مدتهاست كه
دیگر به جلسات سخنرانی و حرافی "كارشناسان" دانشگاهی مسائل چپ نمی روم.
نه وقتش را دارم و نه دیگر حوصله اش را. اما تبلیغ برای جلسه رفیق عزیزم ل را از
طریق فیسبوك دریافت كردم و بی صبرانه منتظر دیدنش بودم. از دیدنش بیش از حد خوشحال
شدم. اواسط دهه نود قرن گذشته، یك كورس اقتصاد سیاسی با او گذرانده بودم. چپ در
دانشگاه در شهری نسبتا كوچك در كانادا و در آن برهه از تاریخ، اقبال زیادی نداشت.
من برایش از جهات مختلفی جالب بودم. هم ایده هایم و هم اینكه هنوز دو آتشه از
كمونیسم و ایده تغییر دفاع می كردم، برایش جالب بود. یكی دو بار به من گفته بود كه
دیدن كسانی مثل من به او كمك می كند كه در این دنیای مسخ شده و پس از فروپاشی
دیوار برلن، فعلا دیوانه نشود! پناهنده ای از خاورمیانه كه كمونیسمش با كمونیسمی
كه او با آن آشنائی داشت، فرق زیادی داشت. برخورد و نگاه من به یهودیها و نگاهم به
مسئله فلسطین تعجبش را برانگیخته بود.
بعد از جلسه
قرار گذاشتیم كه فردا برای نهار همدیگر را در یكی از رستورانهای شهر ملاقات كنیم.
از وضعیت مردم منطقه ای در حومه شهر لاگوس نیجریه به نام آموكوكو (Amukoko) برایم تعریف
كرد كه اخیرا مقاله ای تحقیقی درباره اش منتشر كرده بود. می گفت آموكوكو از كثافت
و آلودگی غیرطبیعی، شكل خاكستری بخود گرفته است. می گفت ابتلا به سل و مالاریا از
داده های آنجایند. مردم این منطقه عمدتا از مهاجرینی هستند كه از قبایل شمالی نیجریه
برای یافتن كاری، راهی آنجا شده اند و راه برگشتی جلویشان نیست. می گفت خانواده
های ٧ و ٨ و گاها بیشتر، در اتاقكهایی زندگی می كنند كه حتی فكر كردنش برایش سخت
بود. از وضع پسر بچه ای ٧ ـ ٨ ساله كه هر روز ساعتها پیاده روی می كرد كه خودش را
به یك نقطه شلوغ شهر لاگوس برساند تا در چهارراهی دستفروشی كند، صحبت میکرد. می
گفت یك روز این پسر بچه یك جنسی را به راننده ای كه پشت چراغ قرمز ایستاده بود، می
فروخت و راننده به محض سبز شدن چراغ، وسایل این بچه را می قاپد و گاز ماشینش را می
گیرد. چهره گریان و پژمرده این پسر را برایم تعریف می كرد كه تصویر كودكی گرسنه
است که به امید در آوردن چندرغازی ساعتها به اینجا رسیده و احتمالا خواهر و
برادران كوچكترش انتظار دارند او عصر بعد از برگشت از سر كار لقمه نانی را برایشان
به آموكوكو ببرد. او همه این تصویر را جلوی چشمم مجسم نمود. حالت آن بچه را كه
چگونه از غم به خود می پیچید برایم تعریف كرد و شكلش را در می آورد. خود نیز معلوم
بود به شدت تحت تأثیر این صحنه قرار گرفته بود.
از درآمد مرد
جوان و قوی هیكلی از آموكوكو می گفت كه كاری در شهر لاگوس در یكی از شركتهای
انگلیسی پیدا كرده، اما نصف درآمد كارگران تمام وقت را دریافت می كرد. درآمدش ٥٠٠٠
نیرا در ماه، چیزی حدود ٣٢ دلار آمریكا بود. غذائی كه جلوی من و او بود، حداقل دو
برابر درآمد ماهانه این كارگر بود. از گارسون تقاضای یك قهوه كردم. ل همچنان تعریف
می كرد و غذایش را هم با اشتها می خورد. من هم به چهره او خیره شده و قاشق را درون
لیوان قهوه ام بدون اختیار و غیرعادی می چرخاندم. معمولا عادت دارم كه در مواقع
غیرعادی ام به قهوه پناه ببرم. ل متوجه شد كه غذایم دارد سرد می شود. دو سه دفعه
پرسید و من هم با بهانه های مزخرف حواسش را پرت كردم. نتوانستم غذایم را بخورم و
به گارسون گفتم كه لطفا غذایم را در ظرفی بریزد كه ببرم. بعد از اینكه ل را بغل
كرده و خداحافظی كردیم، غذا را در اولین سطل آشغال ریختم. كل روزم خراب شد و دو سه
هفته بعد از آن هم حالت بدی داشتم.
***
آتش
اعتراضات كارگری در ایران
طومار
اعتراضی كارگران كه دهها هزار كارگر آن را با اسم و رسم و از كارخانه و كارگاههای
مشخص آنرا امضاء كرده اند، اكنون در مركز بحث تمامی كانونها و محافل كارگری است.
تمام رسانه ها و آخوندهای معمم و مكلای رژیم اسلامی هم مجبور شدند در باره آن حرف
بزنند. علاوه بر آن، برای چند روزی هم خبر مهم رسانه های فارسی زبان بین المللی
همین طومار اعتراضی کارگران، بود. در بخشی از این نامه، كه وضعیت زندگی كارگران
ایران را تعریف می كند، می شود تجسم كرد كه زندگی كارگران با سرعت در حال حركت به
سوی موقعیت مردم آموكوكو است. در این بخش آمده است: "عدم پرداخت دستمزدها، بیکارسازیها،
قراردادهای موقت، ناامنی شغلی، دستمزدهای بشدت زیر خط فقر و تورم و گرانی بیداد میکند.
بسیاری از اقلام غذایی و رفاهی بصورت روزانه و با سرعتی غیر قابل تصور در حال برچیده
شدن از سفره خالی ما کارگران است. از اواخر سال ٩٠ و بویژه از چند ماه گذشته
تاکنون هزینه های زندگی چندین برابر شده است. هیچ نوع کالا و یا خدماتی در
این مملکت پیدا نمیشود که قیمت آنها در طول این مدت افزایش دهها درصدی پیدا نکرده
باشد. از عوارض بزرگراهها و هزینه حمل و نقل تا مصالح ساختمانی و اجاره بهای منازل
مسکونی تا هزینه های خدمات بانکی و دفاتر اسناد رسمی تا قیمت لبنیات و نان و مرغ و تخم مرغ و گوشت و میوه
تا هزینه های آموزش و بهداشت و درمان و خلاصه هر آنچه که برای بقا و نفس کشیدن یک
انسان لازم و حیاتی است گاها تا چندین برابر افزایش قیمت داشته اند. این افزایش سرسام
آور قیمتها بویژه در طول یکسال گذشته در حالی صورت گرفته است که میانگین دستمزد ما
کارگران در این مدت (سال ٩٠ و ٩١) فقط ١٣ درصد افزایش پیدا کرده است و متوسط دریافتی
ماهیانه میلیونها کارگر تازه اگر در این مدت بدلیل قطع سوبسید حاملهای انرژی و تعطیلی
کارخانه ها به خیل بیکاران نپیوسته باشند و موفق به دریافت بموقع دستمزدهای خود
شوند بین ٣٠٠ تا ٧٠٠ هزار تومان در ماه است. ما در نامه قبلی خود بر این مسئله
انگشت گذاشتیم و بر این حقیقت غیر قابل انکار تاکید کردیم که چنین دستمزدی بویژه
در مراکز استانها کفاف اجاره بهای حقیرترین منزل مسکونی را نیز نمیدهد؛ آنوقت و
تحت چنین شرایطی شما به عنوان وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی و به عنوان
ارگانی که حق تعیین قیمت فروش نیروی کارمان را از ما کارگران سلب کرده اید و تعیین
حداقل دستمزد را در اختیار وزارتخانه خود قرار داده اید نه تنها صدایتان در نیامده
است بلکه حتی زحمت پاسخگویی به خواست کتبی و امضا شده هزاران کارگر را نیز به خود
نداده اید. طوری که به نظر میاید وزارتخانه شما هیچ ربطی به کارگران و زندگی و معیشت
آنان ندارد." این یك اعتراض ساده است كه دهها هزار كارگر را بسیج كرده و صدای
اعتراض كارگران را به خانه دهها میلیونها نفر دیگر نیز برده است. می تواند به
كارگران قوت قلب بدهد كه باید اعتراض كرد. باید از یك جائی شروع كرد. هیچ انسان
شریفی، تأكید می كنم، هیچ انسان شریفی نمی تواند از گرسنگی كشیدن فرزندان كارگران،
از زندگی برده وار كارگران اظهار خوشحالی كند. دشمنان كارگران مخالفتشان را با
حیله انجام می دهند.
در این بین
چند نفر از دشمنانی كه لباس دوست كارگران بر تن كرده اند، پیدا شده اند كه
مقصودشان نه نقد و راه نشان دادن، كه تخریب و تخطئه اعتراضات كارگری است. من قصد
نوشتن این یادداشت را نداشتم و بخصوص از آنجا كه دوستان دیگری (شهلا دانشفر و
یاشار سهندی) در مطالبی، لاطاعلات جمعی كه
بخود "فعالین جنبش لغو کار مزدی" می گوید و طومار اعتراضی کارگران را
تخطئه نمودند، نقد کرده بودند، و لذا بدین جهت،
تكرار نكات این دوستان را مفید ندانستم. اما چند نكته ای را كه به نظرم بی
جواب مانده اند، مجبورم به نوبه خود جواب بدهم؛ چرا كه این اعلامیه خود را نه تنها
"فعال جنبش لغو كار مزدی" و سوسیالیست، كه فعال جنبش شورائی هم معرفی می
كند! باید كمك كرد تا معلوم شود چه كس و كسانی پشت این اسم سنگر گرفته اند.
ابتدا بگویم
كه از نظر من این امضاء كه بخود می گوید "فعالین جنبش لغو كار مزدی" نه
جنبش است و نه فعالیتی در راستای لغو كار مزدی. جنبشها قبل از هر چیزی ملموسند كه
می شود آنها را در سطح جامعه مشاهده کرد و سنجید. آنچه را كه در این اطلاعیه آمده
است، هیچگونه نشانه ای از هیچگونه جنبشی در ایران را، بر خود ندارد. فعالینی كه
برای الغا كار مزدی فعالیت می كنند و جنبش ملموسی را رهبری می كنند، هیچگونه
قرابتی با آنچه كه در اعلامیه "فعالین جنبش لغو کار مزدی" آمده است،
ندارند. در نتیجه برای كسانی كه می دانند "جنبش" یعنی چه و "الغا
كار مزدی" چگونه است، پی بردن به پوچ
بودن ادعای این اطلاعیه، برایشان کار سختی نیست.
چند كلمه
درباره طومار ٢٠ هزار كارگر
هر كس این
طومار را دیده باشد، به سادگی می داند كه این طومار وضعیت معیشتی كارگران را تشریح
كرده و در ادامه می گوید كه اگر رسیدگی نشود به اعتراضات وسیعتری دست خواهیم زد.
اگر كسی اینقدر آتشش تند است كه می گوید چرا كارگران عوض اینجور کارها، انقلاب
كارگری و سوسیالیستی نمی كنند، قبل از هر چیز معلوم میکند كه چیز زیادی از اعتراض
كارگری نمی داند، حتی اگر مثل اعلامیه "فعالین جنبش لغو كار مزدی" ادعا
كند كه تمام كتب تاریخنگاران را خوانده و تمام تجارب كارگران را خود شاهد بوده
است!؟ "واقعیت این است که
هیچ تجربه ای یا هیچ رویدادی که نقطه رجوع چنین استنتاج و احتمالی باشد در هیچ کجای
تاریخ زندگی و مبارزه طبقه ما در هیچ نقطه این جهان وجود ندارد. هیچ مورخی در هیچ
کتاب تاریخی ننوشته است که کارگران این یا آن کارخانه در این یا آن کشور دنیا از طریق
عریضه نگاری و ارسال عرضحال برای حاکمان سرمایه، به مطالبه ای از مطالبات خود ولو
حقیرترین آنها دست یافته اند." (اعلامیه "به ٢٠ هزار کارگری که طومار
اعتراضی خود را تسلیم وزیر کار کرده اند!" از "فعالین جنبش لغو كار
مزدی")
اعتراض
كارگران می تواند به اشكال گوناگونی بیان شود. كارگران باید اول زندگی كنند و بعد
به فكر انقلاب فردا باشند. بقول یاشار سهندی "کارگر نمی تواند شکم امروزش را با
نان فردا سیر کند برای همین به مبارزه دائم با سرمایه مشغول است و این از سر سرخوشی
و هیجان نیست". طومار اعتراضی كارگران اگر فقط در قالب یك طومار بماند و
بحثهایی را در محافل كارگری دامن نزند، اگر نتواند كارگران را به این فكر بیاندازد
كه باید اعتراض كرد و این زندگی شایسته انسان نیست، واضح است كه به درد هیچ كارگری
نمی خورد. اما همچنانكه بالاتر هم اشاره كردم، اكنون همه در باره این طومار و
تعداد زیادی از كارگرانی كه امضای حقیقی زیرش گذاشته اند، حرف می زنند. حتی خود
مقامات بلندپایه جمهوری اسلامی را هم به واكنش واداشته است. خاصیت همه اعتراضات
كارگری همین اند. حتی اعتراض یكپارچه كارگران پتروشیمی های ماهشهر هم همین بود. نه
قرار بود جمهوری اسلامی را سرنگون كند و نه اینكه سرآغاز انقلابی بود. بلكه مسئله
قراردادهای موقت بردگی را به مسئله روز جنبش كارگری تبدیل كرد و جمهوری اسلامی را
نهایتا وادار به عقب نشینی كرد.
در سطور
اولیه اعلامیه "فعالین جنبش لغو كار مزدی" در خطاب به كارگران امضاء
كننده طومار اعتراضی آمده است: "آحادی از طبقه کارگریم و به عنوان شماری همدرد و همرزم، حرف ها، آموخته ها
و تجربه های خویش را با شما در میان می گذاریم." طومار كارگران، بطور ساده
وضعیت كارگران را تشریح كرده و كارگران اعتراض خود را به این وضعیت بیان كرده اند.
اعلامیه "فعالین جنبش لغو كار مزدی"
صادقانه نیست. هیچ كس قیافه هیچ كارگری را كه در شرایط مشابهی كه طومار مزبور
تشریح كرده است زندگی بكند و خود را بعنوان "فعالین لغو كارمزدی" معرفی
بكند، نمی شناسد! نویسنده ای كه پشت این امضاء قایم شده، اگر بیاید و به ما بگوید
كه كیست و یا حتی اگر بیشتر از یك نفر باشند، به ما بگویند كه در چه وضعیتی زندگی
می كنند، به آنها حق خواهم داد كه به طومار اعتراضی كارگران خرده بگیرد! اكنون بخش
وسیعی از كارگران بخاطر نداشتن قدرت خرید كتاب و دفتر و قلم، كودكانشان را از رفتن
به مدرسه بازداشته اند. بخش عظیمی از زنان این جامعه برای آنكه شاهد تلف شدن
كودكان خود از گرسنگی نباشند، به تن فروشی روی آورده اند. كلیه فروشی در بین اقشار
فقیر این جامعه مرسوم است. كدام انسان شریفی را می توان پیدا كرد كه بگوید به این
وضعیت به هر شیوه ای كه ممكن باشد اعتراض نكنید؛ حال حتی اگر این اعتراض بقول
اعلامیه نویس "فعالین جنبش لغو كار مزدی" كه كلمه توهین و تحقیرآمیز
"عریضه نویسی" را بجای "طومار اعتراضی" انتخاب كرده است،
باشد!؟
علیه
متشكل شدن كارگران
اعلامیه "فعالین جنبش لغو
كار مزدی" در مقابل طومار اعتراضی ٢٠ هزار كارگر، در باره اینكه كارگران چكار
باید بكنند، می نویسد: "راهبرد تعیین تکلیف این رابطه فقط یک چیز و فقط همین یک
چیز است. فقط مبارزه طبقاتی، مبارزه میان طبقه ما و طبقه سرمایه دار در تمامی
قلمروهای حیات اجتماعی است که می تواند پیچ و خم تعیین سرنوشت این رابطه را در هر
سطح از نازل ترین و حقیرترین مطالبات، از افزایش دستمزد و بهبود شرائط کار یا سایر
مسائل معیشتی و رفاهی گرفته تا آزادیهای سیاسی و حقوق اجتماعی تا اصل وجود
استثمار، حاکمیت و موجودیت نظام بردگی مزدی به سمت تعیین تکلیف پیش برد."
واضح است كه هیچ انسانی با عقل سالم نمی تواند متوجه این پرت و پلا گویی بی سر و ته نباشد. كارگری كه در طومار اعتراضی
به سرمایه داران و دولتشان گفته است تو زندگی ام را گرو گرفته ای و اگر حقم را
ندهی باز هم اعتراض خواهم كرد و به شیوه های دیگر و متنوعتری اعتراض خواهم كرد،
اگر مبارزه طبقاتی نمی كند، لطفا اعلامیه بنویس مزبور بگوید كه چكار می كند؟ نكند
منظور اعلامیه بنویس از "مبارزه طبقاتی" جنگ چریكی و به كوه زدن است؟
خوب كارگران این كار را نمی كنند. مجبورند در كارگاه و كارخانه باشند و گرنه دیگر
اسمشان كارگر نمی بود!
اما ببینیم كه ایشان چگونه
كارگران را برای "مبارزه طبقاتی" آماده می كند. ایشان هر كه باشد و
نماینده هر چند نفر كه باشد، رسالتش تخریب تشكل كارگری است. حتی تا آنجا پیش رفته
است كه قتل عام كارگران معادن آفریقای جنوبی را به پای اتحادیه ها كارگری و احزاب
چپ و كمونیستی گذاشته است! مگر خود پلیس آفریقای جنوبی این را نگفته است؟! اعلامیه
"به ٢٠ هزار کارگری که طومار اعتراضی خود را تسلیم وزیر کار کرده اند!"
با این جملات آغاز میکند: "همزنجیران! پیش از هر چیز و به عنوان فتح باب
گفتگو نکته ای را خاطرنشان سازیم. ما نویسندگان این یادداشت نه موجودات مریخی حزب
نشینیم و نه هیچ سنخیت و قرابتی با ساکنان حجره های کسب و کار سندیکائی یا هر نوع
سکت بازی و سازمان پردازی بالای سر توده های کارگر داریم." هر كسی كه طومار
اعتراضی كارگران را خوانده باشد، نه چیزی در آن از اتحادیه و سندیكا می بیند و نه
ردپایی از حزب و تحزب كارگری. پس عقل سالم باید بپرسد كه حكمت تخریب و مخالفت
خوانی با سندیكا و حزب از چه چیزی سرچشمه می گیرد؟ جواب را خود این اعلامیه به دست
داده است. این اعلامیه بنویس گفته است كه مخالف سرسخت متشكل شدن كارگران است، حتی
اگر از مبارزه طبقاتی و شورا هم صحبت کرده
باشد. اعلامیه درباره متشكل شدن كارگران می گوید: "متشکل شدن ها نه سازمان دادن قدرت
مبارزه جمعی و طبقاتی که بالعکس خاکسپاری تام و تمام هر نوع توان متحد پیکار علیه
سرمایه است." آره، رسما گفته است كه "متشكل شدن خاكسپاری هر نوع توان
متحد علیه سرمایه است"! می داند كه كار این طومار هر چه باشد، به متشكل شدن
كارگران كمك می كند و از همین سر هم بر علیه آن بلند شده است!
اما من هم می خواهم یك سئوال از
این اعلامیه بنویس محترم بپرسم. او كه تمام كتابهای تاریخنگاران جنبش كارگری را
خوانده است و همانند خدای نشسته در آسمانها شاهد تمامی تجارب تاریخی كارگران بوده
است، بما بگوید كه چند اعتراض كارگری در طول تاریخ دویست، سیصد سال گذشته بدون
متشكل شدن و بدون حزب و شورا و سندیكا و دیگر تشكلهای كارگری نتیجه داده اند؟ او
كه از كارگران امضاء كننده طومار می پرسد: "به چه دلیل و با رجوع به کدام
تجربه، نوشتن و ارسال چنین عریضه ای را راهی برای رساندن صدای اعتراض خویش و از این
مهم تر حتی جلب نظر مساعد دولتمردان به خواست های خود یافته یا دیده اید؟!!"
ما هم حق داریم كه بپرسیم شما با رجوع به كدام تجربه می خواهید كارگران متشكل
نشوند و در عین حال مبارزه طبقاتی بكنند و این مبارزه شان نتیجه ای هم بدهد؟
اطلاعیه بنویس سعی دارد خود را
بطور ضمنی آنارشیست جا بزند؛ چرا كه آنارشیستها هم مخالف سرسخت تحزب هستند. او اما
قرابتی با آنارشیستهای امروزی كه در اعتراضات خیابانهای اروپا دیده می شوند،
ندارد. او تئوری ضدیتش با كارگران و اعتراضات كارگری را از آنارشیستهای درون گارد
سفید سالهای ١٩١٧ و ١٩١٨ روسیه گرفته است. آنارشیستهای امروزی كه در اعتراضات
خیابانهای اروپا دیده می شوند، هر چه باشند با این اطلاعیه بنویس مورد نقد ما
فرسنگها فاصله دارند. دنیایشان متفاوت است. آنها در نبود یك حزب كمونیستی و یا یك
تشكل رزمنده كارگری، اعتراض خود را به پیش می برند و یا در اعتراضات موجود فعالانه
شركت می كنند. این یكی اما رسالتش تخریب آن دو خشتی هایی است كه كارگران هم اكنون
ایجاد كرده اند.
با كارگران و فعالین كارگری
واضح است كه
كارگران دشمنان رنگارنگی دارند. ما در ایران تنها با جمهوری اسلامی و نهادهای
رنگارنگ آن طرف نیستیم. هستند كسانی كه ادعا می كنند كارگرند و اپوزیسیون جمهوری
اسلامی هستند، اما رسالت اصلی شان متفرق كردن كارگران است. هستند كسانی كه می
گویند كمونیست و شورائی هم هستند اما به همان اندازه محجوب دشمن ما كارگرانند.
كارگران اما در راه رهایی، چاره ای جز گام برداشتن به سوی آینده و دامن زدن به
اعتراضات بیشتر و وسیعتر ندارند.
٧ اكتبر ٢٠١٢
كارگر
كمونیست ٢٣٠
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر