در حاشیه سیل، زلزله و طوفانهای اخیر قاره آمریکا
بخش
وسیعی از قاره آمریکا، بخصوص جنوب شرقی ایالات متحده، مکزیک و جزایر کارائیب در یکی
دو ماه گذشته شاهد گردبادهای شدید، سیل و زلزله بوده است. واضح است که این فجایح
در زمره بلایای طبیعی هستند، حتی اگر شواهد نشان بدهند اعمال انسان مستقیما در این
فجایع دخیل بودهاند. اما انسان قاعدتا باید در جلوگیری و پائین آوردن شانس چنین
بلایایی فعالانه شرکت کند. کار بشریت امروز اقدام پیشگرانه نبوده، بلکه آنچه را که
مشاهده میکنیم، اقدامات واکنشی بودهاند.
در
این یادداشت کوتاه به چند نکته سیاسی در حاشیه این فجایع طبیعی، که نه تنها جان
دهها نفر را تا بحال گرفته است، بلکه حاصل زحمات چندین دهه زندگی بقیه را بکلی از
بین برده است اشاره خواهم کرد. نکاتی مثل غارت مغازه و خانههای ترک شده، اعمال
انسان در ایجاد چنین فجایعی و همچنین عدم علاقه از جانب تودههایی که امروز قربانی
میشوند و یا هر آن امکان قربانی شدنشان هست، برای پایان دادن به این اعمال.
چرا چپاول؟
بلایای
طبیعی مثل طوفان، خشکسالی، گردباد و زلزله در چند سال و یا چند دهه گذشته به یک
جزء دائمی زندگی مردم تبدیل شدهاند. در کنار همدردی، اتحاد و کمک تودههای مردم
به آسیب دیدگان، یک خبر تأسف آور در حاشیه هر کدام از این فجایع، غارت مغازهها،
خانه و کاشانه و اموال مردمی بوده که موقتا محل زندگیشان را ترک کرده و به
پناهگاهی پناه بردهاند. نمیتوان با آن بخش از فقیرانی که به چنان موقعیتی رانده
شدهاند که برای سیر کردن شکم خود و کودکانشان، بعضا از موقعیت ناهنجار پیش آمده
برای دیگران سوءاستفاده میکنند احساس همدردی کرد. اما باید پرسید که واقعا چرا
چنین است؟ چرا این سیستم به شرایطی دامن میزند که انسانهایی به موقعیت سوءاستفاده کن از موقعیت ضعیف همسایگانشان
رانده میشوند. این به اصطلاح "چپاولگران" چپاولگرانی چون سران حکومتهای
امروز دنیا نیستند. اینها پاپا دوک و بیبی دوکها نیستند که بیش از نیمی از ثروت
کشور خود را در بانکهای سوئیس چپاندهاند. آخوندهای میلیاردی نیستند که هر کدام
چندین میلیارد دلار از حقوق پرداخت نشده کارگران را چپاول کرده است. این دلهدزدها
انسانهایی هستند که خود را در موقعیتی میبینند که اگر امروز از این
"فرصت" به دست آمده استفاده نکنند، معلوم نیست فردا نان خشکی سر سفره
داشته باشند یا نه!
اما
چپاول خصلتی نیست که انسان با آن به دنیا میآید. همچنین تربیتی هم نیست که
والدینی در کودکی فرزندش را برای خبره شدن در آن آماده کند. چپاول یک خصلت
جداناپذیر سیستم سرمایهداری است که با غصب حاصل کار کارگر و با رقابتی که این
سیستم برای زنده ماندن انسان را به آن میراند جزئی از هستی انسان درمانده میشود.
راه زنده ماندن و راه غلبه بر این موقعیت نامناسب، عبور از سیستم سرمایهداری است
که با متشکل شدن در سطوح مختلفی، از جمله متشکل شدن برای مقابله با بلایای طبیعی
میتواند صورت بگیرد.
تخریب محیط زیست
عمل
انسان بطور مستقیم بر تخریب محیط زیست تأثیر دارد. کمتر شهر بزرگی در دنیای امروز
را می توان سراغ گرفت که نفس کشیدن هوای سالم در آن ممکن باشد. هوائی را که ما
استنشاق میکنیم، پر است از گازهای شیمیائی که بر اثر آتش زدن فسیلها از جمله نفت
تولید شدهاند. معادن و کارخانجات سر به فلک کشیدهای که هرگونه مقررات ابتدائی
برای کاهش گازهای سمی و مضر برای محیط زیست را دور میزنند و زیر پا میگذارند،
وجب به وجب دور و بر ما را احاطه کردهاند. حکومتها بدون در نظر گرفتن سلامتی محیط
زیست، به سیستم حمل و نقل ساده و سریع کم ضررتر بیاعتنائی میکنند و تماما در
اختیار شرکتهای اتومبیل سازی مالتی میلیاردی هستند که هدفی جزء فروش بیشتر و بیشتر
اتومبیل و سود بیشتر ندارند. سیلهای غیرقابل کنترل، سونامی، طوفان و گردبادهای
خانمان برانداز، زلزلههای با قدرت بسیار بالا که هر ساله جائی از کره زمین را با
خاک یکسان میکنند، محصول دست بردن بدون حساب و کتاب و بدون مقررات سیستم سرمایهداری
به محیط زیست انسانهاست برای اتفاقا به بند کشیدن بیشتر بشریت کارگر و زحمتکش. هر
کسی که وقت کند و فقط چند ساعتی تحقیقات فعالان محیط زیست را مرور کند، به سادگی
متوجه میشود که تخریب محیط زیست و افزایش گازهای سمی حاصل مستقیم سیستم سرمایهداری
است که هیاهوی کنفرانس و نشست برگزار کردن برای کنترل و کاهش دمای کره زمین توسط
همانهایی که خود دنیای را به لبه نابودی کشاندهاند، جز سرگرم کردن مردم معترض،
چیز دیگری نیست.
علاقه ما برای تغییر
تا
آنجا که به فعالیت عملی و پیشگیرانه برمیگردد، علاقه برای تغییر در توده مردم
کارگر و زحمتکش بصورت یک مطالبه پاسیو احساس میشود. اما بورژوازی چپاولگر و بیاعتنا
به آینده بشریت هرگونه دست داشتنی در ایجاد این شرایط را حاشا میکند و هشدارها به
زیادهروی در غارت و چپاول منابع طبیعی که به این وضعیت انجامیده را یک دروغ و
فریب میخواند. دانلد ترامپ در جواب به افزایش گازهای تهدید کننده (Greenhouse
gases) آن را دروغ و
فریب چینیها خواند. بخش وسیعی از مردمی که آلونکهایشان در برابر گردباد و زلزلههای
متوسط هم با خاک یکسان میشوند، همانند کسی که از ترس سرش را بالا میگیرد و با
سوت زدن در شبی تاریک میخواهد بر ترسش چیره شود، "این یک دروغ و فریب
است" را از دانلد ترامپ و امثالهم می پذیرند. هم ما مردم زحمتکشی که زندگی
امروزمان به کار در پالایشگاهها، معادن و کارخانجات تولید کننده گازهای سمی
وابسته است، و هم سرمایه دارانی که بهم زدن سودهای نجومی شان، چه در چین و آمریکا
و چه در ایران و آفریقای جنوبی به تخریب طبیعت گره خورده، نمیخواهیم در هیچگونه
تغییری فعالانه شرکت کنیم. ما بطور پاسیو میخواهیم که این وضعیت تغییر کند. می
خواهیم شرایطی ایجاد شود که شاهد هرروزه زلزله و سیل نباشیم. می خواهیم شرایط
ایجاد شود که خانه هایمان محفوظ بمانند؛ اما اگر فعالانه برای تغییر در این وضعیت
شرکت کنیم، همانند بریدن شاخه درختی که بر روی آن هستیم، بیکاری خود را مطالبه میکنیم.
کل بورژوازی و کل یک درصدیها از این موقعیت و ناامنی جامعه استفاده میکند و با
سرعتی که انگار فردائی در کار نیست، به تخریب طبیعت ادامه میدهد.
چه باید کرد؟
انسان
دلش میخواهد فکر کند تلاش برای نجات طبیعت و کل بشریت یک راه حل ساده و میانبری
داشت. مطلوبترین راه این میبود که با نوشتن یک مطلب در روزنامهای، مثلا سرمقالهای
یا آپ ادی (Op-Ed) توسط یک فعال محیط زیست در نیویورک تایمزی، مردم بسیج می شدند و قال قضیه را میکندند. اما امور زندگی در دنیای واقعی
چنین اتفاق نمیافتند. فعال کارگری، فعال محیط زیست، فعال حقوق زنان و غیره و غیره
باید پا جلو بگذارد و جامعه مخاطب خود را حول مطالبات خاصی بسیج کند. استارت شورش
و قیام و انقلاب، با اعتراض به غارت مغازهها و با اعتراض به نابودی خانه و کاشانه
توده های زحمتکش را بزند. مردم و مخاطبین خود را دور هم نگه دارند و از هر پیروزی،
حتی کوچکترین آن هم، پلهای برای مبارزه و پیروزی بعدی استفاده کنند. حتی برای
افزایش دو درصد حداقل دستمزد هم صدها فعال کارگری باید فعالانه شرکت کنند و با
ایجاد نهاد و تشکل مبارزه کنند تا، نه تنها این افزایش حاصل شود، بلکه پیروزی حاصل
شده، پایدار بماند.
۲۴ سپتامبر ۲۰۱۷
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر