۱۴۰۱ دی ۹, جمعه

تشنگی و آب شور دریا

در آخرین یادداشتم که به دو سه ماه پیش برمی‌گردد، رفیق نازنینی که سالها شلاق زندگی در سرزمینی را بر دوش کشیده که حاکمینش مترجع‌ترین آدم‌های قرن هستند و نه تنها زندگی او و کل مردم اسیر در این زندان بزرگ را تباه کرده‌اند، بلکه سال‌های جوانی زیادی را در زندانهای سیاهچال گذرانده است، نوشته بود که من شناختی از منصور حکمت ندارم.



در طول زندگی سیاسی‌ام، بارها پیش آمده که کسی یا در کامنت‌های فیسبوکی، یا حضوری و یا هم جای دیگری گفته است که اگر ناصر با حزب کمونیست کارگری نبود، می‌شد با او کنار آمد. من همین جا بگویم که من در سیاست هر چه دارم، به یمن عضویت در حزب کمونیست کارگری و به یمن آموزش‌های منصور حکمت است. قصد دارم، اگر فرصت بشود، در آینده بیشتر درباره حزب کمونیست کارگری و درس‌هایی که از منصور حکمت یاد گرفته‌ام، بنویسم؛ اما عجالتا بگویم که این یادداشت درباره من نیست. درباره "آب شور دریا"ست که در ادامه توضیح می‌دهم این "آب شور" چیست.

به نظر من، چپ ایرانی‌ای که منصور حکمت را نشناسد، نمی‌تواند متوجه شود چرا انقلاب ۵۷ شکست خورد!؟ نمی‌تواند متوجه شود چرا چپ در ایران نیرو است، اما در افغانستان، ترکیه، پاکستان و غیره چیزی نیست که کسی به حسابش بیاورد. نمی‌تواند متوجه شود که چرا چپ پنجاه و هفتی نمی‌تواند در یک سطح ماکرو دل از اسلامیسم و ضد غربی‌گرائی بکند. من نمی‌گویم که در دل این بحران انقلابی، فعال سیاسی دست از مبارزه و سازماندهی بکشد و برود کتاب بخواند، حتی منصور حکمت را! در کنار هزار و یک کار سیاسی، خوب است که منصور حکمت را بشناسد تا زحماتشان بار دیگر ملاخور نشود.

سال‌ها پیش، دقیقا اگر اشتباه نکنم، سال ۲۰۱۸ بود مطلبی درباره تحزب نوشته و در آن از تجربه بلشویکها گفته بودم. یک دوست جوان فیسبوکی آن را خوانده و تماس گرفت. نوشته بود که با تمام نوشته توافق کامل دارد، بغیر از پاراگراف آخر که فراخوان داده بودم فعال سیاسی‌ای که می‌خواهد متحزب شود، بهتر از عضو حزب کمونیست کارگری بشود. با هم حرف زدیم؛ به یکسری از فعالیت‌های حزب انتقاد داشت. بخصوص اعتراض عریان را نمی‌توانست با هیچ منطقی قبول کند. می‌گفت که کسی در ایران حزب و "بیژن حکمت" را نمی‌شناسد. آنقدر حزب را نمی‌شناخت که دائم بجای منصور حکمت می‌نوشت "بیژن حکمت". یکی دو نوشته پایه‌ای منصور حکمت را برایش فرستادم و گفتم که اگر فرصت کرد بخواند. گفت می‌خوانم؛ اما مثل خیلی آدم‌های دیگر، با توصیه کسی که نمی‌روند کتاب بخوانند! چند ماه بعد، به مناسبتی نوشته "از منظر اژدها!" از منصور حکمت را استاتوس کردم. تماس گرفت که منصور حکمت هر کسی بوده، از لحاظ ادبیات آن نوشته را شاهکار نوشته است. به شوخی گفتم که تازه این نوشته از نوشته‌های حاشیه‌ای اوست. رفته بود آن نوشته‌هایی که برایش فرستاده بودم را خوانده بود. در یادداشتی نوشت منصور حکمت مثل آب شور دریاست که هر چه آدم می‌خوره، تشنه‌تر می‌شه. با حرص و ولع شروع کرد خواندن منصور حکمت. منصور حکمت هم، مثل همه آدم‌های سیاسی را می‌شود خواند و به بعضی از سیاست‌هایش نقد داشت، اما فعال سیاسی چپی که دغدغه آزادی و برابری دارد، نمی‌تواند به منصور حکمت بی‌اعتنا باشد. می‌دانم که رهبران سازمان‌های چپ پنجاه هفتی، مثل فدائیان و خط سه‌ای‌ها هراس دارند که کسی از اعضایشان برود منصور حکمت را بخواند. هیچوقت به نظرات منصور حکمت نپرداختند، برای اینکه چیزی برای گفتن نداشتند و ندارند! همیشه به جنبه‌های اخلاقی و شخصی مسائل گیر دادند. هیچوقت نتوانستند توضیح دهند که چرا خودشان دچار بحران شدند و متلاشی، اما منصور حکمت و رفقایش از یک محفل کوچک روشنفکری به یک جریان عظیم سیاسی زنده و پویا تبدیل شدند. فعال منصف چپی که در دغدغه‌های حاشیه‌ای آن رهبران و بازماندگان آن سازمان‌ها شریک نیست، بهتر است برود منصور حکمت را بشناسد.

۳۰ دسامبر ۲۰۲۲

آیا کمونیسم در ایران شانس پیروزی دارد؟

این سئوال از طرف کسی که تمام عمرش کار متشکل کمونیستی کرده پارادوکس به نظر می‌آید. جواب باید از طرف من "بله" باشد. و "بله" است؛ اما با شرط و شروطی اساسی.

من فکر می‌کنم اگر جامعه امروز ایران کمونیسم را با چپی به غیر از حزب کمونیست کارگری برابر بگیرد، تن به یک چنین "کمونیسمی" نخواهد داد. من خودم حاضر نیستم در جامعه ای زندگی کنم که فدائی و توده ای و امثالهم کلید امور جامعه را در دست داشته باشند. از نظر من این "کمونیسم" در ایران آینده ای ندارد، حتی اگر اعضاء و هواداران همه احزب و فرقه های موجود متحد بشوند و یک حزب و سازمان فراگیری تشکیل بدهند. ما باید کاری بکنیم (که تا بحال مشغول چنین کاری هم بوده ایم) که جامعه ما را تافته ای جدا بافته از چپ تجربه شوروی و چین و امثالهم بداند. می‌گویم تجربه شوروی، برای اینکه لنین را از این تجربه فاکتور می‌گیرم که جای بحث آن اینجا نیست.



توده های مردمی که انقلاب ۱۳۵۷ را به یاد دارند، "کمونیستها" را عصای زیر بغل آخوند جماعت می‌دانند. کمونیسمی که فرقی اساسی با جنبش اسلامی نداشت. نه در استقلال طلبی اش، نه در ضدآمریکائی گری اش، نه در احترامش به مذهب، نه در حاشیه ای دانستن مطالبات زنان و غیره فرقی اساسی و بنیادی با خمینی و جنبش اسلامی نداشت. کمونیسمی که زیر پای اعتراض زنان در ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ در اعتراض به سخنان خمینی و طالقانی را خالی کرد که جامعه را برای نزدیک به نیم قرن به قهقرا برد. خوشبختانه کمونیسم نسل جوان امروز، متاثر از کمونیسم منصور حکمت است، حتی اگر خودش هم زیاد به این امر واقف نباشد. این کمونیسم باید در تحزب سازمان بیابد. این کمونیسم باید دور برنامه "یک دنیای بهتر، بسیار فراتر از تحزبی که هم اکنون موجود است، متحزب بشود.

وقتی که در آهنگ "برای" شروین حاجی پور تعمق کردم؛ آهنگی که از مطالبات مردم انقلابی است و تماما کمونیستی، واضح است که کمونیسم بر دوش این انقلاب شانس پیروزی دارد، اما باید پیشآهنگان این انقلاب از کمونیسم تجربه چین و شوروی پرهیز کنند؛ برای اینکه هیچ کسی نمی‌خواهد تجربه سیاهی استالین را جانشین سیاهی اسلامی بکند.

***

در نظر دارم در آینده، اگر مشغله های روزمره اجازه بدهند، کمی مفصلتر به "کمونیسم" پنجاه و هفت بپردازم، که فرصتی مناسب می‌طلبد.

۱ دسامبر ۲۰۲۲

۱۴۰۱ آذر ۳, پنجشنبه

معنای واقعی تورم

امروز با دوستی درباره "روز شکرگزاری" (Thanksgiving) صحبت می کردیم. در برنامه تلویزیونی صحبت بر سر این بود که امسال در کانادا و آمریکا هزینه سفره شام "روز شکرگزاری" بین ۲۰ تا ۳۰ درصد نسبت به سالهای گذشته افزایش یافته است. از دو سه متخصص مسائل اقتصادی دعوت کرده بودند که این موضوع را برای بینندگان توضیح بدهند. صحبتشان بر سر تورم بالای امسال بود.



در بین ترمینولوژی های اقتصادی، "تورم" بیشتر از بقیه شان مسخره و مزخرف است. ناخودآگاه گفتم: مزخرف گوئی! دوستم تعجب کرد و شروع کرد ریشه تورم اخیر را برایم توضیح دادن. که دولت کانادا برای اینکه مردم را از گزند ویروس کووید در خانه نگه دارد پول بی پشتوانه چاپ کرد و اکنون با پول زیاد بی پشتوانه ای که در بازار هست، قدرت خرید پول کاهش یافته است. این توضیحی است که تقریبا همه پذیرفته اند.

جواب کوتاهی که بهش دادم که به فکر فرو برود این بود که بالاخره همه اجناسی که سالهای پیش در بازار با پول کمتر، یعنی با کار کردن کمتر، می شد تهیه کرد، هنوز در بازار یافت می شوند، اما با پول بیشتر! نه با کمبود نان طرفیم، نه با نبود سوخت، نه با نبود ماشین، نه با نبود اکس و نه با نبود ایگرگ. ظاهرا جنگ روسیه در اوکرائین و واکنش دولتهای اروپائی، از سرازیر شدن سوخت و غلات روسیه به کشورهای اروپائی جلوگیری کرده است. اما نه کسی در اروپا از گرسنگی و نبود گندم در رنج و عذاب و دست و پنجه نرم کردن با مرگ است و نه کسی از سرما در حال مرگ و نه وسیله نقلیه ای از حرکت باز ایستاده است. پس تورم بطور واقعی یعنی چه؟

جواب بطور واقعی این است که در شرایط اعلام "تورم" مردم باید ساعات بیشتری را مشغول کار باشند که با چندین برابر کار کردن بتوانند زندگی ای را که قبلا مثلا در ۸ ساعت می گذراندند، امروزه با ۱۲ ساعت و بعضا بیشتر سر کنند. کار بیشتر (بجای کار کمتر دوران گذشته)، حتی اگر اسما فقط بتواند زندگی معمولی کسی را بگذراند، اما سود و نهایتا ارزش اضافه بیشتری را تولید می کند و این سود به جیب سرمایه داران می رود. اگر مثلا در دوره "تورم" وسایل زندگی کمتری موجود باشند، یعنی قفسه های مغازه ها خالی و یا جنس کمتری نسبت گذشته داشته باشند، توضیح می تواند این باشد که اکنون باید پول بیشتری در رقابت با کس دیگری که همان اجناس را می خواهد بخرد، بپردازی و این مستلزمش کار بیشتر است. اما زمانی که قفسه ها همچنان پر از اجناس هستند و از خریدار این اجناس پول و کار بیشتری می طلبد، جواب فقط می تواند این باشد که ترمینولوژی "تورم" و سفسطه بازی در توضیح این ترمینولوژی فقط برای زدن جیب کارکنان جامعه باشد. "تورم" یک کلاهبرداری آشکار برای استثمار بیشتر است.

اقتصاددان توجیه کننده سیستم سرمایه داری نتوانسته اند هیچگونه جواب قانع کننده ای به این ناامنی اقتصادی و این همه بی عدالتی بدهند.

۲۵ نوامبر ۲۰۲۲

۱۴۰۱ آبان ۲۵, چهارشنبه

درباره آینده قدرت سیاسی در کردستان

کردستان در دل تحولات انقلابی جاری شاید آماده‌ترین گوشه‌ای از ایران باشد که ایجاد شوراها و راه اندازی قدرت دوگانه زودتر از بقیه جاهای ایران قابل پیش بینی و در چشم انداز باشد. تحولات انقلابی گرچه در خیابان سرنوشت جامعه را رقم خواهند زد، اما رهبری این اعتراضات خیابانی در دست فعالینی هست که همه ما سالهاست آنها را می‌شناسیم و حتی در سیاه‌ترین دوره‌های سرکوب حکومت اسلامی، جلوی صحنه بوده و مطالبات مردم را جلو کشیده‌اند. در دل همین گوشه از ایران هم که قدرت‌گیری کمونیستها از دل شوراها قابل پیش بینی‌تر است، نیروهای راست جامعه امیدشان حکومتی از نوع حکومت اقلیم کردستان (عراق) بوده و این نیروها هم بسیار قبل‌تر از تحولات جاری در تقلا برای باز کردن جای پای خود بوده‌اند و از هیچگونه اقدامی برای به حساب آمدن دریغ نکرده‌اند.



بحث من این است که از هم اکنون دو نوع افق جلوی جامعه کردستان قرار دارند؛ حکومتی از نوع حکومت اقلیم کردستان، با فرض اینکه آلترناتیو کمونیستی در امتداد تحولات جاری در حاشیه بماند؛ یا حکومتی از شوراها، با فرض اینکه در امتداد تحولات جاری فعالین کمونیست رهبری این اعتراضات را به دست بگیرند، قدرتی دوگانه ایجاد کنند و امور جامعه بصورت شورائی اداره بشود. نیروئی که چشمش به حکومت اقلیم است و متحدانش هم پارلمانتاریستها، فدارلیستها و خودمختاری طلبان این جامعه، به نظر من نه باوری به حکومت شوراها دارد و نه هم خودش را مشغول سازمان دادن و قدرت گرفتن شوراها خواهد کرد. نیروی "سانتر" بقول ادبیات کمونیستی، نمی‌تواند نقطه امید قدرت گیری چپ جامعه باشد.

۱۷ نوامبر ۲۰۲۲

هیاهوی "تجزیه طلبی" سلطنت چی ها در خدمت کدام اهداف است؟

دار و دسته سلطنت‌چی که به بهانه دفاع از تمامیت ارضی ایران به تجمعات ایرانیان معترض حمله می‌کنند و چماقداری شعبان بی‌مخ شان را به یاد همه می‌آورند، چه عامدانه و چه ناآگاهانه در خدمت جمهوری اسلامی هستند. از انقلابی که در جریان است، کوچکترین نشانه‌ای از جریان و جنبشی که هدفش دفاع از یک قوم و قبلیه خاصی باشد و یا هدف خود را تجزیه و شقه شقه کردن ایران تعریف کرده باشد، در دست نیست. این اما ظاهرا برای سلطنت‌چی‌هایی که به صفوف ایرانیان معترض در شهرهای کشورهای اروپائی حمله می‌کنند، کافی نیست. این پسمانده‌های دم و دستگاه ساواک شاید به این دلیل به صفوف معترضین حمله می‌کنند که انقلابی را که می‌رود تا طومار جمهوری اسلامی را در هم بپیچد، تضعیف کنند؛ چرا که کسی به اندازی جمهوری اسلامی، البته به همان شیوه زور و سرنیزه سلطنت پهلوی، در خدمت یکپارچگی ایران و صد البته برای تباه کردن زندگی ۸۰ میلیون ایرانی شامل کرد، ترک، فارس، عرب، بلوچ و غیره، نبوده است.



۱۶ نوامبر ۲۰۲۲

۱۴۰۱ آبان ۲۲, یکشنبه

انقلاب، یک گام به پیش

به دنبال دیدار تعدادی از فعالین سیاسی ایرانی با ‌نخست وزیر فرانسه، ایشان بعنوان اولین رئیس یک دولت غربی انقلاب ایران را به بعنوان انقلاب به رسمیت شناخت و از آن بعنوان انقلاب نام برد. این موضوع هم برای مردم انقلابی ایران مهم است و هم برای مناسبات دول غربی با رژیم آدمکش جمهوری اسلامی. مردم ایران احتیاج دارند ببینند نه تنها مردم دلسوز دنیا با آنها ابراز همدردی می‌کنند، بلکه دولتها هم رژیم جمهوری اسلامی را بعنوان دولتی که در چشم مردم ایران نامشروع است، اعتراض به آن را به رسمیت بشناسند و اعتراض آنها را تا سر حد انقلاب، حرکتی برای تغییر رژیم، به رسمیت بشناسند.



مردم ایران یک دشمن دارند

تعدادی در مدیای اجتماعی با شنیدن اینکه آمانوئل ماکرون اظهارنظری مثبت نسبت به انقلاب ایران کرده، ترس برشان داشته که اینها باز می‌خواهند انقلاب ما را بدزدند. درست همین ذهنیت است که از سایه خودش هم هراس دارد و هنوز چیزی نشده به حامد اسماعیلیون شک کرده، به گلشیفته فراهانی بد و بیراه می‌گوید، درباره مسیح علینژاد و سوابق ایشان و جدش افشاگری راه انداخته است، که در خیابانهای کشورهای غربی مرگ بر پهلوی و مجاهد به راه انداخته است. این ذهنیت نمی‌تواند این را هضم کند که دول خارجی، هر دولتی، نه منافع مردم ایران را، بلکه منافع دولت‌های خودشان را در لابلای هر حرکتی در ایران دنبال می‌کنند و این مسئله برایشان اولویت اول را دارد. مردم ایران اما از تضعیت رژیم جمهوری اسلامی استقبال می‌کنند، در عین حال مواظب هستند که گام بعدی حرکتشان چه باید باشد. مردم می‌گویند که ما از دست کشیدن شما از حمایت از رژیم اسلامی استقبال می‌کنیم، اما کنترل سرنوشت سیاسی خودمان را به دست کسی نمی‌دهیم. در نوشته "دشمنان انقلاب و دوستی خاله خرسه" گفتم که هیچ دولتی از انقلاب مردم ایران خوشحال نیست. این انقلاب پیآمدهای جهانی بسیار مثبتی برای توده‌های تحت ستم، در چهارگوشه جهان دارد. دولتها، حتی آن دولتی که در ظاهر بسیار مخالف رژیم اسلامی به نظر می‌رسد، ترجیح می‌دهند که با جمهوری اسلامی به توافقاتی برسند و دست مردم رها شده و آزاده را از قدرت سیاسی کوتاه کنند؛ اما انقلاب زورش به همه می‌رسد. ما بر این نکته که در بین دولتها دوستی نداریم واقفیم، اما دشمن ما جمهوری اسلامی است. ما در حکومت آینده مناسبات خودمان را با متخاصم ترین دولت هم تنظیم می‌کنیم، بدون اینکه در امور سیاسی آنها موش دوانی کنیم و بخواهیم دشمن بتراشیم. همین امروز روسیه و چین پشت رژیم جنایتکار اسلامی هستند، همین امروز آمریکا در صدد است افراد مورد نظر خودش را سوار موج انقلاب کند؛ اما دشمن ما جمهوری اسلامی است و می‌خواهیم این دولت جنایتکار را، که زندگی را بر همه تباه کرده است، سرنگون کنیم. ما از اظهارات ماکرون برای پیشروی انقلاب زن، زندگی، آزادی استقبال و از آن بعنوان سکوی پرشی استفاده می‌کنیم، اما واقفیم که دولتها دوست ما نیستند، منتها بعنوان دشمن هم به آنها نمی‌نگریم؛ برای اینکه دشمن خودمان را خوب می‌شناسیم.

۱۳ نوامبر ۲۰۲۲

انقلابی بر علیه مجاهدین خلق ایران

در یوتیوب به مصاحبه‌ای با خانمی از مجاهدین خلق ایران برخوردم که قبل از اینکه چه می‌خواهد بگوید، با لباس و سر و وضعی که در مدیای اجتماعی ظاهر شده بود، توجه‌ام را به خود جلب کرد. خانمی بی‌حجاب که در عکس ضمیمه می‌بینید.



این تغییر رنگ و لباس دادن به احتمال خیلی زیاد نتواند مجاهدین را از گزند این انقلابی که در جریان است، نجات دهد. مجاهدین یک نیروی سیاسی است که تاریخی از اسلامیت را با خود حمل می‌کند. نیرویی که اسلام در تار و پودشان است. اسمشان اسلامی است، لباس اسلامی می‌پوشند و مراسم‌های اسلامی، مثل عاشورا و سینه زنی، از مراسم‌های مهمشان است. و مهمتر از همه اینها، سیستم سیاسی اعلام شده‌شان "جمهوری دمکراتیک اسلامی" است.

یکی از مجاهدین گفته بود که پوشش حق هر کسی است که خود انتخاب کند. از نظر من این کاملا درست است؛ اما دو نکته را می‌خواهم در توضیح آن بنویسم. اول اینکه مجاهدین خلق یک سازمان سیاسی است و نه یک کس. سازمانی که برای خودش دولت موقت در سایه درست کرده، رئیس جمهور و کابینه دارد و مدعی قدرت است. دوم اینکه حجاب برخلاف تصور ایشان، لباس نیست، بلکه سمبل بردگی زن است. سمبل در خانه نگه داشتن زن و محدود کردن آن از فعالیت‌های معمولی در جامعه.

انقلابی که در ایران در جریان است، انقلابی است بر علیه کل اسلام در همه شئوناتش و در نتیجه انقلابی است بر علیه سازمانی مثل سازمان مجاهدین خلق ایران.

۱۲ نوامبر ۲۰۲۲

۱۴۰۱ آبان ۱۷, سه‌شنبه

دشمنان انقلاب و دوستی خاله خرسه

از قرار معلوم دانشجویان دانشگاه علامه شعار خیابانی داده‌اند: "سلطنت، ولایت، یکصد سال جنایت" و قبلتر هم شعار داده بودند: "مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه، چه رهبر". من هم، مثل بسیاری از آدم‌های دیگری که بر علیه سلطنت انقلاب کردیم و سرنگونش، و مثل تمام کسانی که عقلشان سر جایش است در حال مبارزه بر علیه ستمگر و ستم هستیم، مشکلی با مضمون این شعارها نداریم. چه بسا دشمنان دیگری هم داریم که باید بر علیه‌شان مبارزه کرد. مثل آمریکا، روسیه، انگلیس، فرانسه، آلمان و چین که هر کدام چه اکنون و چه در گذشته دشمنی خود را به مردم ایران ثابت کرده‌اند و بیشترین بهره را از بی‌حقوقی مردم ایران برده‌اند. حقیقتا امروز همه کشورهای منطقه و فراتر از منطقه هم با این انقلاب دشمن هستند. یعنی باید با ترکیه، عربستان، اسرائیل، بحرین، هند، افغانستان، اتیوپی، جیبوتی، آفریقای جنوبی، مغولستان و غیره هم مبارزه کرد. اصلا چه کسی با انقلابی جهانی مخالف است؟!

سر پوچی یک چنین "انقلابی" لازم نیست کسی را قانع کنیم. هر آدم جدی می‌داند که اول باید با حکومتی که سر راه خود دارد، تعیین تکلیف کند. اما عجالتا بگویم که شعار بر علیه سلطنت، مجاهد، علینژاد، آمریکا و غیره شعارهای صادراتی به صف انقلاب هستند. می‌تواند شعار بسیج دانشجوئی، دانشجویان تحیکم وحدت، دانشجویان خط امامی، دانشجویان عدالتخواه، انجمن اسلامی‌ها، دانشجویان خروس بی محل و غیره باشد، اما شعار انقلاب علیه جمهوری اسلامی نیست. این شعارها گرچه ظاهری سوپر چپ دارند، اما فوق‌العاده راست و بودار هستند. اینها شعارهایی هستند که تمرکز مبارزه را از روی جمهوری اسلامی بر می‌دارند و در نتیجه در خدمت ادامه این وضعیت و سوپر راست هستند. کسی که جمهوری اسلامی را سرنگون نکرده، بر علیه دشمنان بعدی خودش در خیابان جنگ حیدری نعمتی راه می‌اندازد، عملا نمی‌خواهد جمهوری اسلامی را بیاندازد و به ماندن آن کمک کرده است.

 


نماینده "نه" خیابان و "نه" این انقلاب باشیم

چپ باید نماینده "نه" مردم در خیابان باشد و این "نه" امروز؛ "زن، زندگی، آزادی" است. مرگ بر جمهوری اسلامی است. با شعار "مرگ بر استثمار" در خیابان کسی رهبری این انقلاب را به دست نخواهد آورد. کسی اگر در خیابان شعار "مرگ بر پهلوی" و یا "مرگ بر مجاهد" سر می‌دهد، و ته ذهنش فکر می‌کند بر علیه سرمایه‌داری می‌جنگد، اولین واکنش طرفداران پهلوی و مجاهد، مرگ مقابل بر او خواهد بود و چه بسا جمهوری اسلامی را به کلی فراموش کنند و همدیگر را زیر مشت و لگد بگیرند. چیزی که جامعه امروز می‌خواهد، "نه" به جمهوری اسلامی است. نماینده این "نه" که تظاهراتهای فردا و پسفردا را رهبری می‌کنند فعالینی هسستند که بعضی از آنها فرموله هستند و بعضی‌ها هم نیستند. روی چیزی که توافق دارند مرگ بر جمهوری اسلامی است. این وضعیت را نمی‌خواهیم است. آنی که فرموله است، آن کس که چپ است، باید راه حل‌های جنبش‌های دیگر را نقد کند و فعالین کف خیابان که به این نقد قانع شدند، انقلاب را هم رهبری خواهند کرد. این را بارها گفته‌ایم که اگر توانستیم رهبر "نه" خیابان به جمهوری اسلامی باشیم، خیابان راه حلت را هم برای فردا قبول خواهد کرد. رهبری انقلاب فقط و فقط اینگونه تضمین خواهد شد. تاریخ این را بارها و بارها ثابت کرده است. حتما یکی می‌گوید این که خیلی کار می‌برد و خیلی سخت است! بله سخت است، برای اینکه انقلاب کردن و زیر و رو کردن این مناسبات سخت است. حوصله و پشتکار و بلوغ سیاسی می‌خواهد.

۸ نوامبر ۲۰۲۲

۱۴۰۱ آبان ۹, دوشنبه

از انقلاب ۵۷ تا انقلاب زن، زندگی، آزادی

نوجوانی که سنش قد می‌دهد به مسائل اجتماعی – سیاسی فکر کند، با من وارد دیالوگی درباره جمهوری اسلامی و انقلاب ۵۷ شد. پرسید که چرا بر علیه شاه انقلاب شد؟ گفتم همین سئوالات اینچنینی و حتی یک گفتار ساده درباره "شاه" پای آدم را تا سال ۵۶ به ساواک و شکنجه شدن می‌کشاند. گفتم شاه با مردم ایران مثل رعیت برخورد می‌کرد؛ اما مردم این دوره و زمانه ارباب نمی‌خواهند. پرسید که آیا آمریکا هیچ نقشی در آن وضعیت داشت؟ گفتم که سال ۱۹۵۲-۵۳ مردم حکومتی نیمچه دمکراسی، که برای دوره خودش نسبتا مترقی بود را انتخاب کردند و شاه با کمک آمریکا کودتا کرد و آن حکومت را ساقط کردند. گفت که: "آه آمریکا! دستش در همه خرابکاری‌ها هست." پرسیدم که آمریکائی که هزاران کیلومتر از ایران دور است، چگونه توانست آن حکومت را سرنگون کند؟ گفت با کمک ارتش و همدستان محلی. سئوال بعدی من این بود که پس چه کسی را باید زد و دستش را از امور سیاسی و موش دوانی کوتاه کرد؟ جواب برای هر دوی مان واضح بود. آمریکا را که نمی‌توانیم سرنگون کنیم.



پرسید اما چرا مردم انقلاب کردند؟ آیا شرایط زندگی در آن زمان مثل امروز ایران بود؟ گفتم واضح است که هیچ زمانی در هیچ برهه‌ای از تاریخ وضعیت مردم ایران مثل زندگی زیر سیطره این رژیم نبوده است! اما مردم هر دوره‌ای برای دوره خودش انقلاب می‌کنند. چطور شد که این جماعت وحشی به مسند قدرت رسیدند حکایت دیگری است. مردم انقلاب کردند برای اینکه فقر بود. برای اینکه آزادی بیان نبود. برای اینکه زندان‌ها پر بودند از کسانی که بعضا دزدکی با خواهر و برادرش چیزی گفته بودند و یکی به ساواک گزارش داده و ساواک را آن بحث خصوصی خوش نیامده بود. برای اینکه مردم حکومتی را که باند دیگری با زور و خشونت آن را سرنگون کرده بودند، دوست ندارند و مترصد انتقام از آن هستند؛ درست مثل همین امروز!

پرسید آیا جمهوری اسلامی از هیتلر بدتر است؟ من معمولا اینگونه مقایسه‌ها را دوست ندارم؛ اما بعضا در شرایطی قرار می‌گیری که باید جوابی بدهی. گفتم که از نظر من هیچکسی در تاریخ یکی دویست سال گذشته به اندازه این جماعت وحشی نبوده. گفتم اینها مردم را می‌کشند که به ۱۴۰۰ سال قبل برگردانند. گفتم اینها رسما گفته‌اند که در مدرسه و دانشگاه را باید تخته کرد. گفتم در اوایل به قدرت رسیدنشان به دانشگاه‌ها برای کشت و کشتار کسانی که مثل آنها فکر نمی‌کردند، حمله کردند. اینها مردم را می‌کشند برای اینکه فکر می‌کنند تو خدای آنها را قبول نداری. اینها به زنان اسیری که به دین اینها باور ندارند، تجاوز می‌کنند. اینها رسما قتل بهائی‌ها و بی خدایان را اعلام کرده‌اند. اینها اجازه نمی‌دهند که کسی کس دیگری را دوست داشته باشد. اینها می‌کشند برای اینکه می‌خواهند ثابت کنند که قاتل نیستند و برای اینکه ظاهرا کسی ۱۴۰۰ سال پیش گفته هر کسی که به دین شما ایمان نیاورد و با آن مخالفت کرد، بکشید. اینها آدمها را شکنجه می‌کنند برای اینکه در روزهای مخصوصی که از نظرشان غذا خوردن ممنوع است، غذا خورده‌اند. اینها رسما گفته‌اند که می‌خواهند دینشان را به تمام دنیا صادر کنند و هر کسی که مخالفت کرد را باید بکشند. به جای جای این دنیا تروریست فرستاده‌اند. رسما گفته‌اند که فلان کشور باید با تمام ساکنانش از کره زمین محو شود.

گفتم دیگرانی در طول تاریخ خیلی جنایت کرده‌اند، اما جنایات اینها را بعضی‌ها که مثل تو از جنایات اینها می‌شنوند، به خاطر عجیب بودنشان، نمی‌توانند باور کنند.

دیالوگمان ادامه داشت و در یادداشت دیگری ادامه آن را هم می‌نویسم.

۳۱ اکتبر ۲۰۲۲

۱۴۰۱ آبان ۳, سه‌شنبه

زمانی برای یک بازبینی

قاعدتا یک نیروی سیاسی باید هر از چندگاهی توقفی بکند، به پشت سرش نگاه کند که از سال اکس تا سال ایگرگ چه دستآوردی داشته؟ به چه بازبینی‌ای بهتر است فکر کند؟ و خلاصه موضعگیرهایش در سرنوشت اهدافی که در ابتدای کار برای خودش تعریف کرده بود، چه تأثیری داشته اند؟



امروز در ایران انقلابی در جریان است. جز حزب کمونیست کارگری، بقیه نیروهای چپ همچنان در حاشیه هستند و بعضا زانوی غم هم بغل کرده‌اند. ظاهرا باید انقلاب خودش را با تزهای آنها تطبیق دهد. غیرمنطقی است، اما باورشان این است و هیچ هم به این فکر نمی‌افتند چرا چنین نمی‌شود؟! بخاطر دخالت راست و ناسیونالیسم در تحولات، بعضا این نیروها در برابر انقلاب و اعتراضات قرار می‌گیرند. بجای تیراندازی به هدف اصلی، به کسانی تیراندازی می‌کنند که در سنگر دیگری دارند به جمهوری اسلامی تیراندازی می‌کنند. با انقلاب بر علیه هارترین ارتجاع قرن به این بهانه بازی می‌کنند که معلوم نیست بعد از اینها چه کسانی قدرت بگیرند! اعتراضات وسیع سال ۸۸ را به این بهانه که در اعتراض به دزدیده شدن آراء موسوی و کروبی بوده، تخطئه کردند. بعضا گفتند که آن کارگری که در این اعتراضات شرکت می‌کند، حقش است که کشته شود! در اعتراضات ۹۶ و ۹۸ مشغول جدا کردن صف خود از صف عظیم توده های معترض بودند امروز هم در بحبوحه یکی از مهمترین تحولات توده ای بعد از ۱۹۷۹، شعارشان مرگ بر پهلوی است؛ در حالی که همه، در ایران و در خارج از آن، دارند با صدای بلند شعار می‌دهند: "مرگ بر جمهوری اسلامی". متوجه هم نیستند که چرا ۳۰ هزار نفری که در خیابان دارند اعتراض می‌کنند، فکر می‌کنند این دو سه نفر دیوانه هستند!؟ مبارزه برای آزادی زن را تخطئه می‌کنند، چرا که محتوای طبقاتی ندارد!؟

تعدادی از این دوستان همت به خرج داده و وارد همکاری و اتحادهایی هم شدند، اما خودشان هم می‌دانند که کسی نه به این همکاری و اتحادها توجهی کرد و نه مایه دلگرمی جنبشی شد. برای هر کسی بیرون از این جماعت، سئوال به سادگی می‌تواند این باشد که آیا بهتر نیست یک بازبینی ای در جهتگیرهایشان انجام بدهند؟ آیا هیچ به خودشان زحمت داده اند از خود بپرسند این همه اتحاد و همکاری، که هر کسی می‌تواند چندتا از آنها را نام ببرد، به چه چیزی انجامید؟

من این خط را می‌شناسم. گرچه فکر می‌کنند با همدیگر خیلی اختلاف سیاسی دارند، اما همه در یک بستر سیاسی هستند. برای من چرائی در حاشیه بودن این جماعت سئوال نیست؛ اما در تعجبم چرا برای خودشان سئوال نشده است؟

۲۶ اکتبر ۲۰۲۲

انقلابی که پیروز می‌شود

خروش عظیم توده‌های عاصی، بخصوص جوانان و بخصوص زنان جوان، رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون خواهد کرد. همه شواهد این را نوید می‌دهند. مطالبه این انقلاب سرنگونی جمهوری اسلامی است که در آزادی زن خلاصه شده است. این انقلاب هم، مثل همه انقلابات دیگر، ناخالصی‌های زیادی دارد. در میان قهرمانان اولیه انقلابات معمولا آدم‌های هستند که تا چند روز قبلتر از شعله ور شدن آتش انقلاب، یا با جناحی از هیأت حاکمه بودند، یا هم در بیرون از هیأت حاکمه انتقادات نیمبندی داشتند، یا سلبریتی و ورزشکاران و هنرمندانی هستند که مطالباتشان خیلی عمیق نیست؛ و یا هم واقعا در حاشیه اتفاقات بودند. شاخص و خصلت اصلی هیچ انقلابی را نمی‌توان با رهبران اولیه آن توضیح داد.



انقلابات برای سرنگونی روبناهای سیاسی رخ می‌دهند. انقلاب اکتبر در ادامه سرنگونی یک زیربنای سیاسی بود و فونکسیون آن، یعنی فونکسیون انقلابات کارگری، با فونکسیون انقلابات برای زیر و رو کردن مناسبات سیاسی روبنائی کاملا متفاوت است. سرنگون کردن آن مناسبات سیاسی خود گام اولیه‌ای است برای انقلاب کارگری. برای زیر و رو کردن مناسبات ظالمانه اقتصادی. اتفاقا انقلابات همگانی برای سرنگون کردن یک حکومت مشخص، در عین حالی که جناحی از طبقه حاکمه را سرنگون می‌کند، اما خود یک زورآزمائی و صف آرائی هست بین احزاب طبقات در جامعه. در پروسه این انقلاب است که یکی از این احزاب دست بالا پیدا می‌کند. منتها احزاب سیاسی عاقل و بالغ، از سرنگون کردن حکومتی که ماشین کشتار را در دست دارد، غافل نمی‌مانند و قبل از سرنگون کردن آن ماشین، اپوزیسیون همدیگر نمی‌شوند.

انقلاب از کنده شدن بخش‌هایی از هیأت حاکمه ناراحت نمی‌شود. انقلاب از پیوستن هر چه بیشتر مردم به صف خود نگران نمی‌شود. انقلابیون از به میدان آوردن توده‌های وسیعتر، چه از جانب شخصیتهای طبقه کارگر باشند و چه از جانب شخصیتهای طبقه سرمایه دار، زانوی غم بغل نمی‌کنند. انقلاب یک پروسه است. در این پروسه شخصیتهایی حاشیه‌ای می‌شوند و شخصیتهایی جایگاه ویژه‌ای پیدا می‌کنند. عده‌ای شروع کرده‌اند به انقلاب کردن بر علیه حامد اسماعیلیون، گلشیفه فراهانی و یا امثال مسیح علینژاد. اینها بازی با انقلابی است که دارد دور می‌گیرد. نمی‌دانم در پروسه این انقلاب، چه کسی از چه گرایش و طبقه‌ای زودتر حاشیه‌ای می‌شود، اما آن عده‌ای که با انقلاب بازی می‌کنند، اولین قربانیان این پروسه هستند.

۲۱ اکتبر ۲۰۲۲

۱۴۰۱ مهر ۱۹, سه‌شنبه

قاتلی که به جنایاتش افتخار می‌کند

ابراهیم رئیسی که تابستان ۶۷ عضو “هیئت مرگ” بود، در مصاحبه با یک شبکه تلویزیونی یکبار دیگر از نقش خود در اعدام چندین هزار نفر دفاع کرده و می‌گوید: “اتفاقی که برای آن‌ها افتاد دقیقا متناسب با کاری بود که انجام دادند. آن‌ها افراد را ترور می‌کردند و جرایم‌شان رسیدگی شده بود.”

 


این جنایتکار، که اکنون رئیس جمهور رژیم اسلامی است و بعضی‌ها هم او را به مجالس بین المللی می‌برند که پای سخنرانی‌اش بنشینند، به همین راحتی از یک قتل عام به معنی واقعی کلمه دفاع می‌کند و مخالف سیاسی را شایسته مرگ می‌داند!

این هولوکاست اسلامی را از یاد نبرده و بدون پاسخ نخواهیم گذاشت. چه بسیار کودکانی که در حسرت گرفتن دست مهربان پدر و مادری بزرگ شدند و هیچ وقت آن دستان مهربان را لمس نکردند. مادرانی چشم در راه فرزندانشان پیر و پرپر شدند. نوعروسانی امید، عشق و آروزهایشان به یاس تبدیل شد. پیشروی مردمی که برای به دادگاه کشیدن این جانیان کمین کرده‌اند، روز به روز قدرتمندتر می‌شود. مردم البته که اکنون در کمین نشسته‌اند این جانیان را به دادگاه بکشند تا بلکه پرده از گوشه‌هائی، بله، فقط گوشه‌هایی از جنایاتی که این جانیان برای بیش از ۴ دهه بر این جامعه روا داشتند، برداشته شود.

دفاع ددمنشانه رئیسی از این جنایات هولناک جز رجزخوانی برای جنبش سرنگونی که در اعتراض به قتل مهسا امینی توفنده تر به پیش میرود نیست و نه تنها مردمِ مترصدِ بزیر کشیدن رژیم اسلامی را مرعوب نخواهد کرد بلکه در این مسیر مصمم تر خواهد نمود.

در ژورنال ۲۰ سپتامبر ۲۰۲۲ منتشر شده است

دوستان خوب!

چندی پیش بطور اتفاقی با یک نفر در فیسبوک آشنا شدم که متوجه شدم یکی دو کتاب درباره گوشه‌ای از تاریخ جنبش کارگری ایران، با کلی سر و کله زدن با اداره ممیزی، به رشته تحریر در آورده. با اولین تماس، با فردی فوق‌العاده مهربان، اکبر آذربایجانی، برخوردم. از ایشان خواستم که چگونه می‌شود کتاب‌هایش را تهیه کرد. آذربایجانی عزیز (من از واژه "آقا" استفاده نمی‌کنم که خودمانی و دوستانه باشد) آدرس گرفت و بدون پرسیدن اینکه هزینه چه می‌شود و غیره، روز بعد کتاب‌ها را برایم ارسال کرد. او حتی در اداره پست دچار مشکلات تکنیکی هم می‌شود؛ با این همه موفق می‌شود که آن کتاب‌ها را برایم ارسال کند.



امروز بعد از دو هفته از یک مسافرت راه دور، به اداره پست شهرمان برای تحویل بسته‌ای رفتم. قبل از رسیدن به اداره پست، هر چقدر فکر کردم نتوانستم حدس بزنم که محموله چه می‌تواند باشد! با خانم فارسی زبان اداره پست که حرف می‌زدم یکهو به یادم آمد که اکبر عزیز زحمت فرستادن بسته‌ای را کشیده بود. و این کتاب‌هایی را که در عکس می‌بینید را تحویل گرفتم.



***

هنوز فرصت نشده است که کتاب‌ها را مرور کنم؛ اما همین که رفیقی را در این فیسبوک پیدا کردم که زحمت کشیده و کتاب‌هایش را برایم ارسال کرد و کلی دچار مشکلات و دردسر هم شده، فوق‌العاده روزم را، بعد از دو هفته خسته کننده، ساخت. از اکبر آذربایجانی عزیز تشکر رفیقانه ویژه‌ای می‌کنم. امیدوارم که همه علاقمندان به کتاب و بخصوص علاقمندان به تاریخ جنبش کارگری ایران کتاب‌های فوق را تهیه کرده و بخوانند.

۱۰ اوت ۲۰۲۲

من هم صدای این انقلابم!

برای آن مادری که جگر گوشه هایش را به رفتن به اعتراض تشویق و بدرقه می کند؛ ساندویجی و بطری آبی بهش می دهد، مطمنئن نیستکه دوباره ببیندش، من هم صدای این انقلابم!

برای شجاعت‌های کم نظیر و بی مانندی که جهانیان شاهد آنند، من هم صدای این انقلابم!

برای آن هزاران و صدها هزار معترضی که با دستان خالی نیروی اجیره شده ضد شورش را برای زندگی کردن به چالش می کشند، من هم صدای این انقلابم!



برای میلیون‌ها زنی که در این جامعه بالاتر از سیاهی رنگی را تجربه نکرده اند و چیزی برای از دست دادن ندارند، من هم صدای این انقلابم!

برای خشم فوران کرده این جامعه، برای جامعه ای که دیگر کثافات اسلامی و آخوندی نمی خواهد، من هم صدای این انقلابم!

برای دانشجویان داشگاه شریف، برای مردمی که به داد آن دانشجویان رسیدند، برای توده های جنگ تن به تن کرده در سنندج، برای مردم اشنویه که کنترل شهر را به دست گرفتند، برای جوانانی که در مشهد و تهران و گوشه گوشه این مملکت مزدوران سرکوبگر را شناسائی و گوشمالی شان دادند، من هم صدای این انقلابم!

برای پیروزی این انقلاب، برای اینکه دیگر بیش از این گل‌های تازه روئیده پرپر نشوند، من هم صدای این انقلابم!

برای آنهایی که از من و ما خواسته اند که صدای اعتراض و انقلاب آنها باشیم، من هم صدای این انقلابم!

۱۱ اکتبر ۲۰۲۲

هر انقلابی یک مطالبه و شعار اصلی دارد

در انقلابات شعارها و مطالبات زیادی، از طرف بخش‌های مختلفی از جامعه مطرح می‌گردند. انقلاب امروز ایران استثنا نیست. دلیل این قاعده هم این است که اگر انقلابی بخواهد بخش‌های مختلف و گاها ناهمخوان جامعه ای را با هم متحد کند، باید روی یک شعار تمرکز بکند که در خود مطالبات زیاد دیگری را حمل می‌کند. مطالبه اصلی جامعه امروز ایران آزادی زن از این وضعیت برده وار است و شعار آن هم آزادی زن است که در شعار "زن، زندگی، آزادی" خلاصه شده است. بخش‌ها و گرایشات مختلفی سعی خواهند کرد که شعارهای دیگری را به این شعار تحمیل کنند. همین امروز شاهد این هستیم که کارگران هفت تپه شعار "شادی، رفاه، آزادی" را ضمیمه این شعار کرده اند و گرایش ارتجاعی ناسیونالیست هم شعار "مرد، میهن، آبادی" را ضمیمه آن کرده است. سرنوشت شعارهای ضمیمه را صفبندی‌ها و تناسب قواهای آینده و بعدی تعیین خواهد کرد. شعار "زن، زندگی، آزادی" همانند شعار "جان سیاهان باارزش است" است که هیچ ضمیمه را نپذیرفت. هر کسی که می‌خواست رادیکال بازی در بیاورد که "همه جانها باارزشند" را وسط بیاندازد، با بی اعتنائی این جنبش روبرو شد.

انقلاب ۱۹۱۷ روسیه، با همه عظمت‌های بعدی اش یک مطالبه اصلی؛ "صلح" را داشت که در پروسه انقلاب در شعار "صلح، زمین، نان" خلاصه شد. "صلح" مطالبه اصلی بود برای اینکه چرخه زندگی کردن صرف در آن جامعه با جنگ دچار مشکل شده بود. جنگ نان خشک و خالی را از سفره های مردم ربوده بود. شعار "شورا" که در روزها و ماههای اولیه انقلاب توسط تعدادی زمزمه می‌شد، تنها در پروسه رادیکال شدن انقلاب بود که شعار "همه قدرت به شوراها!" برجسته شد.

در انقلاب کبیر فرانسه هم، مطالبه اصلی مردم برابری در برابر قانون بود که در شعار "آزادی، برابری، برادری" خلاصه شده بود. مردم در آن جامعه یا جزو یک درصد کلیسا و اشراف بودند و یا جزو ۹۹ درصد رعیت. بخش‌های رادیکالتر انقلابیون مثل ژاکوبن‌ها و طرفداران بابوف و یا مارات، و همچنین طرفداران سلطنت مشروطه هم شعار و مطالبات خودشان را داشتند، اما در پروسه انقلاب یا مطالبات و شعارهایشان برجسته شد و یا هم در حاشیه ماندند.

مطالبه انقلاب ۵۷ ایران رفتن شاه بود که در "مرگ بر شاه" خلاصه شد. "نه غربی، نه شرقی" که گرایش غالب بر فعالین آن انقلاب بود، مهر خود را به انقلاب زد.



آدم‌ها و حتی احزاب هم، نمی‌توانند به دلخواه شعار تولید و به انقلابی تحمیل کنند. می‌توانند، اگر قدرتش را داشته باشند، رنگ و روی شعارها و مطالبات خود را در پروسه انقلاب، چه انقلاب رو به جلو و چه انقلاب رو به افول، به انقلاب بزنند.

همه چیز بستگی به توان گرایشات دارد

انقلاب ایران نمی‌تواند برای مدت زمان زیادی بدون رهبری مشخصی ادامه داشته باشد. این انقلاب رو به خاموشی نخواهد رفت و در نتیجه مجبور است در طول ادامه اعتراضات رهبری یک ستاد انقلاب را بپذیرد و فعالین این ستاد می‌توانند شعارهایی را که منعکس کننده نظرات و گرایشات آنها هستند ضمیمه شعار "زن، زندگی، آزادی" بکنند.

این انقلاب می‌رود که زن را آزاد کند. می‌رود که هر چه آخوند و کثافات اسلامی است را از این جامعه جارو کند. اما بعد از آن چه؟! زن آزاد یا باید برای آبادی میهن، که همانا ریاضت کشی است، همدوش مردان آن جامعه جان بکند، یا باید همدوش مردان آن جامعه شروع به ایجاد جامعه ای مرفه و شاد بکند. انتخاب از همین امروز با شماست!

۶ اکتبر ۲۰۲۲

جنایات اسرائیل در ایران

یک خانم شناخته شده از کادرهای حزب توده نوشته است که قتل مهسا امینی کار اسرائیل بوده. (به عکس ضمیمه مراجعه کنید.) البته این توده‌ای‌ها و حزب فدائیان خلق اکثریت هر جا که نتوانند جنایات جمهوری اسلامی را با مارک‌های جاسوسی برای آمریکا و لیبرال و ساواکی و غیره ماستمالی کنند، آنها را به اسرائیل و شیطان بزرگترش نسبت می‌دهند.



این اسرائیل ۴۴ سال است در این مملکت (ایران) جنایت می‌کند. در کردستان و ترکمن صحرا حمام خون به پا کرد. در اصفهان به کارگران بیکار شلیک کرد. در دهه شصت ده‌ها هزار زندان سیاسی اعدام کرد. سال ۷۲، ۷۸ و ۸۸ اعتراضات را سرکوب کرد. سال ۹۶ و ۹۸ صدها و هزاران نفر را قتلعام کرد. برای ترور سلمان رشدی جایزه تعیین کرد. سوریه را با خاک یکسان کرد. عراق را به جهنم تبدیل کرد. غلام کشاورز، عبدالرحمان قاسملو، کاظم رجوی، فریدون فرخزاد، صادق شرفکندی و ده‌ها فعال سیاسی دیگر را در خارج کشور ترور کرد. صدها زن را سنگسار کرد. به صورت زنان بی‌حجاب اسید پاشید.

اینها البته نمی‌توانند این جنایات را به کسان دیگری نسبت بدهند. آخر صادق خلخالی نماینده مجلسشان بود. خامنه‌ای نماینده‌شان برای ریاست جمهوری اسلامی بود. اعضایشان هم برای اسدالله لاجوری و حاج آقا گیلانی مخالفین سیاسی را لو می‌دادند.

۲۱ سپتامبر ۲۰۲۲

۱۴۰۱ شهریور ۲۸, دوشنبه

شما هم به این اعتراض بپیوندید

در اعتراض به قتل مهسا امینی، اعتراضی وسیع در سراسر ایران و بخصوص در کردستان، در حال شکل‌گیری است. مردم به اشکال گوناگونی در این اعتراضات شرکت می‌کنند. در جاهایی مثل سقز و تهران و کانون‌هایی مثل دانشگاه‌ها، مردم مسقیما عوامل رژیم را در خیابان به چالش کشیده و شعار مرگ بر رژیم و انتقام گرفتن از رژیم سر داده‌اند. در جاهایی هم به اعتصاب عمومی می‌پیوندند. در طول تاریخ اعتصاب و اعتصاب عمومی یک عرصه مهم از مبارزه توده‌ها، چه در مراکز کار و چه در سطحی وسیع‌تر، در خیابان‌ها، در اعتراض به رژیم‌ها بوده است. اعتراض توده‌ای خیابانی شکل رزمنده‌تر و یک مرحله بالاتر از اعتصاب در شکل کلاسیک ‌آن، یعنی بستن مدارس و امکان کار است اما هیچ منافات و هیچ تضادی با آن ندارد.



منتها و با کمال تاسف امروز شاهد این اتفاق عجیب و باور نکردنی هستیم که تعدادی از سر مخالفت با حزب بغل دستی و از سر لجاجت بچه‌گانه، این دو را عمدا در تقابل با هم تعریف می‌کنند و شروع به سنگ‌اندازی و کند کردن لبه اعتراض به جمهوری اسلامی کرده‌اند. بقول معروف برای یک دستمال قیصریه را دارند به آتش می‌کشند. این مصداق همان مثال معروفی است که کسی که شنا بلد نیست، هزار و یک بهانه می‌تراشد که شنا نکند؛ شورتش را نیاورده. نمی‌خواهد دیگران را خیط کند، آب تمیز نیست و غیره. سئوال ساده‌ای که مقابل هر آدم بالغ سیاسی مخالف اعتصاب عمومی در کردستان قرار دارد این است که اکنون که اعتراض به جمهوری اسلامی دارد دور می‌گیرد، چه جای تسویه حساب با کومه‌له، حزب دمکرات و یا حزب کمونیست کارگری است؟! مردم اینگونه مخالفت کردن با اعتراض به جمهوری اسلامی را نه از یاد می‌برند و نه می‌بخشند!

۱۹ سپتامبر ۲۰۲۲

اینترنت در دستان رژیم اسلامی

وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات جمهوری اسلامی در جواب به اعتراض کاربران اینترنت که چرا اینترنت را اینقدر قطع و وصل می‌کنید؟ گفته است: "کسی به دنبال قطع اینترنت نیست". حالا مردم مانده‌اند که چه چیزی را باور کنند؟ قطع و ایجاد دائم اختلال در دسترسی به اینترنت، بخصوص هنگام اعتراضات، فیلترینگ همیشگی سایتهای غیرخودی، اذیت و آزار بی‌وقفه بلاگرها و کاربرانی که به سایتهای اپوزیسیون دسترسی پیدا می‌کنند؛ یا ادعای پوچ یک لات وزیر شده را؟ این‌ها دروغگوئی را به عرش برده‌اند. واضح است که کسی به هیچ ادعایی از این‌ها کوچکترین باوری ندارد.



سوخت و ساز یک جامعه امروزی، حتی زیر سیطره جمهوری اسلامی و طالبان هم، بدون اینترنت مختل است. از اطلاع رسانی، تا آموزش در سطوح مختلف، تا سوخت و ساز ابتدائی بانکی، تا کل داد و ستد ملی و بین المللی، تا کار با دم و دستگاه‌های پیچیده بیمارستان‌ها، تا تنظیم برق و آب و دستگاه‌های کارخانجات، تا پیش بینی هوا و غیره، بدون دسترسی به اینترنتی که دولت در آن موش ندواند، نه تنها مختل بلکه حتی غیرممکن است! کار و ایجاد اشتغال، تحصیل و آموزش مهارت، و سر و سامان دادن به اقتصاد تا سلامتی روح و روان شهروندان این جامعه بخاطر منافع یک مشت آدم دزد و آدمکش به گروگان گرفته شده است و هنگام اعتراض چشم در چشم معترض وقیحانه دروغ تحویل می‌دهند.

دسترسی به اینترنت هم که از حق و حقوق ابتدائی امروزی هر شهروندی در ایران هم هست، بدون یک مبارزه متحد و پیگیر غیرممکن است.

منتشره در "ژورنال ۶ سپتامبر ۲۰۲۲

۱۴۰۱ تیر ۲۲, چهارشنبه

فساد دستگاه دولتی و چپاول روزمره

اسناد افشا شده شرکت اوبر دلالت بر این دارد که این شرکت در یک دهه گذشته از شیوه‌های غیر قانونی استفاده می‌کرده است. در این اسناد آمده است که اوبر با دولت‌ها نیز لابی می‌کرده و یکی از متحدان آن امانوئل مکرون بوده که در سال‌های ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۶ سمت وزیر اقتصاد فرانسه را بر عهده داشته و اکنون نیز رئیس جمهوری فرانسه است.
“موفقیت” شرکت‌ های نوع اوبر که در عرض کمتر از یک دهه به ثروتمندترین شرکت‌ها تبدیل میشوند، تماما با چپاول دستمزد کارکنان، و در این مورد مشخص رانندگان، امکانپذیر است. درآمد رانندگان اوبر، بنا به تحقیقات رسمی، بسیار کمتر از حداقل دستمزد رسمی کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی است. با گرانتر شدن سوخت وسائل نقلیه، این درآمد حتی بیش از پیش کاهش یافته است. این اسناد فاش شده امروز نشان می‌دهند که این چپاول بدون حمایت دولتمردانی چون مکرون و ترامپ، غیرممکن ‌بود. لازم به ذکر است که صاحب اولیه اوبر از طرفداران پر و پا قرص ترامپ بود.


اوبر، مکرون، ترامپ و امثالهم در واقع یک زندگی ساده و بخور و نمیر را هم این دور و زمانه برای مردم این دنیا زیاد دیده و فقری بیسابقه را بربخش وسیعی از انسانها تحمیل نموده اند. راه خلاصی از این وضعیت و برقراری دنیایی بهتر و شایسته انسان پایان دادن به حاکمیت امثال مکرون است.

۱۴۰۱ خرداد ۳۱, سه‌شنبه

تنها اعتراض جمهوری اسلامی را عقب میراند

خبرگزاری میزان، وابسته به قوه قضائیه جمهوری اسلامی در واکنش به نامه اعتراضی “جامعه جراحان ایران” نوشته است: “اجرای حکم قطع انگشتان دست چند زندانی به هیچ عنوان صحت ندارد و نامه منتشر شده از سوی رئیس جامعه جراحان ایران بر اساس یک خبر کذب بوده است.”



قطع عضو بدن و گرفتن جان آدمی با وحشیانه ‌ترین شیوه ‌ها در جمهوری اسلامی، همزاد این حکومت است. این حکومتی است که تمام سران ریز و درشتش از قهارترین دزدان و فاسدان هستند و به جرم برداشتن قرصی نان، یا کیلوئی برنج و گوشت، یا پیراهنی دست و انگشت و پای هزاران نفر را بریده و چشمانشان را از حدقه بدر آورده اند.

اما این رژیم همچنانکه زیر فشارهای دائم داخلی و خارجی مجبور شده دست از عمل وحشیانه اسلامی سنگسار بردارد، زیر فشار افکار عمومی فعلا عمل ضد انسانی قطع انگشتان چند زندانی را به تعلیق در آورده است. اعتراض “جامعه جراحان ایران” به عمل شنیع قطع انگشت زندانیان گام مهم دیگری است در اعتراض به نفس موجودیت جمهوری اسلامی و قوانین ضد انسانی اسلامی‌ اش در جامعه‌ ای که این وضعیت را نمیخواهد. همه ما میتوانیم و باید به این جنبش جارو کردن هر چه زودتر جمهوری اسلامی، همراه با تمام قوانین قرون وسطائی و وحشیانه‌ اش از کل جامعه بپیوندیم.

ژورنال ۲۱ ژوئن