۱۳۹۸ فروردین ۳۰, جمعه

سال اعتراض، سال متشکل شدن


سال ۹۸ می‌رود که به سال پر تحولی در جامعه ایران تبدیل شود. از یک طرف شبح اعتراضات خیابانی دیماه ۹۶ دو دقیقه هم خواب راحت برای سران رژیم باقی نگذاشته، و از طرف دیگر چشم انداز ادامه اعتراضات وسیع توده‌ای بر علیه وضعیتی که با جاری شدن سیل به بار آمده، رژیم را در وحشت فرو برده است. توده‌های مردم معترض به درست بانی همه مصائب در جامعه و از جمله همین سیل را هم سران این رژیم قاتل و آدمکش میدانند که چهل سال است زندگی را بر مردم این جامعه تباه کرده‌ است. بقول اطلاعیه‌ای از سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، “نتوانسته اند حداقل خدمات ضروری را برای سیل زده گان فراهم کنند و تنها شاهکار آنها حضور نمایشی در بعضی از مناطق سیل زده بوده است که حضور بی تأثیر آنها با تنفر مردم جواب گرفته است.” این اعتراضات در سال ۹۸ همچنان ادامه خواهند داشت، چرا که رژیم جمهوری اسلامی نه تنها هیچگونه تدبیر و برنامه‌ای برای حل هیچ مشکلی از توده‌های میلیونی معترض ندارد، بلکه موقعیت جهانی آن هم روزبروز بدتر شده و بر مشکلات سیاسی و اقتصادی آن اضافه و ایزوله‌تر خواهد شد.
اطلاعیه‌ای از حزب کمونیست کارگری خبر از ۶ اعتراض کارگری در فاصله ۱۷ تا ۲۴ فروردین (کارگران تراوس لرستان، کارگران بازنشسته نیشکر هفت تپه، جمعی از معلمان رسمی استان قزوین، جمعی از معلمان مدارس منطقه ۵ تهران، کارگران شرکت خانه سازی ایرداک و کارگران قطار شهری اهواز) می‌دهد که این فقط یک رقم از دهها اعتراض درجریان دیگر است. از طرف دیگر اعتراضات متشکل و سراسری معلمان که اواخر سال ۹۷ شروع شد، و اعتراضات ادامه‌دار و رادیکال بازنشستگان نیز همچنان در حال خروشیدن هستند که رژیم چاره‌ای برای حل آنها ندارد، و انتظار هم نمی‌رود این اعتراضات فروکش کنند.

برای سرنگونی این رژیم باید متشکل شد
از طرف دیگر کارگران و دیگر توده‌های مردم مشغول و در تلاش برای متشکل شدن هستند. معلمان سال‌هاست که متشکل هستند و طی یکی دو سال گذشته فعالیتهای چشمگیر این تشکلات را شاهد بوده ایم که چه تأثیرات مهمی بر کل جامعه گذاشته است. بازنشستگان یکی دو سال گذشته فعالانه درگیر اعتراض بودند و در دل این اعتراضات تشکل‌های خود را به وجود آوردند. کارگران در کارخانه های هپکو، گروه ملی صنعتی فولاد اهواز و نیشکر هفت تپه فعالانه در مجامع عمومی خود شرکت کرده و اعتراضات خود را از این طریق به پیش بردند که همه می دانیم چه تأثیرات پربار و رادیکالی برجای گذاشته است.
اینها تشکل‌های بسیار مهم و مٶثری هستند؛ اما آنچه که در همین روزهای اوایل سال ۹۸ شاهد بوده ایم ایجاد شورا، نهاد و ستادهای همیاری سیل زدگان بوده است که می‌رود تا نطفه سراسری شدن تشکل‌های توده‌ای را در سطحی بسیار وسیع ببندد تا جامعه را بطور مٶثری درگیر مسائل حاد و روزمره خود بکند.
امر سرنگونی حکومت به متشکل شدن و متحد شدن کارگران و مردم معترض نیاز دارد. قدرت کارگران و قدرت توده مردم زحمتکش در تشکل و اتحادشان نهفته است. متشکل شدن در شوراها که امکان دخالت آزاد و مستقیم توده کارگر و مردم معترض را ممکن میکند و ظرف اعمال اراده آنان برای اجرای تصمیماتشان است، تنها راهی است که سرنگونی رژیم جانی و قاتل جمهوری اسلامی را تسهیل کرده و تضمین میکند که خواست و اراده توده مردم توسط خودشان باجرا دربیاد.

جمهوری اسلامی نباید جان سالم بدر ببرد
این وضعیت اعتراضی‌ای که در جریان است و این شور و شوق برای متشکل شدن باید با تمام قوا و با درگیر شدن همه جانبه فعالین جنبش‌های اجتماعی پیگیری شود. اعتراضات کارگران، معلمان، بازنشستگان و پرستاران باید در سطحی بسیار فراتر، در سطحی که بتواند با موقعیت دهشتناک معیشتی آنها مقابله کند، وسعت بیابند و کارگران و بخصوص فعالین درگیر در این اعتراضات در همان سطح هم دست به ایجاد تشکل‌های توده‌ای پایدار بشوند. جنبش اعتراضی زنان در موقعیتی قرار دارد که می تواند بسیار توده‌ای تر بشود و تشکل و نهادهای مدافع حقوق زنان در سطحی وسیعتر ایجاد شوند. اعتراض به جمهوری اسلامی برای وضعیت سیل زدگان باید توده‌ای‌تر بشود و تلاش برای ایجاد نهادهای همیاری با سیل زدگان بیشتر بشود. جمهوری اسلامی خطر ایجاد چنین تشکل‌هایی را متوجه هست و به همین دلیل شروع به ایجاد مزاحمت برای فعالین این تشکل‌ها و حتی زندانی کردن تعدادی از آنها را در دستور کار خود گذاشته است. این البته بدلیل متشکل شدن اولیه توده ها است که جمهوری اسلامی را بوحشت انداخته است.
خطر اعتراضات این دوره برای رژیم اسلامی چنان واضح و غیرچشم پوشی است، چنان وجودش را بطور جدی هدف گرفته که سران ریز و درشت و امروز و دیروزش به همدیگر هشدارهای جدی می دهند. یکی از نمایندگانشان در مجلس گفته است که این سیل رژیم را هم با خود خواهد برد. حجاریان گفته است که اعتراضات توده‌ای همانند امواج دریا هستند که هر بار که به عقب برمی گردند با شدتی بیشتر به جلو می آیند؛ و به دوستانش توصیه می کند که سرشان را پائین بگیرند که این موج بگذرد. غافل از اینکه این موج اینبار قصد برگشت ندارد!
این رژیم در سطحی دهها میلیونی منفور است. هیچ دوست و متحد مٶثری ندارد، نه در سطح بین المللی و نه در داخل کشور. امورش را با جنایتکاران اجیر شده می گذراند. نباید اجازه داد این بار جان سالم بدر ببرد.*

۱۵ آوریل ۲۰۱۸
کارگر کمونیست ۵۶۸

ایجاد شوراها یک ضرورت عاجل مقابله با سیل و جمهوری اسلامی


سیل، حتی اگر تماما یک اتفاق طبیعی باشد، اما کنترل آن خارج از دست بشر نیست. گرچه بشر هنوز بطور کامل بر این نوع بلاها فائق نیامده؛ اما به آن حد از دانش و تکنولوژی هم دست یافته که بر آنها لگامی بزند. و به همین دلیل هم، این بلاها در همه جا به یک اندازه قربانی نمی‌گیرند. جائی که از دانش و تکنولوژی استفاده بهتر شده تا در خدمت جامعه باشد و یا جامعه اجازه نداده که تکنولوژی فقط در خدمت سرکوب و استثمار بیشتر باشد، آنجا اینگونه بلایا کمتر تلفات بر جای می گذارند. مثلا زلزله‌های با اندازه‌ای یکسان در دو کشور، در یکی ده‌ها برابر خسارت و تلفات در مقایسه با دیگری به بار می‌آورد. مثلا زلزله‌ها در ژاپن با ریشتر بالاتر در مقایسه با زلزله‌ها در ایران با ریشتر پائین تر نصف خرابی و تلفات بر جای نمی‌گذارند. حتی آمار تلفات پدیده های طبیعی یکسان در دو کشور همسایه ایران و ترکیه مثل هم نیست. ایران، بخصوص تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، همیشه خسارات و ویرانی بیشتری بر جای گذاشته است.
عین همین خانه خرابی و دربدری را در مورد سیل اخیر هم شاهد هستیم. همه می‌دانند که این همه خانه خرابی و این همه ویرانی محصول چپاول و دزدی‌هایی است که آخوند جماعت در آن مملکت به راه انداخته و کوچکترین مسئولیتی هم در قبال جامعه‌ای را که بر آن چنگ انداخته اند، به گردن نمی‌گیرند. چپاول و غارت و سرکوب کار آنهاست، اما "بلاهای آسمانی" کار خداوندشان است! این وضعیت را نباید پذیرفت. کاری که در این باره می توان کرد، دست به کار شدن برای جلوگیری از فاجعه‌ای است که هم اکنون نه تنها جان صدها تن را گرفته و صدها هزار تن را بی‌خانمان کرده است، بلکه می‌رود که جان هزاران نفر دیگر را نیز بر اثر بیماریهایی که این سیل با خود آورده بگیرد. هزاران کودک و نوزاد بر اثر نبود مواد اولیه غذائی و شیر و پوشاک مناسب یا هم اکنون تلف شده اند و یا در معرض تلف شدن هستند. هر روزی که جامعه در انتظار معجزه الهی و یا کمکهای مسئولین این رژیم بگذراند، یک روز به ویرانی و خانه خرابی بیشتر فرصت داده است.
برای توده های مصیبت زده این جامعه، دست به کار شدن و سازمان دادن برای عبور از این وضعیت یک ضرورت است. جامعه ایران هم اکنون با سیاستهای ماجراجویانه رژیم اسلامی در منطقه و تروریسمش در چهارگوشه جهان، تا حدود زیادی به تباهی کشیده شده است. هر روز بیشتر این وضعیت ادامه یابد بر خانه خرابی‌ها افزوده می‌شود. بخشهایی از جامعه هم اکنون دست به کار شده و دارند دست به اداره جامعه می‌زنند. اکنون که این سطور را می‌نویسم، خبر تشکیل "ستاد همیاری فرهنگیان" منتشر شده و در ۷ شهر این ستادها تشکیل شده‌اند. کارهایی که در دستور گذاشته‌اند سازمان دادن کاروان‌های کمک‌رسانی به مردم سیل زده است.
سازمان دادن شوراهای همیاری اما چهره های شناخته شده اجتماعی و سیاسی را لازم دارد که جامعه حول فراخوان آنها متحد و متشکل شود. فعالین و چهره‌های شناخته شده در این جامعه، فعالین کارگری، فعالین جنبش اعتراضی معلمان، فعالین جنبش زنان و فعالین جنبش حمایت از حقوق کودک باید دست در دست هم گذاشته و جامعه را حول یک پلاتفرم عاجل کمک رسانی و عبور از این وضعیت سازمان بدهند.


به سوی سازماندهی شوراها!
فعالین اجتماعی اگر بتوانند همین شوراها و نهادهای کمک رسانی ایجاد شده را گسترش دهند و جامعه را حول کمک و همیاری مردم و خصوصیت انسانی آنها سازمان دهند، وارد یک مرحله بسیار مهمی از گذار از حاکمیت آدمکش جمهوری اسلامی شده‌اند. تاریخ نشان داده است که وقتی دولتی توان و علاقه ای به رسیدگی به مشکلات حادی در جامعه مثل جنگ، زلزله، قحطی، سیل، گرسنگی و بیکاری را نداشته باشد، راه بر دست به کار شدن آلترناتیوها باز می کند. جمهوری اسلامی از آن حکومتهایی است که هر روز از عمرش برابر است با تباهی و فقر و ذلت بیشتر. آلترناتیو شورائی باید جامعه را سازمان بدهد، هم برای رسیدگی به مسائل عاجل روز مثل کمک به سیل زدگان، و هم برای عبور از جنازه خود این رژیم که چیزی جز نکبت برای توده‌های مردم ندارد. حکومتی که در برابر مطالبه پرداخت دستمزدها، کارگران را سرکوب می کند؛ در برابر مطالبه برابری زن و مرد، به سنگسار و دیگر ابزار توحش اسلامی دست میبرد؛ در برابر مطالبه مسکن و سرپناه، زندان و حبس می کند؛ و در برابر مطالبه کار و نان، انسانها را شکنجه و اعدام می کند؛ چنین حکومتی میلیونها دشمن در کمین دارد. نهادها و شوراهایی که امروز برای همیاری و کمک به سیل زدگان ایجاد شوند، می توانند به نهادهای آلترناتیو رژیم در همه عرصه ها تبدیل بشوند. جامعه ای که از این وضعیت به تنگ آمده، حتما با آغوش باز به کمک ایجاد تشکل‌ها و نهادهایی که به قصد عبور از این وضعیت ایجاد می شوند، خواهند شتافت.*
۸ آوریل ۲۰۱۹
کارگر کمونیست ۵۶۷

۱۳۹۸ فروردین ۱۸, یکشنبه

محیط کار در ایران، میدان جنگ اعلام نشده


آمارها نشان می دهد که محل کار در ایران علی العموم به یک میدان جنگ اعلام نشده تبدیل شده است، که روزانه جان چندین کارگر را می گیرد. به گزارش سازمان پزشکی قانونی ایران، طی ۱۰ سال ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۶، ۱۵ هزار و ۹۹۷ نفر در حوادث ناشی از کار جان خود را از دست دادند! یکسال پیش گفتند که روزانه ۵۱ حادثه کاری در تهران به سازمان تأمین اجتماعی گزارش شده است. امسال مدیرکل پزشکی قانونی استان تهران گفته است که در هشت ماهه سال جاری ۲۹۱ نفر بر اثر حوادث کار در استان تهران جان خود را از دست دادند که در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته ۱۱ درصد افزایش یافته است. او می گوید در میان کشورهای جهان درباره رعایت مسائل ایمنی کار، ایران رتبه ۱۰۲ را به خود اختصاص داده است. در یک خبر دیگر مربوط به سال ۱۳۹۵، تعداد کارگرانی که بر اثر حوادث کار در ایران جان خود را از دست دادند ۱۶۴۴ نفر گزارش شده است. در سال ۱۳۹۶، رقم گزارش شده به ۱۶۷۵ نفر می رسد. سیر صعودی همچنان در حال افزایش است و وزیر بهداشت و درمان رژیم اسلامی، در آخر سال ۱۳۹۷ گفته بود که رقم مرگ و میر بر اثر سوانح محیط کار سالانه بیش از ۲۰۰۰ نفر بوده و ۳۶ هزار نفر هم مصدوم می شوند. از قول ایشان نوشته اند که “آسیب‌هایی که بر اثر حوادث کار بطور روزانه به کارگران در ایران وارد می‌شود شامل حال حداقل ۱۰۰ کارگر می شود.” و مدیرکل سازمان پزشکی قانونی استان خراسان شمالی در اواخر سال ۹۷ اعلام کرده بود که “آمار حوادث کار در این استان ۶۰ درصد افزایش یافته است.”
سایت “ایلنا” که وابسته به باندهای امنیتی این رژیم است و همیشه سعی می کند مشکلات کارگران را کم رنگ نشان دهد، در سال ۱۳۹۱ نوشته بود که “این تعداد مرگ و میر، فقط گوشه‌ای است که گزارش می‌شود.” منظور نهادهای رژیم اسلامی از مرگ بر اثر سانحه در محیط کار فقط مربوط به مرگهای دلخراشی چون سقوط از بلندیها، انفجار معادن، انفجار در کارخانجات، انفجار دیگ بخار در کارخانه‌ها که نمی شود قایم کرد و امثالهم است. مرگ تدریجی کارگران بر اثر استنشاق دائم گازهای سمی و آزبست و غیره را اصلا کسی به حساب هم نمی‌آورد! ظاهرا برای کارگر ارزان و مفت ایرانی زیادی لوکس است که به چنین چیزی نگاه هم بکنند.
اینها با این همه جنایتی که مرتکب می شوند همیشه سعی می کنند به ما بقبولانند که مقصر را جای دیگری جستجو کنیم. مثلا جائی سازمان تأمین اجتماعی جمهوری اسلامی حوادث ناشی از کار را “بی احتیاطی” کارگران دانسته بود. ظاهرا کارگر ایرانی “بی احتیاط”تر از کارگران در کشورهائی است که مرگ و میرشان در محیط کار مشغله جامعه می‌شود و برای پیشگیری از آنها راه حل جستجو می شود.
یکی از قانون گذاران رژیم اسلامی گفته است: اگر کارگران نحوه استفاده از کلاه ایمنی،‌ لباس ضدحریق و سایر تجهیزات ایمنی را بلد باشند  و کار با آن را آموزش ببینند، به اهمیت حفظ جان خود پی می‌برند و آن را از کارفرمای خود مطالبه می‌کنند. یعنی صورت مساله از نظر عوامل این حکومت اینست که در یک سو جمهوری اسلامی هزینه زیادی برای آموزش کارگران و تهیه انبوه لباس و وسائل ایمنی را برای آنان صرف کرده اما از آنسو این کارگران نه به اهمیت حفظ جان خود پی برده اند و نه برای سلامتی خود چیزی از رژیم مطالبه میکنند!
واقعیت اینست که جمهوری اسلامی محیط کار را برای کارگران به یک میدان جنگ تمام عیار تبدیل کرده است. منصور حکمت یک جائی به درست می‌گوید: “اگر از کسی بپرسند که آن جنایات اصلی که در تاریخ بشر می‌شود اسم ببرد کدام است روی این چیزها انگشت می‌گذارد، دو جنگ جهانی، فاشیسم هیتلری، کوره‌های آدم سوزی، هیروشیما، جنگ ویتنام، جنگ ایران و عراق و غیره. اینها جنایت‌های بزرگی بوده است که همه می‌شناسند. هم جانیان را می‌شناسند و هم قربانیانش را. اما یک جنگ اعلام نشده و یک جنایت در حال جریانی در متن جامعه سرمایه‌داری هست که همه اینجا اشاره کردند که قربانیانش از نظر تعداد کمتر از این نمونه‌های برجسته جنایت در تاریخ نیست. همانقدر آدم روانه گورستان می‌کند، همانقدر آدم روانه بیمارستان می‌کند، همانقدر خانه‌ها را از هم می‌پاشد، همانقدر شادی‌ها را به غصه و غم تبدیل میکند که هر کدام از این دوره‌های ننگ‌آور در تاریخ بشر. اما فرقش در این است که در این مورد قاتلین و جانیان دارند کنار قربانیان خودشان قدم میزنند و کسی نمیتواند نشانشان بدهد و بگوید مسئول مرگ آن هزاران نفر این کسی که اینجا دارد راه می‌رود یا این نهاد است و این موجودی است که تازه خودش را هم از بقیه جامعه معتبرتر و بالاتر میداند. قربانیان این جنایت خیلی معلوم و مشخص‌اند. این جنایت قربانیانی طبقاتی دارد. اینطور نیست که بمبی روی محله‌ای افتاده و عده‌ای جانشان را از دست داده‌اند. این جنگی است علیه بخش مشخصی از جامعه. علیه طبقه کارگر.”

مسئله بازرسی محیط کار
در بسیاری از گزارشاتی که درباره سوانح محیط کار از طرف نهادها و مقامات جمهوری اسلامی منتشر شده است، به عدم حضور مٶثر بازرسان ایمنی اشاره شده است. بازرسان کار در جائی مثل ایران که رشوه دهی و رشوه گیری تحت شرایط فلاکتبار اقتصادی و معیشتی آن کشور به جزئی از فرهنگ آنجا تبدیل شده است، بخش وسیعی از تخلفات مدیران و کارفرمایان را در ازاء رشوه و تهدید و غیره، هیچوقت به درست و کامل گزارش نمی کنند و اگر جائی هم گزارش کردند تخلفات کارفرمایان هیچوقت بررسی نمی شوند. روابط حاکم بر زندگی در ایران در را بر روی رشوه دهی و باند بازی باز گذاشته و چوب آن را همه جامعه و بیش از همه کارگران و خانواده های آنها می خورند.
بازرس شریفی درباره حوادث محیط کار نوشته بود: “بنده بعنوان بازرس کار و مسئول نظارت بر اجرای قانون و مقررات کار در کارگاههای تابع بعرض می رساند مهترین عامل بروز حوادث ناشی از کار عدم توجه به رعایت اقدامات ایمنی و حفاظتی در محیط کار توسط کارفرمایان می‌باشد. کار نظارتی نیازمند پشتوانه قوی اجرایی می‌باشد. قانون کار که چارچوب روابط کارگر و کارفرما و همچنین وظایف کارفرما در محیط کار را مشخص می‌کند متاسفانه بدون پشتوانه مانده و مسئولین مربوطه در ادارات نیز هیچ توجهی به این موضوع نمی‌نمایند. هر کدام از ما بازرسان کار بر اساس برنامه تنظیمی در سال حدود ۵۰۰ مورد بازرسی از کارگاهها انجام می‌دهیم و موارد تخلف مشاهده شده علاوه بر گوشزد حضوری به کارفرما، بصورت نوشتاری نیز به وی اخطار ارسال می گردد. اما همانطور که گفته شد وقتی که پشتوانه ای اجرایی نباشد کار نظارتی نیز ناقص و بی‌ثمر می‌ماند. در سنوات گذشته بسیار کارفرمایان متخلفی که ما به مراجع قضایی معرفی نمودیم که پس از سالها هنوز نتیجه ای حاصل نگردیده است.”
اما خود کارفرمایان هم متخلف درجه اول هستند، بخشی از دزدانی هستند که دستشان در دست مقامات ریز و درشت جمهوری اسلامی است که زندگی را بر مردم زحمتکش آنجا تلخ کرده و به تباهی کشانده‌اند. کارفرماها، که از قضا جمهوری اسلامی بعنوان دولت ایران خود بزرگترین کارفرما در ایران است، از طریق نمایندگان خود در مجلس و قوه قضائیه و دولت و رهبری و امام زاده‌ها و غیره، دائم در حال گذراندن قوانینی هستند که شرایط را هر روز از روز قبل برای استثمار وحشیانه‌تر و کاهش هر چه بیشتر قوانینی که می‌تواند لگامی بر وحشیگری کارفرمایان بزند و امنیت جانی کارگران را بطور نسبی تأمین کند، فراهم‌تر کرده و آنچه را که برایشان حائز کمترین اهمیت است جان همین کارگرانی است که بخشا دستمزدشان هم پرداخت نمی شود!

مساله نظارت و نقش تشکل کارگری
مسبب اصلی و مستقیم جان باختن کارگران در ایران بر اثر سوانح ناشی از کار، چیزی جز آن شرایطی نیست که امروزه در یک بعد عظیم اجتماعی بر طبقه کارگر ایران تحمیل شده است، شرایطی که هرگونه اعتراض آگاهانه کارگری در آن امنیتی تلقی میشود و هر کارگر آگاه و معترضی که جرات سازمانیابی کارگران را به خود میدهد، تحت تعقیب قضایی و بازداشت و زندان قرار میگیرد.
واقعیت امر این است که مسئله کاهش سوانح محیط کار کارگران آخرین چیزی است که از طرف مقامات ریز و درشت رژیم اسلامی جدی گرفته می شود. نه تنها جدی گرفته نمی شود، بلکه با تمام قوا بر علیه امن کردن محیط کار و کاهش سوانحی که پیشگیری آنها بسیار ساده است، ایستاده اند. سرکوب و امنیتی کردن تلاش کارگران برای ایجاد تشکل کارگری، بتنهائی یکی از مهمترین اقدامات رژیم است که محیط کار کارگران را دائم ناامن نگه می دارد.
بحث “بی احتیاطی” از جانب رژیم و کارفرمایان یک حقه بازی و دروغ آشکار در جهت مخفی کردن نقش جنایتکارانه خود علیه کارگران است. در پایه ای ترین سطح، برای تامین امنیت محیط کار باید پول خرج کرد و رژیم و کارفرما در ایران حاضر نیست اینکار را بکند و تا جائی که امکان دارد این پول را بالا میکشد و بسادگی محیط کار را به قتلگاه کارگران بدل میکنند و سپس عامل حادثه را به گردان خود کارگر میاندازند! بنابراین عامل بروز حوادث ناشی از کار نه “بی احتیاطی” کارگران بلکه قوانین حاکم بر روابط کارگر و کارفرما است. طبعا احتیاط جزئی از زندگی هر انسانی است. در بسیاری از کشورها، هرگاه کارگری از انجام کاری که به او محول شده احساس ناامنی بکند، حق دارد از انجام آن سرپیچی کند و موارد ناامن را به کارفرما، کمیته بهداشت و ایمنی محل کار، اداره و وزارت کار و تشکل‌های کارگری محل کار گزارش بدهد. در ایران اما کامنت آن بازرس کار تکلیف کارفرما و اداره کار را روشن کرد! “کمیته ایمنی و بهداشت محل کار” هم زمانی معنی می دهد که برای کارگر حقی در نظر گرفته شده باشد که چنین چیزی در ایران بی معناست. تشکل مستقل کارگری هم وجود ندارد که از حق کارگر برای داشتن یک محیط کار ایمن دفاع کند و یا خطرات را هشدار بدهد و دنبال کند، برعکس، حرف زدن از تشکل و یا تلاش برای درست کردن تشکل کارگری هم خود می تواند ناامنی دیگری برای کارگر ایجاد کند و منجر به دخالت پاسدار  و بسیج و حراستی بشود. در نتیجه حرف زدن از “بی احتیاطی” کارگر نه تنها حرف مفتی است، بلکه دروغی است که خودشان هم باور نمی کنند.
پشتوانه قوی اجرائی بر نظارت کار توسط تشکل کارگری تامین می شود. تشکل کارگری مهمترین ابزاری است که کارگران در نظام سرمایه داری برای تأمین نسبی امنیت جانی خود و ادامه زندگی خود و خانواده شان می توانند به دست بیاورند. تشکل کارگری بطور روتین مواردی را که باید تعمیر و بازسازی شده کشف و گزارش کرده و تعمیر و برطرف کردن این نواقص را پیگیری می کنند. تشکل کارگری مسئله عدم تأمین مالی کارگران را پیگیری کرده و برای به دست آوردن حداقلهایی که بشود با آن یک زندگی بدون ضرورت دست زدن به اضافه کاری و ساعات طولانی کار – که خود یکی از عوامل سوانح کار است – را ادامه داد، تلاش می کند و کارگران را سازمان می دهد. تشکل کارگری برای بیمه عمر و بیمه از کارافتادگی و غیره تلاش می کند. پرداخت غرامت مکفی به بازماندگان کسانی که در محیط کار جان می بازند و یا نقض عضو می شوند، از موارد مهم وظایف همه تشکلهای کارگری است. تشکل کارگری برای اختصاص دادن بخشی از ثروت به دست آمده توسط کارگران برای امن کردن محیط کار تلاش می کند. در جمهوری اسلامی ثروتی که توسط کارگران تولید می شود، نه خرج ایمنی محیط کار و بیمه و غرامت، که خرج قتل و ترور و تحمیق جامعه می شود. خرج آخوند جماعت و خرج سرکوب این حکومت می شود.


جان انسان در حکومت اسلامی
آنچه که مشغله اصلی مقامات این رژیم بوده، “نابودی اسرائیل و فتح قدس”، “دست یافتن به بمب هسته ای”، “موش دوانی در عراق و لبنان و غزه”، “امام زمان”، “پرورش تروریسم اسلامی” و این قبیل مسائل است. جمهوری اسلامی نظامی است با تابلوی اللهی و آسمانی که با استثمار کارگر و چپاول ثروت جامعه بهشت زمینی را برای اقلیتی انگل در جامعه درست میکند، و در مقابل، جان اکثریت انسانهای کارگر و زحمتکش کوچکترین ارزشی برای گردانندگان آن ندارد. دقیقا به همین خاطر این نظام باید سرنگون شود تا راه برای برقراری نظامی شایسته انسان هموار شود. آنچه که در ایران از آن بعنوان دولت نام می بریم، چیزی جز باند یک تعداد چاقوکش و سرگردنه بگیری که بر این جامعه چنگ انداخته و زندگی مردم را به گرو گرفته اند نیست. همه بیاد دارند که احمدی‌نژاد، رئیس جمهور وقتشان در برابر کل جامعه و روبروی دوربین‌های تلویزیون به رئیس مجلسشان گفت که تو وزیر من را استیضاح نکن و من هم از دزدیهای اخویها و فک و فامیلانت پرده برنمی‌دارم. ایشان هم کوتاه نیامد و در جوابش گفت که خوب شد شما آمدید و این حرفها را زدید که مردم بدانند شما چقدر بی‌شخصیت هستید! بعد با انگشت همدیگر را تهدید کردند. کارگر در کشور تحت سلطه اینها بیخود منتظر بهبود شرایط زندگی و از جمله امنیت جانی‌اش نمی‌ماند، برای آن مبارزه می کند و نهایتا سرنگونشان خواهد کرد.
یکی دیگر از دزدان جمهوری اسلامی اعتراف کرده است که: “بسیاری از صنایع ما فرسوده است و جهت ارتقاء ایمنی می‌بایست نوسازی گردد و روش‌های قدیمی جای خود را به روش‌های نوین در جهت ارتقاء سطح ایمنی دهند.” بسیاری کارشناسان تاکید دارند که صَرف پول برای ایمن ساختن محیط کار و رعایت جانب احتیاط به منظور کاهش حوادث کار، نه تنها هزینه نیست بلکه سرمایه‌گذاری است. اگر کارفرمایان تنها یک صدم هزینه تلفات و خسارات ناشی از کار را در کارگاه‌های خود خرج تجهیزات ایمنی کنند، از وقوع حوادثی که زندگی کارگر را تباه می کند، جلوگیری می‌شود. اینها که ارزشی برای جان کارگر قائل نیستند حاضر نیستند پولی خرج بروز رسانی وسائل ایمنی کنند و کارگر را با همان صنایع فرسوده به کام مرگ می فرستند. اما ایمنی در محیط کار یک حق پایه‌ای کارگران است که همانند بسیاری از حقوق دیگر در ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی، معنائی ندارد. کارگر برای رسیدن به این حق پیش پاافتاده هم باید مبارزه اش را تا نجات از شر این حکومت ادامه بدهد.*

۳۱ مارس ۲۰۱۹
(کارگر کمونیست ۵۶۶(

جنایتکاران متشکر از همدیگر


آن زمان که دولت قاتل جمهوری اسلامی حداقل دستمزد برای کارگران تعیین می‌کند، کنه جنایتش علیه کارگران را به نمایش می‌گذارد. خودشان همه جا اعلام می‌کنند که خط فقر چندین برابر حداقل دستمزد است، اما هنگام تعیین حداقل دستمزد برای سال جدید، باز هم همچنان دستمزدهای چندین بار زیر خط فقر تعیین می‌کنند.
اخیرا و بدنبال تصویب حداقل دستمزد سال جدید، جیره خواران رنگارنگ این حکومت جنایتکار سینه سپر کرده و “دلیل” آورده‌اند که جمهوری اسلامی نمی‌تواند بیشتر از آنچه که تعیین کرده پرداخت کند و کارگران هم به این حداقل دستمزد راضی هستند. “ایلنا” نوشته است که یکی از سران خانه کارگر رژیم اسلامی در کرمانشاه گفته است که تعیین حداقل دستمزد امسال یکی از بهترین تصمیمات شورای عالی کار تاکنون بوده و از همه اعضای شورای عالی کار، “نمایندگان کارفرمایان و نمایندگان کارگری” تشکر کرده است.
اینها – کارفرمایان که دولت باشد و “نمایندگان کارگری” که مزدوران و پادوهای خانه کارگری هستند – البته سالهاست که در همدستی با همدیگر زندگی کردن صرف و ساده را هم بر کارگران حرام کرده و جامعه را به این وضعیت فلاکتبار کشانده‌اند. دولتشان توسط همین پادوها کارگران معترض به دستمزدهای زیر خط فقر را شناسائی، دستگیر، شکنجه و بعد هم از کار بیکار می‌کند.
این پادوی خانه کارگر، که اولیا علی بیگی نام دارد، استدلال آورده است که “با توجه به وضعیت اقتصادی امروز، شورای عالی کار باید یک تصمیم ملی می‌‌گرفت.” از او البته انتظار نمی رود که سهم سران رژیم و دزدانی که دستشان در دست سران رژیم است و میلیارد میلیارد اختلاس می‌کنند، از این “وضعیت اقتصادی امروز” چیزی بگوید! درست زمانی که این جانوران اسلامی برای همدیگر پپسی باز می‌کنند، ممنون زحمات همدیگر هستند و کارگران را به اقناع و عدم انتقاد و اعتراض دعوت می‌کنند، استاندار برکنار شده استان گلستان فاش کرد که هم اکنون بیش از ٢٠ استاندار و ١٠٠ شهردار و غیره و غیره در خارج کشور در تعطیلات بسر می‌برند و او بی‌شانس بود که زیر نورافکن افشا شده و گیر می افتد.
محمد حبیبی، معلم معترضی که اکنون در زندان است، در یادداشتی از اوین درباره یکی از بچاپ بچاپهای رایج در بین سران و نهادهای رژیم می‌نویسد: “نماینده دادستان در جلسه محاکمه پرونده بانک سرمایه میگوید: قریب به چهارده هزار میلیارد تومان از اموال و سپرده فرهنگیان در این بانک به یغما رفته است. با احتساب هشتصد هزار عضو برای صندوق ذخیره فرهنگیان به عنوان سهامدار ۴۶٪ ‏بانک سرمایه، سهمیه برباد رفته هر عضو نزدیک به ١٧ و نیم میلیون تومان در بین سالهای ٩١ تا ٩۴ برآورد میشود. در خوشبینانه ترین حالت با میانگین چهار برابری افزایش قیمت دلار نسبت به آن سالها، به تقریب، نزدیک به ٧۵ میلیون تومان از اموال و سپرده هر فرهنگی عضو صندوق ذخیره غارت شده است. این را دیگر من/ ما یا تشکلهای صنفی فرهنگیان نمیگوییم. این را نماینده قوه قضاییه میگوید.”
البته در بین کسانی که ظاهرا هم کاسه خانه کارگری‌ها نیستند هم هستند کسانی که برای کارگران نسخه می‌پیچند و آنها را به تمکین این وضعیت و “واقع بینی” فرامی‌خوانند. یکی از اینها فریبرز رئیس دانا است که با داشتن هوای دولت و کارفرمایان می‌گوید کارگران باید واقع بین باشند. می‌گوید که بر حسب محاسباتی که کرده، خط فقر در سال ٩٨ به ۵.۵ میلیون تومان می‌رسد و ٧۵ درصد از کارگران زندگی زیر “خط فقر مطلق” را خواهند گذراند. با این وضعیت او می‌گوید که “نمایندگان کارگران” که منظورش پادوهای خانه کارگری در شورای عالی کار است، باید بر سر حداقل دستمزد ٣.٣ میلیون تومانی چانه بزنند. این هم از کرامات “واقع بین” بودن! باید امثال رئیس دانا را به حال خود رها و به جفنگیاتش بی اعتنائی کرد.
اما برای عبور از جمهوری اسلامی و تغییر این وضعیت، کارگران باید متشکل شوند. فقط با تشتت در صفوف کارگران است که جمهوری اسلامی می‌تواند دستمزد فلاکت بر کارگران تحمیل کند، میلیارد میلیارد تومان از کارگران و معلمان بچاپد و سرانش در خوشی و کارگران در نداری و تباهی زندگی کنند.

جمهوری اسلامی نمی‌تواند بهبودی ایجاد کند. با وضعیتی را که به وجود آورده، جامعه را به این وضعیت کشانده است، مستحق سرنگونی است. کارگران خود می‌دانند چگونه جامعه را مدیریت کرده و دنیای بهتری سازمان بدهند.
٢۵ مارس ٢٠١٩

۱۳۹۸ فروردین ۱۵, پنجشنبه

امروز در برونئی، چهل سال در ایران


سرتیتر اخبار مهم بین المللی امروز، ۳ آوریل ۲۰۱۹، خبر مربوط به تصویب قانون شریعه سنگسار همجنسگرایان و داشتن رابطه جنسی خارج از ازدواج در جزیره برونئی بود.
برونئی یک کشور|جزیره ای با جمعیتی کمی بیشتر از ۴۰۰ هزار نفر است و قوانین قرون وسطائی شریعه سنگسار در آن به تصویب رسیده. تصویب یک چنین قوانین وحشیانه ای به درست با اعتراضی وسیع در سطح بین المللی روبرو شده است. اما در ایران تحت سیطره حکومت وحشیان اسلامی حداقل چهل سال است که با یک چنین قوانینی روبرو هستیم. ایرانی که وقتی چپاولگران اسلامی به قدرت رسیدند جمعیتش کمی بیشتر از ۳۶ میلیون بود و اکنون جمعیت آن به بالای ۸۵ میلیون نفر رسیده است. سالیانه صدها نفر با قوانین آناکرونیستی شریعه محاکمه می شوند، بعضا حکم سنگسار و اعدام و شلاق بالای سرشان است. باید اعتراض، چه در خود ایران و چه در سطح بین المللی به حکومت اسلامی صدها برابر بشود. این حکومت با اسلامش و با چپاولگران و قاتلانش شایسته انسان این زمانه نیست. اسلام هیچ وقت شایسته انسان نبوده.


۴ آوریل ۲۰۱۹