۱۴۰۳ دی ۱۴, جمعه

اگر این انقلاب است

امروزه همه، چه در ایران و چه هم در خارج از مرزهای آن، برای سرنگونی و فروپاشی جمهوری اسلامی لحظه شماری می کنند. خود دست اندرکاران این رژیم هم رفتن خودشان را فرض گرفته اند. آخر رژیمی که یکی دو ماه پیش رهبرش جلوی دوربین، با اعتماد به نفسی واقعا قابل تقدیر گفت که "مذاکره نمی کنیم!" اما دارند به هر وسیله ای متوسل می شوند که غرب، بخصوص ‌آن "شیطان بزرگ" با آنها مذاکره کند و شواهد این را می گوید که حاضرند با شرایط طرف مقبل مذاکره کنند. حاکمیتی که ادعا می کرد و خیلی ها هم ادعاهایش را پذیرفته بودند که قدرت اصلی منطقه است؛ اما اکنون همه تحلیلگران، چه مال خود رژیم و چه در اپوزیسیون، پذیرفته اند که تمام بالهایش قیچی شده اند. حزب الله تماما تار و مار شده است. حماس در ضعیف ترین موقعیتش است. رژیم اسد را، که جمهوری اسلامی از مهمترین ارکانش می دانست و رهبرانش می گفتند حتی با خوزستان هم عوض نمی کنند، یک شبه دود شد و هوا رفت. می نالند که دوستانش، تو بخوان روسیه، بر سر موجودیت این رژیم معامله کردند. خلاصه هر چیزی که می توانست بر علیه این رژیم کار کند، کارش را کرده است. منتها یک نکته کلیدی هنوز مانده است و آن اینکه خود این رژیم هنوز نرفته است. مردم می دانند که رفتنی است. منتها چطوری می رود برای خیلی هایی که این وضعیت را دنبال می کنند، جای سئوال است.



رفتن این رژیم جنایتکار فرض است و گام اول برای هر نوع بهبودی در این جامعه است. در جامعه و در میان مردم، همچنین در میان خود فعالین سیاسی هم، هم اکنون این بحث در گرفته است که کدام راه خلاصی از جمهوری اسلامی ممکن تر، مطلوب تر و کم هزینه تر است. می تواند به دو شیوه برود؛ یکی اینکه با یک انقلاب و قیام توده ای و دوم با حمله نیروهای خارجی که باعث فروپاشی و اضمحلال کامل دیوار کاغذی آن بشود. یک نیروئی در اپوزیسیون هست که می خواهد از بالای سر مردم تصمیم برای رفتن این رژیم گرفته شود. اگر به این شیوه برود، احتمال قدرت شدن آنها بالاست. این اما مطلوب نیست. اگر قال قضیه با یک انقلاب توده ای که تاکتیکهای رهبری توسط فعالین کف خیابان اتخاذ شوند کنده شود، جامعه می تواند با کمترین هزینه ای این تغییر را از سر بگذراند. فعالین سیاسی و اکتیویستهای که همه این سالها اقشار مختلف مردم را سازمان دادند و رهبری کردند، در انقلاب زن، زندگی، آزادی فی البداهه تصمیماتی گرفتند که کی و کجا عقب بنشینند، کی به کجا حمله کنند، و کی و کجا شبیخون بزنند، در سرنگونی رژیم توسط یک انقلاب توده ای، توسط همه آن نیروهایی که در مراحل مختلفی به طرق مختلفی به خیابان آمدند و رژیم و سیاستهای آن را به چالش کشیدند، در رفتن این رژیم با انقلاب منافع مشترکی دارند و آن هم جامعه را به سمتی که رو به بهبودی برود و زخمهای چندین ساله اش التیام بیابند. این فعالین که بسیاری از مردم هم اکنون آنها را در میان بازنشستگان، در میان پرستاران و معلمان، در میان دانشجویان و زنان، در میان فعالین حقوق برابر شهروندی، در میان نویسندگان و هنرمندان و غیره و غیره می شناسند، می توانند آن اقشار وسیعی از مردم که منتظر فروپاشی رژیم از بالا و با کمک آمریکا و اسرائیل هستند را به خیابان بیاورند که جامعه دوره انقلابی و گذر از جمهوری اسلامی را بهتر طی کند و به مرحله پساجمهوری اسلامی با قدرت گام بنهد.

سرنگونی جمهوری اسلامی توسط یک انقلاب می تواند از سو استفاده نیروهای سیاهی که می توانند از خلاء قدرت مرکزی زندگی مردم را ناامن کنند، جلوگیری بکند. می تواند جلوی نیروهایی که نمی خواهند مردم در سرنوشت خودشان دخالت کنند و هوای یک دور دیگر از ریاضت کشی را در سر دارند، خواهد گرفت. رهبران کف خیابان این انقلاب طرفداران اسلام ملایمتر و یا طرفداران بازگشت دم و دستگاه پرویز ثابتی را عقب خواهند زد.

۲ ژانویه ۲۰۲۵