خبرگزاری
دولتی "مهر" در گزارشمانندی تحت عنوان "«مردانه شدن» بازار
اشتغال/خروج سالانه ۶۰۰ هزار زن از بازار کار" به اصطلاح به موقعیت کار و
بیکاری زنان در ایران پرداخته است. مینویسد تعداد شاغلان مرد در سال ۹۴ نسبت به
سال ۸۴ افزایشی ۱۱.۱ درصدی داشته، در حالیکه اشتغال زنان با کاهشی ۱۲.۶ درصد در
همین مدت زمان روبرو بوده. نویسنده این گزارش که میگوید بررسی کرده، مینویسد:
"با بررسی روند اشتغال بانوان طی ۱۰ ساله ۸۴ تا ۹۴ میتوان به این نتیجه رسید
که در کنار برخی عوامل نظیر مسائل فرهنگی، دستمزد پائینتر زنان نسبت به مردان،
مردانه بودن برخی مشاغل، مسئولیتهای خانه و فرزندآوری و ... سایر موارد چون
پرداخت یارانه ها که به نوعی موجب جبران بخشی از هزینههای زندگی به ویژه در مناطق
روستایی شده است و همچنین کاهش تمایل کارفرمایان در خصوص به کارگیری زنان به دلیل
تصویب برخی قوانین و مقررات حمایتی از زنان شاغل (مانند افزاش مدت زمان مرخصی زایمان)
در کاهش نرخ مشارکت اقتصادی و افزایش نرخ بیکاری زنان طی این سالها بی تأثیر نبوده
است."
هیچ
چیزی به اندازه این دلایل از بیکاری زنان – در ایران – که در این گزارش به آنها
اشاره شده است، مسخره نیستند. دلیل اصلی، که قوانین اسلامی زن ستیز و به کنج خانه
راندن زنان است را مسکوت می گذارد. اجازه بدهید به این دلائل مسخره نگاهی
بیاندازیم.
۱ –
"مسائل فرهنگی": آن چه مسائل فرهنگی هستند که بیکاری و گرسنگی را
به کار و اشتغال ترجیح میدهند؟! اگر یک تعداد بسیار کمی از جمعیت عقبماندهای
هنوز در ایران هست که بخاطر ناموس و آموزشهای ضدزن اسلامی خانه نشینی زنان را به
کار ترجیح میدهد و در نتیجه زن را از کار کردن در بیرون از خانه محروم میکند،
چنان ناچیز و جزئی است که کسی اینگونه ادعاها را، حداقل در ایران امروز، جدی نمیگیرد.
چگونه است که "مسائل فرهنگی" باعث جلوگیری از روآوری صدها هزار زن به تن
فروشی و دیگر بزهکاریها، که شخصیت انسان را خرد می کنند، برای سیر کردن شکم گرسنه
کودکانشان نشده، اما باعث یک بیکاری چندین میلیون نفری شده است؟ "مسائل
فرهنگی" در واقع چیزی جز "قوانین اسلامی" رژیم اسلامی نیستند که
گزارشنویس خبرگزاری دولتی "مهر" نمیخواهد از آن نامی ببرد. ایشان فقر
و فلاکتی که بر این جامعه تحمیل شده است را نه حاصل سیاستهای رژیم اسلامی، بلکه
حاصل فرهنگ خود مردم می داند!
۲ –
"دستمزد پائینتر زنان نسبت به مردان": قاعدتا این دلیل باید
کارآیی برعکس داشته باشد. کارفرما کارگر ارزانتر را ترجیح میدهد و در نتیجه
کارگری که برایش هزینه داشته باشد، یعنی دستمزد بیشتری میخواهد را بیکار میکند. با
حرکت از این قاعده که دستمزد زنان همیشه نسبت به دستمزد مردان کمتر است، چرا زنان
بیکار میشوند!؟ جواب در سیاستهای سرکوبگرانه رژیم جمهوری اسلامی است. وقتی که فقر
را به حداکثر ممکن رسانده باشند، هرگونه تلاش برای تشکل را سرکوب میکنند، دستمزد
کارگران را برای ماهها و بعضا سالها پرداخت نمیکنند، در چنین شرایطی با به خانه
راندن زنان و با استثمار مردان به حداکثر ممکن، سرمایه به هدفش رسیده است. زن
ظاهرا حلقه ضعیف این جامعه است که با سرکوب آن، میشود بقیه جامعه را هم راحت تر
سرکوب کرد.
سیاست
رژیم که یک سیاست اسلامی ضدزن است، باید زن را هر چه بیشتر به مرد وابسته کند.
وابستگی یک فرد به فرد دیگری از اقتصادیات شروع میشود. وقتی که زن به مرد وابسته
است، تن دادنن به هر ذلتی از اینجا شروع میشود.
۳ –
"مردانه بودن برخی مشاغل": این دلیل نمیتواند دلیل قانع کنندهای،
حتی برای کسی که منبع خبر و تحلیل سیاسیاش خبرگزاری دولتی "مهر" است، هم
باشد. به همان اندازهای که برخی مشاغل مردانه هستند، مشاغل دیگری نیز زنانه
هستند.
ابتدا
اجازه بدهید که تکلیف این فرمول کهنه و عقبمانده، در چهارچوب همین سرمایهداری را هم،
روشن کنیم که مردانه و زنانه بودن مشاغل صرفا یک اختراع جامعه طبقاتی برای سرکوب و
به قهقرا راندن زنان در درجه اول، و کل جامعه به طریق اولی است. خواننده علاقمند
به این بحث را به نوشته "شغل زنانه، شغل مردانه؛ دستمزد نابرابر در ازای كار
برابر" مندرج در نشریه "کارگر کمونیست" شماره ۱۷۹ رجوع میدهم. در
همین جامعه سرمایهداری هم، اگر کار در معادن، پالایشگاهها، پتروشیمیها، ماشین
سازیها و غیره مردانه است، کار معلمی، مهد کودکها، نساجیها، کار در بیمارستانها
و غیره و غیره هم زنانه است. اگر رانندگی اتوبوس و تاکسی مردانه است، کار در
رستورانها هم زنانه است. در نتیجه با بهانه "برخی مشاغل مردانه هستند"
نمیشود جواب پدیده بیکاری و بیکارسازی زنان در ایران را داد.
۴ –
"مسئولیتهای خانه و فرزندآوری ...": این واقعیت جامعه سرمایهداری
که کار خانهداری و پرورش کودک بدون مزد و دستمزدی بر عهده زن افتاده است، مختص
ایران زیر سیطره رژیم اسلامی نیست. در این کشور نه پرورش و مواظبت از کودک، بلکه
دقیقا همین "فرزندآوری"، که کنه اسلامیت و انسان به حساب نیامدن زن در
فرهنگ اسلامی را توضیح میدهد، خود به تمامی موقعیت زن در آن جامعه و تحمیل بیکاری
و فقر به او را توضیح میدهد. زن نه انسانی است برابر، بلکه بعنوان یک ماشین
فرزندآوری؛ همانند ماشین جوجه کشی به او برخورد میشود. یک چنین
"ماشینی" حقش نه داشتن کار و رفاه و حقوق برابر، بلکه خدمات جنسی به مرد
دادن و فرزند آوردن برای اوست! این نه تنها فرهنگ فئودالی مسئولین اداری و حکومتی
این مملکت است، بلکه قانون نوشته شده الهی در قرآن و نهج البلاغه و دیگر کتب مورد
رجوع اسلامیون است. بیکاری زن و توجیه آن ریشه آسمانی و الهی دارد.
۵ –
"پرداخت یارانهها که به نوعی موجب جبران بخشی از هزینههای زندگی":
فقط در ایران زیر سیطره جمهوری اسلامی میشود به فقر این جامعه نگاه کرد و دروغ
شاخدار تحویل مخاطب داد. حذف یارانه و سوبسیدها؛ و پرداخت چندرغازی تحت عنوان
"پرداخت یارانه" که ربطی به مردانه و زنانه بودن بیکاری ندارد، هدفش
جبران هزینههای زندگی نبود. هدف آن چاپیدن آن بخش از خدماتی بود که در شکل یارانه
بر مایحتاج اولیه زندگی، مثل قوت لایموت و آب و برق و سوخت به جامعه باز می گشت.
دیگر
اینکه پرداخت یارانه چه ربطی به بیکاری زنان دارد؟ یک فرد می تواند پولی بابت هر
چیزی از جائی دریافت کند. اما در عین حال می تواند آماده به کار و وارد به بازار
کار هم شده باشد. اگر چیزی باعث عدم اشتغال اوست، پرداخت آن پول نیست؛ بلکه سیاستها
و بحران اقتصادی ای است که ورود زنان به بازار کار را برنمی تابد.
۶ –
"کاهش تمایل کارفرمایان در خصوص به کارگیری زنان به دلیل تصویب برخی قوانین
و مقررات حمایتی از زنان شاغل (مانند افزاش مدت زمان مرخصی زایمان)": اولا
این دلیل، آن یکی دلیل را که در بخش ۲ به آن اشاره کردیم، نقض میکند. در ثانی حتی
اگر جائی روی کاغذی قانونی به حمایت از زنان شاغل نوشته شده باشد، هیچگونه تضمین
اجرائی ندارد. برای اینکه تنها ابزار واقعی تضمین اجرائی قوانین کارگری تشکلهای
کارگری هستند و ایجاد تشکل کارگری در ایران اسلامی جرم است.
مهمتر
اینکه، حکومتی نمیتواند قانونی را وضع کند که هم باعث بیکاری شود و هم ادعا کند
که قانون به نفع آن بخش از جامعه که ظاهرا قانون برای حمایت از آن تصویب شده، وضع
کرده است. دولتی که از یک طرف ظاهرا قانون حمایتی وضع میکند و از طرف دیگر دست
کارفرما را برای تبعیض در اشتغال و بیکاری باز میگذارد و در کنار آن تلاش برای
تشکل کارگری را به نفع سرمایهدار سرکوب میکند، دشمنیاش با زنان آشکارتر از هر
نمایش دروغین دیگری است که بتواند کسی را گول بزند.
جمهوری اسلامی و جهانی از زنان جوان بیکار
گزارش
فوق مینویسد: "زنان در بسیاری از مناطق جهان فرصت کمتری جهت مشارکت در بازار
کار دارند و یا مجبورند مشاغل با کیفیت پائین تر را قبول کنند و یا از حقوق ومزایای
پائین تری نسبت به مردان برخوردار هستند." من اینجا با گزارشگر گزارش فوق موافقم.
اینکه زنان علی العموم در چنین موقعیتی هستند تأکیدی است بر فراخوان ما به انقلاب
بر علیه این وضعیت و ایجاد دنیائی دیگر و دنیائی بهتر. منتها آنچه که زندگی در
ایران امروز را از بسیاری از جاهای دیگر دنیا، بخصوص برای زنان متفاوت میکند، سرکوب
سیستماتیک زنان در همه عرصههای زندگی است. آنچه که جمهوری اسلامی را از دیگران
متمایز می کند، قوانین نوشته شده و آسمانی زن ستیزش است که در آن زن نصف مرد است.
قوانینی که شلاق و سنگسار زن را سیاه روی سفید آورده است. قوانینی که وظیفه زن را
از همان کودکی و "جشن تکلیف" به او یادآوری میکند که
"فرزندآوری"، خانهداری و ارضای جنسی مرد است. زنان و کارگران نمیتوانند
به این رژیم مثل هر رژیم دیگری که زنان را بیکار میکند و فرصت شغلی کمتری برای
مشارکت زنان بوجود می آورد، برخورد کنند. این یک رژیم وحشی اسلامی است که وجودش
توهین به کل بشریت است.
۹
ژوئیه ۲۰۱۷
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر