۱۴۰۱ آبان ۹, دوشنبه

از انقلاب ۵۷ تا انقلاب زن، زندگی، آزادی

نوجوانی که سنش قد می‌دهد به مسائل اجتماعی – سیاسی فکر کند، با من وارد دیالوگی درباره جمهوری اسلامی و انقلاب ۵۷ شد. پرسید که چرا بر علیه شاه انقلاب شد؟ گفتم همین سئوالات اینچنینی و حتی یک گفتار ساده درباره "شاه" پای آدم را تا سال ۵۶ به ساواک و شکنجه شدن می‌کشاند. گفتم شاه با مردم ایران مثل رعیت برخورد می‌کرد؛ اما مردم این دوره و زمانه ارباب نمی‌خواهند. پرسید که آیا آمریکا هیچ نقشی در آن وضعیت داشت؟ گفتم که سال ۱۹۵۲-۵۳ مردم حکومتی نیمچه دمکراسی، که برای دوره خودش نسبتا مترقی بود را انتخاب کردند و شاه با کمک آمریکا کودتا کرد و آن حکومت را ساقط کردند. گفت که: "آه آمریکا! دستش در همه خرابکاری‌ها هست." پرسیدم که آمریکائی که هزاران کیلومتر از ایران دور است، چگونه توانست آن حکومت را سرنگون کند؟ گفت با کمک ارتش و همدستان محلی. سئوال بعدی من این بود که پس چه کسی را باید زد و دستش را از امور سیاسی و موش دوانی کوتاه کرد؟ جواب برای هر دوی مان واضح بود. آمریکا را که نمی‌توانیم سرنگون کنیم.



پرسید اما چرا مردم انقلاب کردند؟ آیا شرایط زندگی در آن زمان مثل امروز ایران بود؟ گفتم واضح است که هیچ زمانی در هیچ برهه‌ای از تاریخ وضعیت مردم ایران مثل زندگی زیر سیطره این رژیم نبوده است! اما مردم هر دوره‌ای برای دوره خودش انقلاب می‌کنند. چطور شد که این جماعت وحشی به مسند قدرت رسیدند حکایت دیگری است. مردم انقلاب کردند برای اینکه فقر بود. برای اینکه آزادی بیان نبود. برای اینکه زندان‌ها پر بودند از کسانی که بعضا دزدکی با خواهر و برادرش چیزی گفته بودند و یکی به ساواک گزارش داده و ساواک را آن بحث خصوصی خوش نیامده بود. برای اینکه مردم حکومتی را که باند دیگری با زور و خشونت آن را سرنگون کرده بودند، دوست ندارند و مترصد انتقام از آن هستند؛ درست مثل همین امروز!

پرسید آیا جمهوری اسلامی از هیتلر بدتر است؟ من معمولا اینگونه مقایسه‌ها را دوست ندارم؛ اما بعضا در شرایطی قرار می‌گیری که باید جوابی بدهی. گفتم که از نظر من هیچکسی در تاریخ یکی دویست سال گذشته به اندازه این جماعت وحشی نبوده. گفتم اینها مردم را می‌کشند که به ۱۴۰۰ سال قبل برگردانند. گفتم اینها رسما گفته‌اند که در مدرسه و دانشگاه را باید تخته کرد. گفتم در اوایل به قدرت رسیدنشان به دانشگاه‌ها برای کشت و کشتار کسانی که مثل آنها فکر نمی‌کردند، حمله کردند. اینها مردم را می‌کشند برای اینکه فکر می‌کنند تو خدای آنها را قبول نداری. اینها به زنان اسیری که به دین اینها باور ندارند، تجاوز می‌کنند. اینها رسما قتل بهائی‌ها و بی خدایان را اعلام کرده‌اند. اینها اجازه نمی‌دهند که کسی کس دیگری را دوست داشته باشد. اینها می‌کشند برای اینکه می‌خواهند ثابت کنند که قاتل نیستند و برای اینکه ظاهرا کسی ۱۴۰۰ سال پیش گفته هر کسی که به دین شما ایمان نیاورد و با آن مخالفت کرد، بکشید. اینها آدمها را شکنجه می‌کنند برای اینکه در روزهای مخصوصی که از نظرشان غذا خوردن ممنوع است، غذا خورده‌اند. اینها رسما گفته‌اند که می‌خواهند دینشان را به تمام دنیا صادر کنند و هر کسی که مخالفت کرد را باید بکشند. به جای جای این دنیا تروریست فرستاده‌اند. رسما گفته‌اند که فلان کشور باید با تمام ساکنانش از کره زمین محو شود.

گفتم دیگرانی در طول تاریخ خیلی جنایت کرده‌اند، اما جنایات اینها را بعضی‌ها که مثل تو از جنایات اینها می‌شنوند، به خاطر عجیب بودنشان، نمی‌توانند باور کنند.

دیالوگمان ادامه داشت و در یادداشت دیگری ادامه آن را هم می‌نویسم.

۳۱ اکتبر ۲۰۲۲

۱۴۰۱ آبان ۳, سه‌شنبه

زمانی برای یک بازبینی

قاعدتا یک نیروی سیاسی باید هر از چندگاهی توقفی بکند، به پشت سرش نگاه کند که از سال اکس تا سال ایگرگ چه دستآوردی داشته؟ به چه بازبینی‌ای بهتر است فکر کند؟ و خلاصه موضعگیرهایش در سرنوشت اهدافی که در ابتدای کار برای خودش تعریف کرده بود، چه تأثیری داشته اند؟



امروز در ایران انقلابی در جریان است. جز حزب کمونیست کارگری، بقیه نیروهای چپ همچنان در حاشیه هستند و بعضا زانوی غم هم بغل کرده‌اند. ظاهرا باید انقلاب خودش را با تزهای آنها تطبیق دهد. غیرمنطقی است، اما باورشان این است و هیچ هم به این فکر نمی‌افتند چرا چنین نمی‌شود؟! بخاطر دخالت راست و ناسیونالیسم در تحولات، بعضا این نیروها در برابر انقلاب و اعتراضات قرار می‌گیرند. بجای تیراندازی به هدف اصلی، به کسانی تیراندازی می‌کنند که در سنگر دیگری دارند به جمهوری اسلامی تیراندازی می‌کنند. با انقلاب بر علیه هارترین ارتجاع قرن به این بهانه بازی می‌کنند که معلوم نیست بعد از اینها چه کسانی قدرت بگیرند! اعتراضات وسیع سال ۸۸ را به این بهانه که در اعتراض به دزدیده شدن آراء موسوی و کروبی بوده، تخطئه کردند. بعضا گفتند که آن کارگری که در این اعتراضات شرکت می‌کند، حقش است که کشته شود! در اعتراضات ۹۶ و ۹۸ مشغول جدا کردن صف خود از صف عظیم توده های معترض بودند امروز هم در بحبوحه یکی از مهمترین تحولات توده ای بعد از ۱۹۷۹، شعارشان مرگ بر پهلوی است؛ در حالی که همه، در ایران و در خارج از آن، دارند با صدای بلند شعار می‌دهند: "مرگ بر جمهوری اسلامی". متوجه هم نیستند که چرا ۳۰ هزار نفری که در خیابان دارند اعتراض می‌کنند، فکر می‌کنند این دو سه نفر دیوانه هستند!؟ مبارزه برای آزادی زن را تخطئه می‌کنند، چرا که محتوای طبقاتی ندارد!؟

تعدادی از این دوستان همت به خرج داده و وارد همکاری و اتحادهایی هم شدند، اما خودشان هم می‌دانند که کسی نه به این همکاری و اتحادها توجهی کرد و نه مایه دلگرمی جنبشی شد. برای هر کسی بیرون از این جماعت، سئوال به سادگی می‌تواند این باشد که آیا بهتر نیست یک بازبینی ای در جهتگیرهایشان انجام بدهند؟ آیا هیچ به خودشان زحمت داده اند از خود بپرسند این همه اتحاد و همکاری، که هر کسی می‌تواند چندتا از آنها را نام ببرد، به چه چیزی انجامید؟

من این خط را می‌شناسم. گرچه فکر می‌کنند با همدیگر خیلی اختلاف سیاسی دارند، اما همه در یک بستر سیاسی هستند. برای من چرائی در حاشیه بودن این جماعت سئوال نیست؛ اما در تعجبم چرا برای خودشان سئوال نشده است؟

۲۶ اکتبر ۲۰۲۲

انقلابی که پیروز می‌شود

خروش عظیم توده‌های عاصی، بخصوص جوانان و بخصوص زنان جوان، رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون خواهد کرد. همه شواهد این را نوید می‌دهند. مطالبه این انقلاب سرنگونی جمهوری اسلامی است که در آزادی زن خلاصه شده است. این انقلاب هم، مثل همه انقلابات دیگر، ناخالصی‌های زیادی دارد. در میان قهرمانان اولیه انقلابات معمولا آدم‌های هستند که تا چند روز قبلتر از شعله ور شدن آتش انقلاب، یا با جناحی از هیأت حاکمه بودند، یا هم در بیرون از هیأت حاکمه انتقادات نیمبندی داشتند، یا سلبریتی و ورزشکاران و هنرمندانی هستند که مطالباتشان خیلی عمیق نیست؛ و یا هم واقعا در حاشیه اتفاقات بودند. شاخص و خصلت اصلی هیچ انقلابی را نمی‌توان با رهبران اولیه آن توضیح داد.



انقلابات برای سرنگونی روبناهای سیاسی رخ می‌دهند. انقلاب اکتبر در ادامه سرنگونی یک زیربنای سیاسی بود و فونکسیون آن، یعنی فونکسیون انقلابات کارگری، با فونکسیون انقلابات برای زیر و رو کردن مناسبات سیاسی روبنائی کاملا متفاوت است. سرنگون کردن آن مناسبات سیاسی خود گام اولیه‌ای است برای انقلاب کارگری. برای زیر و رو کردن مناسبات ظالمانه اقتصادی. اتفاقا انقلابات همگانی برای سرنگون کردن یک حکومت مشخص، در عین حالی که جناحی از طبقه حاکمه را سرنگون می‌کند، اما خود یک زورآزمائی و صف آرائی هست بین احزاب طبقات در جامعه. در پروسه این انقلاب است که یکی از این احزاب دست بالا پیدا می‌کند. منتها احزاب سیاسی عاقل و بالغ، از سرنگون کردن حکومتی که ماشین کشتار را در دست دارد، غافل نمی‌مانند و قبل از سرنگون کردن آن ماشین، اپوزیسیون همدیگر نمی‌شوند.

انقلاب از کنده شدن بخش‌هایی از هیأت حاکمه ناراحت نمی‌شود. انقلاب از پیوستن هر چه بیشتر مردم به صف خود نگران نمی‌شود. انقلابیون از به میدان آوردن توده‌های وسیعتر، چه از جانب شخصیتهای طبقه کارگر باشند و چه از جانب شخصیتهای طبقه سرمایه دار، زانوی غم بغل نمی‌کنند. انقلاب یک پروسه است. در این پروسه شخصیتهایی حاشیه‌ای می‌شوند و شخصیتهایی جایگاه ویژه‌ای پیدا می‌کنند. عده‌ای شروع کرده‌اند به انقلاب کردن بر علیه حامد اسماعیلیون، گلشیفه فراهانی و یا امثال مسیح علینژاد. اینها بازی با انقلابی است که دارد دور می‌گیرد. نمی‌دانم در پروسه این انقلاب، چه کسی از چه گرایش و طبقه‌ای زودتر حاشیه‌ای می‌شود، اما آن عده‌ای که با انقلاب بازی می‌کنند، اولین قربانیان این پروسه هستند.

۲۱ اکتبر ۲۰۲۲

۱۴۰۱ مهر ۱۹, سه‌شنبه

قاتلی که به جنایاتش افتخار می‌کند

ابراهیم رئیسی که تابستان ۶۷ عضو “هیئت مرگ” بود، در مصاحبه با یک شبکه تلویزیونی یکبار دیگر از نقش خود در اعدام چندین هزار نفر دفاع کرده و می‌گوید: “اتفاقی که برای آن‌ها افتاد دقیقا متناسب با کاری بود که انجام دادند. آن‌ها افراد را ترور می‌کردند و جرایم‌شان رسیدگی شده بود.”

 


این جنایتکار، که اکنون رئیس جمهور رژیم اسلامی است و بعضی‌ها هم او را به مجالس بین المللی می‌برند که پای سخنرانی‌اش بنشینند، به همین راحتی از یک قتل عام به معنی واقعی کلمه دفاع می‌کند و مخالف سیاسی را شایسته مرگ می‌داند!

این هولوکاست اسلامی را از یاد نبرده و بدون پاسخ نخواهیم گذاشت. چه بسیار کودکانی که در حسرت گرفتن دست مهربان پدر و مادری بزرگ شدند و هیچ وقت آن دستان مهربان را لمس نکردند. مادرانی چشم در راه فرزندانشان پیر و پرپر شدند. نوعروسانی امید، عشق و آروزهایشان به یاس تبدیل شد. پیشروی مردمی که برای به دادگاه کشیدن این جانیان کمین کرده‌اند، روز به روز قدرتمندتر می‌شود. مردم البته که اکنون در کمین نشسته‌اند این جانیان را به دادگاه بکشند تا بلکه پرده از گوشه‌هائی، بله، فقط گوشه‌هایی از جنایاتی که این جانیان برای بیش از ۴ دهه بر این جامعه روا داشتند، برداشته شود.

دفاع ددمنشانه رئیسی از این جنایات هولناک جز رجزخوانی برای جنبش سرنگونی که در اعتراض به قتل مهسا امینی توفنده تر به پیش میرود نیست و نه تنها مردمِ مترصدِ بزیر کشیدن رژیم اسلامی را مرعوب نخواهد کرد بلکه در این مسیر مصمم تر خواهد نمود.

در ژورنال ۲۰ سپتامبر ۲۰۲۲ منتشر شده است

دوستان خوب!

چندی پیش بطور اتفاقی با یک نفر در فیسبوک آشنا شدم که متوجه شدم یکی دو کتاب درباره گوشه‌ای از تاریخ جنبش کارگری ایران، با کلی سر و کله زدن با اداره ممیزی، به رشته تحریر در آورده. با اولین تماس، با فردی فوق‌العاده مهربان، اکبر آذربایجانی، برخوردم. از ایشان خواستم که چگونه می‌شود کتاب‌هایش را تهیه کرد. آذربایجانی عزیز (من از واژه "آقا" استفاده نمی‌کنم که خودمانی و دوستانه باشد) آدرس گرفت و بدون پرسیدن اینکه هزینه چه می‌شود و غیره، روز بعد کتاب‌ها را برایم ارسال کرد. او حتی در اداره پست دچار مشکلات تکنیکی هم می‌شود؛ با این همه موفق می‌شود که آن کتاب‌ها را برایم ارسال کند.



امروز بعد از دو هفته از یک مسافرت راه دور، به اداره پست شهرمان برای تحویل بسته‌ای رفتم. قبل از رسیدن به اداره پست، هر چقدر فکر کردم نتوانستم حدس بزنم که محموله چه می‌تواند باشد! با خانم فارسی زبان اداره پست که حرف می‌زدم یکهو به یادم آمد که اکبر عزیز زحمت فرستادن بسته‌ای را کشیده بود. و این کتاب‌هایی را که در عکس می‌بینید را تحویل گرفتم.



***

هنوز فرصت نشده است که کتاب‌ها را مرور کنم؛ اما همین که رفیقی را در این فیسبوک پیدا کردم که زحمت کشیده و کتاب‌هایش را برایم ارسال کرد و کلی دچار مشکلات و دردسر هم شده، فوق‌العاده روزم را، بعد از دو هفته خسته کننده، ساخت. از اکبر آذربایجانی عزیز تشکر رفیقانه ویژه‌ای می‌کنم. امیدوارم که همه علاقمندان به کتاب و بخصوص علاقمندان به تاریخ جنبش کارگری ایران کتاب‌های فوق را تهیه کرده و بخوانند.

۱۰ اوت ۲۰۲۲

من هم صدای این انقلابم!

برای آن مادری که جگر گوشه هایش را به رفتن به اعتراض تشویق و بدرقه می کند؛ ساندویجی و بطری آبی بهش می دهد، مطمنئن نیستکه دوباره ببیندش، من هم صدای این انقلابم!

برای شجاعت‌های کم نظیر و بی مانندی که جهانیان شاهد آنند، من هم صدای این انقلابم!

برای آن هزاران و صدها هزار معترضی که با دستان خالی نیروی اجیره شده ضد شورش را برای زندگی کردن به چالش می کشند، من هم صدای این انقلابم!



برای میلیون‌ها زنی که در این جامعه بالاتر از سیاهی رنگی را تجربه نکرده اند و چیزی برای از دست دادن ندارند، من هم صدای این انقلابم!

برای خشم فوران کرده این جامعه، برای جامعه ای که دیگر کثافات اسلامی و آخوندی نمی خواهد، من هم صدای این انقلابم!

برای دانشجویان داشگاه شریف، برای مردمی که به داد آن دانشجویان رسیدند، برای توده های جنگ تن به تن کرده در سنندج، برای مردم اشنویه که کنترل شهر را به دست گرفتند، برای جوانانی که در مشهد و تهران و گوشه گوشه این مملکت مزدوران سرکوبگر را شناسائی و گوشمالی شان دادند، من هم صدای این انقلابم!

برای پیروزی این انقلاب، برای اینکه دیگر بیش از این گل‌های تازه روئیده پرپر نشوند، من هم صدای این انقلابم!

برای آنهایی که از من و ما خواسته اند که صدای اعتراض و انقلاب آنها باشیم، من هم صدای این انقلابم!

۱۱ اکتبر ۲۰۲۲

هر انقلابی یک مطالبه و شعار اصلی دارد

در انقلابات شعارها و مطالبات زیادی، از طرف بخش‌های مختلفی از جامعه مطرح می‌گردند. انقلاب امروز ایران استثنا نیست. دلیل این قاعده هم این است که اگر انقلابی بخواهد بخش‌های مختلف و گاها ناهمخوان جامعه ای را با هم متحد کند، باید روی یک شعار تمرکز بکند که در خود مطالبات زیاد دیگری را حمل می‌کند. مطالبه اصلی جامعه امروز ایران آزادی زن از این وضعیت برده وار است و شعار آن هم آزادی زن است که در شعار "زن، زندگی، آزادی" خلاصه شده است. بخش‌ها و گرایشات مختلفی سعی خواهند کرد که شعارهای دیگری را به این شعار تحمیل کنند. همین امروز شاهد این هستیم که کارگران هفت تپه شعار "شادی، رفاه، آزادی" را ضمیمه این شعار کرده اند و گرایش ارتجاعی ناسیونالیست هم شعار "مرد، میهن، آبادی" را ضمیمه آن کرده است. سرنوشت شعارهای ضمیمه را صفبندی‌ها و تناسب قواهای آینده و بعدی تعیین خواهد کرد. شعار "زن، زندگی، آزادی" همانند شعار "جان سیاهان باارزش است" است که هیچ ضمیمه را نپذیرفت. هر کسی که می‌خواست رادیکال بازی در بیاورد که "همه جانها باارزشند" را وسط بیاندازد، با بی اعتنائی این جنبش روبرو شد.

انقلاب ۱۹۱۷ روسیه، با همه عظمت‌های بعدی اش یک مطالبه اصلی؛ "صلح" را داشت که در پروسه انقلاب در شعار "صلح، زمین، نان" خلاصه شد. "صلح" مطالبه اصلی بود برای اینکه چرخه زندگی کردن صرف در آن جامعه با جنگ دچار مشکل شده بود. جنگ نان خشک و خالی را از سفره های مردم ربوده بود. شعار "شورا" که در روزها و ماههای اولیه انقلاب توسط تعدادی زمزمه می‌شد، تنها در پروسه رادیکال شدن انقلاب بود که شعار "همه قدرت به شوراها!" برجسته شد.

در انقلاب کبیر فرانسه هم، مطالبه اصلی مردم برابری در برابر قانون بود که در شعار "آزادی، برابری، برادری" خلاصه شده بود. مردم در آن جامعه یا جزو یک درصد کلیسا و اشراف بودند و یا جزو ۹۹ درصد رعیت. بخش‌های رادیکالتر انقلابیون مثل ژاکوبن‌ها و طرفداران بابوف و یا مارات، و همچنین طرفداران سلطنت مشروطه هم شعار و مطالبات خودشان را داشتند، اما در پروسه انقلاب یا مطالبات و شعارهایشان برجسته شد و یا هم در حاشیه ماندند.

مطالبه انقلاب ۵۷ ایران رفتن شاه بود که در "مرگ بر شاه" خلاصه شد. "نه غربی، نه شرقی" که گرایش غالب بر فعالین آن انقلاب بود، مهر خود را به انقلاب زد.



آدم‌ها و حتی احزاب هم، نمی‌توانند به دلخواه شعار تولید و به انقلابی تحمیل کنند. می‌توانند، اگر قدرتش را داشته باشند، رنگ و روی شعارها و مطالبات خود را در پروسه انقلاب، چه انقلاب رو به جلو و چه انقلاب رو به افول، به انقلاب بزنند.

همه چیز بستگی به توان گرایشات دارد

انقلاب ایران نمی‌تواند برای مدت زمان زیادی بدون رهبری مشخصی ادامه داشته باشد. این انقلاب رو به خاموشی نخواهد رفت و در نتیجه مجبور است در طول ادامه اعتراضات رهبری یک ستاد انقلاب را بپذیرد و فعالین این ستاد می‌توانند شعارهایی را که منعکس کننده نظرات و گرایشات آنها هستند ضمیمه شعار "زن، زندگی، آزادی" بکنند.

این انقلاب می‌رود که زن را آزاد کند. می‌رود که هر چه آخوند و کثافات اسلامی است را از این جامعه جارو کند. اما بعد از آن چه؟! زن آزاد یا باید برای آبادی میهن، که همانا ریاضت کشی است، همدوش مردان آن جامعه جان بکند، یا باید همدوش مردان آن جامعه شروع به ایجاد جامعه ای مرفه و شاد بکند. انتخاب از همین امروز با شماست!

۶ اکتبر ۲۰۲۲

جنایات اسرائیل در ایران

یک خانم شناخته شده از کادرهای حزب توده نوشته است که قتل مهسا امینی کار اسرائیل بوده. (به عکس ضمیمه مراجعه کنید.) البته این توده‌ای‌ها و حزب فدائیان خلق اکثریت هر جا که نتوانند جنایات جمهوری اسلامی را با مارک‌های جاسوسی برای آمریکا و لیبرال و ساواکی و غیره ماستمالی کنند، آنها را به اسرائیل و شیطان بزرگترش نسبت می‌دهند.



این اسرائیل ۴۴ سال است در این مملکت (ایران) جنایت می‌کند. در کردستان و ترکمن صحرا حمام خون به پا کرد. در اصفهان به کارگران بیکار شلیک کرد. در دهه شصت ده‌ها هزار زندان سیاسی اعدام کرد. سال ۷۲، ۷۸ و ۸۸ اعتراضات را سرکوب کرد. سال ۹۶ و ۹۸ صدها و هزاران نفر را قتلعام کرد. برای ترور سلمان رشدی جایزه تعیین کرد. سوریه را با خاک یکسان کرد. عراق را به جهنم تبدیل کرد. غلام کشاورز، عبدالرحمان قاسملو، کاظم رجوی، فریدون فرخزاد، صادق شرفکندی و ده‌ها فعال سیاسی دیگر را در خارج کشور ترور کرد. صدها زن را سنگسار کرد. به صورت زنان بی‌حجاب اسید پاشید.

اینها البته نمی‌توانند این جنایات را به کسان دیگری نسبت بدهند. آخر صادق خلخالی نماینده مجلسشان بود. خامنه‌ای نماینده‌شان برای ریاست جمهوری اسلامی بود. اعضایشان هم برای اسدالله لاجوری و حاج آقا گیلانی مخالفین سیاسی را لو می‌دادند.

۲۱ سپتامبر ۲۰۲۲