۱۳۹۲ مهر ۲۳, سه‌شنبه

نكاتی درباره اعتراضات و مجامع عمومی كارگران


در این شرایط فقر و فاقه كه جمهوری اسلامی سعی می كند با سركوب اعتراضات كارگری همراه كند، آنچه كه می تواند باعث نگرانی فعالین كارگری و اجتماعی بشود، این است كه كارگران در خلاصی از این وضعیت احساس استیصال بكنند. لازم نیست به هیچ كارگری توضیح داده شود كه در شرایطی فوق العاده سخت و غیرانسانی زندگی می كند! مطمئنا هر فعال كارگری که یك چنین تجربه‌ای دارد، وقتی بخواهد برای همكار خود وضعیت فعلی را توضیح دهد، با احساس "توضیح واضحات" روبرو شود. اما همان همكار انتظار دارد راهی برای خلاصی از این وضعیت جلویش گذاشته شود. بسیاری از كارگران از تاریخ ایجاد و مبارزه تشكل‌های كارگری، چه در سطح ملی و چه بین المللی اطلاع دقیقی ندارند اما در زندگی روزمره خود این را تجربه كرده اند كه چگونه تلاش آنها برای ایجاد تشكل كارگری با مقاومت و مخالفت شدید كارفرماها و دولت كارفرماها مواجه می شود. و همین مقاومت و مخالفت طبقه سرمایه دار چگونه می تواند به دست كشیدن از تلاش برای ایجاد تشكل در بخشی از كارگران دامن بزند. اینها و صدها تجربه اینچنینی موارد و موانعی هستند كه روزانه فعال كارگری باید با آنها كلنجار برود.

در جائی كه فعالین كارگری به هر دلیلی مستقیما به مسئله "ایجاد تشكل كارگری" نپرداخته اند، می شود تلاش خود برای سازمان دهی و متشكل كردن كارگران را به شیوه های دیگری جلو برد و مزایا و محسنات متشكل شدن را به میانشان برد. من اینجا به چند سرخط مهمی كه موانع مهمی را ایجاد كرده اند و یا می توانند موانع موجود سر راه را بر دارند، خواهم پرداخت.

 

تشكیل مجامع عمومی

مجامع عمومی كارگری، آن ظرفی از تشكل كارگری هستند كه در شرایط خفقان و بی تشكلی، دم دست ترین ظرف تشكلیابی كارگران هستند. شاید رژیمی بتواند جلوی ایجاد شورا و یا سندیكای كارگری را بگیرد. اما نمی‌شود جلوی جمع شدن كارگران و بحث كردن حول مسائلی كه به زندگی اش ربط مستقیم دارد را گرفت. نمی‌توان به كارگران گفت كه درباره میزان افزایش دستمزد با دیگر رفقایت صحبت نكن. حتما كارفرما و حراست و پاسدارهایش سعی در ممانعت از این كار هم خواهند كرد، اما دفاع از جلوگیری از این كار برایشان گرانتر تمام می‌شود.

مجمع عمومی منظم و سازمانیافته، تشكلی است كه مثلا كارگران در دوره منظم هفته‌ای و یا هر ماهی یكبار دور هم جمع می‌شوند و به مسائل مورد نظر می‌پردازند. مثلا اگر اعتصابی صورت بگیرد، قبل از اعتصاب مجمع عمومی برگزار می‌كنند و روی چگونگی پیشبرد اعتصاب و زوایای مختلف آن بحث و گفتگو می‌كنند؛ و بعد از اعتصاب هم برای نتیجه گیری و بررسی نقاط ضعف و قدرت آن باز هم به بحث و گفتگو می‌پردازند.

تشكیل مجامع عمومی كارگری می تواند اشكال مختلفی بخود بگیرد. بهترین و مطلوب ترین شكل آن، تشكیل منظم مثلا هفته ای یكبار در یك ساعت خاص و ثابت در طول ساعات كاری و در یكی از سالن‌های محیط كار است. اما تا فراهم شدن شرایط برای این شكل مطلوب، ما نمی توانیم و نباید دست روی دست بگذاریم و از تشكیل مجامع عمومی خود غافل بمانیم و یا بی میل باشیم. فعالین و رهبران كارگری می توانند كارگران را به یك جای مشخصی كه برای تشكیل جلسه مجمع عمومی در نظر گرفته اند، هر چند نامنظم، دعوت كنند و بر سر مهمترین مسائل به بحث و گفتگو بپردازند. فراخوان چنین مجامع عمومی ای بخصوص در جریان مسائل حادی كه كارگران با آن روبروند و یا زمزمه هایی به گوش كارگران می رسد، مهمتر است و راحت تر كارگران را بسیج می كند. می گویم مهمتر است چرا كه بخصوص در چنین مواقعی همه كارگران خواهان تبادل نظر و یافتن راهی برای موقعیت پیش رو هستند. تشكیل این مجامع عمومی حتی می تواند غیرفرمال و همانند مثلا جمع شدن برای یك پیك نیك هم صورت بگیرد.

نكته دیگر این است كه اگر تعداد شركت كنندگان در مجامع عمومی به هر دلیلی رضایت بخش نبود، نباید ناامید شد و در پیگیری برای ایجاد مجامع عمومی كوتاهی كرد. شركت هر تعداد از كارگران در مجامع عمومی فرصتی است كه همین تعداد از كارگران با هم تبادل نظر كنند و تجربه نشان داده است كه این تبادل نظرات از جانب شركت كنندگان با دیگر كارگران و بخصوص با كارگرانی كه فرصت شركت در مجمع عمومی را نداشته اند، در میان گذاشته می‌شود. هر نوع تجمعی از كارگران، كارگران جوان و با استعداد و همچنین كارگرانی كه می خواهند دخیل باشند را برای روزهای آینده آموزش می دهد.

 

رهبران عملی كارگری

یكی از آسان‌ترین راه برای متشكل كردن كارگران، از طریق معتمدین و رهبران عملی كارگران است. همیشه دو سطح از فعالین كارگری در میان كارگران به كار و فعالیت مشغولند. تعدادی از این فعالین تیپهای هستند كه گاها با احزاب و محافل سیاسی هم در ارتباطند. اینها بر مسائل سیاسی عمومی تر احاطه دارند و گرایش‌های سیاسی معینی را كه در جامعه فراگیرترند، در جنبش كارگری و در بین كارگران هم نمایندگی می كنند. این افراد شاید تفاوت اساسی زیادی از لحاظ سنی و تجارب مبارزاتی و اجتماعی با توده های كارگران علی العموم نداشته باشند. بسیار تجربه شده كه فعالینی وارد محیط كاری شده اند كه نه تجربه مبارزاتی عجیب و غریبی دارند و نه از لحاظ عملی كار زیادی برای رفیق و همكار بغل دستی خود انجام داده اند كه بتوانند با یك فراخوان و یا یك سخنرانی كوتاه بقیه را به یك كار عملی مشخصی متقاعد بكنند. اینها اما كسانی هستند كه تعدادی از كارگرانی كه می خواهند كاری بكنند با آنها همنظری می كنند و از آنها رهنمود می گیرند. كسانی هستند كه در حین اعتصاب و اعتراضی، زمانی كه كارگران با حوصله بیشتر به حرف و پیشنهادات همدیگر گوش می دهند، راه حل جلو می گذارند و مسائل را فراتر از همان لحظه معین بررسی می كنند.

گروه دیگری از فعالین كارگری هم هستند كه عموما رهبران عملی كارگران هستند و بعضا نه تنها تجارب مبارزاتی بیشتری دارند، بلكه معتمدین توده های كارگر در مسائل روزمره و اجتماعی هم بوده اند. كسانی هستند كه بر سر یك زورگوئی مشخص به فلان كارگر، با كارفرما و عوامل مدیریت در افتاده اند. برای مشكلات شخصی كارگران بیخوابی كشیده اند. برای حل مشكلات كارگران حمایتهایی سازمان داده اند. كارگران آنها را كسانی می دانند كه دلسوز آنها هستند و در موارد مشخص هم به فراخوان همین رهبران و معتمدین، وارد اعتراضات و اعتصابات كارگری می شوند. منتها این رهبران لزوما بر اهمیت این مسئله كه كارگران را به اعتراضات دسته جمعی فرابخوانند آگاهی كافی ندارند، اتكا نمی كنند و اهمیت آن را هم تجزیه و تحلیل نمی كنند. بسیار مشاهده شده كه با مسائل عمومی و بزرگتر، نه بعنوان مسائلی عمومی كه باید برایشان دنبال راه حل عمومی بود برخورد می كنند، بلكه راه حل شخصی دنبال می كنند. اینها كسانی هستند كه اگر در ارتباط با دسته اول فعالین كارگری قرار بگیرند، به راه حل عمومی و بزرگتر فكر كرده و پی می برند و آن را جلوی كل كارگران می گذارند و رهبر عملی این اعتراضات هم می شوند. دسته اول فعالین كارگری می توانند و لازم است كه این رهبران عملی را متوجه این جنبه از اعتراض بكنند و دشواری‌های این كار را هم با آنها در میان بگذارند.

 

پس زدن فشارهای حاشیه ای

توده كارگران، مبارزه در محیط كار را بر سر دستمزد و شرایط كار شروع می كنند و سریع این به اصطلاح مبارزه بر سر "مطالبات اقتصادی" و "اكونومیستی" به مبارزه ای سیاسی و رو در رو شدن با پلیس و اطلاعات كشیده می شود. رهبران واقعی كارگری كاری می كنند كه كارگران را به میدان بیاورند و كارگران هم با نگاه به وضعیت معیشتی خود و اجحافاتی كه بر آنها می رود وارد عرصه اعتراضات می شوند. اما همیشه در حول و حوش این اعتراضات دو سه نفری پیدا می شوند كه با حرفهای بی ربط ـ كه ظاهرا خواهان همه چیز هستند ـ اعتراض كارگران به "مطالبات اقتصادی" را تحقیر می كنند و رهبران این اعتراضات را زیر فشار می گذارند كه مثلا چرا خواهان انقلاب نمی شوید! این "دو سه نفر" اگر روزیشان را جای دیگری نگیرند، ماه زده هایی هستند كه فقط باید بی محلشان كرد. این نوع ماه زده ها، نه كارگران را برای اعتراض به سطح پایین دستمزدها و بیكارسازیها و عدم پرداخت دستمزدهایشان فرامی خوانند و نه به اعدام‌های فله ای در جامعه، نه به بیحقوقی زنان، نه به نداری خانواده های فقیر، نه به رواج تحمیق مذهبی و نه به ایجاد تشكل كارگری فرا می خوانند، ولی وراجی می كنند كه كارگران را همچنان برده نگه دارند و رهبران كارگری را هم زیر فشار برای دست كشیدن از سازماندهی كارگران می گذارند. فعالین سوسیالیست و كمونیست، در هر جائی كه هستند، چه در خیابان و محله و باشگاه و چه در كارخانه و مدرسه و مزرعه، اگر فرصت را مناسب تشخیص دادند باید از انقلاب و انقلابیگری حرف بزنند و فرصت را از دست ندهند. اما حرف من درباره خروس بی محل بودن است. زمانی كه هیچ مناسبتی ندارد و جامعه در هیچ موقعیتی انقلابی ای هم نیست، تجمعی كه بخاطر دستمزدهای پرداخت نشده و بیكاری برپا شده، می تواند با وارد كردن بحث بر سر "نئولیبرالیسم چیست؟" "به جای اعتراض به اجحافات مستقیم كارگران پیش رو، درباره انقلاب حرف بزنیم" و غیره به بیراه می رود و متشتت می شود.

نكته دیگر اینكه دیده شده كه با جنب و جوش كارگران برای متشكل شدن، سر و كله افرادی پیدا می شود كه امرشان متشكل كردن كارگران و به پیش بردن امر پیش روی كارگران مشخص همان محیط كار نیست. این موضوع نیز باید با تیزبینی از جانب رهبران عملی و فعالین سیاسی مورد توجه قرار بگیرد و تمركز را همچنان بر متشكل و متحد كردن كارگران حول مسائل مشخص و حاد پیش روی فعالین كارگری بگذارند. یادآوری این مسئله از این نظر مهم است كه مشغول مسائل حاشیه ای و بی ربط شدن، ما را به راحتی می تواند از توده كارگران و مشغولیتهای آنها دور نگه دارد كه كل مبارزه و تلاش فعالین و رهبران كارگری را به باد خواهد داد.

 

از چه پرهیز كنیم؟ چه كارهایی را دنبال كنیم؟

مجمع عمومی ظرفی برای اتحاد كارگران است. یك ظرف حزبی نیست! فعالین احزاب و گرایشات مختلف، كارگران را حول سیاستهایی كه فكر می كنند درست است و فكر می كنند مطالبات كارگران از طریق اتخاذ سیاستهای این فعالین حصول خواهند شد فرامی خوانند، و با این افق هم در مجامع عمومی شركت می كنند و در تشكیل این مجامع فعالند. ما نمی دانیم كه مسئله عمومی تر جنبش كارگری و كارگران برای فعالین دیگر گرایشات و احزاب آنها تا چه حد مهم هستند، اما بنوبه خود باید از ایجاد تنش نابجا كه انرژی ما را به تحلیل ببرد و ما را از وظایف اصلی مان دور كند شدیدا پرهیز كنیم. ما توده كارگران را تا حدی كه ممكن است سازمان می دهیم و سیاستهایی را كه فكر می كنیم كارگران را در مبارزاتشان موفق خواهند كرد در مجامع عمومی به بحث می گذاریم و برایشان استدلال همراه با تجارب تاكنونی می آوریم. تصمیم نهایی با همین توده هاست كه چه سیاستهایی را اتخاذ خواهند كرد.

اما مجامع عمومی منظم كارگری ظرف همدلی و همنظری كارگران است و محدود به مسئله افزایش دستمزد و بیكاری و بیمه‌ها نیست. جای بحث و تبادل نظر درباره مسائل عمومی تر سیاسی جاری در جامعه نیز هست. جای بحث بر سر اعدام‌ها، فقر و فلاكت عمومی در جامعه، تحمیق مذهبی، بی حقوقی كودكان، جنگ آمریكا و عراق و سوریه و غیره نیز هست. جای بحث بر سر بیحقوقی زنان است. جای بحث بر سر انتخابات و اعتراضات وسیعتر در جامعه نیز هست. جای بحث بر سر مسئله قدرت سیاسی نیز هست. همه این مسائل مسائلی هستند كه مستقیم و صد درصد به كارگران هم مربوط هستند. این مسائل اما با خونسردی و قاطی نكردن سطوح بحث مطرح می شوند كه در بین توده های هر چه وسیعتری از كارگران و فعالین كارگری همدلی و همنظری ایجاد كند.

مسئله سازماندهی و آماده كردن كارگران، بخصوص برای، و حول و حوش اعتراضات، فراتر از ایجاد مجامع عمومی هستند. فعالین كارگری، فعالینی كه از یك گرایش و یا حتی از یك حزب هستند برای خودشان جلساتی حول مسائلی كه مطرح می شوند و یا باید بشوند برگزار می كنند. دایره این نوع جلسات در گام بعدی باید گسترده‌تر بشوند و فعالین احزاب و گرایشات دیگر را نیز در بر بگیرند. این اساس اتحاد عمل كارگری است. در این جلسات، كه من آن را جلسات اتحاد عمل كارگری می نامم، سعی برای ایجاد بیشترین هم‌نظری قبل از ورود به اعتصاب و اعتراضی به عمل می آید.

 

در مورد مجامع عمومی كارگری و كلا تشكلهای كارگری تحت هر نام و عنوانی، مسائل دیگری را نیز می شود مطرح كرد و به بحث گذاشت. در آخر می خواستم به بحث قانونیت و علنیت نیز اشاره بكنم كه برای طولانی تر نشدن نوشته فعلا از آن صرف نظر می كنم چرا كه بارها در باره این موارد صحبت كرده ایم و راه حل خودمان را جلوی كارگران گذاشته ایم.

١٣ اكتبر ٢٠١٣
(کارگر کمونیست ۲۸۲)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر