۱۳۹۶ آبان ۲, سه‌شنبه

آزادایخواهی بوشیستی ناسیونالیسم كرد

هر بار كه بخواهم از كلمه «ناسیونالیسم» برای آن جماعتی كه در كردستان ایران به این اسم شناخته شده اند استفاده كنم، زجر می كشم. پائین تر توضیح می دهم.

بدنبال بمباران نیروهای قذافی از طرف نیروهای ناتو، حزب دمكرات كردستان، آن بخش كه با خالد عزیزی شناخته شده است، بیانیه ای تحت عنوان «کردها حق دارند خواستار حمایت بین‌المللی گردند» صادر كرد. در این بیانیه از بمباران لیبی توسط آمریكا و فرانسه و غیره حمایت شده و بطور ضمنی خواهان آزادی به همان شیوه برای كردها در هر چهار كشور تركیه، ایران، عراق و سوریه شده است. در دفاع از این بیانیه و گلایه های دوستانه بعضی از دوستان این حزب، ناصر ایرانپور بسیار حق بجانب، مطلبی نوشته كه از حمایت ناتو در «آزادسازی كردستان» دفاع كرده است. او در بخشی از مطلبش می نویسد: «در چند کشور ديگر، حمله‌ی غرب و ناتو به‌ ديکتاتوری انجاميده‌ است؟ در آلمان؟ در ژاپن؟ در يوگسلاوی؟ دوستان عزيز، اين مائيم که‌ بايد شما را فرابخوانيم تا ابهامات موجود در ارتباط با انديشه‌ی ضدامپرياليستی و ضدآمريکايی ضددمکراتيک احتمالی خود را برطرف نمائيد.» قصد من نقد این موضع نیست. اینها خودشان گفته اند كه جلوی نیروهای ناتو برای اشغال كشورهای دیگر راه می افتند. قصدم هشدار به تمام آن كسانی است كه به این جریانات هنوز مثل جریاناتی سیاه كه شب و روز برای حمله نظامی و بمباران به ایران رجزخوانی می كنند، برخورد نمی كنند.
اما واقعیت این است كه ناسیونالیسم كرد حداقل در ایران، با هر جزر و مدی در دوری و نزدیكی نیروهای ناتو در حمله و دوستی به دولتهای منطقه، افسرده و یا خوشحال شده اند. آنچه را كه یكی از این احزاب و گروهها دیروز گفته است، امروز بی صاحب مانده است. سیاست و تاكتیكهایشان را با وحشی گری فرماندهان نیروهای ناتو تنظیم می كنند. ناصر ایرانپور در همان نوشته در باره عراق می گوید: «سرنوشت عراق هنوز معلوم نيست، لذا نمی‌توان در مورد آن چنين حکمی داد. به‌ هر حال تصور نمی‌کنم که‌ تازه‌ هيچ نظام ديکتاتوری چون حکومت صدام بتواند بر آن مستولی يابد. مضاف بر اينکه،‌ کردستان عراق زير چکمه‌های صدام چيزی برای از دست دادن نداشت. به‌ هر حال آنچه‌ که‌ امروز ما شاهد آنيم، هر چه‌ باشد، رضايت‌بخش نيز نباشد، ديکتاتوری نيست.» ملا عبدالله حسن زاده، رهبر فكری و معنوی جریان ناصر ایرانپور اما در باره عراق در مورد جریان رقیب خود، حزب دمكرات كردستان بخش مصطفی هجری، می گوید: «بدا به احوال كسی كه از كشوری خارجی بخواهد كه وطنش را برایش اشغال كند و حكومتش را تغییر دهد! … من هر روز عراق را می بینم و هرگز حاضر نیستم كه چنین بلایی سر كشورم بیاید و ایران به چنین حال و روزی مانند عراق بیافتد! … الان هم من برای دفاع از سرنوشت مردمم، حاضرم با حكومت گفتگو كنم.» اینها همچنانكه ملا عبدالله حسن زاده هم گفته است، حاضرند با جمهوری اسلامی گفتگو كنند كه تاكنون بارها كرده اند؛ و هم حاضرند در دالانهای كنگره آمریكا با مقامات دست چندم حكومت بوش برای حمله به ایران نقشه هم بریزند.
بالاتر گفتم كه هر بار كه بخواهم از كلمه «ناسیونالیسم» برای این جماعت استفاده كنم، زجر می كشم. اینها قومپرست هستند. از جنس سرکرده های قبایل توتسی است كه دهها هزار تن از افراد قبیله هوتو را در عرض چند روز نابود كردند. ناسیونالیسم خود یك جنبش ارتجاعی است كه هیچگونه پیشروی ای برای بشر امروزی در بر ندارد. این جنبش در دوره ای، مثلا در عصر انقلاب فرانسه، خود جنبشی مترقی بود كه می خواست «ملت فرانسه» را در برابر شاه فرانسه قدرت ببخشد. «ناسیونالیسم» قومپرست كرد در كردستان ایران اما كوچكترین شباهتی به آن ندارد. بعید به نظر می رسد كه حتی اسمی از آن شخصیتها هم شنیده باشند. از جنس چنگیزخان است كه میکوشید تا با سپاهیانش همه را با قوم خود همرنگ کند. از جنس عمر است كه حمله می كرد و همه مصریان و ایرانیان را با قوم عرب هم زبان و هم مذهب می كرد. از جنس هیتلر است كه فقط نژاد آریا برایش جایگاه داشت و در نظر داشت تمام نژادهای «پست» دیگر را نابود كند. این یكی اما قدرت عمر و چنگیز و هیتلر را ندارد و می خواهد كه كاری را كه آنها در زمان خود كردند، نیروهای بوش و بلر در هیبت ناتو امروز برایش انجام بدهند.
مسئله ابدا این نیست كه كسی بخواهد مثلا به دست درازی نیروهای ارتش دولت تركیه، دولت سوریه و حکومت اسلامی اعتراض بكند كه كردستان عراق را بمباران می كنند. بلكه مسئله این است كه قومپرستان كرد می خواهند از این بمباران استفاده كنند و مثل بارزانی و طالبانی به نان و نوائی برسند. مسئله ابدا دفاع از مردم كردزبان نیست؛ چرا كه در همین یك سال گذشته حكومت عشیره بارزانی و حكومت اقلیم كردستان، كم آزادیها و اعتراض به نداری را سركوب نكرده اند. كسانی كه در امن ترین جاها نشسته و خواهان حمله نیروهای ناتو به ایران و تركیه و سوریه هستند، پشیزی ارزش برای جان هیچ كرد و غیركردی بقول خودشان در هیچكدام از چهار پارچه از كردستان قائل نیستند و در محاسباتشان ابدا دربدری و كشته شدن هزاران هزار زن و كودك و پیر و جوان را منظور نمی كنند.
اما به نظر من یك نگرانی دیگر را هم باید ملحوظ داشت. كسی كه از بوش و اوباما بخواهد برایش با بمب افكن حكومتی دست و پا كند، خود با بمب و مسلسل به جان حداقل غیركرد روستای بغل دستی خواهد افتاد. در كردستان ایران كه چپ قوی بود، جلوی این خوابهای وحشتناك حزب دمكرات كردستان را گرفت. در جامعه ای كه چپ ضعیف باشد و جنبشی قوی در مقابل قومپرستی قرار نگیرد، خالد عزیزی و ناصر ایرانپور می توانند سازماندهندگان قتل عامهای بعدی باشند. این موضوع را باید جدی گرفت و هشداری باشد به هر كسی كه بخشی از نیروهای سیاه در این جامعه نیستند.

١٧ اكتبر ٢٠١١

ایسکرا (٥٩٣)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر