۱۳۹۲ مرداد ۱۲, شنبه

به نام كارگر به روحاني چاپلوسي كردن موقوف!

نوشتن نامه سرگشاده و طومار و عريضه نويسي توسط كارگران و ديگر اقشار جامعه به مسئولين دولتي، هر دولتي و حتي دولتي آدمكش مثل دولت جمهوري اسلامي، يك امر عادي روزمره است كه گاه نويسندگان آن نامه ها براي جلب توجه جامعه مسائلي را در اين نامه ها مطرح مي كنند. مسائلي مثل وضعيت دستمزد، بيمه ها، بيكاري و فقر، وضعيت سانسور و مميزي، وضعيت بهداشت و مسكن، بي حقوقي سياسي و غيره و غيره. اتفاقا نوشتن چنين نامه هايي نوعي اعتراض هم به حساب مي آيند. منتها نامه اي كه اخيرا از جانب ناصر آقاجري به حسن روحاني در سايت "كانون مدافعان حقوق كارگر" درج شده و مدعي است كه "از طرف ٣٠٠٠ تن از كارگران، تكنسينها و مهندسان پروژه هاي نفتي ايران" نوشته شده، از اين جنس نيست. اين نامه گرچه به يكسري از درد و آلام كارگران پروژه اي اشاره مي كند، اما مسئوليت اين معضلات كارگران را نه بر عهده مسئولين و گردانندگان اين حكومت، بلكه بر عهده "مناسباتي" مي اندازد كه براي كسي معلوم نيست چطوري و از كجا وارد ايران شده و بر زندگي كارگران حاكم شده اند!؟
ناصر آقاجري نامه خود را با اين جمله شروع مي كند: "به رغم درخواست مردم و مسوولان متعهد به آرمان‌هاي مردمي در اوايل انقلاب، دولت‌ها با گرايش متفاوت و هر كدام نيز با شعار‌هاي خاص اجتماعي يكي پس از ديگري آمدند و رفتند ولي نتوانستند بر كاستي‌هاي مناسبات اجتماعي فائق آيند كه مرده ريگ ديكتاتوري نظام پادشاهي بود...". به زبان آدمي زاد، "مرده ريگ" يعني "ميراث". با چاپلوسي از "مسوولان متعهد به آرمان‌هاي مردمي در اوايل انقلاب"، مشكلات ٣٥ ساله مردم، كه اساسا محصول حاكميت اين رژيم است، را ميراث نظام پادشاهي مي خواند! سراسر نوشته ايشان حاوي چنين نكات عوامفريبانه و رفع مسئوليت از رژيم اسلامي است. فقر و بيكاري و نداري كارگران را با "واردات بيرويه و بدون كنترل كالاهاي مصرفي آن هم بدون كيفيت"، "نهاد آمريكائي صندوق بين‌المللي پول"، "نئوليبراليسم" و از اين نوع بهانه هاي بنجل توضيح مي دهد. ناصر آقاجري در بهترين حالت از "اقتصاد سرمايه‌داري دوران معاصر (نئوليبراليسم)" گله دارد و نه حتي خود سرمايه داري! اقتصادي كه گويا اگر دخالت دولت نوع كينزي را كنار نمي زد، دنيا در آرامش خاطر كامل بسر مي برد!

گفتم كه بهانه هاي هاي ناصر آقاجري براي وضعيت ايران و وضعيت كارگران و زحمتكشان در اين كشور بنجل هستند. بنجل هستند چرا كه گرچه صندوق بين المللي پول و نئوليبراليسم زندگي را بر تمام دنيا تباه و خانه ميليون‌ها كارگر در چهار گوشه اين جهان را خراب كرده است، اما هيچ مناسباتي بدون اتخاذ آنها توسط دول حاكم بر كشوري خاص دزدكي و از پنجره وارد نمي شوند! هشت سال "جنگ جنگ تا پيروزي" تو بخوان تا خانه خرابي كامل، را چگونه توضيح مي دهيد؟! كشتارهاي سيستماتيك و سازمان داده شده در دهه ٦٠ را چگونه توضيح مي دهيد؟! "رانت"خواري و دزدي و چپاولهاي معروف به دزديهاي آخوندي را چگونه توضيح مي دهيد؟ كهريزكها و سركوبهاي دوره اي، سركوب ٧٨ و ٨٨ را با نئوليبراليسم توضيح مي دهيد؟! سه و نيم دهه به تباهي كشيدن زندگي كارگران و كل جامعه را زير فرش مي كند. پديده آيت الله هاي ميلياردر چگونه؟ دزديها و اختلاسهائي كه هر روز جناحهاي اين رژيم چند قلم آنرا رو ميكنند بعهده كداميك از مسئولين "متعهد به آرمانهاي مردمي" است؟ انگار يكسري تئوريها و مناسباتي بدون پشتوانه دولتي وارد ايران شده اند و توسط دستان و مؤسسات نامرئي زندگي مردم را تباه كرده اند! علاوه بر خانه خرابي اي كه صندوق بين المللي پول و بانك جهاني و نئوليبراليسم و غيره در آلمان و سوئد و تركيه و غيره به پيش مي برند، جمهوري اسلامي ويژگي‌هاي خاص خودش را دارد كه نمي شود با چشم پوشي از آنها ميرزابنويسي كرد و اين حكومت قاتل را تبرئه كرد. خامنه اي كه بهتر از اين نمي توانست تئوري ببافد و حكومتشان را تبرئه كند. كارگران ايران سه دهه است كه چنين بهانه ها و غرولندهايي را، حتي گاها تندتر هم، توسط خانه كارگريها و اينجا و آنجا از بلندگوهاي نماز جمعه ها هم مي شنوند، اما مي دانند كه باني تمام مصائب در اين جامعه و تمام مشكلاتي را كه بر آنها تحميل شده است، همين جمهوري اسلامي است كه حسن روحاني هم در ارگانهاي كليدي آن مسئوليت مستقيم داشته است. كارگران مي دانند كه اينها فقط بهانه هايي هستند از جانب كساني كه در بين كارگران جا خوش كرده اند و در تدوام اين وضعيت و منتظر نگه داشتن كارگران كه "اجازه بدهيد اين يكي شايد كاري برايتان بكند"، نقش دارند. ناصر آقاجري حرف دل آن بخش از جمهوري اسلامي را مي زند كه از دوره خميني تا بحال "مسير راه رشد اقتصادي ايران را استقلال اقتصادي ـ صنعتي و خودكفائي ايران" مي داند. جمهوري اسلامي با شكست دادن انقلاب ٥٧ و با سركوبهاي خونين در هر گامي كه بعد از آن برداشته، با به تباهي كشيدن هرچه بيشتر جامعه اين بساط را پهن كرده و چنين مناسباتي را جاري كرده است. با هيچ درجه تئوري بافي نمي شود رژيم قاتل و آدمكش جمهوري اسلامي را تبرئه كرد.
بعيد به نظر مي رسد كه ناصر آقاجري از زبان حتي يك كارگر هم در آن كشور چنين مهملاتي را سرهمبندي كرده باشد. واضح است كه راه حل كارگران پروژه نفتي هم همان راه حلي است كه كارگران فولاد زاگرس كردستان از روز ٢٤ تا ٣١ تير در پيش گرفتند و متحدانه و يكپارچه تا رسيدن به مطالباتشان هر روزه اعتصاب كرده و بدرست باني مشكلات خود و كل جامعه را "بيت رهبري" و "مجلس اسلامي" دانستند و جلوي همان جاها هم تجمع كرده و اعتصاب خود را ادامه دادند. همان كاري كه كارگران كيان تاير از ٢٦ تير تا ٦ مرداد كردند و به هيچ بهانه و عذر و وعده و وعيدي گوش نداده و جلوي دفاتر دولتي و از جمله "بيت رهبري" تجمع كرده و انگشت اتهام را به سوي اين مفتخوران دراز كردند. همان كاري كه كارگران نيشكر هفت تپه در روز ٧ مرداد انجام داده و گفتند كه جمهوري اسلامي زندگي كارگران را تباه كرده است.
كارگران، تكنسينها و مهندسان شريف پروژه هاي نفتي ايران نبايد اجازه بدهند كه دشمن در لباس دوست ادعا كند از طرف آنها حرف مي زند. هيچ آدم شريفي كه در ايران نان شبش را مديون عرق جبينش و مديون كار شرافتمندانه خود است، با جمهوري اسلامي با اين زبان چاپلوسانه حرف نمي زند، و براي از زير ضرب بدر بردن جمهوري اسلامي، حسن روحاني را از احمدي نژاد و خامنه اي و رفسنجاني جدا نمي كند. كارگران حقشان را كف دستشان خواهند گذاشت!
١ اوت ٢٠١٣

انترناسيونال ٥١٦ 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر