۱۳۹۴ آبان ۶, چهارشنبه

همه کارگران مجرمند!

"اتحادیه آزاد کارگران ایران" روز ٣٠ مهر ٩٤ طی اطلاعیه خبر داد قوه قضاییه جمهوری اسلامی جعفر عظیم زاده را به اتهام: "تشکیل اتحادیه آزاد کارگران ایران، اتحادیه سراسری کارگران اخراجی و بیکار، کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای آزاد کارگری، شرکت در تجمع روز جهانی کارگر پارک لاله در سال ٨٨، هدایت کارگران در اعتراضات سال ٨٤، اقدام به تشکیل و برنامه ریزی و مدیریت تجمعات کارگری در زمان دولت جدید و تهدید به تجمع و اعتصاب در اسفند ماه سال ٩٢، جمع آوری طومار اعتراضی چهل هزار نفری کارگران و تجمعات در مقابل مجلس و وزارت کار و هدایت و اجرای ا
ین تجمعات، تهدید وزارت کار در نامه ای به وزیر کار برای برگزاری تجمع در روز جهانی کارگر سال گذشته در مقابل وزارت کار در اعتراض به مزد مصوب، شکایت از سعید مرتضوی و دیگر غارتگران سه هزار میلیارد تومانی از صندوق سازمان تامین اجتماعی به عنوان نماینده هزار کارگر، اعتراض به ایجاد تغییرات ضد کارگری تر در قانون کار، نشست و ملاقات با دیگر تشکلهای مستقل کارگری از قبیل سندیکای کارگران شرکت واحد تهران، سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، کمیته هماهنگی، کمیته پیگیری و مصاحبه با سایت اتحاد (سایت اتحادیه آزاد کارگران ایران) و برخی رسانه های برون مرزی و ..." به زندان فرستاده است.
"کمیته دفاع از فعالین کارگری مهاباد" هم روز ٢٨ مهر در اطلاعیه‌ای از جمله اتهامات وارده به کوروش بخشنده را چنین عنوان کرد: "شرکت در مراسم‌ها و راهپیمایی‌های اعتراضی و عضویت در کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری".
واقعیت تلخ برای جمهوری اسلامی این است که هزاران فعال کارگری و فعالین جنبش‌های اعتراضی دیگر، هر روزه تشکل ایجاد می‌کنند، عضو تشکل‌های موجود می شوند، در اعتراضات و مراسم‌هایی مثل اول مه، ٨ مارس و غیره شرکت می کنند، با رسانه های غیردولتی مصاحبه می کنند و رسما به تباه کردن زندگی مردم زحمتکش اعتراض دارند. همه اینها را باید جمهوری اسلامی دستگیر و زندانی کند! اما این نوع "اتهامات" برای کارگران یک پیغام دارد؛ جمهوری اسلامی به جامعه و از طریق زندانی کردن رهبران و فعالین کارگری، اعلان جنگ داده!

آیا این زورگوئی را قبول می کنیم؟

جایگاه روزکار ٦ ساعته برای کارگران

مصاحبه با ناصر اصغری
بخش اول

درکارگر کمونیست شماره ٣٨٢ مقاله ای داشتیم از ناصر اصغری با عنوان "روز کار ٦ ساعته". ناصر اصغری در این مقاله با استناد به تحقیقی که درباره تاثیرات کاهش ساعت کار بر درآمد و سلامتی افرد انجام شده بود، ضمن بررسی تاثیرات مختلف کاهش ساعت کار بر شرایط زندگی و ایمنی محیط کار افراد، به بحثهای دیگری، ازجمله بیکاری، نقش جنبش سندیکالیستی و تشکلهای کارگری در مبارزه برای خواست کاهش ساعت کار، اشاراتی کرده بود. برخی از این بحثها اگرچه قدمتی به اندازه تاریخ خود طبقه کارگر دارند، اما بدلیل اهمیت این مباحث در جنبش کارگری  و ضرورت بروز کردن آنها در هر دوره، در گفتگویی که با ناصر اصغری داشتیم، نظرش را در باره این موضوعات پرسیدیم، که اولین بخش این گفتگو را در ادامه میخوانید.

کارگر کمونیست: شما در مقاله "روز کار ٦ ساعته" اشاره ای به "جنبش ٣٥ ساعت کار در هفته" هم داشتید. با توجه به اعتراضاتی که در سال‌های اخیر علیه سیاستهای ریاضت کشی اقتصادی در بسیاری از کشورها جریان دارد، و مطرح شدن آلترناتیو چپ در دل این اعتراضات، آیا فکر می‌کنید در آینده امکان و ضرورت شکل‌گیری جنبشی حول این خواست، مانند آنچه که در دهه‌های ٧٠ و ٨٠ میلادی شاهد بودیم، وجود دارد؟
ناصر اصغری: اعتراضات سال‌های اخیر به "ریاضت کشی اقتصادی" و "جنبش کاهش ساعت کار" به نظر من رابطه مستقیمی با هم دارند و جواب سئوال شما را می‌شود با نگاهی به این دو موضوع داد. اعتراضات علی‌العموم، واکنش مردم به وضعیت نامطلوب موجود هستند. بیکاری یکی از معضلاتی است که زندگی ملیونها نفر که تنها با فروش نیروی کارشان میتوانند زندگی کنند، را غیرقابل تحمل کرده است. جنبش‌ها، در واقع بحرکت درآمدن توده ها برای دادن جواب‌های بالقوه به معضلات هستند. اکنون جز کاهش ساعت کار راه حل دیگری در چهارچوب این سیستم که جواب مسئله بیکاری را بدهد نمی بینیم.
 در سوئد که اشاره کردید پروژه ساعت کار ٦ ساعته تجربه می شود. اخیرا هم درسایت http://money.cnn.com/  مطلبی  درباره ساعات کار در بعضی از کشورها، مربوط به  سال  ٢٠١٣، دیدم. طبق اطلاعات این سایت در دانمارک و نروژ ساعت کار در هفته ۳۳ ساعت، در ایرلند ٣٤ ساعت کار در هفته، آلمان، بلژیک، استرالیا و سوئیس ٣٥ ساعت، ایتالیا ٣٦ ساعت و سوئد ٣٦ ساعت کار در آن سال رایج بوده. اینها را البته باز تأکید کنم که آمار سال ۲۰۱۳ است که آنجا به سوئد اشاره می کند که ۳۶ ساعت کار آنجا رایج است، اما اکنون می بینیم ساعات کار ۳۰ ساعته را دارد تجربه می کند.
آنچه که هم اکنون در مقابل کاهش ساعات کار قرار دارد، "پر هزینه" بودن پروژه کاهش ساعات کار به ٣٥ ساعت در هفته و ٦ ساعت کار روزانه است. واقعی هم هست. اگر دستمزد و مزایای کار با ساعت کار کاهش نیابد، واضح است که نیروی کار برای سرمایه دار پر هزینه خواهد بود. نمونه سوئد که نوشته مورد نظر شما به آن اشاره دارد هم دقیقا همین را برجسته کرده است. احزاب راست در اپوزیسیون با همین سلاح "هزینه" به جنگ پروژه کاهش ساعات کار رفته‌اند. در نتیجه جنبشی که راه بیافتد باید دو هدف داشته باشد: ١) رفاه، ٢) کاهش بیکاری. رفاه مردم و کاهش بیکاری برای طبقه حاکمه، ارزش پاستیل خرسی هم ندارند. در نتیجه شکل‌گیری جنبشی حول این خواست تماما بستگی به کار خود ما دارد که آن دو هدف را دنبال و تثبیت کنیم. این مبارزه، کار و تلاش و سازماندهی می خواهد.

کارگر کمونیست: بخش بعدی سوالاتم مربوط به رابطه کاهش ساعت کار با حل معضل بیکاریست. بعنوان مقدمه در باره تاثیر کاهش ساعات کار، بر حل بیکاری، که در مقاله "روز کار ٦ ساعته" هم اشاره کرده بودید، قدری بیشتر توضیح دهید.
ناصر اصغری: تأثیرش بلافاصله است. این نکته را هم گفته باشم که در سیستم سرمایه‌داری، بیکاری هیچوقت ریشه کن نمی‌شود و تنها رقم بیکاری کم و زیاد می شود.
با کاهش ساعت کار از هشت ساعت به شش ساعت، در ٢٤ ساعت بجای سه شیفت کار چهار شیفت کار خواهیم داشت. همین حساب سرانگشتی، تاثیر کاهش ساعت کار را بر کاهش بیکاری نشان می‌دهد. یا در جاهایی که شیفت کار ١٢ ساعته هستند، کاهش ساعات کار به دو شیفت شش ساعته، کاهش خواهند یافت. بجای یک نفر شاغل با صرف تمام وقت مٶثرش سر کار، اکنون شما دو نفر را شاغل دارید که هم شغل دارند و هم وقت بیشتری برای لذت بردن از زندگی با خانواده و دوستانشان. اما اهمیت مسئله برای ما در این است که دستمزد و مزایا با کاهش ساعت کار کاهش نیابند.
روی یک نکته به نظر من باید تأکید گذاشت و آن هم دستمزد و مزایای مکفی برای روزکار ٦ ساعته است. در بسیاری مواقع افراد گرچه ٨ ساعت در روز کار می کنند، اما برای گذران زندگی مجبورند اضافه کاری کنند و روزکارشان گاها به بیش از ١٢ ساعت هم کش پیدا می کند. این موضوعی است که به ایران برمی گردد. در ایران امروز افراد زیادی هستند که چندین شیفت کار می کنند تا فقط سرشان را بالای آب نگه دارند!

کارگر کمونیست: در بخش پایانی  مقاله "روز کار ٦ ساعته" گفته‌اید کاهش ساعات کار باید از طرف فعالین و رهبران کارگری در مرکز ثقل مبارزه بر علیه بیکاری و بهبود وضعیت رفاه و معیشت کارگران قرار گیرد. با توجه به شرایط ایران آیا خواست کاهش ساعات کار، همان جایگاهی را در مبارزه بر علیه بیکاری می تواند داشته باشد که در کشورهای اروپایی دارد، یا باید مرکز ثقل ها و اشکال دیگری در ایران برای آن پیدا کرد؟
ناصر اصغری: واضح است که رفاه و لذت بردن از زندگی ایرانی و سوئدی نمی شناسد؛ اما مطالباتی که هم اکنون جنبش کارگری ایران دارد، با مطالباتی که جنبش کارگری مثلا در سوئد و یا دانمارک دارد، تفاوتهایی دارد. هنوز دستمزد کارگر ایرانی را نمی پردازند. دستمزد کارگر ایرانی چندین بار زیر خط فقر است. هنوز فعال کارگری را بخاطر اعتراض به نپرداختن دستمزد زندان می کنند. هنوز تلاش برای متشکل شدن در ایران پیگرد قانونی دارد. هنوز کارگری را که اعتراض کرده در لیست سیاه می گذارند. اما در عین حال تلاش برای بیمه بیکاری و متشکل کردن کارگران یک رکن مبارزه کارگران بوده است. در همین یک دهه گذشته شاهد ایجاد نهادهایی چون "اتحادیه سراسری کارگران اخراجی و بیکار" و "تشکل سراسری کارگران علیه بیکاری" بوده‌ایم.
مرکز ثقل در ایران به نظر من باید روی مبارزه برای متشکل شدن باشد. کارگری که متشکل است خیلی کارها می تواند بکند. کارگری که تشکل ندارد، نه تنها ساعت کارش کاهش پیدا نخواهد کرد، بلکه حتی دستمزدش را هم نمی پردازند!


ادامه دارد ... 

۱۳۹۴ مهر ۲۵, شنبه

سواستفاده سیستماتیک از "کارگران خارجی" در ژاپن

سایت japan-press.co.jp روز ۳۰ سپتامبر در گزارشی نوشت که ۸۰ درصد از شرکتهائی که از کارگران غیرژاپنی استفاده می کنند، قوانین کار ژاپن را رعایت نمی کنند. می نویسد ۳۹۱۸ شرکت مورد بررسی قرار گرفته اند که از میان آنها ۲۹۷۷ شرکت قانون شکنی می کرده اند. این شرکتها به کارگران خود فقط ۳۱۰ ین در ساعت دستمزد پرداخت می کرده اند، در حالیکه حداقل دستمزد در ژاپن ۷۷۰ ین است. این گزارش چند زورگوئی و سواستفاده دیگر از موقعیت کارگران غیرژاپنی را هم لیست کرده است. کارگرانی که مورد سواستفاده قرار گرفته اند، کارگرانی هستند که از طریق "پرژوه کارگران خارجی" در ژاپن به کار در ژاپن جذب شده اند. این گزارش می‌نویسد تعدادی از نهادهای مدافع حقوق کارگران در ژاپن "پروژه کارگران خارجی" را مورد انتقاد قرار داده و گفته‌اند که دولت عمدا چنین پروژه‌ای را گسترش داده و از مورد سواستفاده قرار گرفتن کارگران این پروژه نیز خبر دارد. این نهادها خواهان خاتمه این پروژه هستند.

دو نکته را باید در نظر گرفت. ۱) دولت ژاپن مثل هر دولت دیگر کارفرمایان، بیشترین تلاشش را می کند که از گرده کارگر، چه ژاپنی و چه غیرژاپنی، بیشترین کار با کمترین مزایا بکشد. ۲) نهادهای طرفدار حقوق کارگران نباید خواهان خاتمه دادن کار غیرژاپنی ها در ژاپن باشند. البته باید گفت که گزارش مزبور چیز زیادی در این باره نمی‌گوید؛ فقط خواهان خاتمه دادن به "پروژه کارگران خارجی" است که یک پروژه خاص برای جذب کارگران ارزان و مطیع است. اما باید این نکته را در نظر گرفت که اگر ژاپن احتیاج به کارگر دارد، کارگران از هر کجا که جذب بازار کار آنجا شده‌اند، حق دارند از آخرین استاندارد کاری و قوانین برابر برخوردار باشند. واضح است کسانی که ارزشی برای برابری حقوقی انسانها قائل نیستند، گامی هم در این راه برنمی‌دارند و انتظاری هم نیست؛ اما نهادهایی که به برابری حقوقی انسان‌ها معتقدند و برایش تلاش می‌کنند، باید مواظب باشند چه ادبیاتی را بکار می برند که کارگران از آن متضرر نشوند. 

(از "کامنتهای کارگری" شماره ۳۸۳ "کارگر کمونیست)

چرا درباره متشکل شدن کارکنان "الجزیره" در آمریکا می نویسم؟

سایت http://inthesetimes.com/ این هفته گزارش داد که کارکنان رسانه "الجزیره" آمریکا بعد از یک جنگ و گریز با مدیریت و بدنبال آن طی کردن پروسه قانونی متشکل شدن، بالاخره توانستند اتحادیه خود را، گرچه فقط ٤٠ عضو دارد، ایجاد کنند.
خواننده محترمی در ایمیلی نوشته بود که آخر خبر متشکل شدن ٩ نفر در فروشگاه "تارگت" در آمریکا و یا خبر متشکل شدن کارکنان وبسایت "Gawker" چه اهمیتی دارد که برایش "کامنت کارگری" می نویسی!؟ متشکل شدن تعداد نسبتا کم کارکنان "الجزیره" در آمریکا هم شامل یک چنین سئوالی می شود. راستش تعداد زیادی از "کامنتهای کارگری"ای که این مدت نوشته‌ام چنین موضوعاتی را در برمی‌گیرند. برایش نوشتم که کارگران هر روز انقلاب اجتماعی نمی کنند. اما هر روز برای بهتر شدن وضعیت خود دست به اعتراض و مبارزه می زنند. باید اینگونه تلاش‌ها را برجسته نشان داد که می شود تا ایجاد دنیای بهتر، برای زندگی در همین سیستم هم تلاش کرد و زندگی را کمی قابل تحمل‌تر کرد! باید نشان داد که کارکنان آن فروشگاه زنجیری چه مصممانه در برابر آن شرکت غول پیکر ایستادند و مرعوب تهدیدهای آن نشدند. باید اینگونه تلاشها را برجسته کرد که دیگران از آن بیاموزند.
(از "کامنتهای کارگری" شماره ۳۸۲ "کارگر کمونیست")

مردم خواهان برکناری حکومت جاش‌های فاسد هستند

بار دیگر اعتراضات توده ای در کردستان عراق به فساد، بیکاری و فقر شروع شده است. کارگران و کارکنان جز ماه‌هاست حقوق و دستمزدی دریافت نکرده اند، در حالیکه خانواده جاش‌های بارزانی از ثروتمندترین خانواده‌های دنیا اعلام شده است و حکومت خانواده بارزانی، که حکومت جاش‌های فاسد است، از فاسدترین به اصطلاح حکومتهای منطقه است. این حکومت با بازی کردن نقش ژاندارم و حافظ منافع دولتهای منطقه میلیاردها دلار به جیب زده و در عین حال زندگی مردم کارکن را به تباهی کشانده است. طی اعتراضات چند روز گذشته (اکتبر ٢٠١٥) جاش‌های این دولت روی مردم معترض در شهر قلادزه آتش گشوده و تا بحال چندین نفر را به قتل رسانده و دهها نفر را نیز زخمی کرده اند.
روز ٨ اکتبر صدها تن از توده های معترض جلوی محل جلسه احزاب حاکم در کردستان تجمع کرده و با شعار "فاسدها بروید" خواهان برکناری کل این دم و دستگاه هستند که در بین خودشان هم شقه شقه هستند، اما در چپاول و سرکوب و فساد متحدند و جلسات سری می گذارند. نکته ای برای ما مردم کارگر و زحمتکش حائز اهمیت است، اعتراضات توده ای چه در کردستان عراق باشد، چه در کشورهای عرب زبان خاورمیانه و چه در ایران، بدون تشکل و تحزب حاصل دلبخواهی نخواهد داد!

(از "کامنتهای کارگری" شماره ۳۸۲ "کارگر کمونیست")

محاسبه غلط اردوغان

بدنبال عملیات تروریستی بزدلانه عوامل دولت اردوغان که منجر به قتل بیش از ١٠٠ نفر و زخمی شدن بیش از ٢٥٠ نفر در آنکارا شد، سایت http://sendika4.org/ گزارش داد که اتحادیه های کارگری و دیگر نهادها و شخصیتهای مترقی دو روز فراخوان اعتصاب عمومی داده اند. گردهمای روز ١٠ اکتبر که عملیات تروریستی در آن رخ داد هم توسط همین نیروها فراخوان داده شده بود. دولت اردوغان گفته است که این اقدام تروریستی کار داعش بوده. او در واقع حقیقت را گفته است؛ چرا که دولت اردوغان به درست بعنوان دولت داعش شناخته شده است.
اما محاسبه دولت داعش هر چه بوده، غلط از آب در خواهد آمد. اتحادیه‌های کارگری و احزاب و سازمان‌های مترقی می‌توانند جامعه را در برابر این توحش متحد کنند و نشان دهند که برای پیدا کردن داعش جای دوری نگردند.


(از "کامنتهای کارگری" شماره ۳۸۲ "کارگر کمونیست")

اعتراضات باید از اعتراض به ریاضت اقتصادی فراتر بروند

یک موضوع اصلی اعتراضات توده‌ای این دوره، که شاید اصلی ترین موضوع باشد، اعتراض به برنامه‌های ریاضت کشی اقتصادی (Austerity) است. در اروپا این اعتراض داغ ترین موضوع انتخابات پارلمانی شده است. اینکه آیا این احساس اعتراضی بالاخره از پارلمان لبریز شده و به خیابان‌ها تا پشت سر گذاشتن سیستم سرمایه‌داری، که برنامه‌های ریاضت اقتصادی را ضروری می‌کند، جاری خواهد شد؟ موضوعی است که باید در یک سطح منتظر ماند و دید.
آخرین اعتراض قدرتمند به "استریتی" را خیابان‌های شهرهای بلژیک به خود دید. سایت commondreams.org در خبری نوشت روز چهارشنبه ٧ اکتبر ٢٠١٥، صدها هزار نفر در اعتراض به برنامه‌های "استریتی" دولت دست راستی بلژیک و با فراخوان اتحادیه‌های کارگری به خیابان‌ها ریختند. پلیس با وحشیگیری همیشگی با معترضین برخورد کرد. ٣٠ نفر را دستگیر و حداقل ٥٠ نفر هم مجروح شدند. گزارش فوق اما می‌نویسد معترضین قول داده‌اند که با اینگونه سرکوبها عقب نخواهند نشست و قصد دارند اعتراضات را ادامه بدهند. تعدادی بعنوان سخنگوی این اعتراض، عمدتا از روسای اتحادیه‌های کارگری، در حال مذاکره با رئیس دولت بلژیک هستند، مطالباتی را در چهارچوب همین سیستم مطرح کرده‌اند و صریحا اعلام کرده اند هدف این اعتراضات رفرم‌هایی و یا توقف برنامه‌های "استریتی" است. این اما جوابگوی حال و هوای اعتراضی دنیای امروز نیست. برای یک دنیای بهتر باید از سیستم سرمایه‌داری، با جناح‌های "چپ" و راستش عبور کرد.

(از "کامنتهای کارگری" شماره ۳۸۲ "کارگر کمونیست")

جاهایی که جمهوری اسلامی از دیگران جلو می زند!

خبرگزاری دولتی "مهر" در گزارشی تحت عنوان "اخراج‌های غیرمنصفانه در بازار کار ایران" با استناد به گفته‌های یکی از مقامات اصلی رژیم اسلامی می‌نویسد: "دستمزدهای پایین و اخراج‌های غیرمنصفانه، بازار کار را در شرایط فوق‌العاده قرار داده تا جایی که معاون وزیر کار می‌گوید رتبه ایران در اخراج و استخدام در بین ١٤٨ کشور جهان ١٠٩ و در حقوق و دستمزد ١٣٨ است." و " در زمینه روابط بین کارگر و کارفرما رتبه ایران ١٢٨ است." و "در حال حاضر بیشتر از ٩٣ درصد کل شاغلان در بازار کار ایران قراردادی آن هم از نوع موقت هستند در حالی که در بسیاری از بازارهای کار، میزان قراردادهای موقت نیروی انسانی بیشتر از ٢٠ درصد نیست."
توجه می‌کنید در تباه کردن زندگی کارگران مقام اول را دارند. می‌گویم مقام اول، برای اینکه گرچه خودشان تا این درجه هنوز اقرار نکرده‌اند که در مقام اول و یا دوم هستند، اما همه ناظران می‌دانند که اینها همیشه سعی می‌کنند آمارها و گزارشات را طوری دستکاری کنند که خیلی هم سیاه جلوه نکند.
رژیمی که در اذیت و آزار شهروندانش، در قتل و ترور و اعدام، در به جان مردم انداختن نیروی انتظامی‌اش مقام اول را دارد. رژیمی که شرایطی را بر جامعه تحمیل کرده که انسان کارگر و زحمتکش در این کشور هیچگونه امنیت شغلی و دستمزدی که زندگی‌اش را تأمین کند ندارد. این رژیم شایسته این جامعه نیست. باید برای خلاص شدن از این وضعیت متحد و متشکل شد.

(از "کامنتهای کارگری" شماره ۳۸۲ "کارگر کمونیست")

۱۳۹۴ مهر ۱۹, یکشنبه

روز کار ۶ ساعته

بدنبال یک تحقیق درباره تأثیر ساعات کار طولانی بر سلامتی افراد، سایت sciencealert.com مطلبی (۳۰ سپتامبر ۲۰۱۵)، عموما از منظری علمی، منتشر کرده که نشان می‌دهد بسیاری از مردم بیش از ۵۰ ساعت در هفته کار می کنند؛ چرا که تصورشان این است با کار بیشتر، که منطقا باید درآمدی بیشتر بهمراه داشته باشد، می شود زندگی بهتری نصیب خود کرد. مطالعه مزبور که توسط دانشگاهی در بریتانیا صورت گرفته تأثیر ساعات کار طولانی را بر سلامتی ۶۰۰ هزار نفر از کشورهای مختلف مورد بررسی قرار داده و نتیجه می گیرد که فرد بهتر است بعد از ۳۵ یا ۴۰ ساعت به کارفرمایش بگوید "امروز دیگر کار بس است"!
نوشته مزبور همچنین خبر می‌دهد که بدنبال این تحقیق، سوئد خودش را برای روز کار ۶ ساعته آماده می‌کند و شرکتها و مٶسسات دارند بر تأثیر اقتصادی - مالی این سیاست مطالعه می‌کنند. در همین رابطه، گاردین (theguardian.com) هم با استناد به مصاحبه‌ها و گفته‌های کارکنان و دست اندرکاران چندین شرکت در سوئد که روز کار شش ساعته را آزمایش و اجرا کرده‌اند، مطلبی در همین خصوص (۱۷ سپتامبر ۲۰۱۵) منتشر کرده است که خواندن هر دو آنها آموزنده‌اند.
من در این نوشته قصد پرداختن همه جانبه به گزارش و دو نوشته یاد شده و برخورد احزاب و نهادهایی که مستقیما درگیر پروژه اخیر در سوئد هستند را ندارم. اگر اشاره‌ای کرده باشم، برای توضیح نکاتی هستند که این مطلب می‌خواهد روی آنها تمرکز کند.

یک مقدمه
در این دوره و زمانه که سرمایه‌داری هار ریاضت کش حملاتی همه جانبه به سطح معیشت مردم کارگر را با دنده آخر به پیش می‌برد، صحبت کردن از کاهش ساعات کار شاید بیشتر به یک آرزوی بیجا شباهت داشته باشد تا یک واقعیت! اما برای کسانی که خاطره دوران قبل از فروپاشی دیوار برلن هنوز در اذهانشان زنده است، ۶ ساعت کار در روز و یا ۳۵ ساعت کار در هفته، در جاهایی مثل فرانسه و سوئد پیاده و اعمال می‌شد. اگر امروز این مسئله بار دیگر به جلو رانده شده و داریم درباره‌اش بحث می‌کنیم، به این خاطر است که اعتراض به ریاضت کشی در اوج خود است. تلاش کارگران برای یک زندگی بهتر و در سطحی هم تلاش طبقه سرمایه‌دار برای فائق آمدن بر بحران‌هایش نه تنها شعار روزکار ۶ ساعته را کاملا ملموس کرده بود، بلکه جنبش ۳۵ ساعت کار در هفته یک جنبش قدرتمند حداقل در اروپا بود.
آمریکا در این بین البته استثنا بود. جنبش‌های اعتراضی مثل جنبش ضد جنگ، جنبش حقوق مدنی سیاهان، جنبش برابری طلبی زنان و غیره، در پوشش "چپ نو" بسیار قدرتمند بودند، اما جنبش کارگری در چنگال فدراسیون کار آمریکا (AFL) میانه‌ای با اعتراض نداشت. نه تنها فدراسیون کار آمریکا میانه‌ای با اعتراض نداشت، بلکه اعتراضات کارگری و تشکل‌هایی که بیرون از حیطه این نهاد شکل می‌گرفتند را به مرور زمان در خود حل کرد. برخلاف جنبش کاهش ساعت کار به روزکار ۸ ساعته که از دل جنبش قدرتمند رادیکال کارگری اواخر قرن نوزده در آمریکا زاده شد، حول روزکار شش ساعته هیچوقت نه جنبشی شکل گرفت و نه بحث و تبادل نظری جدی صورت گرفت.
هدف از این مقدمه، یک تصویر بیش از حد خلاصه شده درباره روزکار شش ساعته است. در این باره و اگر بار دیگر جنبشی حول روزکار شش ساعته کار شکل گرفت، حتما باید فعالانه شرکت کرد.

رابطه ساعات کار طولانی با رفاه
"کسانی که بیش از ۵۵ ساعت در هفته کار می‌کنند، ۳۳ درصد بیشتر از کسانی که ۳۵ تا ۴۰ ساعت در هفته کار می‌کنند در معرض خطر سکته مغزی قرار دارند." این یک نتیجه تحقیق درباره کار زیاد بوده است. درصد دقیقش را احتمالا آدم‌های زیادی نمی‌دانستند، اما فیزیک اتمی نیست تا درکش خیلی پیچیده باشد که کار زیاد رابطه‌ای کاملا معکوس با رفاه و سلامتی آدمیزاد دارد. انسان‌ها درباره دنیا هر طوری هم که فکر کنند، هر باور و ایدئولوژی‌ای داشته باشند، وقتی که مقولاتی مثل "رفاه" و "سلامتی" را بخواهند معنی کنند، درکی نسبتا واحد از آنها دارند. لذت بردن از زندگی. زندگی سالمی که بدون کمک دوا و دکتر، بدون ترس از سکته و امراض غیرطبیعی بشود عمری نسبتا متوسط و مفید داشت. وقتی که تمام هدف زندگی کردن در خدمت پیدا کردن و نگه داشتن کار قرار می‌گیرد، رفاه و سلامتی جایگاه حاشیه‌ای در زندگی پیدا می‌کنند، وقتی که دائم یادآوری می‌شود که نباید مریض بشوی و یا هم اگر مریض شدی و نتوانستی بر سر کار حاضر شوی، حتما باید ثابت کنی که دروغی نگفته‌ای، آنوقت زندگی مفید آدمیزاد بی معنا می‌شود.
در جوامع طبقاتی و بخصوص در جامعه سرمایه‌داری ریاضت کش، نفس پیدا کردن و نگه داشتن کار خود به یک هدف بسیار مهم تبدیل شده است. یک دغدغه اصلی همه ما در جامعه سرمایه‌داری داشتن شغلی با حداقل بیمه‌هائی است. ترس از فردای بیکاری و از دست دادن بیمه‌ها، ترس از بازنشستگی بدون تأمین، همانند شمشیری است که بالای سرمان گرفته اند. وقتی که اجبارا بین ۸ تا ۱۰ ساعت و گاها بسیار بیشتر از آن باید کار کنیم تا فقط ضروریات اولیه ادامه زنده ماندنمان را تأمین کنیم، لذت بردن از زندگی ، که شامل مطالعه، مسافرت، صرف وقت با خانواده و دوستان، ورزش و ... است، را باید فدای کارمان کنیم. همین پژوهش می‌گوید که بخش زیادی از آدم‌ها از کمبود خواب رنج می‌برند. چرا که مجبورند از زمان خواب و استراحت خوب بزنند تا در خدمت کار برای سود دیگران باشند. سود برای پر کردن جیب سرمایه‌داران، سود برای تأمین هزینه ارتش و دم و دستگاه سرکوب.

هدف از زندگی
تا آنجا که به کار و فعالیت در جامعه مربوط می‌شود، سئوالی که جلویمان قرار می‌گیرد اینکه هدف از زندگی چیست؟ جدا از اینکه جامعه طبقاتی با دم و دستگاه مهندسی افکارش چه چیزی را می‌خواهد طبیعی جلوه دهد، آیا هدف از زندگی کار است و یا هدف از فعالیت در جامعه، بهتر زندگی کردن است؟ آنچه که در دنیای امروز "کار" نامیده می‌شود، چنان شرایط سخت و شاقه‌ای است که همه می‌خواهند از زیرش در بروند! هر درجه از غیرانسانی بودن این شرایط کاسته شود، خلاقیت، استعداد، شادابی و احساس مسئولیت نمایان می‌شود. در تحقیقی که در سوئد در مراکز کاری روزکار شش ساعته انجام شده، کاهش تنش، بهتر پیش رفتن کارها، انگیزه بالا برای کار و مسئولیت پذیری و غیره برجسته بوده‌اند. در شرایطی که زندگی انسان برای دستمزد گروگان گرفته نشده باشد، وقتی که هدف از کار، زندگی کردن باشد، مسئولیت پذیری در برابر همنوع خود از خصوصیات بارزی است که هر انسانی می‌تواند آن را بدون مکث کردن زیاد روی آن، آن را تشخیص بدهد.
یک واقعیت دنیای امروز زیر سیطره سیستم سرمایه‌داری این است که فرد ایزوله اختیار اینکه به کارفرمایش بعد از ۳۵ ساعت کار بگوید "کار برای این هفته بس است" را ندارد. گرچه در جامعه برده‌داری کلاسیک زندگی نمی‌کنیم که کسی را با شلاق وادار به کار بکنند، اما اگر شرایط روزکار ۵۰ ساعته کارفرمایت را نپذیری عذرت را قانونا می‌خواهند. حداقل دستمزدی که در بهترین حالت تنها کفاف یک زندگی بخور ونمیر را میدهد، و تازه برای بدست آوردنش هم هرروز میلیون‌ها نفر باید باهم رقابت کنند، آن "شلاقی" است که امروزه در دست برده‌داران مدرن است.

آینده کاهش ساعات کار
آنچه که در سوئد دوباره آزمایش می‌شود، با دست اندازهائی روبرو شده است. این موضوع در سوئد و بعنوان یک پروژه دولتی پیگیری می‌شود، اما رسانه‌ها علی العموم درباره‌اش سکوت کرده‌اند! پژوهشگرانی که این پروژه را دنبال کرده‌اند، نتیجه می‌گریند که با روزکار ۴ ساعته می‌شود حتی نتایج بهتری از بازدهی کار و فعالیتهای اجتماعی نشان داد. اما می‌گویند پروژه روزکار شش ساعته آینده خوبی ندارد. احزاب دست راستی مثل حزب لیبرال و محافظه کار در سوئد هم اکنون سوگند یاد کرده‌اند که اگر قدرت پارلمانی را بدست بگیرند، ساعات کار را افزایش خواهند داد و ترند ۶ ساعت کار در روز را متوقف خواهند کرد. این احزاب نشان داده‌اند که کاهش ساعات کار بدون کاهش دستمزد و مزایا، از آنجا که بیکاری را کاهش می‌دهد، هزینه مزایا و دستمزد را بالا می‌برد، برای دولت که حافظ منافع سرمایه‌داران است، به صرفه نیست. یکی از مراکزی که پروژه روزکار شش ساعته را آزمایش کرده سالانه ۶۳۰ هزار پولند استرلینگ بر هزینه‌اش اضافه شده است. رئیس حزب لیبرال گفته است که "پرداخت کنندگان مالیات" این ولخرجی را از سیاستمداران قبول نخواهند کرد!
ایده روزکار شش ساعته را دولت ائتلافی احزاب هم اکنون در قدرت در سوئد، که گویا ائتلافی از احزاب مرکز و چپ است، اجرا کرده است. در برابر ۵۵ ساعت کار در هفته، البته که ۳۵ ساعت کار در هفته، بدون کاهش دستمزد و مزایا، یک اقدام و عمل انسانی است؛ اما سیاستمداران دولتی‌ای که طرفدار روزکار شش ساعته هستند، همانها هم قبل از هر چیزی از منظر هزینه به بارآوری کار نگاه می‌کنند. گفته‌اند که در مراکزی که پروژه روزکار شش ساعته پیگیری می‌شود، وقت به‌اصطلاح تنفس، وقت نهارخوری و غیره کم شده و بیش از هر چیزی به بارآوری کار و انجام دادن کار توجه می‌شود.

تشکل‌های کارگری کجا ایستاده‌اند؟
یک واقعیت تلخ دنیای امروز موقعیت تشکل‌های موجود کارگری و جایگاهی است که این نهادها در برخورد به اعتراضات و مطالبات کارگری خود را در آن قرار می‌دهند. بجز چند استثنا، مثل مورد ث ژ ت در فرانسه و یا کنفدراسیون اتحادیه های کارگری در تونس، معمولا تشکل و نهادهای موجود کارگری گام‌ها از اعتراضات و موقعیت اعتراضی در جامعه عقبند. معمولا به "منافع" صنفی اعضای خود و شاید بهتر است گفته شود، در یک حالت دفاعی از آنچه که اعضایشان هم اکنون دارند، چسبیده و در بهترین حالت از همینی که دارند دفاع می‌کنند. گرچه بارها عملا ثابت شده که اگر دست به تعرض نزنند، از همان موقعیتی که در آن هستند هم عقب رانده می‌شوند؛ اما باز هم حاضر نیستند گامی بجلو بردارند. این به نظر من از سر سیاستی است که این نهادها اتخاذ کرده‌اند. سیاستی سندیکالیستی که خود را جزئی از سیستم تعریف کرده است. این موضوع را باید جای دیگری دنبال کرد. اما تا جائی که به برخورد این نهادها به کاهش ساعات کار مربوط می‌شود، عموما نسبت به آن بی تفاوتند. مثلا فدراسیون اتحادیه‌های کارگری سوئد، LO، اعتراف و اقرار کرده که اهمیت زیادی به پروژه کاهش ساعات کار نداده است. بالاتر هم گفتم که در بحبوحه جنبش کاهش ساعات کار در اروپا، نهادهای کارگری موجود در آمریکا هیچوقت به این موضوع توجهی نشان ندادند.

جدا از چهارچوب نهادهای موجود کارگری، برای همه فعالین کارگری‌ای که مشغله متحد و متشکل کردن کارگران هم و غمشان است، توجه خاص به کاهش ساعات کار به شش و یا چهار ساعت کار، باید در مرکز ثقل مبارزه بر علیه بیکاری و بهبود وضعیت رفاه، سلامت و معیشتی کارگران قرار بگیرد.

۱۱ اکتبر ۲۰۱۵

۱۳۹۴ مهر ۱۱, شنبه

فراخوان تشکل‌های معلمان؛ گامی بلندتر!

در کنار اعتراضات مهم معلمان در چند سال گذشته، خبر حاشیه‌ای شدن گرایش بی خاصیت راستی که برای مدتی از اعتراض رادیکال معلمان بیش از سرکوبگریهای رژیم وحشت داشت، توجه فعالین جنبش‌های اعتراضی را به خود جلب کرده است. چهار پنج هفته پیش معلمان اعلام کردند که برای پیگیری مطالباتشان و در ادامه کمپین برای آزادی معلمان زندانی، روز ۱۳ مهر که روز جهانی معلم است، در سراسر ایران در مقابل ادارات آموزش و پرورش دست به اعتراض خواهند زد. بعد از اعلام این خبر، از طرف عده ای و با امضای یکی از تشکل‌های معلمان، این مسئله تکذیب شد و کلی مسائل بیربط به فراخوان دهندگان ربط داده بودند. این بیربطی با آخرین فراخوان "کانون صنفی معلمان همدان" که به گفته سایت "حقوق معلم و کارگر" ریاست شورای مرکزی تشکل‌های صنفی فرهنگیان سراسر کشور را بر عهده دارد، در اطلاعیه‌ای که روز ۹ مهر منتشر کرد دود شد و به هوا رفت. این تشکل فراخوان تجمع به مناسبت روز جهانی معلم در روز پنجشنبه ۱۶ مهرماه داده است. دلیل اینکه چرا فراخوان  تجمع اعتراضی روز ۱۳ مهرماه تعیین نشده، قرار است در اطلاعیه بعدی اعلام شود. اهمیت مسئله البته در این است که معلمان، همچنانکه در اطلاعیه و نوشته های اخیرشان تأکید کرده اند، با سرکوب و وحشی گریهای رژیم اسلامی عقب نخواهند نشد، چرا که مطالباتی را که به اعتراضات آنها دامن زد، جواب نگرفته اند.