در آنچه
که "اختلافات در سندیکای واحد" نام گرفته است، نکات زیادی هست که به نظر
می رسد بیخود وقت زیادی را از خیلیها گرفته است. اگر کمی از این جنگ و دعوای
طرفین فاصله بگیریم، می بینیم که در صحنه سیاسی ایران و بخصوص در جنبش کارگری، جنب
و جوشهای مهم، تعیین کننده و حداقل قابل دنبال کردنی در جریان است. با این همه، من
هم می خواهم راجع به یکسری از مسائلی که قابل تأمل هستند نظرم را بیان کنم.
نکته اول
و مهم در بحث حول این اختلافات، بحث "مجمع عمومی" است. این "مجمع
عمومی"ای که ظاهرا بحث و اختلاف حول آن است، با "مجمع عمومی منظم
کارگری" که میگوئیم پایه شوراهای کارگری است، از اساس متفاوت است. هر نهاد و
شرکتی مجمع عمومی خودش را دارد که مسائلش را حل و فصل کند و یا هیأت مدیره آن را
انتخاب و تعیین کند. این مجامع عمومی تقریبا شامل کل پرسنل آن نهاد و شرکت میباشند.
سندیکای کارگری هم مجمع عمومی خودش را دارد. شورا هم، بله، شورا هم مجمع عمومی
خودش را دارد! "مجمع عمومی منظم کارگری"ای که بحثش در جنبش کارگری مطرح
است، در شرایط سرکوب زیر سیطره جمهوری اسلامی مطرح میشود که کارگر قانونا حق
هیچگونه متشکل شدنی را نداشت و ندارد. این مجامع عمومی کارگری در ادامه خود به
شوراهای کارگری منجر میشوند. در قطعنامه " قطعنامه در باره
تشکلهاى تودهاى طبقه کارگر؛ شورا، مجمع عمومى، سنديکا" آمده است: "به
عنوان گام نخست در سازماندهى شورائى کارگران و به عنوان يک راه حل فورى و قابل
تحقق براى پر کردن خلاء ناشى از فقدان تشکلهاى تودهاى کارگرى، حزب کمونيست
خواهان شکلگيرى و گسترش جنبش مجمع عمومى کارگرى است." در همان قطعنامه و
بعدا در گفتگوی منصور حکمت با نشریه کمونیست، این تفکیک برجسته میشود که مجمع
عمومیای که قواعد سندیکا و یا شورا را تعیین میکند با مجمع عمومی منظم کارگری
متفاوت است. خواندن آن ادبیات در این دوره که بحث تشکلهای کارگری و بخصوص بحث
شوراهای کارگری برجسته شده است، خالی از لطف نیست.
اما تا
آنجا که به بحث "مجمع عمومی" مطرح شده در اختلافات محافل سندیکای شرکت
واحد برمیگردد، طرفین استفاده خودشان را از موافقت یا مخالفت با آن را دارند. میگویم
"محافل سندیکای شرکت واحد" برای اینکه در دنیای واقعی سیاسی، چیزی که
واقعا "سندیکا" باشد، در بین کارگران شرکت واحد وجود خارجی ندارد.
سندیکا تعریف خودش را دارد. کار و فونکسیونهای مشخص و شناخته شدهای دارد.
سندیکاهای واحد و هفت تپه فاقد این کارکردهای شناخته شده هستند. اعتراض کارگران
شرکت واحد عظیم و توده ای بود. حاصلش محفلی بود به نام "سندیکای کارگران شرکت
واحد" و ما هم در اپوزیسیون به درست آن را برجسته کردیم که اینها سخنگویان
واقعی کارگران شرکت واحد هستند. در عالم واقع – سیاسی – اینها نه حق عضویت از
کارگران میگرفتند، و نه طرف مذاکره با کارفرما بودند. مانند هر محفل دیگری، مثل
"کمیته پیگیری"، "کمیته هماهنگی"، "اتحادیه آزاد
کارگران"، "کانون مدافعان" و شاید تعداد دیگری هم که من از آنها
بیخبرم، محفل دیگری از فعالین کارگری بود. این به هیچوجه مطلوب نبود، اما در شرایط
خاص سیاسی ایران، چه کار دیگری از دست فعالین کارگری برمی آمد که نکردند؟!
حال این
"سندیکا" مثل هر محفل دیگر فعالین کارگری در ایران، در این چند سال دچار
اختلافاتی بوده است. در سندیکای هفت تپه هم شاهد چنین چنددستگی بودیم. "کمیته
پیگیری" به چندین دسته و محفل تجزیه شد. "کمیته هماهنگی" هم چنین
شد. اما بطور واضح در مورد دو "سندیکا"ی واحد و هفت تپه – که در ادامه
مبارزات قدرتمند کارگران مراکز فوق ایجاد شدند، کسی شاهد درگیر بودن کارگران در
این اختلافات نیست. این محافل نه تنها محفل بودند، بلکه اعضای آنها خیلی هم محفلی
به همدیگر برخورد کردند. برخورد "سندیکای واحد" را به موضوع اسانلو و
ادعای رابطه او با یک خانم را که از یاد نبرده ایم. اگر سندیکاهای واحد و هفت تپه،
واقعا سندیکا به معنای واقعیای که معرف حضور فعالین سیاسی است میبودند، بسیار
بعید بود که اینچنین اختلافاتی در آن بروز کند. کارگران در مجامع عمومی دورهای
خود هیأت مدیره تازه را با وظایفی تازه انتخاب می کردند و بقول پروین محمدی، جنگ
حیدری – نعمتی راه نمی افتاد. و یا اگر سندیکای هفت تپه یک سندیکای معمولی بود، در
اعتراضات این دوره کارگران آن مرکز جنب و جوشی از خود نشان می داد و لزومی نداشت
که یکی از مطالبات کارگران ایجاد "شورا مستقل کارگری" باشد.
برگردیم
به بحث "مجمع عمومی" در اختلافات محافل واحد. یکی از این دو محفل به
اساسنامه سندیکا مراجعه می کند که در آن برگزاری مجمع عمومی قید شده و هیأت مدیره
از طریق آن انتخاب می شود. اینها در واقع می خواهند حریفشان را که اکثرا بازنشسته
و اخراجی هستند، از میدان بدر کنند؛ چرا که (با پاشنه آشیل سندیکالیسم که فقط
کارگران شاغل می توانند عضو سندیکا باشند) بر اساس قرار اساسنامهای میخواهند
افراد غیرشاغل را از سندیکا کنار بزنند. طرف مقابل هم از ترس اینکه کارش تمام است،
"هواداران مجمع عمومی" را به "سندیکاسازی دولتی" متهم میکند.
اینها نمیگویند که مخالف "مجمع عمومی" هستند، بلکه میگویند پشت این
سندیکاسازی جمهوری اسلامی خوابیده است. منتها هیچکدام از این دو طیف نمیگوید که
جمهوری اسلامی پشت کل قضیه است و میخواهد با دامن زدن و تشدید این اختلافات، کل
جنبش کارگری را تضعیف و ضعیفتر کند. اطلاعیه و بیانیه "اتحادیه آزاد
کارگران" این را خیلی خوب توضیح داده که درست به همین دلیل باعث قشقرق
هواداران یکی از این دو محفل شده است.
اینکه در
خارج کشور هواداران این محافل چه میگویند، فرقهای، ثانوی و حاشیهای است. هستند
محافلی که مجالسی برگزار میکنند و درآمد حاصل از پارتی و شادیشان را برای تعدادی
از فعالین کارگری میفرستند و هدفشان هم نه تقویت مبارزات کارگران، بلکه مدیون خود
کردن آنهاست. اگر در این دعوای محفلی هم طرف یکی را میگیرند، دقیقا از سر دوری و
نزدیکی شخصی با آنهاست، نه از سر موضع مستقل کارگری!
تعداد
دیگری هم که دست به قلم برده اند زندگی شان را مدیون ضدیت با حککا هستند، مشغله
شان هر چه باشد، نه نقد یک نوشته و موضع از کسی از حزب کمونیست کارگری است و نه
مشغلههای کارگران در شرکت واحد و هفت تپه را میشناسند، بلکه پیدا کردن بهانهای
برای دق دل خالی کردن است. اینکه یکسری از این نویسندگان را دیگر کسی برایشان محلی
نمی گذارد، تقصیر حزب کمونیست کارگری نیست؛ باید بگردد تا ببیند که در چه دوره
هائی از چه سیاستهایی حمایت کردند و دنبال چه کسانی افتادند!
چه باید کرد؟
در این بین چه باید
کرد؟ آیا کارگری که نه تنها از این دعواها هیچگونه نفع سیاسی نمی برد، بلکه موقعیت
خودش را در برابر جمهوری اسلامی ضعیف شده تر می بیند، محکوم به طرفداری از یکی از
این دو محفل است؟ نه! دعوای کنونی در سندیکای واحد بدرستی عدم مطلوبیت عملکرد چندین
و چند ساله آن است. یک چنین جنگ و دعوائی هم در "سندیکای هفت تپه" مطرح
است و میبینیم که کارگران آن مرکز، مطالبه شورای مستقل کارگری را جلو کشیدهاند. اگر
اکنون کسانی و از جمله خود من، ایجاد تشکلهایی که جوابگوی مسائل کارگران و
مطالبات اعتراضات آنها باشد، مطلوب میدانیم، نه از سر این است که میخواهیم زیر
پای آنچه که در مراکزی مثل شرکت واحد و یا نیشکر هفت تپه "سندیکا" نام
گرفته است، خالی کنیم. بلکه جنبش کارگری امروز در ایران گامها و فرسنگها جلو آمده
و خواهان تشکلهای مستقل خود است. جنبش کارگری حوصله، وقت و نفعی در بگو مگوهای این
محافل ندارد؛ حتی اگر اعضای این محافل بسیار هم چپ و خوشنام باشند.
۱۵ نوامبر ۲۰۱۸
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر