۱۳۹۳ شهریور ۲۵, سه‌شنبه

جدائی اسکاتلند و سرنوشت کردستان

دو روز دیگر، ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۴، مردم اسکاتلند به پای صندوقهای رأی خواهند رفت و درباره ماندن و یا جدا شدن از بریتانیای کبیر تصمیم خواهند گرفت. در یادداشت "استقلال اسکاتلند و کردستان" این سئوال را جلوی خواننده گذاشتم که چرا این حق مردم اسکاتلند است که بدون مزاحمت دیگران، دیگرانی چون آمریکا و روسیه و ایران و ترکیه، که مردم کردستان عراق با اینگونه مزاحمتها روبرو هستند، تصمیم بگیرند، اما مردم کردستان این حق را ندارند و رأیشان تابع میل پوتین و اردوغان و خامنه ای و اوباما است.
بحث من این نیست و آنجا هم این نبود که جدا شدن یک بخشی از سرزمینی و اعلام استقلال آن کار خوبی هست یا نه! هر تصمیم اینچنینی پیچیدگی های خاص خودش را دارد که باید تک تک آنها را در جای خودش مورد بحث و بررسی قرار داد. گفتم که مردم چک و اسلواکی خیلی متمدنانه تصمیم گرفتند از همدیگر جدا بشوند. اوکرائین خیلی متمدنانه از روسیه جدا شد. وقتی که بلشویکها در روسیه قدرت گرفتند، این حق را برای مردم همه کشورهایی که تزار یک زمانی به زور ضمیمه روسیه کرده بود، به رسمیت شناختند که خود تصمیم بگیرند بمانند یا مستقل شوند. فنلاند و لهستان خیلی متمدنانه تصمیم گرفتند که رأی به جدائی بدهند. نروژ بعد از قرنها بودن در چهارچوب کشوری بزرگتر، سوئد، در سال ۱۹۰۵ تصمیم گرفت از سوئد جدا شود.
هر انسانی که عقلش را به کار بیاندازد و در کلاس درس چماقداری درس نخوانده و در روابط چماقداری بزرگ نشده باشد، و به این سئوال مشخص جلوی خود فکر کند، باید بتواند به این سئوال جواب بدهد که چرا فکر می کند این حق مردم اسکاتلند است که تصمیم به جدائی و یا ماندن در چهارچوب بریتانیای بزرگ بگیرند، اما این حق را برای مردم کردزبان در کردستان عراق را به رسمیت نمی شناسند؟ آیا کسی هست که فکر کند مردم اسکاتلند و اروپا کلا، دارای حق بیشتری از مردم خاورمیانه هستند؟ آیا کسی هست که فکر کند، اما جرأت ابراز آن را ندارد که بگوید خون مردم اسکاتلند رنگین تر و باارزش تر از خون مردم کردستان عراق است؟
اینها سئوالات مشخصی هستند که هر کس به سیاست جدی فکر کند، باید به این سئوالات هم بطور جدی جواب بدهد. شدن یا نشدنش، خوب و یا بد بودنش موضوع این یادداشت نیست!

۱۶ سپتامبر ۲۰۱۴

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر