۱۳۹۵ دی ۲۷, دوشنبه

کارگران با مجامع عمومی خود به میدان می آیند

جامعه ایران بار دیگر در یک موقعیت فوق العاده بحرانی بسر می برد و بار دیگر هر آن امکان انفجار توده ای عظیمی در چشم انداز است. از یک طرف مرگی رفسنجانی و شدت گرفتن جنگ و دعوای جناحهای رژیم که سایه همدیگر را با تیر می زنند و از طرف دیگر فقر غیرقابل توصیف و توضیحی که بر جامعه مستولی است، این موقعیت را در چشم انداز می گذارد. بنابر این ما بعنوان کارگران، جنبش کارگری و همچنین فعالین و رهبران جنبش کارگری باید برای به پیشواز رفتن به این موقعیت، دست به یک سری اقدامات عملی بزنیم که در تندپیچ سیاسی بعدی، کارگر نقش مهم و حیاتی خود را بازی کند. کارگران هم اکنون درگیر اعتراضات وسیعی هستند، اما از یک سازمان و تشکل توده‌ای و رهبری کننده بی بهره هستند. این یک مشاهده عینی و واقعی از وضعیت امروز جنبش کارگری است که باید برایش کاری کرد. تشکل و سازمان سلاح مهم مبارزه کارگران است و فقدان این سلاح امروزه یک ضعف اساسى مبارزه کارگران علیه این وضعیت است. طبقه کارگر براى دخالت و ایفای نقش موثر و همچنین تاریخی خود در تحولات سیاسى‌ پیش رو چاره‌ای ندارد جز اینکه بر این نقطه ضعف فائق آید.

تشکل‌های توده‌ای
سازمان و تشکل‌هاى توده‌اى کارگرى، البته در کنار سازمان حزبى طبقه، یکی از ارکان اساسى مبارزه طبقاتى کارگران است. پیشروى و پیروزى در این مبارزه بدون ایجاد این تشکل‌ها و اتحاد توده‌هاى طبقه کارگر از مسیر این تشکل‌ها غیرممکن است. بسیاری از کارگران – در هر جائی - از تاریخ ایجاد و مبارزه تشکل‌های کارگری، چه در سطح ملی و چه بین المللی اطلاع دقیقی ندارند؛ اما در زندگی روزمره خود این را تجربه کرده اند که چگونه تلاش آنها برای ایجاد تشکل کارگری با مقاومت و مخالفت شدید کارفرماها و دولت آنها مواجه می‌شود. حتی بدون داشتن اطلاع کافی از تجارب تاریخی سازمانیابی کارگران، و حتی با همان مخالفت شدید کارفرماها و دولتشان تمایل به سازمانیابى و متشکل شدن، یک گرایش همگانی در میان کارگران است و مبارزه براى ایجاد این سازمانیابی یک وجه دائمى جنبش کارگرى است.
نه تنها در ایران، بلکه در هر کجای دنیا، امروز تشکل توده‌اى کارگرى باید دخالت هرچه وسیعتر و فعالتر کارگران در مبارزه را تامین و تضمین کند. می‌گویم باید تضمین کند، چرا که طرح‌های ذهنی و فرقه‌ای، در کنار گرایشاتی که می خواهند اراده مستقیم کارگران را دور بزنند، مطرح می شوند.
ایجاد اتحادیه و سندیکا طرح گریشات تریدیونیونیستی است که بر اعمال اراده مستقیم کارگران مبتنی نیست. اتحادیه‌ها که آلترناتیو گرایشات محافظه‌کار و سوسیال دمکراتیک در جنبش کارگری هستند، سعی می‌کنند بعنوان سخنگوی کارگران با دولت و کارفرمایان روبرو شوند و با تقویت بوروکراسی و حتی زد و بند با کارفرما، کارائی مناسب مبارزاتی این دوره را ندارند. در سطح بین المللی و بخصوص در در جنبش اشغال، اتحادیه ها و گرایش اتحادیه گرائی نشان داد که در حاشیه اعتراضات است و این گرایش مجمع عمومی و شورائی بود که در رأس اعتراضات قرار گرفت. در سطح ایران هم مبارزات جاری، در هر سطحی هم که مطرح بوده‌اند، توسط مجامع عمومی کارگران سازماندهی و رهبری شده اند.
اتحادیه‌ها بر مطالبات صرف اقتصادی – بدون در نظر گرفتن واقعیات سیاسی آن جامعه - تأکید می‌کنند که در مبارزه کارگران ایران بی‌ربط هستند. تجربه نزدیک به چهار دهه زندگی زیر سیطره جمهوری اسلامی ثابت کرده است که مبارزه اقتصادى کارگران در ایران، خصلتى فراصنفى، سراسرى و سیاسی دارد.
"مبارزه اقتصادی" در خود اشکالی ندارد، اما سعی و تلاشی بیش اندازه و بدون مناسبت بر خصلت "غیرسیاسی" این مطالبات کارگران، مبارزه اقتصادی را در عالم واقع عقیم می‌کند. تشکل‌هاى توده‌اى طبقه کارگر باید توان بسیج توده‌اى کارگران در هر شرایطى را داشته باشند و خود را به مبارزه در چهارچوب قانون و قانونیت بورژوائى محدود نکنند. و درست این وجه از مبارزه کارگران و واقعیت سیاسی زندگی کارگران در ایران است که اتحادیه و سندیکا را، که تمکین به قوانین دولتی شالوده آن را تشکیل می‌دهد، به واقعیات جامعه ایران بی‌ربط می‌کند. جنبش کارگرى تحت شرایط اختناق، چه در ایران و چه در خارج از مرزهای آن، در دست زدن به اعتراض و اعتصاب برای مطالبات اقتصادی، با دولت طرف می‌شود و به مبارزه سیاسى کشانده می‌شود. مبارزه کارگران در چنین موارد و چنین شرایط سیاسی‌ای، بر سر هر مطالبه‌ای هم که باشد، براى هیچ دوره طولانى، بر خلاف مبارزه کارگران در غرب و کشورهای با سیستم دمکراسی پارلمانی، در سطح اقتصادى و در چهارچوب قوانین موجود باقى نمی‌ماند.
در کنار طرح‌های ناکارآمد گرایشات محافظه کار و سندیکالیستی، طرح‌های غیرعملی و ذهنی هم، تاریخا، از طرف بعضی از فعالین کارگری و سازمانهای چپ مطرح شده است که اکنون دیگر بعنوان آلترناتیو از طرف کمتر فعال سیاسی کارگری مطرح می‌شوند. "سندیکاهای مخفی"، "سندیکاهای سرخ" و "سندیکاهای انقلابی مخفی" و غیره از این طرح‌های ذهنی هستند. این طرح‌ها نیازهاى واقعى جنبش کارگرى را نادیده می‌گیرند. مبارزات و مطالبات کارگران علنی هستند و ظرف مناسب آن هم تشکل توده‌ای علنی است. سندیکاهای سرخ و مخفی و مخفی انقلابی از پاسخگوئى به این نیاز حیاتی مبارزات کارگران شانه خالى می‌کنند.

ویژگی تشکل شورائی طبقه کارگر
تجربه مبارزاتی جنبش کارگرى در ایران شکل سازمانى متناسب با مبارزات این جنبش را عرضه کرده. این شکل سازمانى، شورا و تشکل‌هاى شورائى طبقه کارگر است. "شورا" مجمع عمومى منظم و سازمانیافته کارگرانست. مجمع عمومى کارگران بدنه و ارگان تصمیم گیرنده شوراست. مجامع عمومی کارگری، آن ظرف از تشکل کارگری هستند که در شرایط سرکوب و بی تشکلی، دم دست ترین ظرف تشکلیابی کارگران هستند. مجمع عمومی كارگری اكنون به یك پدیده شناخته شده در جنبش كارگری تبدیل شده است. در ایران زیر سیطره سركوبگری جمهوری اسلامی، كارگران ابزار دیگری جز تصمیم گیری از طریق مجامع عمومی خود ندارند.
در دوره انقلاب، جز فعالین محافظه‌کار و برخاسته از سنت توده‌ایستی، فعالین و پیشروان جنبش کارگرى به جنبش شورائى روى آوردند و در بسیارى از مراکز تولیدى دست به کار ایجاد شوراهاى کارخانه و بعضا شوراهاى منطقه‌اى کارگران شدند. سرکوب ٣٠ خرداد این جنبش را به عقب راند که در ابعاد محدودترى در شکل جنبش مجمع عمومى همچنان در صحنه مبارزاتی طبقه کارگر باقی ماند؛ که اکنون هم بسیاری از مبارزات کارگران از طریق همین نوع تشکل سازمان می یابند و به پیش می روند. شاید رژیمی بتواند جلوی ایجاد شورا، یا کمیته کارخانه و یا سندیکای کارگری را بگیرد. اما نمی‌شود جلوی جمع شدن کارگران و بحث کردن حول مسائلی که به زندگی اش ربط مستقیم دارد را گرفت. نمی‌توان به کارگران گفت که درباره میزان افزایش دستمزد با دیگر رفقایش بحث و تبادل نظر نکن. حتما عوامل کارفرما سعی در ممانعت از این کار هم خواهند کرد، اما از جلوگیری از این کار برایشان گرانتر تمام می‌شود.

مجامع عمومی
قبل از ادامه بحث، می خواهم چهار ویژگی مختص به مجامع عمومی را مطرح کنم: ١) مجمع عمومی كارگری كارگر را در سرنوشتش دخالت می دهد، ٢) برگزاری آن در شرایطی مثل ایران عملی و امكانپذیرتر است، ٣) امنیت و ادامه كاری رهبران و فعالین كارگری را بسیار بیشتر از سندیكا و اتحادیه تضمین می كند، و ٤) امكان زد و بند پشت پرده با كارفرمایان و همچنین ارعاب نمایندگان كارگران را از كارفرمایان و دولتشان سلب می كند.

تشکیل مجامع عمومی کارگری می‌تواند اشکال مختلفی بخود بگیرد. بهترین و مطلوب‌ترین شکل آن، برپائی منظم مجمع عمومی در یک ساعت خاص و ثابت در طول ساعات کاری و در یکی از سالن‌های محیط کار است. مجمع عمومی منظم و سازمانیافته، تشکلی است که مثلا کارگران در دوره منظم هفته‌ای و یا هر ماهی یکبار دور هم جمع می‌شوند و به مسائل مورد نظر می‌پردازند. مثلا اگر اعتصابی صورت بگیرد، قبل از اعتصاب مجمع عمومی برگزار می‌کنند و روی چگونگی پیشبرد اعتصاب و زوایای مختلف آن بحث و گفتگو می‌کنند؛ و بعد از اعتصاب هم برای نتیجه گیری و بررسی نقاط ضعف و قدرت آن باز هم به بحث و گفتگو می‌پردازند. این شکل مطلوب مجمع عمومی است.
اما تا فراهم شدن شرایط برای این شکل مطلوب، نمی‌توانیم و نباید دست روی دست بگذاریم و از تشکیل مجامع عمومی خود – هر چند غیرمنظم و غیرثابت - غافل بمانیم و یا بی‌میل باشیم. فعالین و رهبران کارگری می‌توانند کارگران را به یک جای مشخصی که برای تشکیل جلسه مجمع عمومی در نظر گرفته‌اند، دعوت کنند و بر سر مهمترین مسائل به بحث و گفتگو بپردازند. فراخوان چنین مجامع عمومی‌ای بخصوص در جریان مسائل حادی که کارگران با آن روبروند و یا زمزمه‌هایی به گوش کارگران می‌رسد، مهمتر است و راحت تر کارگران را بسیج می کند. می گویم مهمتر است چرا که بخصوص در چنین مواقعی همه کارگران خواهان تبادل نظر و یافتن راهی برای موقعیت پیش رو هستند. تشکیل این مجامع عمومی حتی می تواند غیرفرمال و همانند مثلا جمع شدن برای یک پیک نیک و گلگشت هم صورت بگیرد. هم اکنون بسیاری از اعتراضات کارگری از طریق مجامع عمومی راهنمائی می‌شوند و به پیش می‌روند. شواهد زیادی در دست هست که مجامع عمومی کارگران در طول اعتراضات بطور مرتب برپا می شوند؛ اما شواهد زیادی در دست نیست که اینگونه مجامع بعد از پایان اعتراضات ادامه داشته‌اند. شرایط سرکوب و فقر و بیکاری و غیره چنین مسئله‌ای را قابل فهم می‌کند، اما یک کار روتین فعالین و رهبران کارگری باید پافشاری و تأکید بر ادامه اینگونه مجامع و جلسات باشد.
نکته دیگر این است که اگر تعداد شرکت کنندگان در مجامع عمومی به هر دلیلی رضایت بخش نبود، نباید ناامید شد و در پیگیری برای ایجاد مجامع عمومی کوتاهی کرد. شرکت هر تعداد از کارگران در مجامع عمومی فرصتی است که همین تعداد از کارگران با هم تبادل نظر کنند و تجربه نشان داده است که این تبادل نظرات از جانب شرکت کنندگان با دیگر کارگران و بخصوص با کارگرانی که فرصت شرکت در مجمع عمومی را نداشته‌اند، در میان گذاشته می‌شود. هر نوع تجمعی از کارگران، کارگران جوان و با استعداد و همچنین کارگرانی که می خواهند دخیل باشند را برای روزهای آینده آموزش می دهد.

رهبران عملی کارگری
جنبش کارگری و پیشروی این جنبش مدیون رهبران و فعالین عملی جنبش کارگری است. گرچه از مجامع عمومی کارگران که دربر گیرنده همه کارگران است حرف می زنیم و تصمیم های این مجامع بر اساس یک نفر یک رأی است، اما نقش فعالین کارگری در فراخوان این مجامع عمومی، سمت و سو دادن به سیاستهایی که اتخاذ می‌شوند و همچنین توده‌ای کردن این تشکل‌ها غیرقابل انکار است. ایفای نقش فعالین کارگری در شوراها و مجامع عمومی با هیأت مدیره سندیکا و اتحادیه تفاوت ماهوی دارد. ساختار سندیکا و اتحادیه‌ها و هیأت مدیره آنها، بر عکس نمایندگان منتخب شورا و مجامع عمومی که قابل عزل و نصب مجدد هستند و دائم و روتین به مجمع عمومی گزارش می دهند، دارای چنین کارکردی نیست.
درباره خود فعالین کارگری، همیشه دو سطح از فعالین کارگری در میان کارگران به کار و فعالیت مشغولند. تعدادی از این فعالین تیپهای هستند که گاها با احزاب و محافل سیاسی هم در ارتباطند. اینها بر مسائل سیاسی عمومی تر احاطه دارند و گرایش‌های سیاسی معینی را که در جامعه فراگیرترند، در جنبش کارگری و در بین کارگران هم نمایندگی می کنند. این افراد شاید تفاوت اساسی زیادی از لحاظ سنی و تجارب مبارزاتی و اجتماعی با توده‌های کارگران علی العموم نداشته باشند. بسیار تجربه شده که فعالینی وارد محیط کاری شده‌اند که نه تجربه مبارزاتی عجیب و غریبی دارند و نه از لحاظ عملی کار زیادی برای رفیق و همکار بغل دستی خود انجام داده اند که بتوانند با یک فراخوان و یا یک سخنرانی کوتاه بقیه را به یک کار عملی مشخصی متقاعد بکنند. اینها اما کسانی هستند که تعدادی از کارگرانی که می‌خواهند کاری بکنند با آنها همنظری می‌کنند و از آنها رهنمود می‌گیرند. کسانی هستند که در حین اعتصاب و اعتراضی، زمانی که کارگران با حوصله بیشتر به حرف و پیشنهادات همدیگر گوش می‌دهند، راه حل جلو می‌گذارند و مسائل را فراتر از همان لحظه معین بررسی می‌کنند.
گروه دیگری از فعالین کارگری هم هستند که عموما رهبران عملی کارگران هستند و بعضا نه تنها تجارب مبارزاتی بیشتری دارند، بلکه معتمدین توده‌های کارگر در مسائل روزمره و اجتماعی هم بوده‌اند. کسانی هستند که بر سر یک زورگوئی مشخص به فلان کارگر، با کارفرما و عوامل مدیریت در افتاده‌اند. برای مشکلات شخصی کارگران بیخوابی کشیده‌اند. برای حل مشکلات کارگران حمایتهایی سازمان داده اند. کارگران آنها را کسانی می دانند که دلسوز آنها هستند و در موارد مشخص هم به فراخوان همین رهبران و معتمدین، وارد اعتراضات و اعتصابات کارگری می شوند. منتها این رهبران لزوما بر اهمیت این مسئله که کارگران را به اعتراضات دسته جمعی فرابخوانند آگاهی کافی ندارند، اتکا نمی‌کنند و اهمیت آن را هم تجزیه و تحلیل نمی‌کنند. بسیار مشاهده شده که با مسائل عمومی و بزرگتر، نه بعنوان مسائلی عمومی که باید برایشان دنبال راه حل عمومی بود برخورد می‌کنند، بلکه راه حل شخصی دنبال می کنند. اینها کسانی هستند که اگر در ارتباط با دسته اول فعالین کارگری قرار بگیرند، به راه حل عمومی و بزرگتر فکر کرده و پی می‌برند و آن را جلوی کل کارگران می‌گذارند و رهبر عملی این اعتراضات هم می‌شوند. دسته اول فعالین کارگری می‌توانند و لازم است که این رهبران عملی را متوجه این جنبه از اعتراض بکنند و دشواری‌های این کار را هم با آنها در میان بگذارند.

نکات ظریف قابل تأمل
مجمع عمومی ظرفی برای اتحاد کارگران است. ظرف حزبی نیست! فعالین احزاب و گرایشات مختلف، کارگران را حول سیاستهایی که فکر می کنند درست است و فکر می کنند مطالبات کارگران از طریق اتخاذ سیاستهای این فعالین حصول خواهند شد فرامی خوانند، و با این افق هم در مجامع عمومی شرکت می کنند و در تشکیل این مجامع فعالند. ما نمی دانیم که مسئله عمومی تر جنبش کارگری و کارگران برای فعالین دیگر گرایشات و احزاب آنها تا چه حد مهم هستند، اما بنوبه خود باید از ایجاد تنش نابجا که انرژی ما را به تحلیل ببرد و ما را از وظایف اصلی مان دور کند شدیدا پرهیز کنیم. ما توده کارگران را تا حدی که ممکن است سازمان می دهیم و سیاستهایی را که فکر می‌کنیم کارگران را در مبارزاتشان موفق خواهند کرد در مجامع عمومی به بحث می گذاریم و برایشان استدلال همراه با تجارب تاکنونی می آوریم. تصمیم نهایی با همین توده هاست که چه سیاستهایی را اتخاذ خواهند کرد.
بالاتر گفتم که تعدادی از فعالین دخیل در سازمان دادن کارگران در مجامع عمومی و حتی در سندیکاها هم، کسانی هستند که مشغله های سیاسی آنها بسیار فراتر از سازمان دادن کارگران برای اضافه دستمزد است. کسانی هستند که دائم دنبال راهی برای انقلاب بر علیه سیستم برده داری مزدی هستند. فعال سوسیالیست و کمونیست، در هر جائی که هست، چه در خیابان و محله و باشگاه و چه در کارخانه و مدرسه و مزرعه، اگر فرصت را مناسب تشخیص داد باید از انقلاب و انقلابیگری حرف بزند و فرصت را از دست ندهد. اما نباید مناسبتها را قاطی کرد. زمانی که هیچ مناسبتی ندارد و جامعه در هیچ موقعیتی انقلابی‌ای هم نیست، تجمعی که بخاطر دستمزدهای پرداخت نشده و بیکاری برپا شده، می‌تواند با وارد کردن بحث بر سر مسائل عمومی تر سیاسی به بیراه برود و متشتت شود. این نکته بسیار ظریفی است که توجه به آن حیاتی است. نه تنها برای ما حیاتی است، بلکه باید افراد بی‌تجربه را هم راهنمائی کنیم که بقول معروف خروس بی محل نباشد. ظرافت در این مورد خاص این است که کارگران با موقعیت ویژه ای، مثلا برای یک اعتراض مشخص آماده می شوند. اما مجامع عمومی منظم کارگری (و اینجا کلمه "منظم" کلیدی است) ظرف همدلی و همنظری کارگران است و محدود به مسئله افزایش دستمزد و بیکاری و بیمه‌ها نیست. جای بحث و تبادل نظر درباره مسائل عمومی‌تر سیاسی جاری در جامعه نیز هست. جای بحث بر سر اعدام‌ها، فقر و فلاکت عمومی در جامعه، تحمیق مذهبی، بی حقوقی کودکان، انتخاب ترامپ و جنگ آمریکا و روسیه در سوریه و غیره نیز هست. جای بحث بر سر بیحقوقی زنان است. جای بحث بر سر انتخابات و اعتراضات وسیعتر در جامعه نیز هست. جای بحث بر سر مسئله قدرت سیاسی نیز هست. همه این مسائل مسائلی هستند که مستقیم و صد درصد به کارگران هم مربوط هستند. این مسائل اما با خونسردی و قاطی نکردن سطوح بحث مطرح می‌شوند که در بین توده‌های هر چه وسیعتری از کارگران و فعالین کارگری همدلی و همنظری ایجاد کند.
در مورد مجامع عمومی کارگری و کلا تشکلهای کارگری تحت هر نام و عنوانی، مسائل دیگری را نیز می شود مطرح کرد و به بحث گذاشت. بالاخره برای فعالین گرایش چپ جنبش كارگری كه اكنون شورا و مجمع عمومی بحث آنها در جنبش كارگری است، مسئله اصلی این است كه كدام تشكل كارگری می‌تواند گره‌ای از معضل بی‌تشكلی كارگران در این برهه از تاریخ را بگشاید!؟

توضیح
====
در نوشتن این مقاله، از "قطعنامه در باره تشکل‌هاى توده‌اى طبقه کارگر، شورا، مجمع عمومى، سنديکا" استفاده شده است.

۱۵ ژانویه ۲۰۱۷

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر