۱۳۹۲ مرداد ۱۶, چهارشنبه

قضیه شركت در مجامع ناسیونالیستها

در حاشیه شركت كومه‌له در "كنگره ملی كرد"

به دنبال شركت كومه‌له (سازمان كردستان حزب كمونیست ایران) در آنچه "كنگره ملی كرد" نامیده می شود، و به دنبال انتشار اطلاعیه "كمیته كردستان حزب كمونیست كارگری ایران" و بحثهای حول آنها، بحث مشروعیت نشست و برخاست با ناسیونالیستها مطرح شده است.
تا آنجا كه به خود این كنگره برمی گردد، من چیز تازه ای ندارم كه به بحث اطلاعیه حزب و مصاحبه محمد آسنگران و چند نوشته ای كه از طرف كادرهای حزب كمونیست كارگری نوشته و منتشر شده اند اضافه كنم؛ اما دوست دارم كه چند كلمه‌ای درباره چرائی نشست و برخاست و شركت در كنگره‌ها و پنلها و میزگردها با جریانات راست و ناسیونالیست بگویم. من اینجا همچنین به برخورد لنین و پلمیك وی با بلشویكها هم در این مورد اشاره می كنم. منتها اشاره به لنین به هیچوجه مرعوب كردن طرف مقابل و دعوت آنها به سكوت نیست، بلكه اشاره‌ای است به تاریخی كه به نادرست به كمك گرفته شده است. ما به لنین مراجعه می كنیم كه از تاریخ هم یاد بگیریم.

فرق شركت در نشست‌ها
دوستانی پرسیده‌اند كه چرا شركت در "كنگره ملی كرد" مورد سئوال قرار می گیرد، اما چرا شركت در میزگردهایی با ناسیونالیستهای غیركرد توجیه می شود؟ اگر جریانی در كنگره ای برای پیش بردن اهداف اعلام شده ای شركت كند، با جریانی كه قرار است در میزگردی و برای رساندن پیام خود به توده هرچه وسیعتری شركت كند، معلوم است كه دو مسئله كاملا جداگانه ای هستند. بقول كامنت دوستی در فیسبوك: "این دو مثل دانه فلفل سیاه و خال مه رویان سیاه می مانند: این کجا و آن کجا." مسعود بارزانی در اولین سخنرانی خود درباره اهداف "كنگره ملی كرد" چنین گفت: "هدف اصلی ما در این كنگره عبارت از این است كه همه احزاب سیاسی هر چهار بخش كردستان صاحب یك گفتمان و استراتژی واحدی بشوند و این استراتژی بر مبنای صلح و همزیستی با ملیتهای دیگر بنیاد گذاشته شود. ... ما نمی خواهیم علیه هیچ ملیت و دولتی در همسایگی خود و در منطقه باشیم. ..." خود "اطلاعیه شماره یک کمیته مرکزی کومه له در رابطه با "کنگره ملی کرد"" با زبان الكن و با اكراه و معترضانه می گوید كه گردانندگان این كنگره یك چنین اهدافی را جلوی كنگره گذاشته اند. عالم و آدم می دانند كه هدف كنگره تأكید بر جنبه صلح و آشتی و همزیستی با دولتهاست. كومه‌له زیر فشار انتقادات بیرونی می خواهد بر جنبه همزیستی و صلح ملیتها در سخنان بارزانی تأكید بگذارد! اما باز هم عالم و آدم می داند كه هیچوقت جنگ و خصومتی بین ملیتها نبوده. این ساخته و پرداخته همین احزاب ناسیونالیست است و با كنار رفتن آنها همه می دانند كه چه صلح و دوستی ای بین آنها هست. اما این اهداف از پیش تعیین شده، كه "اطلاعیه شماره یك ..." هم معترضانه به آن اشاره می كند چه ربطی به شركت در میزگرد و پنل با ناسیونالیستهای ایرانی دارد؟! "كنگره ملی كرد" قرار است همزیستی با دول تركیه و ایران را مشروعیت بدهد و به پیش ببرد. كومه‌له رفته و در كنگره ای شركت كرده و یكی از اعضای كمیته رهبری آن است كه قرار است كارهای مشخصی بكند! کومله شاید ـ و من امیداورم که - به اهداف اعلام شده این کنگره اعتراض بکند، اما این اعتراض در تصمیمات کنگره تعیین کننده نخواهد بود و تاثیری هم نخواهد داشت. شرکت کومله بعنوان بخشی از کنگره و حامی کنگره، قابل مقایسه با نشست و برخاست با رضا پهلوی و فرخ نگهدار و مصطفی هجری و غیره در یک میزگرد یا پنل نیست. این دو ماهیتا پدیده های متفاوتی هستند.

اجازه بدهید فرق بین این پدیده را، كه گفتم ماهیتا پدیده های متفاوتی هستند، توضیح بدهم. وقتی كه كمونیستی در پنلی با یك ناسیونالیست شركت می كند، حقانیت بحث خود را در كنار بحث آن ناسیونالیست به قضاوت مخاطبین می گذارد و سر جایش هم جواب آن ناسیونالیست را می دهد و دیگران قضاوت می كنند. وقتی فرخ نگهدار و مصطفی هجری به كنگره یك حزب كمونیستی دعوت می شوند، آنها می آیند و در میان دهها مهمان و نماینده دیگر در آن كنگره به بحثهای بین نمایندگان گوش می دهند و در وقتی كه به آنها اختصاص داده شده، اظهار نظر می كنند. كنگره بر مبنای حرفهای آنها قطعنامه ای تصویب نمی كند. اما اگر حزبی در كنگره ای شركت كرد و كنگره از قبل اعلام كرده باشد كه هدفش مشروعیت گرفتن برای اهدافش از جانب احزابی است كه گردانندگان كنگره فكر می كنند سخنگوی بخشی از مردم هستند و اتوریته آن احزاب را پشت اهداف اعلام شده اش می اندازد، این یك عمل هیچگونه سنخیتی با پدیده استفاده از تریبون و یا گوش دادن به مهمانی در كنگره و كنفرانسی ندارد. به نظر من مهم است كه رفقای معترض كومه‌له به این مسئله و تفاوت بین این دو پدیده توجه كنند.

متد لنین درباره استفاده از بلندگوهای موجود
دوستانی از كومه‌له در صفحات رسانه های اجتماعی به شركت لنین و بلشویكها در دومای روسیه در پی انقلاب ١٩٠٥ و فوریه ١٩١٧ اشاره كرده بودند و شركت كومه‌له در "كنگره ملی كرد" را با آن مقایسه كرده و یك متد دانسته‌اند. به نظر من این دوستان تاریخ را با دقت مطالعه نكرده اند. لنین هیچ وقت در مجالس و مجامعی كه بورژوازی از قبل اهدافش را تعیین كرده بود شركت نكرد. این یعنی مشروعیت دادن به كاری كه بورژوازی می خواهد انجام بدهد و این از اساس با متد لنین مغایرت دارد. شركت لنین در آن مجامع در چهارچوب همان میزگرد و پنل‌هایی می گنجد كه بالاتر به آن اشاره كردم. او اهمیت بیش از اندازه به رساندن پیامش به توده هرچه وسیعتری و از طرق بلندگوهای مختلفی كه در اختیارش قرار می گرفتند می داد. در سالهای اخیر آكادمیسینی به نام لارس ت لی تحقیقات با ارزشی درباره زندگی سیاسی لنین انجام داده است. حاصل كارهای او از جمله كتابی است به نام "لنین". لارس لی در این كتاب به جنبه‌های مختلف زندگی سیاسی لنین اشاره می كند و به اهمیتی كه لنین به استفاده از بلندگوهایی كه بورژوازی در اختیار سوسیال دمكراسی و بلشویكها قرار می دهد، می پردازد. مثلا لنین از اسامی مستعار زیادی استفاده می كند كه بتواند مطالبش را در نشریات و روزنامه‌های مجاز منتشر كند. او به مقالات لنین و مطلبی از كامنف اشاره می كند كه از زبان ازوپی (Aesopian Language) (زبانی كه بعضی مسائل را سرپوشیده بیان می كند) استفاده كرده تا از سد سانسور رد شوند. لارس در جائی از كتاب "لنین" قسمتی از بحث و پلمیك لنین با یك سوسیال دمكرات تبعیدی، جورجی سالومان، در بروكسل را آورده است كه خواندنی و جالب است. (این قسمت از كتاب از كتاب "خاطرات" سالومان نقل شده است.) لنین در مسافرتی به بروكسل به خانه سالومان می رود و بعد از برگشت از جلسه سخنرانی ای كه سوسیال دمكراتهای تبعیدی در بروكسل برای لنین تحت عنوان "درباره اوضاع كنونی" ترتیب داده اند، دنباله بحث در جلسه را تا طولی از شب با سالومان در منزل او ادامه می دهد. بحث داغی بین لنین و سالومان در باره موضع آن بخش از سوسیال دمكراتهایی كه خواهان استعفای نمایندگان سوسیال دمكراسی در دوما هستند، در می گیرد. لنین سرسختانه از آن نمایندگان دفاع می كند و خواهان ماندن و استعفا ندادن آن نمایندگان می باشد. لنین می گوید كه دوما یكی از بهترین تریبونهایی است كه سوسیال دمكراسی باید به بهترین وجهی و تا جائی كه ممكن است از آن استفاده كند. و اینجا لازم است كه یادآوری كنم شركت بلشویكها و لنین در دوما نه از سر موضع پارلمانتاریستی بلكه از سر استفاده از تریبونی بود كه در اختیارشان قرار گرفته بود. این را لارس لی هم به ما یادآوری می كند! همین موضع را لنین در انقلاب فوریه ١٩١٧ هم پی می گیرد.
بهرحال موضع لنین در شركت در مجامع احزاب طبقات دارا را فقط از سر "شركت برای برانداختن نظام سرمایه داری" می توان توضیح داد. لنین در مقاطع مختلفی بر این تاكتیك تأكید داشته است. موضع رفقای كومه‌له در "كنگره ملی كرد" را با هیچ درجه ارفاقی نمی توان چنین توضیح داد و توجیه كرد.

ناسیونالیسم خوب، ناسیونالیسم بد
منطقی كه امروزه و در مواجهه با بحث شركت كومه‌له در "كنگره ملی كرد" از جانب اعضا و كادرهای كومه‌له جلو كشیده می شود این است كه اگر ما با ناسیونالیستهای كرد می نشینیم شما هم با ناسیونالیستهای دیگری هستید. ما هم داریم حرف خودمان را می زنیم. اجازه بدهید چند مثال بیاورم. رفیق بهروز ناصری در نوشته "در باره شرکت کومەله در کنگره ملی کرد" رو به حزب كمونیست كارگری می نویسد: "اما مشکل آنجاست که شما رفقا به همان اندازه که از ناسیونالیسم کرد به آن شیوه ای که خود بیان کرده اید دوری میکنید، با ناسیونالیسمهای دیگر همین برخورد را ندارید و با فرمول سکولاریسم مناسبات با ناسیونالیسم دیگران را محفوظ میدانید." رفیق دیگری در یك بحث در فیسبوك می نویسد: "سوال دیگر این است مگر ناسونالیسم خوب و بد دارد؟ چه طور نقد کنگره ملی کرد وارد عمل می شوید ولی از ان طرف با اتحادیه میهنی که قاتل رفقای کمونیستمان هستند می نشیند و مماشات سیاسی می کنید." و رفیق دیگری هم دعوت رضا پهلوی، فرخ نگهدار، رجوی و غیره به كنگره حزب كمونیست كارگری توسط منصور حكمت را به ما خاطر نشان می كند.
كادرهای كومه‌له از منتقدینی بوده اند كه دائم از شركت كمونیستها در میزگرد و پنلهایی با نمایندگان احزاب راست انتقاد كرده اند. (حتی از شركت احزاب ناسیونالیست كرد مثل حزب دمكرات كردستان ایران و سازمان زحمتكشان در مجالسی كه ناسیونالیستهای ترك و الاحواز و غیره هم در كاخ سفید و غیره شركت می كردند، ابراز اعتراض می كرد.) بالاتر توضیح دادم كه شركت كومه‌له در "كنگره ملی كرد" با دعوت از رضا پهلوی برای شركت در كنگره حزب كمونیست كارگری و یا شركت مینا احدی در میزگرد تلویزیونی با كاظم علمداری و یا شركت منصور حكمت در پنل بی بی سی با خانباباتهرانی و داریوش همایون دو متد متفاوتی هستند. اما بالاخره این سئوال هنوز در برابر رفقای منتقد ما قرار دارد كه بالاخره شركت در مجامع و مجالس ناسیونالیستها مجاز هست یا نه؟ اگر نیست، چرا اصولا باید با حزب دمكرات كردستان و بارزانی و پ ك ك سر یك میز، آن هم نه برای جدل و بحث و پلمیک، بلکه بر سر تعیین سیاستی واحد و دیکته شده توسط بارزانی نشست؟ نكند این یكی چون كردزبان و خودی هستند و از منظر چپ سنتی ناسیونالیسم بیرون از حكومت و سركوب شده است قابل قبول است و آن یكی نه؟ یك بام و دو هوا؟!
٤ اوت ٢٠١٣

(ايسکرا ٦٨٧)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر