در
این مدت جام جهانی، هر غیرایرانی ای که ما را دید و خواست سر صحبت را باز کند، از
فوتبال ایران گفت. وقتی که با جواب بسیار عجیب و غریبم که "تعصب خواصی ندارم.
هر که خوب بازی کند شایسته پیروزی است." روبرو شد، کنجکاوتر شد بداند چرا
احساسی نسبت به تیم فوتبال ایران ندارم.
وقتی
به بازی تیم بیسبال پسرم می روم، دلم می خواهد که برنده شوند. صرفا برای اینکه
احساس پدری و اینکه ببینی بچهات خوشحال است را نمیشود با هیچی توصیف و توضیح
داد. اما برای تیم مقابل هم اگر بازی خوب بکنند و پوئینت بگیرند، دست می زنم، بازی
کنان خوب را تشویق میکنم، با بازی خوب هیجان زده میشوم و سعی میکنم که تیمشان
بداند خوب بازی کردند و من هم لذت بردم. سعی میکنم این خصوصیت را به بچههام هم
که ورزش، بخصوص تیمی دوست دارند، منتقل کنم.
***
من
هم مثل قریب به اتفاق آدمها از شهر و منطقهای که بدنیا آمده و خاطرات بچگیام را
از آنجا دارم، احساس خاصی نسبت به آنجاها دارم. از غذاهایی که در دوره کودکی خوردهام،
هنوز هم لذت میبرم. از محاوره به زبان مادری لذت میبرم. اما نسبت به پرچم و و
کشور و سرود ملی و ملیت و غیرت ملی هیچگونه احساس مثبتی ندارم. در دنیائی که زندگی
میکنیم، اتفاقا پرچم و سرود ملی و بخصوص پرچم، احساس منفی خاصی در من برمی
انگیزد. با کوبیدن پرچم فاتحین است که دنیا را بر قریب به اتفاق انسانها تلخ و
تباه کردهاند. سرود ملی همه کشورها هم تقریبا عظمت آن ملیت و کشور را تو مخیله آدمها
میکند. به همه "غیرخودیها" لگد میزنند. وقتی که به بچههام توضیح دادم
که این سرود ملیای که من به احترامش بلند نشدم، سرود جنایت است، توضیح خواستند و
من هم سعیام را کردم که توضیح بدهم. اما وقتی که سال گذشته Colin Kaepernick (کالین
کاپرنیک) که بازی کن تیم فوتبال آمریکائی سانفرانسیسکو بود و به
"احترام" سرود ملی و "عظمت آمریکا" بلند نشد و سر و صدای
نژادپرستان و متعصبان خشک مغز را در آورد، بچه هام دنبال کردند و برایشان رفتار غیرعادی
ضدیت با ناسیونالیسم من هم جا افتاد.
***
متأسفانه
و صدبار و هزاربار متأسفانه، که پشت ورزش حرفهای، که امروزه ورزش تیمهای ملی هم
در این حیطه هستند، یک دنیا فساد، پولشوئی، قتل و جنایت خوابیده است. جنایت
خوابیده است که با سرگرم کردن و به هورا کشاندن ما، میخواهند جنایاتی را که در
جریان است، بپوشانند. جنایات جمهوری اسلامی را ظاهرا باید با هورا کشیدن برای تیم
ملی فوتبال آن کشور از یاد ببریم! سالها جنایت و شکنجه و کودتا در آمریکا جنوبی را
باید با برد تیمهای ملی برزیل، آرژانتین، پرو، شیلی، اوروگوئه، کلمبیا، کاستاریکا،
پاناما و مکزیک از یاد ببریم. بگذار مردم در ایران نان شب نداشته باشند، اما با
راه یافتن تیم فوتبال ایران به جام جهانی، فریاد بزنیم و احساس کنیم بزرگیم،
بهتریم، سری در سرها داریم، فوتبال ما هم مثل فوتبال بقیه کشورهای فوتبال دوست خوب
شده و بازیکنان ما هم میتوانند در یک زمین بازی با مسی، رونالدو، اینیستا، نیمار،
اکس و وای توپ بزنند!
***
با
حذف تیم ملی ایران، از ته دل خوشحال شدم. نه به این دلیل که یک دسته دیگر از
بازیکنان فوتبال حذف شدند. این بسیار حاشیهای است! به یک دلیل ساده عمیقا سیاسی! به
این دلیل که دیگر در شهر تورنتو و حومه آن، شاهد به اهتزاز در آمدن پرچمهای آغشته
به خون جمهوری اسلامی و یا بعضا شیر و خورشیدی نیستیم! هر وقت این پرچمها را، که
تعدادشان هم حقیقتا نسبت به جمعیت چندصد هزار نفری ایرانیانی که در این شهر زندگی
می کنند، ناچیزتر از ناچیز بود، دلم میگرفت. به یکی دو صاحب بار و رستورانی که
برای جلب مشتری و جلب هواداران فوتبال دکانشان را مزین به این پرچمها کرده بودند،
اعتراض کردم که این پرچمها و بخصوص این پرچم جمهوری اسلامی با آن "الله"
خرچنگ قورباغهایاش، صدها هزار جنایت و اعدام در پرونده اش دارد، جواب گرفتم که
ما به سیاست کاری نداریم.
فوتبال
سیاسی نیست! به اهتزاز در آمدن پرچم جمهوری اسلامی سیاسی نیست! خواندن سرود ملی
جمهوری اسلامی سیاسی نیست! فساد پشت فوتبال در ایران سیاسی نیست! پرچم سیاسی نیست!
و این بالاخره به این ختم می شود که سرکوب سیاسی نیست! اعدام و شکنجه سیاسی نیست!
۲
ژوئیه ۲۰۱۸
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر