۱۳۹۷ اسفند ۴, شنبه

وای به روزی که بگندد نمک!


روزنامه "هافینگتون پست" در مطلبی نوشته است که بنابر نظرسنجی یکی از مٶسسات نظرسنجی در آمریکا در سال ۲۰۱۸ درصد کسانی که گفته اند برای همیشه می خواهند آمریکا را ترک کنند به ۱۶ رسیده است. درصد جوانانی که می خواهند آمریکا را ترک کنند به ۳۰ می رسد! قبلا هم در جای دیگری نوشتم که هر بار که رئیس جمهوری از حزب جمهوریخواه، به دنبال رئیس جمهور حزب دمکرات در آمریکا به ریاست جمهوری می رسد، درصد بالائی از شهروندان آمریکائی آن کشور را ترک و مشخصا به کانادا مهاجرت می کنند.
۱۶ درصد از مردم یک کشور که واقعا می خواهند کشوری را بخاطر شرایط سخت سیاسی و اقتصادی ترک کنند، رقم بسیار بالائی است. غرب و مشخصا آمریکا و رویایش، برای سالهای مدیدی قبله مهاجرین بود.
فرار به جائی که امن تر است؛ که زندگی راحت تر است، حق هر انسانی است. اما واقعیات دنیای امروز راه حلی بنیادی را می طلبد. باید این وضعیت را، که انسان برای امنیت خود و فرزندانشان مجبور به فرار می شوند، بطور بنیادی تغییر داد. باید دست به ریشه برد و این دنیا را روی قاعده اش گذاشت.

لولو خورخوره ای که رنگ باخته!


فاکس نیوز، رسانه به اصطلاح اصلی جناح دست راستی هیأت حاکمه آمریکا، روز ۳ فوریه مطلبی منتشر کرد تحت عنوان "چه کار کنیم که فرزندانمان سوسیالیست از آب در نیایند؟" نویسنده به نظرسنجی‌ای که در اوت ۲۰۱۸ از جوانان بین ۱۸ تا ۲۹ ساله شده اشاره می‌کند که ۵۱ درصد از این جوانان می‌گویند سوسیالیسم سیستم مطلوبشان است. ۴۵ درصد هم سرمایه‌داری را مطلوب می‌دانند. او خاطر نشان می‌کند که در سال ۲۰۱۰ درصد جوانانی که سرمایه داری را مطلوب دانسته بودند ۶۸ بود. و می گوید این فاجعه است که در عرض تنها ۸ سال، سرمایه داری این همه در بین جوانان منفور شده است.
طرف به والدین توصیه‌هایی می‌کند که چکار کنند جوانانشان به سوسیالیسم علاقمند نشوند. می گوید جوانان به برابری و حق و حقوق علاقمندند و شما سر صحبت بر سر سوسیالیسم را با ظلم و ستم در کره شمالی، ونزوئلا، چین و امثالهم باز کنید. متوجه نیست که جوانی که سرمایه داری زندگی‌اش را تباه کرده، به چه چیز سرمایه‌داری، کدام برابری‌ای که سرمایه‌داری به جامعه اعطا کرده است، بنازد!؟ به بوش و کلینتون و ترامپش، یا به هیتلر و صدام و محمد بن سلام‌اش؟ او متوجه نیست که جوانی که از سرمایه‌داری رویگردان شده، نه از سر نصایح این و آن، بلکه از روی واقعیات روزمره زندگی‌اش است.
می‌گوید جوانانی که به سوسیالیسم روی می‌آورند، نوعدوستی و کمک به همنوع مدنظرشان است. می‌گوید در این متن، خیریه را به جای اقتصاد اشتراکی به جوانانتان موعظه کنید. و برای موعظه کارهای خیریه، خود والدین هم دست به کار شوند، نه فقط آن را موعظه کنند. ایشان منتها متوجه نیست که دنیا پر است از آدم "خیر" و مٶسسات خیریه. کسی از صفحات کتابها به اقتصاد اشتراکی نرسیده است. اتفاقا از تجربه همین نوع مٶسسات خیریه است که به نفی آنها رسیده‌اند.

نویسنده مطلب فوق یکسری مهملات دیگری به والدین توصیه می‌کند، که اگر تبلیغات رسانه‌های نان به نرخ روز خور کوچکترین تأثیری داشتند، به این حال و روز نمی افتادند.
۲۲ فوریه ۲۰۱۹

۱۳۹۷ اسفند ۱, چهارشنبه

ضعفهای دیگران و رسالت شما


در جواب به مصوبه‌ای از انترناسیونال اول در باره تحزب کارگران، که نویسنده آن کارل مارکس است*، یکی از دوستان فیسبوکی من ضعفهای حزب کمونیست کارگری را برشمرده است. باید اذعان کنم که حزب کمونیست کارگری ضعف زیادی دارد. اگر نداشت امروز دنیا دست امثال ترامپ و پوتین و خامنه ای نبود. اگر نداشت امروز کارگر را به خاطر اعتراض به عدم پرداخت دستمزدش زندانی نمی‌کردند؛ زن صرف زن بودن موقعیت دست دوم در جامعه نداشت. و کلی اگرهای دیگر.
این را بارها گفته‌ام که یک آدم کمونیست را با تحزب می‌شناسند. کسی شاید آرمانخواه و برابری طلب باشد، که خوشبختانه چنین آدمهایی اصلا هم کم نیستند، اما برای تغییر دنیا فرد باید کار سیاسی متشکل و متحزب بکند. یک آدم کمونیست که قصد تغییر دنیا را دارد، متوجه این موضوع هست که کار متحزب کردن مستلزم محدودیتهای زیادی است. بعضا با یکسری از آزادیهای لیبرالی فردی در تناقض قرار می‌گیرد. این اما یک شرط و یکی از مهمترین شروط متحزب بودن است. بالاخره برای تغییر دنیا باید دوندگی کرد. به قول عامیانه شیرینی و شکلات که پخش نمی کنند.

چه رسالتی برای خود قائل هستید؟
برگردیم به هدف پست آن ترجمه از مارکس. گفتم که یک فرد کمونیست اول متحزب است. من عضو حزب کمونیست کارگری هستم و به وجود این حزب و عضویتم در آن افتخار میکنم. من یک امر اجتماعی دارم و برای این امر ابزاری انتخاب کرده‌ام و این حزب ابزار بسیار مهم و اصلی این امر اجتماعی است. کسی که کمونیست است و در جواب مصوبه انترناسیونال اول اشکالات و ضعفهای احزاب دیگر را برمی‌شمارد، دارد به ما می‌گوید که برای تغییر دنیا رسالتی برای خود تعیین نکرده است. امری اجتماعی ندارد! احزاب دیگر هر نوع اشکالی هم داشته باشند، یک فرد کمونیست باید جواب این موضوع را برای خود و مخاطبینش روشن کند که برای سئوالات مهمتر از گزک گرفتن و گیر دادن به احزاب دیگر، برای کم کردن درد و آلام در این جامعه چه برنامه‌ای دارد؟ برای تغییر دنیا چه رسالتی برای خودش تعریف کرده است؟ اگر چنین نکند حرفهایش را مفت هم نمی‌خرند.

تصویری جالب از خود بر جای بگذارید
در این مدتی که کار سیاسی کرده‌ام، در احزابی که عضو آن بوده‌ام آدم‌های زیادی را در کنار خود دیده و آدم‌های زیادی را هم  بدرقه کرده‌ام. برای رفتن هیچکدام از آن رفقا تأسف نمی‌خورم. بر این امر واقفم که کار سیاسی و متحزب کردن کاری پرهزینه، سخت، و بالاخره یک امر کاملا شخصی است و من به تصمیم شخصی رفقایم احترامی عمیق قائل هستم. چه در زمان همحزبی بودن و چه زمانی که این رفقا تصمیم گرفتند بروند، با هم بحث سیاسی کردیم و بعضا با زبانی تند و گزنده سیاسی با هم حرف زدیم. اما بدترین تصویری که فرد می‌تواند از خود برجای بگذارد و در ذهن جامعه با آن تداعی شود، سعید صالحی نیا و یا رضا مقدم دوم بودن است. که انگار به این دنیا پا گذاشته است که حزب کمونیست کارگری را با هر ابزاری که پیدا کرد بزند و داغان کند! یک فرد کمونیست مبارزه سیاسی می کند و شمشیر نقدش را هم نه تنها کنار نمی‌گذارد، بلکه دائم صیقلش می دهد. اما اگر هدف و رسالت خود را تخریب، متلک پراندن و "گزک گرفتن" از احزاب دیگر و افراد حزبی تعریف کرده باشد؛ متأسفم برای آن دوست!


***
* قطعنامه درباره ايجاد احزاب طبقه كارگر

انجمن بين المللي كارگران٬ ١٨٧٢ (انترناسيونال اول)
عليه قدرت متشكل طبقات دارا٬ طبقه كارگر جز با متشكل شدن در حزب سياسي خود٬ كه متمايز از احزاب تاكنوني كه توسط طبقات دارا ايجاد شده‌اند و بايد بر عليه آنها باشد٬ نميتواند بعنوان يك طبقه ظاهر شود.
اين متشكل شدن طبقه كارگر در يك حزب سياسي براي تضمين پيروزي در انقلاب اجتماعي و نتيجه نهايي و الغاء طبقات٬ حياتي است.
تركيب نيروهائي كه طبقه كارگر تا همينجا با مبارزه اقتصادي اش بر آنها تأثير گذاشته٬ بايد در عين حال اهرمي باشد در مبارزه طبقه كارگر بر عليه قدرت سياسي مالكين و سرمايه‌داران.
مالكين زمين و سرمايه هميشه امتيازات سياسي‌شان را براي دفاع از تداوم بخشيدن به انحصارات اقتصاديشان و در اسارت نگه داشتن كارگران به كار خواهند گرفت. بنابراين تصرف قدرت سياسي وظيفه اصلي طبقه كارگر شده است.
(نویسنده قطعنامه فوق کارل مارکس است)

۱۳۹۷ بهمن ۲۳, سه‌شنبه

فوکوس بر جنبش کارگری


انتظارات شما از کنگره ۱۰ حزب کمونیست کارگری چیست؟

در فاصله بین دو کنگره ۹ و ۱۰، جامعه ایران شاهد جنب و جوش، و تحرکات سیاسی مهمی بوده است. اعتراضات کارگری یک گوشه بسیار مهم این تحرکات بوده. اما اینها گذشته‌اند. موقعیت معیشتی کارگران فقط به اعتراضات وسعت بیشتری خواهد داد؛ و اینجا دیگر وظیفه حزب و بخصوص کنگره ۱۰ حزب است که راه کنکرت و عملی نشان بدهد. روزانه شاهد چندین اعتراض مهم کارگری هستیم. قریب به اتفاق این اعتراضات جدا از هم بوقوع می‌پیوندند. معلمان، کارگران بازنشسته و کارگران بسیاری از مراکز مهم تولیدی و همچنین نمایندگان کارگران نفت، پیش از این اعتراض خود را ابراز داشته و توجه جامعه را بخود و اعتراض خود جلب کرده‌اند. کنگره حزب باید راهی جلوی جنبش کارگری بگذارد که این اعتراضات به یک کانال واحد رهنمون شوند که تأثیرگذار باشند. باید راهی جلو جنبش کارگری باز کند که رهبران جنبش کارگری عملا به این حزب بپیوندند. کنگره حزب باید یک بار دیگر بر سازمانیابی جنبش کارگری تأکید کند و بخصوص جنبش مجامع عمومی را برجسته کند.
واضح است که هیچ حزب طبقه کارگر، از جمله حزب کمونیست کارگری در جنبش کارگری خلاصه نمی‌شود. حزب طبقه کارگر بسیار فراتر از جنبش کارگری است. منتها جنبش کارگری و اعتراضات کارگران باید فوکوس تمام مجامع مهم حزبی مثل کنگره حزب طبقه کارگر باشند. اعتراضات سازمانیافته و متحد کارگری ما را به اهداف سیاسی و برنامه‌ای‌مان، که همان اهداف طبقه کارگر و جنبش کارگری است، نزدیک خواهد کرد.
نشریه "انترناسیونال" ۶۹۸

۱۳۹۷ بهمن ۱۷, چهارشنبه

مردمی که دیگر تحمل نمی کنند


اخیرا ویدیو کلیپی از وزیر نفت جمهوری اسلامی، بیژن زنگنه، منتشر شده که او درباره افزایش قیمت بنزین، در جواب خبرنگاری که می‌پرسد "افزایش قیمت بنزین تا کجا منطقیه؟" میگوید: "تا جائی که مردم تحمل کنند." این وزیر مهمترین صنعتشان است که رسما می‌گوید پارامتر حکومت کردنشان حد تحمل مردم شده است. حکومتی که نان شب را هم از کارگر و مردم فقیر آن جامعه دریغ کرده، و به دستمزدهای چند بار زیر خط فقر هم رحم نمیکنند.
این آن حکومتی است که مردم به حق عزم جزم کرده اند که دیگر آن را تحمل نکنند. خودشان هم دیگر پنهان نمی کنند که دارند با فشار و سرکوبی که روز بروز رنگ می بازد و هر روز از روز قبل ناکارآمدتر می‌شود، حکومت می‌کنند.


زنگنه، البته که این را به روی مبارک نمی آورد که ایران هر روزه شاهد دهها اعتراض کارگران، معلمان، کامیونداران، بازنشستگان، مالباختگان، کشاورزان و غیره است که گاه اعتراضاتشان همچون اعتراضات میلیونی دیماه ۹۶ و گاه همانند اعتراضات قدرتمند کارگران در هفت تپه، فولاد اهواز و هپکو بیرون می زند. به روی مبارک نمی آورد که تنها با اجیر کردن مرتجعترین لایه های مذهبی و مفتخور توانسته اند سرپا بایستند. به روی مبارک نمی آورد که سمبلهای مذهبی شان سکه یک پول شده است. زنگنه به روی مبارک نمی آورد که همه دزدان آن حکومت چنان از این وضعیت غیرقابل تحمل مطلعند که دارند علنا از سقوط حکومتشان حرف می زنند و به فکر فرار هستند.
او البته که به روی خود نمی آورد که مردم دیگر تحمل نمی کنند! و باید بدانند که این پرروئی و نوید گرانی بیشتر تا حد تحمل مردم با پاسخ دندانشکن کارگران و مردم آزادیخواه و حق طلب مواجه خواهد شد.*

جمهوری اسلامی محکوم است


جمهوری اسلامی در نمایش مسخره تلویزیونی خود تحت عنوان "طراحی سوخته" تعدادی از فعالین کارگری را به کمونیست بودن و رابطه داشتن با کمونیستها "متهم" می‌کند و به خیال خودشان به اذهان عمومی جواب می‌دهند که چرا دارند فعالین کارگری را شکنجه می‌کنند! این منطق چهار دهه عمر ننگین حکومت اسلامی بوده که کارگران و انسانهای معترض و حق طلب را ببهانه اینکه باور و اندیشه ای داشته بگیرند و زیر شکنجه له و لورده‌ کنند تا علیه ظلم و ستم حرفی نزنند. زیر شکنجه و فشارهای متعدد روحی و روانی جلوی اسماعیل بخشی و بقیه دستگیر شدگان سناریوهای از قبل تهیه شده خود را می گذارند که از روی آن بخوانند که بله فلان کار را کرده و با فلان کس تماس داشته اند؛ که البته هیچ آدم عاقل و بی‌غرض و مرضی شک نمیکند که این مزدوران دروغ میگویند و برای دستگیر شدگان پاپوش میدوزند. هیچ جای شگفتی هم نیست آخوند جماعت، که دنیا را هنوز با معیارهای باور به ظهور مهدی و خر دجال می‌سنجند این چیزها را درک نکنند که مردم و از جمله کارگران حق دارند کمونیست باشند. حق دارند عضو هر حزبی که بخواهند باشند. حق دارند جمهوری اسلامی را نخواهند. عضویت در احزاب از مشخصه دنیای امروز است. جمهوری اسلامی تعجب کرده و شگفت زده شده که کارگران تمایلات کمونیستی دارند. اما وقتی که کسی اعتراض می‌کند که چگونه است که کارگران کار کرده‌اند و دستمزد دریافت نکرده‌اند، تعجب می‌کند که چنین اعتراضی شده است.

جمهوری اسلامی یک حکومت نابهنگام عصر حجری است که خودشان صدها نوع روزنامه و نشریه، کانال تلویزیونی، رادیو و حزب و انجمن و شورای اسلامی و غیره را برای تولید دروغ و تحریف و اشاعه خرافات و در خدمت توجیه چپاول و ستم و کنترل اعتراض مردم درست کرده اند، و حق خود می دانند که سرکوب بکنند که از دستمزد کارگران بدزدند، زنان و جوانان را سرکوب کنند، باورهای خردجالی و زن از دنده مرد بیرون آمدن را به خورد کودکان خردسال دبستانی بدهند؛ اما کارگران و دیگر غیرخودی‌ها حق ندارند عضو احزاب بشوند، شورا و سندیکا درست کنند، روزنامه و رادیو و تلویزیون داشته باشند، کتاب بنویسند و کتاب بخوانند. حتی حق ندارند و از نظر آنها شایسته این نیستند که به اینترنت بدون مزاحمت فیلترینگ دسترسی داشته باشند! اینها با زور گله‌های پاسدار و بسیجی اجازه نمی‌دهند که احزاب و نهادهای غیرخودی ایجاد شوند چرا که تمام عمارات آنها افشا می شود، زیر سئوال می رود و یک روزه از هم می پاشد. تمام منابع و ثروتهای یک کشور ۸۰ میلیونی را با منابع سرشار انسانی و طبیعی، صرف این سرکوبها کرده‌اند که اسرار و جنایاتشان افشا نشوند و دزدیهای آنها جلوی چشم جامعه قرار نگیرد، چون میدانند که با افشا این همه جنایات و اجحافات روز بعد دادگاههای توده‌ای و علنی برای به محاکمه کشاندن آنها برگزار می‌شود.
این رژیم تروریست اسلامی حق خودش می‌داند که به کشورهای دیگر دنیا تروریست صادر کند، تروریستهای اسلامی را در چهارگوشه دنیا حمایت مالی و تسلیحاتی بکند، بمب اتم درست کند و امنیت کل دنیا را به خطر بیاندازد، روزانه دهها بار اعلام کند که می خواهد فلان کشور را از روی کره خاکی نابود کند؛ اما از منظر آنها کارگر حق ندارد به نپرداختن دستمزد خود اعتراض کند. زن حق ندارد برابری حقوقی بخواهد. جوان حق ندارد مثل جوان کشور بغل دستی لباس بپوشد و موسیقی مدرن تولید کند و موسیقی مورد دلخواه خود گوش بدهد.
واقعیت کارگران با واقعیت جمهوری سرکوبگران و دزدان اسلامی متفاوت است. کارگران باید کرور کرور به حزبی که حزب منافع طبقاتی شان است بپیوندند. باید دنبال ایجاد تشکل‌های توده‌ای خود باشند و آن را با قاطعیت تمام دنبال کنند. باید تشکل‌های کارگری وسیع و توده‌ای ایجاد کنند که خواهان لغو تبعیض و نابرابری در کل جامعه هستند. تشکل‌هایی که خواهان اداره شورائی جامعه هستند. تشکل‌هایی که هیچگونه نابرابری و تبعیض بر علیه زن و کودک و پناهنده را تحمل نکند. دستگیریهای اخیر کارگران و فعالین اجتماعی و نمایشهای امنیتی حکومت تلاش عبثی است برای سد بستن در مقابل جنبش عظیمی که برای سرنگونی این رژیم در راه است.*
۴ فوریه ۲۰۱۹