۱۳۹۸ تیر ۱۹, چهارشنبه

زندان نمیتواند صدای اعتراض جامعه را خاموش کند!


سالهاست که اعتراض به جمهوری اسلامی و اعمال آن یک وجه از خصوصیات جامعه ایران است. این جامعه‌ای است که نمی‌خواهد سر به تن رژیم اسلامی فقر و حقارت باشد. در جلوی صف این اعتراضات صفی از فعالین کارگری و دیگر جنبش‌های اعتراضی قرار دارند. صفی از فعالینی که در تلاشند این اعتراضات را به کانالی متحد و یکپارچه سمت و سو بدهند. در اعتراضات هفت تپه، فولاد اهواز، شرکت واحد، هپکو، بازنشستگان، معلمان، پرستاران، دانشجویان، در دفاع از محیط زیست، علیه آپاتاید جنسی، در کمک رسانی به سیل زدگان، در کمک رسانی به زلزله زدگان، و همه اعتراضاتی که به سیمای سیاسی ایران رنگ و بوی دیگری داده است، حضوری فعال دارند. رژیم هار اسلامی هم که موجودیت و منافعش در تقابل با خواستهای انسانی معترضین است، با دستگیری و زیر فشار گذاشتن این فعالین و با ضرب و شتم آنها می خواهد جامعه را مرعوب کند و این موج اعتراضات را عقب براند. جامعه اما فریاد زده است که "نمی توانید هم نان را از ما قطع کنید و هم زبان اعتراضمان را ببندید".


رژیم شلاق و شکنجه را باید بزیر کشید
جمهوری اسلامی با وقاحت و بی شرمی‌ای که فقط از یک چنین رژیمی برمی آید برای حمید رحمتی، یکی از معلمان معترض و عضو کانون صنفی معلمان، حکم قرون وسطایی شلاق، زندان و تبعید صادر کرده است. شعبه ۱۰۳ دادگاه کیفری جمهوری اسلامی در شهرضا وی را به احکام وحشیانه و شنیع ۳ سال زندان، ۷۴ ضربه شلاق و دو میلیون جریمه نقدی محکوم کرده است. حکم صادر کرده‌اند که ضربات شلاق در حیاط زندان با حضور کلیه زندانیان و قاضی ناظر بر زندان اجرا خواهد شد. این اوباش اسلامی بخیال خود با این عمل وحشیانه و تحقیر زندانیان اسیر می خواهند سایر فعالین جنبش‌های اعتراضی را مرعوب کنند و مانع ادامه فعالیتشان بشوند. اما شکست این روشهای کثیف بارها باثبات رسیده است.
طبق خبرهای منتشر شده در یکی دو هفته اخیر، جمهوری اسلامی بار دیگر تنی چند از فعالین کارگری و بازداشت شدگان اول ماه مه را که قبلا با قرار وثیقه آزاد شده بودند به دادگاه فراخوانده و بار دیگر دست به محاکمات نمایشی و مسخره زده است. پروین محمدی، یکی از بازداشت شدگان اول مه تهران که موقتا آزاد شده بود، طی ابلاغیه ای به دادگاه انقلاب کرج احضار شده و اتهام وی "تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی" قید شده است. دادگاه انقلاب تهران شعبه ۲۸ هم، روز ۱۱ تیر ۹۸، علی نجاتی، عضو سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه را احضار کرد و اتهامات وی، "اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور، و اقدام علیه امنیت ملی کشور از طریق اقدام تبلیغ علیه نظام" ذکر شده است. آنیشا اسداللهی (مریم) نیز که از بازداشت شدگان اول مه بود و با قرار کفالت آزاد شده بود، بار دیگر روز ۲۸ خرداد بازداشت می شود. اعضای خانواده او گفته اند که ۲۰ روز بعد از دستگیری مجدد ایشان، او را همچنان در سلول انفرادی نگه داشته اند. پنجم تیر، وحید فریدونی عضو سندیکای کارگران شرکت واحد و از بازداشت شدگان اول مه که با قرار وثیقه آزاد شده بود، به دادگاه احضار و به جرم "اخلال در نظم عمومی" محاکمه شد. روز ۱۷ تیر، مأموران اطلاعات به منزل مریم محمدی، از فعالین کارگری و عضو "ندای زنان ایران" یورش برده و او را به مکان نامعلومی بردند. اسماعیل بخشی، نماینده و رهبر اعتراضات پرقدرت کارگران نیشکر هفت تپه را به جرم دفاع از منافع کارگران در زندان اوین به بند کشیده و در آخرین اخبار منتشر شده، کارفرمای این مجتمع در ادامه فشار بر خانواده وی، قرارداد کار او را فسخ و حقوق و ممر درآمدش را قطع کرده اند. کارگران نیشکر هفت‌تپه هم در جواب این برده داری ایستاده، اعلام کرده اند که اگر قرارداد اسماعیل بخشی تمدید و حقوق‌اش در روزهای آینده پرداخت نشود، دور جدیدی از اعتراضات در نیشکر هفت‌تپه آغاز می‌شود.
یک نمونه دیگر از توحش رژیم، ضرب و شتم شدید دو تن دیگر از بازداشت شدگان اول ماه مه، ندا ناجی و عاطفه رنگریز به دلیل نپوشیدن چادر در روز ۱۵ تیر بود. بازداشت شدگان را به غل و زنجیر کشیده و با مشت و لگد به جان او می افتند! این رژیم فقط شایسته عنوان "جبون" را دارد.
در بسیاری از موارد، جمهوری اسلامی برای وارد کردن فشار بیشتر بر این زندانیان سیاسی، آنها را با زندانیان مبتلا به هپاتیت و سل همبند می کند و بدون دسترسی به امکانات درمانی، آنها را در معرض ابتلا به چنین بیماریهایی می گذارد. سپیده قلیان، که با ندا و عاطفه در زندان قرچک ورامین است، در اعتراض به این وضعیت و اعتراض به ضرب و شتم زندانیان سیاسی، فضای ملتهب زندان، و قطع آب و نبود کولر در زندان قرچک ورامین دست به تحصن زده است.

از سوی دیگر، در بیرون زندان فقر و فلاکت چهره جامعه را زخمی کرده است. فقر و فلاکت فراگیر و بی‌سابقه‌ای که جامعه را در خود فروبرده است جز با سرنگونی این حکومت چاره ای ندارد. فقر و فلاکت جوانان را بیکار و به اعتیاد کشانده، و کودکان را به گرسنگی محکوم کرده است. شرایط مرگباری است که زنان را به فحشاء و تن فروشی بی‌سابقه‌ای کشانده است. موقعیت معیشتی بی‌سابقه‌ای است که دختران جوان را مجبور به ازدواج با مردان همسن پدربزرگانشان می‌کند که شاید بتوانند از مستمری ایشان استفاده کنند!...
در مقابل این شرایط ضد انسانی و غیر قابل تحمل، جنبش کارگری و مبارزه و اعتراضات ادامه‌دار کارگران امید به خلاصی از این وضعیت را در جامعه موجب شده است. و در ادامه باید گفت که آنچه که اعتراضات کارگران نیشکر هفت تپه و کارگران صنایع فولاد اهواز را از دیگر اعتراضات تاکنونی در جامعه تفکیک می دهد، حاکم کردن گفتمانی متفاوت در جامعه است. برگزاری مجامع عمومی به یک سنت تبدیل شد. با دستگیری ها فعالانه مقابله می شد و توطئه های عوامل رژیم بی تأثیر می ماند. شعارهای رادیکال و تعرضی شعارهای هر روزه کارگران و توده مردم شد. طرح اداره شورایی کارخانه یک گفتمان عادی در بین فعالین کارگری شد. چشمها به سوی اعتراضات کارگری و نقش طبقه کارگر در تحولات پیش روی جامعه دوخته شد. امیدها به این اعتراضات و نقش رهبران آن گره خورد و فعالینی مثل اسماعیل بخشی به سمبل این اعتراض تبدیل شدند.
و بالاخره باید به این نکته تاکید کرد که در ادامه اعتراضات کارگران نیشکر هفت تپه و کارگران صنایع فولاد روحیه و طرح مقابله با امنیتی سازی اعتراضات کارگری که جعفر عظیم زاده و اسماعیل عبدی یک اعتراض مشترکی را در زندان در این باره آغاز کردند، شدت گرفت و با این دو اعتراض و با فضای اعتراضی در جنوب ایران توده ای شده است.

جامعه در دفاع از رهبران خود
جامعه ایران که از رژیم جمهوری اسلامی نفرت دارد، از رهبران جنبش‌های اعتراضی تمام قد حمایت کرده و می داند که با هر عنوانی این فعالین را دستگیر و به بند کشیده باشند، جرم واقعی شان مطرح کردن خواستهای برحق توده مردم کارکن و شریف جامعه و اعتراض به سرکوب و لگدمال کردن این حقوق بوده است. مردم خوب می دانند که همه اتهامات بر علیه این فعالین واهی و ساختگی است. از همان روز دستگیری اسماعیل بخشی، میثم آل مهدی و سپیده قلیان و دیگر دستگیر شدگان اعتراضات کارگری و به دنبال آن نمایش مسخره شوهای تلویزیونی جمهوری اسلامی، موجی از اعتراض علیه دستگیری آن فعالین به راه افتاد. در اعتراضات کارگران، معلمان و بازنشستگان، یک تم اعتراض و شعار این اعتراضات علیه پاپوش دوزی و "مستند"سازی بود که دردی از بحرانهای گریبانگیر رژیم را دوا نخواهد نکرد. به دنبال آن، کمپین و فراخوانهایی برای پیوستن به اعتراض به زندانی کردن و زیر فشار گذاشتن فعالین کارگری به راه افتاد که روز به روز قدرتمندتر می‌شود. یکی از این کمپین‌ها، کمپینی است تحت عنوان "آزادی بازداشتی‌های هفت تپه و زندانیان ترقی خواه" که با قدرت به پیش می رود. در میان معلمان هم زمزمه اعتراض به حکم شلاق حمید رحمتی بلند شده است و کمپینی تحت عنوان "ما همه یک صدا برای آزادی معلمان زندانی، از حمید رحمتی حمایت میکنیم"، به راه افتاده است.
جامعه ای که اکنون عزم جزم کرده جمهوری اسلامی را با تمام باند و جناحهای آدمکشش به زباله دان تاریخ بریزد، باید با قدرت تر به کارزار آزادی فعالین کارگری و فعالین جنبشهای اعتراضی مثل دانشجویان و زنان بپیوندد و سدی محکم علیه اذیت و آزار رهبران این جنبشها ایجاد کند. جمهوری اسلامی باید بداند که نه تنها با دستگیری، بیکارسازی و اذیت و آزار فعالین کارگری نمی تواند اعتراضات کارگران را خاموش کند، بلکه با دست درازی به امنیت آنها موجی اعتراضی به همین دست درازی به راه خواهد افتاد. باید با تمام توان از فعالین دربند جنبشهای اعتراضی دفاع کرد و به کمپینهای موجود علیه امنیتی سازی اعتراضات کارگری پیوست. این، راه مقابله با شرایطی که جمهوری اسلامی بر جامعه حاکمه کرده است را تسهیل خواهد کرد. کارگران زندانی و همه زندانیان سیاسی را با قدرت اعتراض جمعی میتوان آزاد کرد.*
۸ ژوئیه ۲۰۱۹
کارگر کمونیست ۵۸۰