۱۴۰۳ مهر ۱۳, جمعه

ناندانی غزه

تهدید جمهوری اسلامی از سوی دولت اسرائیل، بار دیگر گرایشی - غیر حکومت اسلامی - که همیشه آماده است از اسلام سیاسی دفاع کند را جلوی صحنه راند. موقعیت این گرایش در بین کارگران، زنان و جوانان؛ کلا توده مردمی که منتظر فرصتی اند که کار رژیم اسلامی را یکسره کنند، خوب نیست. این گرایش توسط سیاسیونی نمایندگی می‌شود که جزئی از گرایش "جهان سوم"گرائی هستند. در فرهنگ سیاسی ما آنها را "توده‌ایستی" می‌نامیم. موقعیت این گرایش چنان نامطلوب است که خودشان هم می‌دانند باید به بهانه ای بچسبند تا بلکه هیاهویشان گوش شنوائی پیدا کند. آخرین مورد آن کشتار مردم غزه توسط ارتش اسرائیل است که ظاهرا تمامی هم ندارد. کشتار اخیر در غزه و کلا مسئله حل نشده فلسطین برای این طیف یک ناندانی شده است.

در طرف دیگر مسئله، با حکومتی طرفیم که فاشیسم زمانه است؛ حکومتی که زندگی را بر کل زنان حرام کرده است. نان کارگر را گرو گرفته است. جوان را جوان نشده، پیر می‌کند. حکومت اعدام و شکنجه و زندانی سیاسی است. حکومتی است که به گوشه و کنار دنیا تروریست فرستاده و دست دراز ترورش تا بحال دهها فعال سیاسی را به قتل رسانده است. زندان‌هایش مالامال از سیاسیونی است که دهن به اعتراض گشوده اند. مردم ایران در حال یک جنگ سرنوشت ساز با این حکومت هستند و از سوی دیگر هم، فعالین "توده‌ایستی" هر تلاشی می‌کنند که فضا را به نفع رژیم تروریست اسلامی به هم بزنند. مثلا با شادی مردم در خیابان‌ها از به قتل رسیدن امثال حسن ‌نصرالله، اسماعیل هنیه، قاسم سلیمانی و دیگر سران و فرماندهان این رژیم، فعالین "توده‌ایستی" زانوی غم بغل کردند و درباره مضرات جنگ هشدار دادند. بعضا پرتاب موشک توسط جمهوری اسلامی و اصابت آنها به مراکزی در اسرائیل را جشن هم گرفنتد! واضح است که جنگ، هر جنگی، به حال توده‌های مردم مضر است. اما معنای واقعی هشدار علیه جنگ به مردم در ایران دقیقا چه می‌تواند باشد؟! نتانیاهو که از کسی در ایران اجازه پرتاب موشک به اهداف مورد نظرش نمی‌خواهد. کمونیستها جنگ نمی‌خواهند و به همین دلیل در فکر انداختن رژیم جنگ افروز حاکم بر کشورشان هستند که شر جنگ و جنگ افروزی را از سر مردم کم کنند.

ببینید، اسماعیل هنیه در، ظاهرا، امن ترین اتاق در جماران کشته می‌شود، این "توده‌ایستی"ها در "تحلیل"ها و هیاهویشان آمار کشته شدگان غزه را به ما یادآور می‌شوند؛ برای اینکه از نظر ایشان اسماعیل هنیه نماینده مقاومت فلسطین است. حسن نصرالله و حلقه فرماندهان حزب الله کشته می‌شوند، اینها به مخالفین جمهوری اسلامی فحش و ناسزا می‌دهند، برا اینکه از دید اینها، حزب الله مدرسه می‌سازد و اقتصاد لبنان را سر و سامان داده است. اگر مردم در عراق و ایران و سوریه با مرگ این پیام آور مرگ شادی می‌کنند، ایشان سند می‌خواهد که کجا مردم شادی کرده اند!؟

 


همه مشکلات زیر سر شیطان بزرگ است

دشمنی مردم در سراسر دنیا با دولت آمریکا بعنوان نماینده هیات حاکمه ای که در تاریخ یکصد سال گذشته هزاران قتل و جنایت در گوشه و کنار دنیا مرتکب شده است، یک واقعیت به حق است. دشمنی چپ "توده‌ایستی" با آمریکا، اما نه از سر دشمنی اش با سرمایه داری و جلو کشیدن یک راه حل واقعی و عملی است؛ بلکه دشمنی اش در بلوکبندی‌های دولت‌هاست. دشمن آمریکا در کنار روسیه! دشمن آمریکا در حال جویدن ناخونهایشان زیر عبای ‌حسن نصرالله و بشار اسد! این به اصطلاح چپ نماینده تفکر بازمانده از دوران جنگ سرد است. جنگ اینها با آمریکا امروز حتی بیشتر شباهت به خصومت‌های دوران جنگ‌های استقلال طلبانه مستعمرات است، تا حتی جنگ آمریکا و شوروی دوره جنگ سرد. هنوز راه حلشان درباره مسئله اسراییل – فلسطین، پاکسازی منطقه از یهودیان اروپائی الاصل است. در خود آمریکا روزانه صدها اعتراض در جریان است، اما وقتی که فعالین "توده‌ایستی" وارد بحث بر سر این اعتراضات می‌شوند، از سر اینکه این اعتراضات کجای مسئله فلسطین قرار می‌گیرند، برخورد می‌کنند. تمام جنبشی را که با جلو آمدن برنی ساندرز جلو آمد و درباره مسائل اجتماعی خود جامعه آمریکا به میان کشیده شد، از نظر این "توده‌ایستی"ها دور ماند، اما اظهارنظر ایشان درباره نتانیاهو و ناندانی غزه را بارها و بارها به نمایش گذاشتند. ناندانی غزه که حاد شد و سرتیتر اخبار دنیا گشت هر نوع ژست نگاه منفی و اعتراض صوری بر علیه اسلام سیاسی و حکومت اسلامی ایران غلاف شد!

من فکر می‌کنم که این به اصطلاح "چپ" وجود و ادامه حیات خود را مدیون همین اسلام سیاسی و مسئله حل نشده فلسطین است. با سرنگونی جمهوری اسلامی و با اینکه مسئله فلسطین بدون موشدوانی اسلامیون به یک راه حلی هدایت شود، اینها هم موضوعیت خودشان را از دست می‌دهند.

۵ اکتبر ۲۰۲۴


۱۴۰۳ مهر ۱۰, سه‌شنبه

چه کسی از سرنگونی جمهوری اسلامی خوشحال می شود؟

بعضی وقتها با دیدن واکنش بعضی از کسانی که در فضای مجازی اظهار نظر می کنند؛ با زانوی غم بغل کردنشان مواجه می شوم، برای مثل مثلا کشته شدن حسن نصرالله، قاسم سلیمانی، اسماعیل هنیه، وحشت کردن و قایم شدن خامنه ای و امثال آنها، از خودم می پرسم چرا بعضی ها، بخصوص چرا بعضی از ایرانی ها متوجه تنفر مردم ایران، متوجه تنفر انسانیت از اسلام سیاسی و فاشیسم و جمهوری اسلامی نیستند.

به نظر من باید در ایران زن بود، افغانستانی بود، باید کارگر معدن طبس بود، باید دگرباش بود، زندانی سیاسی بود، باید بهایی بود، کمونیست بود، باید آته اییست بود، باید آن جغرافیا را شناخت و درک کرد که از جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی نفرت داشت.

کسی که سطوح بحث را عمدا قاطی می کند که این هیولای آدمکش را از زیر ضرب به در برد، کسی که وقتی صحبت از جمهوری اسلامی و شاخکهایش می شود کشتار سرخ پوستان را به میان می آورد، استعمار آفریقا را یادمان میآورد، ویتنام را وسط می کشد، و جنایات دیگر آمریکا را خاطرنشان می کند، عامدانه می خواهد جمهوری اسلامی را نجات بدهد.