در
دورههای متعارف سیاسی، یک فعال کارگری قاعدتا باید دنبال راههای باشد که اهداف و
مطالبات سیاسی – اقتصادی و صنفی کارگران را در تقابل با کارفرما تحقق بخشد. در
شرایط مزبور، یک چنین فعالی حتی شاید بنابه تشخیص خودش اینجا و آنجا از سپر امنیتی
هم استفاده کند. شاید در دعوا با کارفرما گفتههای این و آن دولتیان مرتجع کشور را
هم شاهد بگیرد. به این و یا آن بند از قانون هم متوسل بشود. دورههای پرتلاطم
انقلابی و بحرانی اما دنده عوض کردن می خواهد که فعالین کارگری گرایشات مختلف افق
وسیعتر جنبش خودشان را در میان کارگران برای کارهای سیاسی بسیار بزرگتر به پیش
ببرند.
وضعیت
سیاسی ایران امروز، به شهادت اعتراضات میلیونی آخر سال ٩٦ و به شهادت رعب و وحشتی
که وجود سران جمهوری اسلامی را فراگرفته که این اعتراضات دوباره و اینبار با قدرت
بیشتری خودنمائی خواهند کرد، از دوران متعارف عبور کرده است.
اما
انقلابها انرژی خارق العادهای به آدمها میدهند. کسانی را جلو میآورند که دست به
کارهای عظیم میزنند. کسانی که حاضرند برای پیشبرد امر انقلاب، بیشتر از حدی که از
یک نفر انتظار می رود، مایه میگذارند. انرژی و شوقی را به جامعه تزریق میکند که
کار ضدانقلاب در سرکوب انقلاب را بیش از حد دشوار میکند. ضدانقلابی که در سرکوب
انقلاب، باید عشق به رهائی، شجاعت و از خودگذشتگی، جدیت و امید به آینده را سرکوب
کند. انقلاب آدمهایی را جلو میراند که مثل جوانان عاشقی برای عشقشان هر کار خارق
العاده ای هم نیاز باشد، انجام میدهند.
انقلاب
جشن تودههای سرکوب و استثمار شده است. در هیچ برههای از تاریخ تودهها در موقعیت
بهتری مثل دوران انقلابی برای بر هم زدن بساط کهن و ایجاد نظمی اجتماعی نوینی قرار
نمیگیرند.
دوره تعرض است
این
مقدمه را آوردم که بگویم موقعیت معتارف سیاسی (غیرانقلابی) با موقعیت بحرانی و
انقلابی فرق میکند و برخورد و تاکتیکهای مبارزاتی ما هم باید متفاوت باشند.
برخورد ما به متشکل کردن و ایجاد تشکل کارگری باید بسیار تهاجمی باشد، چرا که اکنون
شانس متشکل شدن – در هر سطوحی – بیشتر شده است.
تعدادی
از فعالین کارگری در فضای مجازی و رسانههای اجتماعی، لیستی از نهادها را آورده
بودند که خواهان افزایش دستمزد هستند و یا به این و یا آن سیاست مشخص این یا آن
جناح و باند رژیم اعتراضی کردهاند. بخش وسیعی از این نهادها "انجمن
صنفی" بودند که نهادهای دولتی و زیر مجموعههای "خانه کارگر"
هستند. وظیفه فعالین کارگری سوسیالیست و تشکلها و احزاب سیاسی، در کنار متشکل
کردن کارگران برای حملات گستردهتر به رژیم و کارفرماها برای تحمیل فقر و نداری و
سرکوب به کارگران، باید این باشد که این نهادها را افشا و پته آنها را روی آب
بیاندازند. کاری که "اتحادیه آزاد کارگران ایران" در باره نهادی دولتی
به نام "اتحادیه کارگران ایران" انجام داد.
در
نگاه اول این مسئله شاید زیاد مهم به نظر نرسد. کسی میتواند بگوید که وقتی که تشکل
و نهادی دارد مطالبات کارگران را مطرح میکند، دارد کار کارگران و فعالین کارگری
را آسان میکند. اما واقعیت این است که اینها پادوهای جناح و باندهای مختلف ضد
کارگری و اسلامی رژیم در میان کارگران هستند و کارشان نه تقویت مبارزه و جنبش
کارگری، بلکه تضعیف، جاسوسی و سرکوب آن است. همانطوری که کسی دعواهای بین خامنهای
و رفسنجانی و روحانی، و یا خاتمی و احمدی نژاد را در حمایت از مطالبات کارگران و
توده های ناراضی ندید، نباید اعمال خانه کارگریها را هم در راستای منافع جنبش
کارگری ارزیابی کند. برای اینها شرط اصلی و اولیه جان سالم بدر بردن حکومت اسلامی
است!
کار
فعال و تشکل و حزب سیاسی قاعدتا باید این باشد که کارگران را برای روزهای مساعد
برای حمله، آماده کند. کمترین ضرر اینکه کسی بخواهد از نهادهای جاسوسی دولت، تشکل
کارگری بسازد و به کارگران راه حلهای آنها را توصیه کند، این است که کارگر برای
حمله و برای اعتراض مشغول ایجاد تشکل خود نمیشود. اگر کارگر "انجمن صنفی
کارگری" جلوی خود ببیند، به آن می پیوندد؛ اما واقعیت این است که در این
شرایط، کارگر باید برود شورای کارگری کارگاه، کارخانه، شرکت، اداره و غیره درست
کند. همین "انجمنهای صنفی" و شوراهای اسلامی و خانه کارگرشان را منحل
کند. در دورهای که جامعه در حال تعرض است و فعالین سیاسی باید به فکر ایجاد
نهادها و تشکلهای خود باشند، جنبش کارگری نباید عقب بماند. کارگران به همان
اندازه جلو خواهند بود که فعالین جنبش کارگری راه نشان دهند.
٨
آوریل ٢٠١٨