رادیو فارسی فرانسه در
سایت خود نوشته است که روزنامه اومانیته مطلبی داشته با عنوان "سندیکالیستهای
ترک در تلاش برانگیختن مقاومت مردم در کوچه و خیابانها هستند". هر کس و جریانی
که در جائی مثل ترکیه مشغول سازمان دادن تودهها به مقاومت باشد، کاری با ارزش میکند
و باید حمایت بشود. منتها این مقاومت و توسط سندیکاها برای شکست دادن اردوغان و
عبور از وضع موجود کافی نیست. چرا کافی نیست؟ در این مطلب آمده است: "آرزو
چرکس اوغلو (دبیرکل کنفدراسیون سندیکاهای انقلابی ترکیه (دیسک))، علت این هرج و
مرج را انتخابات ماه ژوئن می داند که طی آن "حزب عدالت و توسعه" آرا کافی
را برای برقراری یک نظام "ریاست جمهوری" به دست نیاورد و سپس رژیم از هر
گونه اتحاد با دیگر گروهها و احزاب خودداری کرد. پس از آن کشتارها و قتلها آغاز
شد و ترکیه وارد یک جو هرج و مرج و خلاء سیاسی گردید. سپس بیست روز پیش از
انتخابات نوامبر، تظاهرات بزرگ و صلح آمیز سندیکاها و حزب دمکرات خلق با انجام یک
سوءقصد خونین و کشته شدن حدود صد تن از سندیکالیستها درهم پاشیده شد. با سرکوب
اپوزیسیون، حزب "عدالت و توسعه" آرای لازم را بهدست آورد وهمان جو
پرتنش ادامه یافت."
برای ما نسل انقلاب
٥٧، که شکست آن انقلاب را دیدیم و تحولات "بهار عربی" و اعتراض سال ٨٨
در ایران و همچنین جنبش اشغال و تحولات بحرانی اروپا را نیز دیدهایم، به خیابان
آمدن تودهها بسیار حیاتی است، اما صرف به خیابان آمدن تودهها کافی نیست! انقلاب
بدون ورود تودهها به خیابان امکان پذیر نیست؛ اما این فقط یک گوشه از ماجراست. به
خیابان آمدن تودهها به شکست جو رعب و وحشت و بی تفاوتی کمک میکند. مردم ناگهان
به نظمی که ظاهرا خیلی قدرقدرت بوده شک می کنند. رٶسا و رهبران و احزاب پارلمانی ای
که تا چند روز پیش به نظر مقدس می آمدند، ناگهان در چشم جامعه به مسئولین وضعیت بد
معیشتی و همه نابسامانی ها بدل می شوند. در واقع ورود توده ها به خیابان نوعی
مدرسه انقلاب است. اما برای به شکست کشاندن قلدری مثل اردوغان و جنایتکارانی مثل
سران جمهوری اسلامی، توده های معترض احتیاج به سلاحی برای به پیروزی رساندن
اعتراضشان هستند و این سلاح چیزی جز حزب طبقه کارگر نیست. به حزبی احتیاج هست که
اعتراضات توده های در خیابان را فروموله کند. سندیکاها، حتی انقلابیترین آن هم،
برای به دست گرفتن قدرت سیاسی درست نمیشوند؛ مگر اینکه کسی به حزب و سازمان خودش
بگوید "سندیکا"!
مسئله حزب طبقه کارگر
و گرفتن قدرت سیاسی، که آلترناتیو طبقه کارگر است، برای همه جاها صدق میکند؛ اما
در مورد ترکیه دیسک در فکر ایجاد جبهه است. در مطلب فوق به نقل از اومانیته آمده
است: "آرزو چرکس اوغلو میگوید از این رو اندیشه ایجاد یک جبهه با شرکت سندیکاها،
کارگران ونیروهای دمکرات بوجود آمد. این جبهه همچنین نیاز به اتحاد با احزاب
دمکرات دارد. تحولات سیاسی ما را براین میدارد که به مبارزات خود شتاب بیشتری بدهیم
و در کوچهها و خیابانها دست به مقاومت بزنیم." من با اتحاد با احزاب و نیروهای
دمکرات و سکولار برای در هم شکستن قلدری اردوغان و جنبش اسلام سیاسی هیچگونه
مخالفتی ندارم و اتفاقا آن را یک کار مهم و ضروری هم میدانم. اما مسئله این است
که نباید به بازگشت به دوره قبل از کودتا رضایت داد. زندگی در ترکیه قبل از کودتا
آرمان و آرزوی والای هیچ کارگر و هیچ انسانی نبود که برای زندگی کردن ارزشی قائل
است. یک نیروی انقلابی مثل دیسک باید در فکر فراتر رفتن از ترکیه قبل از کودتا و
حتی فراتر رفتن از سکولاریسم قبل از اردوغان باشد. اوضاع سیاسی امروز ترکیه حاصل سیاستهای
دوره قبلی است که نشان میدهد دیگر کارساز نیست. سیاستی دیگر باید جست و برای آن سیاست،
باید ابزار درست آن را ساخت که همان حزب طبقه کارگر است.
٧
اوت ٢٠١٦
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر