که پی‌گیر این موضوع در قم شده بود. رسانه‌های داخل ایران روز یکشنبه خبر دادند که علی پورطباطبایی که در قم زندگی و خبرنگاری می‌کند، به دنبال پی‌گیری اخبار مسمومیت دانش آموزان بازداشت شده و حساب کاربری تویتیرش هم بسته شده است. این را البته محسنی اژه ای با زبان خاص ‌آخوندی گفته بود که “هر کسی چیزی در این باره گفت که معلوم شد سونیت دارد بازداشت خواهد شد”! این رژیم جنایت پیشه مثل کسی که مرگش را جلوی چشمانش می بیند به هر اقدامی که دست می‌زند افتضاح دیگری بالا می‌آورد، هر چه بیشتر در تقلا برای زنده ماندنش دست و پا می‌زند، بیشتر در باتلاق مرگش فرو می‌رود.



جمهوری اسلامی بازنده این جنگ است. این حکمی است که جامعه و در پیشاپیش آن دانشجویان و دانش آموزان دختر با صدای رسا اعلام کرده‌اند. رژیمی که در اوج ضعف و ناتوانی به رذالت و دنائتی دیگر دست زده که فقط بر آتش خشم مردم و عزمشان برای سرنگونی این رژیم جانی و کودک کش می‌افزاید. جامعه می دانست که این رژیم جنایتکار قرون وسطائی در صدد تولید سلاح های هسته ای و شیمیائی است، برای بکار گیری اش علیه خود مردم! و این هم دلیل دیگری است که مردم مصممند سرنگونش کنند.

"مندرج در انترناسیونال ۱۰۱۵"

ما نیروی سیاسی نجس نداریم

این یادداشت بیشتر به قصد جواب به تعدادی از سئوالاتی که در مورد "نشست رهبری حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کمونیست کارگری ایران" مطرح شده اند نوشته شده است.

در اطلاعیه دو حزب مزبور آمده است: "این نشست به منظور تبادل نظر حول تحولات سیاسی و انقلاب جاری در ایران صورت گرفت. در این نشست اهمیت اتحاد شکل گرفته در دل انقلاب زن زندگی آزادی میان بخش‌های مختلف مردم و مشخصا مردم کردستان و سایر نقاط کشور، ضرورت اتحاد برای مبارزه علیه جمهوری اسلامی و مقابله با جریانات انحرافی و تفرقه افکن، اعتراضات و اعتصابات قدرتمند در شهرهای کردستان در طول انقلاب زن زندگی آزادی، بیانیه بیست تشکل صنفی و مدنی که خیلی شفاف خواست‌های مردم را بیان کرده است، اهمیت اعتصاب و اعتراض علیه مسمومیت دانش‌آموزان و دانشجویان در کردستان و در سطح کشور، و ضرورت انحلال سپاه و بسیج و سایر نیروهای سرکوب از جمله مسائلی بود که مورد بحث قرار گرفت. شرکت کنندگان در این نشست بر تداوم تبادل نظر پیرامون اوضاع جاری و انقلاب تاکید گذاشتند." همچنانکه از این پاراگراف معلوم است، این نشست در دل انقلاب زن، زندگی، آزادی برگزار شده و در مورد مسائل مشخصی بحث و تبادل نظر شده است. بعضی از دوستان به جنگ کومه‌‌له و حزب دمکرات در دهه ۶۰ شمسی اشاره کرده‌اند که عجالتا بگویم به شرایط مشخص امروز بی‌ربط است.

حزب کمونیست کارگری یک حزب بزرگ و مطرحی است که نماینده قطب چپ در این انقلاب است. این حزب باید بتواند به پیشروی این انقلاب کمک و پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی را تسهیل کند. باید بتواند در امتداد انقلاب نیروهای راست را هر چه بیشتر حاشیه‌ای و کمک کند قطب چپ جامعه دست بالا پیدا کند. این حزب اگر نتواند کاری کند که زن در این مملکت آزاد شود، کارگر قدرت بگیرد و دیگر حقش خورده نشود، به "اسطوری بورژوازی ملی و مترقی"، به ده‌ها نوشته تئوریک در همان دهه ۶۰ میلادی و به "مارکسیسم و جهان امروز" و "برنامه یک دنیای بهتر" و دیگر نوشته‌های تئوریک بعدتر کمکی نکرده است. هر کسی که با لنین آشنائی ابتدائی داشته باشد می‌داند که لنین در دل انقلاب روسیه، هم انقلاب فوریه و هم انقلاب اکتبر، خیلی کارهای این تیپی کرد که امروز حزب کمونیست کارگری در حال انجامشان است.

تعدادی از دوستان، نمی‌دانم از کجای این اطلاعیه، نتیجه گرفته‌اند که این دو حزب اتحاد و یا ائتلاف کرده‌اند. تنها کلماتی که از "اتحاد" در این نوشته آمده، "در این نشست اهمیت اتحاد شکل گرفته در دل انقلاب زن زندگی آزادی میان بخش‌های مختلف مردم و مشخصا مردم کردستان و سایر نقاط کشور، ضرورت اتحاد برای مبارزه علیه جمهوری اسلامی و ...". این اولین باری نیست که ما گفته‌ایم این انقلاب مردم را حول سرنگونی جمهوری اسلامی متحد کرده است. اینجا تأکید شده است که این انقلاب باعث اتحادی بین مردم در کردستان و جاهای دیگر ایران شده است. جواب آنهایی را که از این اتحاد ناراحت هستند را داده‌ایم و بقول معروف، اگر در خانه کس است یک حرف بس است! حزب کمونیست کارگری سیاست اتحاد با هیچ حزب و جریانی را ندارد.

دوستانی معترضانه سئوال کرده‌اند که منظور از ضرورت "مقابله با جریانات انحرافی و تفرقه افکن" چه است؟ ما بارها در نقد و افشای نیروهای راست و مشخصا رضا پهلوی گفته‌ایم که کنفرانس مونیخ‌شان، پروژه وکالت‌شان، کنفرانش هالیفکس‌شان، تشکیل دولت در خارج‌شان، پرویز ثابتی‌شان و امثالهم، این انقلاب را تضعیف و باعث تفرقه در صفوف آن برای سرنگونی جمهوری اسلامی می‌شود.

 


بحث و تبادل نظر احزاب اپوزیسیون

حزب کمونیست کارگری سیاست مشخصی درباره تبادل نظر و جلسه با نیروهای سیاسی اپوزیسیون دارد. گفته‌ایم که با نیروهای اسلامی و نیروهایی که در سرکوب و جنایات علیه مردم دست داشته‌اند، بحثی نداریم. ما سیاست نجس، و حلال و حرامی در بین نیروهای اپوزیسیون نداریم و با هر کسی و هر جائی که لازم باشد، منهایی آن مواردی که ذکر شدند، می‌نشینیم و تبادل نظر می‌کنیم. ما قبلا در همین راستا، نیروهای سیاسی اپوزیسیون و همین حزب دمکرات کردستان را هم به کنگره حزب‌مان دعوت کردیم. حزب دمکرات کردستان، گرچه حزب ناسیونالیسم کرد است، اما قبلا هم گفته بودیم که در یک سناریوی سیاه و سفیدی، در طیف سناریوی سفید است. این حزب امروزه نیرویی در جنبش سرنگونی است و با کسانی که کارت آس پرویز ثابتی را رو می‌کنند، میانه‌ای ندارد. یکی از دوستان سئوال کرده است: "نشست و مذاکره دو حزب که به جنبش‌های متفاوتی تعلق دارند ناروشن و مبهم است." اگر توضیحات بالا کافی نبوده‌اند، لازم می‌دانم بگویم در جنبش سرنگونی احزاب با افق و نمایندگی طبقات متخاصم هم شرکت می‌کنند. ما باید بتوانیم در پروسه این انقلاب، با افشاء اهداف و عملکرد نیروهای راست، با توان رهبری صفوف این انقلاب، راست و احزاب نماینده منافع راست جامعه را حاشیه‌ای کنیم. نیروئی که در جامعه، به هر دلیل و به هر درجه‌ای می‌تواند نیرو جابجا کند، را نمی‌توان بی‌محل کرد.

۱۱ مارس ۲۰۲۳

هیچ کس و هیچ دولتی به اندازه جمهوری اسلامی دشمن ایران و مردم ایران نیست!

یکی از دوستان فیسبوکی من استاتوسی تحت عنوان: "خانم گلشیفته فراهانی ملاقات شما با برنارد لویی ضد ایرانی نشان می دهد که از سیاست چیزی نمی دانید. بهتر است که در سیاست دخالت نکنید." ازشان پرسیدم: "ضد ایرانی یعنی چی؟" جواب دادند: "ایشان خواهان نابودی و تجزیه ایران از طریق مداخله نظامی خارجی است." من البته برنارد لویی را نمی شناسم و نمی دانم که این چیزهایی را که به او نسبت داده شده اند، حقیقت دارند یا نه؛ اما در جواب این دوست این کامنت را نوشتم:



"در این استاتوس و کامنت شما نکاتی هست که من اجازه می خواهم نظرم را درباره آنها بنویسم. ایرانی که مردمش در کمال تباهی زیر چکمه های خونخواران و شکنجه گران له می شوند، تجزیه اش و یا کلیتش برای این مردم اهمیتی ندارد. مگر هر کسی که توانش را داشته از آن جهنم فرار نکرده است؟ ایرانی که حیاط خلوت چپاولگران، شکنجه گران و قاتلان اسلامی است، برای کسانی که زیر چکمه های بسیجیان و ساواکیان له و لورده می شوند و یا شدند، دو شاهی سوخته نمی ارزد. اگر از ایران منظورمان خاک و جغرافیای آن سرزمین است، خاک همه کشورها مثل هم است. اگر منظور مردم آنجاست، خط و نشان کشیدن برای کسانی که این ازدواج زورکی را نمی خواهند، نمی خواهند در چهارچوبی باشند که هر روز بهشان زور گفته می شود، فقط و فقط در خدمت به این وضعیت است. این حق هر کسی است که چه بعنوان شخص آن مملکت را ترک کند و چه بعنوان جمعی تحت عنوان "ملت" از آن کشور جدا شوند.

هیچ کس، از جمله گلشیفه فراهانی، برنارد لویی، مسیح علینژاد و غیره، و هیچ دولتی، از جمله اسرائیل، فرانسه، آمریکا و غیره در این دنیا به اندازه جمهوری اسلامی و سران ریز و درشتش دشمن ایران و مردم ایران نیستند. لطفا آدرس غلط ندهید."