نوجوانی که سنش قد میدهد به مسائل اجتماعی – سیاسی فکر کند، با من وارد دیالوگی درباره جمهوری اسلامی و انقلاب ۵۷ شد. پرسید که چرا بر علیه شاه انقلاب شد؟ گفتم همین سئوالات اینچنینی و حتی یک گفتار ساده درباره "شاه" پای آدم را تا سال ۵۶ به ساواک و شکنجه شدن میکشاند. گفتم شاه با مردم ایران مثل رعیت برخورد میکرد؛ اما مردم این دوره و زمانه ارباب نمیخواهند. پرسید که آیا آمریکا هیچ نقشی در آن وضعیت داشت؟ گفتم که سال ۱۹۵۲-۵۳ مردم حکومتی نیمچه دمکراسی، که برای دوره خودش نسبتا مترقی بود را انتخاب کردند و شاه با کمک آمریکا کودتا کرد و آن حکومت را ساقط کردند. گفت که: "آه آمریکا! دستش در همه خرابکاریها هست." پرسیدم که آمریکائی که هزاران کیلومتر از ایران دور است، چگونه توانست آن حکومت را سرنگون کند؟ گفت با کمک ارتش و همدستان محلی. سئوال بعدی من این بود که پس چه کسی را باید زد و دستش را از امور سیاسی و موش دوانی کوتاه کرد؟ جواب برای هر دوی مان واضح بود. آمریکا را که نمیتوانیم سرنگون کنیم.
پرسید اما چرا مردم انقلاب کردند؟ آیا شرایط
زندگی در آن زمان مثل امروز ایران بود؟ گفتم واضح است که هیچ زمانی در هیچ برههای
از تاریخ وضعیت مردم ایران مثل زندگی زیر سیطره این رژیم نبوده است! اما مردم هر
دورهای برای دوره خودش انقلاب میکنند. چطور شد که این جماعت وحشی به مسند قدرت
رسیدند حکایت دیگری است. مردم انقلاب کردند برای اینکه فقر بود. برای اینکه آزادی
بیان نبود. برای اینکه زندانها پر بودند از کسانی که بعضا دزدکی با خواهر و
برادرش چیزی گفته بودند و یکی به ساواک گزارش داده و ساواک را آن بحث خصوصی خوش
نیامده بود. برای اینکه مردم حکومتی را که باند دیگری با زور و خشونت آن را سرنگون
کرده بودند، دوست ندارند و مترصد انتقام از آن هستند؛ درست مثل همین امروز!
پرسید آیا جمهوری اسلامی از هیتلر بدتر است؟ من
معمولا اینگونه مقایسهها را دوست ندارم؛ اما بعضا در شرایطی قرار میگیری که باید
جوابی بدهی. گفتم که از نظر من هیچکسی در تاریخ یکی دویست سال گذشته به اندازه این
جماعت وحشی نبوده. گفتم اینها مردم را میکشند که به ۱۴۰۰ سال قبل برگردانند. گفتم
اینها رسما گفتهاند که در مدرسه و دانشگاه را باید تخته کرد. گفتم در اوایل به
قدرت رسیدنشان به دانشگاهها برای کشت و کشتار کسانی که مثل آنها فکر نمیکردند،
حمله کردند. اینها مردم را میکشند برای اینکه فکر میکنند تو خدای آنها را قبول
نداری. اینها به زنان اسیری که به دین اینها باور ندارند، تجاوز میکنند. اینها
رسما قتل بهائیها و بی خدایان را اعلام کردهاند. اینها اجازه نمیدهند که کسی کس
دیگری را دوست داشته باشد. اینها میکشند برای اینکه میخواهند ثابت کنند که قاتل
نیستند و برای اینکه ظاهرا کسی ۱۴۰۰ سال پیش گفته هر کسی که به دین شما ایمان
نیاورد و با آن مخالفت کرد، بکشید. اینها آدمها را شکنجه میکنند برای اینکه در
روزهای مخصوصی که از نظرشان غذا خوردن ممنوع است، غذا خوردهاند. اینها رسما گفتهاند
که میخواهند دینشان را به تمام دنیا صادر کنند و هر کسی که مخالفت کرد را باید
بکشند. به جای جای این دنیا تروریست فرستادهاند. رسما گفتهاند که فلان کشور باید
با تمام ساکنانش از کره زمین محو شود.
گفتم دیگرانی در طول تاریخ خیلی جنایت کردهاند،
اما جنایات اینها را بعضیها که مثل تو از جنایات اینها میشنوند، به خاطر عجیب
بودنشان، نمیتوانند باور کنند.
دیالوگمان ادامه داشت و در یادداشت دیگری ادامه
آن را هم مینویسم.
۳۱ اکتبر ۲۰۲۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر