۱۴۰۱ اردیبهشت ۴, یکشنبه

ویژه‌گی کارگر

برای کارگران؛ برای فعالین کارگری؛ برای اول ماه مه!


بارها از کمونیست‌ها پرسیده شده که چرا کارگران؟ چرا در بین همه اقشار جامعه کمونیست‌ها خودشان را با کارگران تداعی می‌کنند؟ هر کمونیستی، بنا به تعریفی که از کمونیسم خود دارد، جوابی به این سئوال دارد. بعضی‌ها می‌گویند که کارگران مورد ظلم قرار می‌گیرند و حاصل تولیدشان چپاول می‌شود. تعریف غلطی نیست، اما این جواب قانع کننده همه جانبه‌ای نیست.

در طول تاریخ، حتی همین امروز هم، کسانی هستند که بیشتر از کارگران مورد ظلم قرار گرفته و قرار می‌گیرند. زنان یک نمونه بسیار بارز این مسئله‌اند. پناهندگان نمونه دیگری هستند. افراد منتصب به مذاهب و اقوام دیگر نمونه‌های دیگری هستند. چه کسی می‌تواند انکار کند که زن بودن در ایران، افغانستان و عربستان یعنی حد ظلم و بی‌حرمتی‌ها! پناهنده بودن در جائی مثل ایران خود جهنم روی زمین است. سیاه بودن، بخصوص در آمریکای یکی دو قرن گذشته یعنی مانند احشام به مزایده گذاشته شدن. و همه قبول داریم که در تقسیم کار امروز جهان، همه، جز تعداد اندکی که انگل جامعه هستند، جائی و سهمی در تولید و بازتولید ثروت دارند. اینجا بحث بر سر کار مولد و کار غیر مولد نیست. بحث بر سر سوخت و ساز امروز جامعه است که کار مولد و غیرمولد به اندازه هم، نیاز چرخه تولید و ارزش‌افزائی سرمایه اند.

ویژه گی کارگر در جایگاه و قدرت او در تولید است. کارگران، اگر متحد شوند، می‌توانند تولید را متوقف کنند و ماشین عظیم سرمایه را، که حاصل غصب ارزش اضافه تولید شده توسط کار خود کارگر است، در هم بشکنند. این، البته که کار ساده‌ای نیست و به همین دلیل هم کارگران زیادی که هر روز در برابر نمایندگان سرمایه‌داران شکست می‌خورند، وارد این عرصه از مبارزه نمی‌شوند؛ و بسیاری از کسانی که روزی باوری به شکست سرمایه داشتند، امروز به آن دیگر باوری ندارند! مبارزه برای شکست سرمایه یک آگاهی طبقاتی می‌خواهد. اما مبارزه برای بهتر و قابل تحملتر شدن موقعیت کار و زندگی، یک خصلت شاید بتوان گفت "ذاتی" بشر و به تبع آن هر کارگری است که روزانه در برابر اجحافات کارفرما مقاومت میکند.



"متحد شدن" کارگران، به نظر من در ۳ بعد خودش را بروز می‌دهد. اول اینکه کارگران در یک محیط کار، بعنوان تعداد وسیعی آدم با هم ارتباط دارند، در برابر شرایط کار مشابهی قرار گرفته و یک منفعتی دارند؛ حتی اگر در هیچ سطحی از تحزب و تشکل متشکل نشده باشند. این به خودی خود اتحادی را باعث می‌شود که در بخش‌های دیگر جامعه تقریبا غیرممکن است. سطح دوم اتحاد کارگران، اتحادی است که سنتا به آن می‌گوئیم صنفی. کارگر در این سطح در برابر کارفرما و نمایندگان کارفرماها، اتحادیه، شورا و سندیکای خودش را دارد. اینجا کارگر با مسائل محیط کارش درگیر است و با سندیکای خود دائم در حال جنگ و گریز با کارفرما بر سر افزایش دستمزد، بیمه و امثالهم است. سطح بالاتری از اتحاد کارگران، اتحاد در حزبشان است. اتحادی که منافعشان را فراتر از منافع صنفی صرف در آن محیط کار خاص نمایندگی می‌کند.

سطح اول اتحاد کارگران برای سرمایه داران غیرقابل اجتناب است. تولید سرمایه‌داری احتیاج به این دارد که تعداد وسیعی آدم زیر یک سقف کار کنند؛ حتی اگر این مسئله باعث متحد شدن در سطوح دیگر هم بشود. سطح دوم متحد شدن کارگران را، کارگر با جنگ و جدال خودش به مدیریت تحمیل می‌کند. این متشکل شدن که به مدیریت و دولت آنها تحمیل شده است، تا آنجا که کل سیستم به مخاطره نیافتد می‌تواند تحمل گردد. سطح سوم متشکل شدن کارگران هم، تا آنجا که در چهارچوب نظام سرمایه‌داری باشد و احزاب نماینده کارگران، احزاب پارلمانی سوسیال دمکرات و لیبرال باشند، قابل قبول و قابل تحمل است.

بحث اتحاد، تشکل و تحزب کارگران را می‌شود و باید جای دیگری دنبال کرد؛ اما قصدم اینجا تاکید بر ویژه‌گی کارگر است که قدرتش در تولید است. برای کمونیست‌ها اهمیت کارگر نه در مظلوم بودن او در مقابل سرمایه‌دار است. کمونیست‌ها از هر کسی که ظلمی بهش می‌شود دفاع می‌کنند و در صف اول مبارزه برای رفع آن ظلم قرار دارند. با قدرتی که کارگر در تولید و به تبع آن در جامعه دارد، اگر بر این قدرتش آگاهی بیابد، می‌تواند همه بی‌عدالتی‌ها در جامعه را ریشه کند کند.

۲۴ آوریل ۲۰۲۲

۱۴۰۱ فروردین ۲۹, دوشنبه

جواب رد هنرمندان به دعوت رئیسی

گزارش‌های منتشره خبر می‌دهند که ۹۹ درصد از ۱۷۰ هنرمند دعوت شده از شرکت، دیدار و افطاری با رئیسی در روز جمعه ۱۹ فروردین با بهانه‌هایی مانند کرونا، بیماری، مسافرت و امثالهم خودداری کردند، و این باعث لغو مراسمش شد.



در جوامع با سیستم توتالیتر مثل جمهوری اسلامی، هنرمندان، ورزشکاران و کلا سالبریتی‌ها نقش متفاوت و مهمی بازی می‌کنند. نقشی که قاعدتا باید بر عهده تشکل‌ها و احزاب سیاسی باشد. در جاهایی که بوئی از دنیای مدرن برده، هنرمندان و ورزشکاران هم می‌توانند ماند هر کسی که دارای شغلی است اظهارنظر بکنند؛ اما از آنجا که در جمهوری اسلامی متحزب و متشکل شدن غیرخودی‌ها جرم است و مردم دنبال کسانی هستند که حرف خودشان را در آن جستجو کنند، هر کسی که مخالفتی با این رژیم جنایت پیشه نشان دهد، خبرش مورد توجه قرار می‌گیرد. و این در مورد خبر مربوط به بایکوت ۹۹ درصد از هنرمندانی که جواب رد به دعوت رئیسی برای افطاری دادند هم صدق می‌کند.

هیچکسی که در این جامعه حق انتخاب داشته باشد، این رژیم جنایتکار را نمی‌خواهد؛ رئیس جمهور و افطاری و مراسم مزخرفش را نمی‌خواهد. می‌خواهد سر به تن این باند جنایتکار نباشد. هیچگونه نشانه‌ای از هیچ کسی در این جامعه نباید این توهم را برای رژیم اسلامی ایجاد کند که انگار هنوز دو نفر واقعا این این رژیم را می‌پسندند. مردم تا بحال نشان داده‌اند که با تحریم هنر سفارشی و هنرمند نان به نرخ روز خور، هنر و فرهنگ ارتجاعی این رژیم را با تمام وجود منحوسش نمی‌خواهند.

نیروئی سیاه به نام فرشگرد

در سال‌های اخیر یک نیروی دست راستی فوق ارتجاعی در خارج کشور به نام "فرشگرد" اعلام موجودیت کرد. دست راستی نه بعنوان یک نیروی راست محافظه کار معرف حضور جامعه که در انتخابات دمکراسی پارلمانی در مقابل نیروهای سوسیال دمکرات و لیبرال قرار می‌گیرد. بلکه دست راستی به معنای نیروئی مثل کله تراشیده‌های راسیستی که در خیابان‌های شهرهای اروپائی عربده می‌کشند و خانه و کاشانه پناهندگان را به آتش می‌کشند. این جماعت، بعنوان گروه فشاری که متنفر از آزادی و عدالت و ترقی است، رسما خودش را بعنوان نیروئی که هم و غمش مقابله با کمونیسم در ایران است معرفی می‌کند.



در مقطع کشته شدن بکتاش آبتین در زندان‌های جمهوری اسلامی، یکی از چماقداران این جماعت نوشته بود: "یکی برایم نوشته که چرا در مورد بکتاش آبتین می‌نویسی در صورتی که او کمونیست بود." و سپس دشمنی خود با کمونیسم و چپ را به خوانندگانش باری دیگر یادآوری می‌کند. جایی دیگر، یکی از اهالی این جماعت در جواب سوالی درباره آینده ایران و کمونیسم نوشته بود که به صحنه سیاست در ایران نگاه کنید و کمونیستهائی مثل اسماعیل بخشی، سپیده قلیان، جعفر عظیم زاده را می‌بینید که سخنگویان اعتراض در این کشور شده اند.

درست تشخیص داده اند، رهبری این جامعه در دست امثال سپیده قلیان و جعفر عظیم زاده است. امثال پروین محمدی و شاپور احسانی راد جلوی صف اعتراض در این جامعه هستند. سیل و زلزله زدگان را امثال بهنام ابراهیم زاده و جوانمیر مرادی کمک می‌رسانند. رضا خندان و ناهید خداجو صدای بیحقوقان هستند. صدای زنان بیحقوق فعالین "ندای زنان ایران" است. فرشگردیان خود را مقابل این صف تعریف کرده اند و این یعنی دشمنی با مردمی که ظلم و زور را دیگر نمی‌پذیرند.

۶ آوریل ۲۰۲۲

رسالت رژیم اسلامی: اذیت و آزار شهروندان

با احضار سعیده خضوعی به جرم بهائی بودن، تعداد افراد خانواده ایشان که مورد اذیت و آزار رژیم اسلامی به همین جرم قرار گرفته اند به سه تن رسید. شهروندان منتسب به کیش بهایی، در ایران زیر سیطره جمهوری اسلامی، با هرگونه اذیت و آزاری روبرو هستند؛ بازداشت، اعدام، شکنجه، تبعید، مصادره اموال، تخریب قبر، محرومیت از تحصیل در دانشگاه و محرومیت از گرفتن گذرنامه ازاین جمله هستند. بیش از چهار دهه است که این جامعه در دست رژیم اسلامی تباه شده: روزی تعدادی را به جرم بهائی بودن آزار و شکنجه می کنند، روزی دیگر تعدادی را به جرم کمونیست بودن، به جرم بی حجاب بودن و یا یهودی بودن، به جرم آته ایست بودن، بلوچ بودن، سنی بودن، بابی بودن، زن بودن، به جرم روزه خواری و هزار و یک بهانه واهی دیگرمورد اذیت و آزار قرار می‌دهند.

 


در مورد احضار خانم خضوعی، به او گفته شده که جرمش “تبلیغ علیه نظام” و “اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی” است. به خیال خود از حلقه ضعیف، مجرمانی را که علیه نظام هستند گروگان خواهند گرفت که بقیه بدانند این کارها عواقب دارد؛ اما کور خوانده اند. این جامعه دیگر از این نوع ارعابها عبور کرده و در گوشه و کنار این جامعه مردم هر روز علیه نظام منحوسشان تبلیغ می‌کنند و علیه امنیتشان نقشه می‌ریزند.

مجمع تشخیص مصلحت مافیای اتومبیل

خبر تازه  فساد و مافیا در ایران در رابطه با مافیای خودروسازی است. ظاهرا مجلس اسلامی زیر فشار اعتراض به کیفیت پائین خودروهای داخلی و آمار بسیار بالای مرگ و میر بر اثر تصادفات ناشی از پائین بودن کیفیت این خودروها، طرح و لایحه‌ای را به بحث گذاشته است که اجازه می‌دهد ۷۰ هزار خودروی خارجی وارد شوند؛ اما مجلس تشخیص مصلحتشان مخالفت کرده. دلایل اصلی این مخالفت هم، “حمایت از تولیدات داخلی” و “شرایط برای رقابت خودروهای داخلی” است.



بهانه‌هایی مثل “حمایت از تولیدات داخلی” و “شرایط برای رقابت خودروهای داخلی” در ایران یعنی مافیا، فساد، دزدی و در نظر نگرفتن جان، هستی و امنیت مردم. تولید داخلی و رقابت بین شرکت‌ها چه مربوط به انسانهایی  که قرار است با این تولید و این رقابت جانشان به بازی گرفته شود؟ جامعه‌ای سالم با نظامی که برای جان شهروندانش اهمیتی قائل است، اجازه نمی‌دهد که سرمایه‌داران برای به جیب زدن هر چه بیشتر سود از کیفیت تولیدات بکاهند. نظام فاسد و مافیائی جمهوری اسلامی، که یک روز مافیای شکرش، روزی دیگر مافیای نفتش و روزی دیگر مافیای گندمش خبرساز می‌شود، شرایط را برای تولید کالا با پائین‌ترین کیفیت برای همپالگی‌های خودشان محیا ساخته است.

مردم این رژیم را نمی‌خواهند، درست به خاطر اینکه بیش از چهار دهه است یک مشت دزد گردنه بگیر و مافیا به نام حکومت، ابتدائی‌ترین حق را، که حق زندگی و امنیت است، از آنها سلب کرده. شناخته شده‌ترین مافیاهای تاریخ هم پیش این رژیم مافیائی کم می‌آورند!

شما هم این کار را بکنید

امروز، که اینجا تعطیل است، رفتم دیدن یکی از بستگانم. کرونا ما را از دیدن همدیگر محروم کرده بود. بعد از کمی حرف زدن از کرونا، خانواده و گذشته، از سیاست پرسید. از اوکرائین حرف زدیم. از سرنگونی هواپیمای اوکرائینی حرف زدیم. بعدش گفتم که حزب کمونیست کارگری یک فراخوانی اعلام کرده که به کمک همه ماها احتیاج دارد. گفتم که دلم می خواهد تو هم کمک کنی، گرچه دیگر سیاست متشکل نمی کنی؛ اما دلت می خواهد که سر به تن رژیم اسلامی نباشد. گفتم که منبع درآمد این حزب همین کمکهای من و شماست. نه آمریکا چشم دیدن ما را دارد، نه پوتین و جمهوری اسلامی.



اما این یادداشت را نه برای بازگو کردن این دیدارم با دوست قدیمی و خویشاوندم می نویسم. برای این است که از دوستانم در فیسبوک بخواهم که به فراخوان حزب جواب مثبت بدهند. تعدادی از شما به سیاستهای این حزب انتقاد دارید و این کاملا طبیعی است که آدم انتقاد کند و بخواهد حزبی در میدان باشد که تماما آروز و سیاستهایی را که او فکر می کند درست هستند، نمایندگی کند. بعضا این امکان پذیر نیست و هر کدام از ما به زوایایی از کار کسی و یا حزبی انتقاد داریم. با همه اینها، این همان حزبی است که دفاع از حق زن را، دفاع از حق کودک را، دفاع از حق دگرباش را یک امر طبیعی کرد. همان حزبی است که کارگر آزادی خود را در پیروزی آن تصور می کند. همان حزبی است که از همان روز اول گفت فرهنگ غربی اصلا با فرهنگ زن ستیز و ارباب رعیتی شرق، فرهنگ نوکرصفت شرق، قابل مقایسه نیست. همان حزبی است که از آزادی بیان و سیاسی همه دفاع می کند و آن را به یک فرهنگ سیاسی در بین روشنفکران و سیاسیون تبدیل کرد. صدای کارگران، زنان، اعدامیان، زندانیان سیاسی، زنان زیر حکم سنگسار، صدای روزه خواران و غیره و غیره است. شاید یکی بگوید چرا همانقدر که پوتین را محکوم می کند، بایدن و ناتو را محکوم نمی کند. شاید یکی بگوید چرا می گوید آدم مذهبی هم می تواند به این حزب بپیوندد. شاید یکی بگوید چرا حمله آمریکا به افغانستان را محکوم نکرد. شاید یکی بگوید چرا در برابر خودمختاری حق شهروندی را مطرح می کند. همه اینها و دهها موضع سیاسی دیگر که کسانی می توانند به آن انتقاد داشته باشند، مواضع سیاسی هستند که می شود سر آنها بحث کرد، همچنانکه دائم در حال بحث حول آنها و تدقیق مواضعمان هستیم. اما این نباید باعث تضعیف این حزب، این تنها امید شکست جمهوری اسلامی که نه پشتش به آمریکا و کمپ اوست و نه پشتش به چین و پوتین است بشود. باید کاری کرد که تقویت شود؛ و کمک مالی شما یک گام در این راه است. فراخوانم به همه شما، همه آنهایی که می خواهید سر به تن این رژیم نباشد، به این حزب کمک کنید. هر چقدر هم این کمک از نظر شما کم باشد، برای حزب کم نیست.

ناصر اصغری

۱۸ آوریل ۲۰۲۲

چرا باید به حزب کمونیست کارگری کمک مالی کرد؟

اطلاعیه حزب کمونیست کارگری ایران با عنوان " کمپین یک ماهه جمع آوری ۱۰۰ هزار دلار کمک مالی برای حزب" را ضمیمه این یادداشت کرده ام؛ اما عجالتا بگویم که چرا باید به این حزب کمک کرد.

در دوران جوانی بر این باور بودم که سوسیالیسم اجتناب ناپذیر است. الان دیگر اینطوری فکر نمی کنم. تاریخ نشان داده است که اگر برای سوسیالیسم نجنگیم پیروزی اش اصلا تضمین نیست؛ عاقبت نابودی این دنیا محتمل تر است. سرمایه داری، بخصوص با وجود کسانی مثل پوتین و ترامپ که با در اختیار داشتن سلاح‌هایی که هر کدام می توانند چندین سیاره را در یک چشم به هم زدنی نابوده کنند، دنیا را به سمت دیگری برده اند. اگر این وضعیت ادامه یابد نه تنها هرگونه امیدی برای یک زندگی بهتر در این دنیا به یاس تبدیل خواهد شد، بلکه زندگی کردن در امنیتی نسبی صرف هم نصیب کسی نخواهد شد.

بر ایران امروز مشتی دزد و قاتل حکومت می کنند که زندگی را بر بیش از ۸۰ میلیون نفر تباه کرده اند. بر سرزمینی چنگ انداخته اند که کمتر از ۱ درصد جمعیت دنیا را در خود دارد، در حالی که بیش از ۷ درصد از منابع این دنیا را به خود اختصاص داده است. با این وجود نان شب حسرت بیش از نیمی از مردم این کشور است. کلیه فروشی، تن فروشی، گورخوابی و کارتون خوابی نرم شده اند.

اینها را گفتم که نتیجه بگیرم اگر امیدی برای رهایی از این وضعیت هست، امید در خط سیاسی همین حزب است. اگر می خواهیم زن آزاد شود، کارگر دیگر بیگاری نکند، کسی را به جرم بهائی بودن، به جرم بی خدا بودن، به جرم دگرباش بودن، به جرم روزه خواری و رابطه داشتن با کس دیگری مورد اذیت و آزار قرار ندهند، باید کاری کرد که این حزب به قدرت برسد. عضو این حزب شدن و در کارهای عملی شرکت داشتن، البته که مهمترین کاری است که هر کسی می تواند انجام دهد؛ اما اینجا می خواهم بگویم که این حزب احتیاج مبرمی به کمک همه ما و به کمک مالی ما دارد.

واقعیتش این است که امروز نمی شود به نیروی سیاسی دیگری امیدی بست. بخشی از این نیروها مثل مجاهدین و سلطنت چی ها، امیدشان را به دول غربی و امثال دونالد ترامپ بسته اند که آنها را به قدرت برسانند تا دور دیگری از استثمار و بندگی را مدیریت کنند. بخش دیگری هم، مثل چپ‌های حاشیه ای مثل فدائیان و حزب توده هم امید به پوتین بسته اند که برایشان دول غربی و ناتو را به شکست بکشاند. برای پوتین در سوریه هورا کشیده و دست زدند که مانع از سرنگون شدن رژیم اسلامی خواهد شد. اینها امکانات مالی زیادی دارند، یکی هم کاسه با جمهوری اسلامی است و دیگری مورد لطف جورج بوش و دنالد ترامپ قرار گرفته اند. حزب کمونیست کارگری، حزب کارگران، حزب زنان، حزب همه انسانهای آزاده ای که جمهوری اسلامی را نمی خواهند، امیدش به کمک‌های مالی شماست. من هم بعنوان یکی از اعضای این حزب از همه انسانهای شریفی که می توانند به این حزب کمک مالی کنند می خواهم که دریغ نکنند.

***

اتکاء ما به حمایت شماست!

کمپین یک ماهه جمع آوری ۱۰۰ هزار دلار کمک مالی برای حزب 

 

حزب کمونیست کارگری فعالیت وسیع و خستگی ناپذیری را علیه جمهوری اسلامی و برای تحقق آزادی و برابری و رفاه در ایران پیش میبرد. تامین مالی این فعالیتها، از اداره تلویزیون ۲۴ ساعته "کانال جدید" که بر دو ماهواره برنامه پخش میکند و تکیه گاه مبارزات کارگران و معلمان و زنان و همه جنبش های اعتراضی و آزادیخواه است، تا فعالیت میدانی موثر در همه عرصه های مبارزه علیه جمهوری اسلامی در داخل ایران تا برپایی تظاهرات های خارج کشور در شهرهای مختلف جهان و فعالیت های متنوع برای شکل دادن به افکار عمومی در کشورهای مختلف در حمایت از مبارزات مردم ایران، همه و همه بدون کمک های مالی شما دوستداران آزادی و برابری و حزب کمونیست کارگری ممکن نبوده است. 

 


ما بار دیگر در کمپین سالانه خود برای جمع آوری کمک مالی جهت تامین هزینه فعالیت های حزب کمونیست کارگری و گسترش این فعالیت ها به شما مردم شریف و آزادیخواه، به شما کسانی که خواهان رهایی از شر حکومت مذهبی و ارتجاعی جمهوری اسلامی هستید، به شما دوستداران برابری و رهایی انسان از شر همه مصائب و محرومیت ها روی می آوریم. ما امیدواریم که مثل همیشه با حمایت سخاوتمندانه شما و با فعالیت های بیدریع اعضاء و فعالین حزب برای جمع آوری کمک مالی بتوانیم مبلغ ۱۰۰ هزار دلار را در فرصت یک ماهه جمع آوری کنیم.

 

از شما درخارج و داخل کشور دعوت می کنیم هر اندازه که توان مالی شما اجازه میدهد به حزب کمونیست کارگری و فعالیت های شبانه روزی و وسیع اش علیه جمهوری اسلامی و برای تحقق آزادی و برابری یاری رسانید. 

 

برای پرداخت کمک های خود میتوانید از طریق شماره حساب های زیر و از طریق تماس با تشکیلات های حزب اقدام نمایید.

 

 

شماره حساب ها و تلفن های تماس:

 

سوئد:

Sweden

Nordea Plusgirokonto: 4122379-3

Bankkontonummer: 9960264  1223793

IBAN: SE1095000099602641223793

BIC: NDENSESS

 

آلمان:

Germany
Name: M. Eli

Bankverbindung: Postbank

IBAN:  DE86 1001 0010 0585 5421 23

BIC/SWIFT:  PBNKDEFF

 

 

شماره حساب انگلیس ویژه کمک از انگلیس و از هر کشور دیگر:

England

Bank: NatWest

Account holder: WPI

Account number: 45477981

Sort code: 60-24-23

IBAN: GB77NWBK60242345477981

BIC: NWBKGB2L

 

سوالی دارید میتوانید با شماره های زیر تماس بگیرید:  

 

تماس از خارج

سیامک بهاری:  0046739868051

 

از آمریکای شمالی:

بابک یزدی:

0014164717138

تماس از ایران

شهلا دانشفر:00447435562462


کیوان جاوید:

00447788988643

۱۴۰۱ فروردین ۱۵, دوشنبه

آدمی که دلش سنگ است

چهار پنج همسایه دارم از روسیه، اوکرائین، بلاروس و لهستان. دوستان زیادی هم در باشگاه و حلقه اسکواش دارم از همین کشورها. این روزها دائم سراغشان می‌روم و حال خودشان و فک و فامیل‌هایشان را می‌پرسم. من هم مثل خیلی‌های دیگر که چیز زیادی از این جغرافیا نمی‌داند، فکر می‌کنم که همه‌شان از یک جا هستند و همه این کشورها درگیر جنگند. یکی از این دوستانم، که اتفاقا همکارم هم هست، خانواده‌اش دچار تلفات شده و بدجوری پریشان‌‌اند.

دلداری‌اش می‌دادم. گفتم که این جهان شده است جهان رقابت بین تفنگداران که هر روز در گوشه‌ای از آن تعدادی را به گروگان می‌گیرند. یک روز در عراق و افغانستان، روز دیگر در یمن و امروز هم قرعه به اسم اوکرائین افتاده! گفت که با یکی از دوستان قدیمی‌اش که اکنون طرفدار پوتین شده است درگیری لفظی داشته و بهش گفته که چطور تو نمی‌توانی صدای بچه‌ای که مادرش را فریاد می‌زند تا او را جا نگذارد نمی‌شنوی؟! گفتم متاسفم. گفتم که همان "دوستت" و من هم از این نوع دوستان در فیسبوک زیاد دارم، که اگر خودشان اسلحه در دست داشتند، به همان کودک هم بیرحمانه شلیک می‌کردند!



آدم‌های بیرحم! آدم‌های سنگدل!

۵ آوریل ۲۰۲۲