۱۳۹۹ فروردین ۱, جمعه

پایان غم انگیز "آلترناتیو سوسیالیستی"!


یک آلترناتیو سوسیالیستی لازم، اما غیرممکن است!

روز ۱۱ مارس ۲۰۲۰، هیأت شش سازمان و جریان سیاسی که قبلا طی اطلاعیه‌ای تحت عنوان "یک آلترناتیو سوسیالیستی ضروری و ممکن است!" اعلام موجودیت کرده بود، اطلاعیه‌ای صادر کرد که روحیه ناامیدی از تک تک سطور آن بیرون می‌زد. آن "آلترناتیو سوسیالیستی" که دو سال پیش، با اشاره به رویدادهای دیماه ۹۶، با روحیه‌ای جنگنده و آژیته شده زاده شده بود، با اطلاعیه ۱۱ مارس به یک "شورای همکاری" – برای چندمین بار – تقلیل یافته بود.

آخرین "آلترناتیو سوسیالیستی ..."
"آلترناتیو سوسیالیستی ..." اولین تجمع یکسری از محافل چپ با ظاهرا هدف رهبری کردن مبارزات توده‌های زحمتکش برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی نبود که عروج و افول می‌کرد. هر کسی که در ۲۰ - ۲۵ سال گذشته سرنوشت نیروهای اصلی "آلترناتیو سوسیالیستی استکهلم" (کومه‌له (حزب کمونیست ایران) و راه کارگر) را دنبال کرده باشد، حداقل ۴ و یا ۵ تا از این نوع تجمع و ائتلافها را می‌تواند بشمارد. برای من که از همان اول خبر این "آلترناتیو سوسیالیستی ..." را شنیدم، مسجل بود که به یک چنین سرنوشتی دچار خواهد شد.
آلترناتیوهای چپ و سوسیالیستی در مقابله با رژیمهای در حال سقوط، نه با نشست و اتحاد چند نیرو، بلکه با داشتن برنامه، و مهمتر از آن، قدرت بسیج فعالین سیاسی ممکن هستند. آن سازمان و حزبی که برای "آلترناتیو سوسیالیستی" دست به دامن اتحاد و ائتلاف با این و آن سازمان و حزب می‌گردد، قبل از هر چیزی رو به جامعه اعلام می‌کند که گرچه سازمان و حزب ایجاد کرده، اما اعتقادی به توانائی خود در تغییر جامعه ندارد. بطور ضمنی، علیرغم عنوان اطلاعیه‌شان، اعلام می‌کند که از نظر ایشان یک آلترناتیو سوسیالیستی، گرچه لازم، اما متأسفانه غیرممکن است! از نظر ایشان آلترناتیو سوسیالیستی جمع عددی شش سازمان سیاسی چپ و تعدادی افراد مستقل چپ است! و این ارزیابی را حتی در همان اطلاعیه ۱۱ مارس هم منعکس کرده‌اند. نوشته‌اند: "... این جمع از این رهگذر تلاش خواهد کرد برغم برخی اختلاف نظرها، گفتمان و همنگری بیشتری در بین همه نیروها و انسان‌های چپ و کمونیستی که به سرنگونگی انقلابی جمهوری اسلامی و جایگرینی آلترنایتوی سوسیالیستی برای فردای جامعه ایران باور دارند، فراهم سازد." از نظر این نقل قول، این نه حزب و سازمان و سازماندهی، بلکه "همنگری بیشتر در بین همه نیروها و انسانهای چپ ..." است که تغییر را سازمان و رهبری می‌کند. هر جمع و هر فردی که گفت سوسیالیست است، اینها تلاش خواهند کرد دور هم جمع کنند و "آلترناتیو سوسیالیستی" برای انقلاب پیش رو فراهم آورند. و آن هم نه با رهبری سیاسی، بلکه با دور هم گرد آورد افراد! واقعا از این ناشیانه‌تر تصور کردن درباره سوسیالیسم و انقلاب و آلترناتیو سوسیالیستی در چپ ایران می توان سراغ گرفت؟!
از منظر کمونیستی، آلترناتیو سوسیالیستی در یک انقلابی با رهبری سیاسی تأمین می‌شود. رهبری سیاسی به ستاد انقلاب منجر می‌شود. تجارب تاریخی غنی‌ای، از جمله انقلاب اکتبر و انقلاب کبیر فرانسه را در این رابطه داریم. رهبری سیاسی می‌تواند پایه‌ها و مخاطبین همه احزاب، محافل و جریانات را در بر بگیرد. اصولا توده‌های انقلابی دنبال رهبران رادیکال در خیابانها می‌مانند تا با سیستمی که مورد حمله انقلاب قرار گرفته، تعیین تکلیف بکنند. این فعالین و رهبران میدانی هم باید هدف اصلی احزاب باشند که با برنامه، استراتژی و تاکتیکهای خود توجه این رهبران را به خود جلب و جذب کنند. حتی بخشهای اصلی احزاب هم اینگونه اتوریته سیاسی را قبول می‌کنند. در سال‌های اواخر دهه ۵۰ در ایران، بخش وسیعی از فعالین و کادرهای سازمان‌های سیاسی چپ جذب سیاستهای اتحاد مبارزان کمونیست شدند. بخش وسیعی از اس آرها و منشویکها جذب سیاستهای حزب بلشویک شدند و اینگونه شورای مرکزی در پتروگراد به دست بلشویکها برای به سرانجام رساندن انقلاب افتاد. انقلاب فرانسه هم در سالهای اولیه دهه ۷۰ قرن ۱۷۰۰، دقیقا یک چنین مسیری را طی کرد.  


کمونیستهای منفرد
در اطلاعیه ۱۱ مارس "شورای همکاری" به "انسانهای چپ" اشاره شده است. انقلاب را گرچه افراد به پیش می‌برند، اما سرنوشت انقلاب توسط افراد متشکل در احزاب تعیین می‌شود. اکنون بخش وسیعی از کسانی که تا دیروز عضو این و یا آن حزب و سازمانی بودند، در شرایط غیر سرکوب خارج کشور تصمیم گرفته‌اند کار متشکل نکنند. من به تصمیم این رفقا احترام میگذارم و اشکالی هم به کارشان نمی گیریم؛ اما هیچگونه امیدی را نباید به "کمونیست مستقل" برای به پیروزی رساندن انقلاب و بخصوص برای "ستاد رهبری انقلاب" بست. در انقلاب اکتبر، همه کسانی که درد خلاصی از آن وضعیت را داشتند و تا قبل از انقلاب فوریه مستقل مانده بودند، تصمیم خود را گرفتند که به یکی از احزاب درگیر انقلاب بپیوندند. تا آنجا که به "آلترناتیو سوسیالیستی استکهلم" برمی‌گردد، امید بستن به "انسانهای چپ" برای آلترناتیو سوسیالیستی، به نظر من از همان عدم باور جدی به ممکن بودن یک آلترناتیو سوسیالیستی سرچشمه می‌گیرد. وقتی که نیروئی به قدرت خود باوری نداشت و برای رهبر شدن انقلاب در خود دورنمائی نمی‌بیند، تنها راهی که برایش می‌ماند، دست به دامن "انسانهای چپ" برای همکاری می‌شود.

نقش کومه له در ایجاد "آلترناتیوها"
لازم است نظرم را بطور کلی درباره چرائی ایجاد اینگونه "آلترناتیوها" و این "شوراهای همکاری" گفته باشم. به نظر من همه این طرح‌ها از جانب کومه‌له هدایت و رهبری می‌شوند. دلیل ساده آن هم این است که کومه‌له می‌خواهد جریاناتی را در سطح سراسری سرگرم کند و رو به جامعه پز بدهد که مشغول ایجاد آلترناتیو سوسیالیستی است، تا بلکه در سطح محلی، آنجا که فعالیت اصلی‌اش متمرکز است، با احزاب ناسیونالیستی و بعضا اسلامی سیاستهایش را به پیش ببرد. این را ابراهیم علیزاده قبلا به این صورت گفته بود که: "حزب کمونیست با احزاب ایرانی کار می‌کند و کومه‌له هم در کردستان با احزاب کردستانی!" (نقل به معنی). کومه‌له بقیه جریانات را برای سیاستهای خودش به بازی گرفته است. آنها هم از آنجا که در دنیای سیاسی کاره‌ای نیستند و مخاطبی ندارند، همین که کسی آنها را به حساب آورده، ذوق زده دنبال ایشان می‌افتد.
من فکر می‌کنم که حداقل از این سر نمی‌توان و نباید هم به کومه‌له و حزب کمونیست ایران ایرادی گرفت. هر جریانی که می‌خواهد سیاست بکند، حق برایش محفوظ است که هر طوری که خود صلاح می‌داند سیاستش را به پیش ببرد. حق برای افراد و جریانات دیگر هم محفوظ است که اینگونه سیاست کردن‌ها و اینگونه تاکتیکها را نقد کنند؛ اگر فکر کنند به دردی می خورد.
۲۰ مارس ۲۰۲۰

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر