امروز سه شنبه ٢٢ بهمن ١٣٩٢،
مترادف است با سی و پنجمین سالگرد انقلاب ١٣٥٧ ایران. سی و پنج سال پیش در یك چنین
روزی و بدنبال یك سال اعتراض وسیع توده ای، دم و دستگاه عریض و طویل و به ظاهر
شكست ناپذیر رژیم شاه در برابر قدرت توده های انقلابی مفتضحانه شكست خورد.
اعتراضات كارگری مؤثرترین وزنه در این اعتراضات بودند و بالاخره با به میدان آمدن
كارگران نفت كمر رژیم شاه شكسته شد و برایشان مسجل شد كه هیچ درجه ای از قساوت،
سركوبگری و عقب نشینی كارساز نخواهد بود.
كارگران به میدان آمدند كه بر فقر و فلاكت، و سركوب و
خفقان، و حكومت پادشاهی ژاندارم منطقه، نقطه پایانی بگذارند. كارگران و توده های
انقلابی با شكست رژیم "سایه خدا" بر زمین برای چند سالی سرگرم شادی
بودند و ضدانقلاب تازه به حكومت رسیده هم مشغول برنامه ریزی برای شكست این انقلاب
و شادی! بالاخره ضدانقلاب در ٣٠ خرداد ١٣٦٠ بر توده های انقلابی فائق آمد و برای
بیش از سه دهه با تمام سبعیتی كه از یك رژیم تا به دندان مسلح و مرتجع و بقول
انگلیسی آناكرونیستیك (Anachronistic) بر می آمد، سركوب كرد و جامعه را به یك جهنم واقعی برای بازماندگان
انقلاب و نسلهای بعد از آن هم تبدیل كرد! جامعه شاهد به قهقرا رفتن وضعیت رفاهی
خود است. هر روز قدرت خرید كارگران بیشتر از روز قبل افت كرده. حالتی پیش آمده كه
بخش عظیمی از این جامعه به نان شب محتاج شده است!
در تمام این سی و پنج سال، ضد انقلاب تازه به دوران رسیده
در تلاش بوده كه جامعه را مطیع سیاستهای اسلامی خود بكند؛ تلاش كرده حالتی عادی
بخود بگیرد و با خیال راحت شبی سر بر بالین بگذارند، اما هر اعتصاب و اعتراضی
چرتشان را پاره كرده و انقلاب ٥٧ و آرمانهای آن را به یادشان آوردند.
این ضدانقلاب در این سه دهه هرگز نتوانست اعتراض جامعه و
در پیشاپیش آن اعتراض كارگر برای آزادی، برابری، رفاه و زندگی شایسته انسان امروزی،
اعتراض كارگر برای مطالبه ایجاد تشکل و دستمزد مكفی را سرکوب كند و برای یك دوره
طولانی به عقب براند و خیال خود را راحت كند. اعتراض كارگر امروز از هر دوره دیگری
رساتر شده است. در یك سال گذشته جامعه ایران شاهد اعتراضات رادیكال متعدد كارگری،
از اعتصاب کارگران پتروشیمیهای ماهشهر، نیشکرهفت تپه، قند و شکر اهواز، نفت
آبادان، پلی اکریل اصفهان، زاگرس قروه، بازنشستگان ذوب آهن، پروفیل ساوه، صنایع
فلزی و ... بوده است.
جنبش كارگری كه رهبر انقلاب ٥٧ بود، با به میدان آمدن
كارگران نفت، طنین "كارگر نفت ما، رهبر سرسخت ما" چشم جامعه را به قدرت
این طبقه باز كرد. امروز همان رسالت مهم بر دوش این طبقه است و برای انقلاب بعدی،
كه سرنگونی جمهوری اسلامی اولین گام در این راه است، همین طبقه است كه بار دیگر
باید رهبر جامعه و اعتراضات خیابانی توده ای باشد. این طبقه در جنگش علاوه بر
مطالبات عقب رانده شده انقلاب ٥٧، این بار باید ارتجاع اسلامی را نیز برای همیشه
از جامعه جارو كند. این بار دست سنتهای عقبمانده و ضد زن مذهبی و مردسالار را هم
برای همیشه از جامعه جارو خواهد كرد. این بار باید با پدیده ضدانسانی اعدام برای
همیشه تسویه حساب بشود.
كارگران منتظر نمی مانند!
جنبش كارگری اما برای سرنگونی جمهوری اسلامی و انقلاب
بعدی، منتظر درست كردن تشكلهای خود نخواهد ماند. كارگران هر روز برای ایجاد تشكل
خود كه امر پیشبرد مبارزه شان برای افزایش دستمزد و نقد كردن دستمزدهای معوقه و
غیره را به پیش می برند، تلاش می كنند. این امر روزمره شان است. اما برای بهتر
كردن وضع زندگی خود، منتظر نمی مانند حتما تشكلهایشان اجازه ایجاد، تحت هر توازن
قوائی، بیابند و بعد به كار سرنگون كردن جمهوری اسلامی مشغول شوند. چه عالی می بود
اگر شرایط طوری بود كه كارگران بدون اذیت و آزار متشكل می شدند و فرضا وارد یك
اعتصاب عمومی كلاسیك، كه از جانب فدراسیون سراسری تشكلهای كارگری فراخوان داده می
شد، جمهوری اسلامی را سرنگون می كردند. من در این مقطع چنین چیزی را نه در چشم
انداز می بینم و نه آن را به هیچ كارگری توصیه می كنم. این اما تنها یك شكل از
اعتصاب عمومی كارگران است. اعتصاب عمومی كارگران اشكال دیگری هم به خود می گیرد. دو
یا سه مركز مهم كارگری در یك كشور، مثلا كارگران ذوب آهن، معادن و پتروشیمی ها می
توانند در آن واحد وارد اعتصاب مشتركی بشوند كه در موقعیت انفجاری مثل موقعیت
ایران، این اعتصابات سریعا به دیگر مراكز مثل نفت و ایرانخودرو و غیره نیز سرایت
خواهد كرد و جمهوری اسلامی با موجی از اعتصابات كارگری روبرو می شود و به چالش
كشیده خواهد شد. نمونه دیگر میتواند بدیگونه باشد که اعتصابی در یك مركز بزرگ
كارگری مثل ایرانخودرو و در همه شعباتش شروع بشود و كل شهر تهران و صنایع مختلف در
این شهر را با خود همراه كند بشرطی که به موقع سازمان یابد و رهبران آن نقشه عمل
درستی در دست داشته باشند، یعنی سرنگونی جمهوری اسلامی!
كارگران منتظر استحاله و اصلاح جمهوری اسلامی هم نمی
مانند. جمهوری اسلامی اصولا برای سركوب و به عقب راندن همان مطالباتی سر كار آمد و
انقلاب را زد و به خون كشید كه امروزه بار دیگری در دستور كارگران قرار گرفته اند.
كارگرانی كه قرار است علاوه بر مطالبات انقلاب ٥٧، مطالبه محاكمه سران رژیم اسلامی
را هم به انقلاب خود اضافه كنند و اسلام را همراه با اعدام و مردسالاری اش به گور
بسپارد، نمی توانند با رژیم جمهوری اسلامی كنار بیایند! آن كس كه كارگران را منتظر
اصلاح رژیم جمهوری اسلامی نگه می دارد، همدست و همپیاله سران همین رژیم است! مگر كارگران
قرار است چند بار دیگر منتظر استحاله و اصلاح رژیم جمهوری اسلامی بمانند؟
اما در یك بعد بزرگتر و وسیعتری، كسانی كه كارگران را
منتظر تدریجی استقرار سوسیالیسم از طریق پارلمان و قوانین سرمایه داری نگه می
داشتند، دیگر چنین ادعایی ندارند. اگر به صراحت از وحشیگیری سرمایه داری و قوانین
سرمایه بر جامعه حمایت نمی كنند، لااقل به كارگران می گویند كه در چهارچوب همین
سیستم طرف سیاستمداری را بگیرید كه به شما قول دستمزد بهتری را بدهد. نه كارگران و
نه كس دیگری در جامعه ایران اما یك چنین سیاستمدارانی را نمی شناسند.
كارگران منتظر ضعیف تر شدن جمهوری اسلامی تا حدی كه خودش
خشك شود و بیافتد، نمی مانند. كسی چگونه می تواند تضمین كند كه جمهوری اسلامی
امروز از فردا ضعیف تر و جنبش كارگری امروز از فردا قوی تر در برابر همدیگر ظاهر
خواهند شد؟! این كاملا ممكن است و می تواند اتفاق بیافتد كه جمهوی اسلامی ده سال
آینده بسیار ضعیف تر از جمهوری اسلامی امروز باشد، اما همین امر یعنی ده سال دیگر
فقر و فلاكت و خفقان و تحمیق مذهبی و زن ستیزی! یعنی ده سال دیگر اعتیاد و دزدی و
قتل و اعدام! یعنی ده سال دیگر شاخ به شاخ شدن جمهوری اسلامی با اسرائیل و آمریكا
و ادامه تحریمهای اقتصادی و ماجراجوئی نظامی! نه اعتراضات كارگری چنین عمل می كنند
و نه انقلابات؛ اما هستند كسانی كه گاها در میان كارگران می پلكند و چنین پند و
اندرزهایی هم به كارگران می دهند.
كارگران نمی توانند منتظر شرایطی بمانند كه حزب طبقه
كارگر در تمام كارخانجات شعبه داشته باشد و آنها را برای انقلاب و سرنگونی سازمان
بدهد! نه تنها انقلابات و به چالش كشیده شدنهای رژیمها این چنین باسمه ای رخ نمی دهند،
بلكه كسی كه كارگر را چنین منتظر نگه می دارد، دارد به جمهوری اسلامی فرصت می دهد
كه خود را بازسازی كند. هنوز هم هستند كسانی كه موعظه می كنند كه حزب طبقه كارگر
در میان فعالین كف كارخانجات صنعتی بیرون می آید و برنامه این حزب هم برنامه ای
است كه همه این فعالین تشكیل دهنده حزب بر روی آن توافق دارند! در برابر این
افراد، سئوال می تواند این باشد كه چه كسی فرمان صادر می كند كه فرضا با فعالین ٥
مركز كارگری در میان ٥٠٠ مركز كارگری در ایران حزب طبقه كارگر تشكیل می شود؟! مضحك
به نظر می رسد، اما دقیقا همین منطق است كه اجازه تشكیل حزب و یا پیوستن به حزب را
به كارگران نمی دهد.
كارگران ایران امروز كه به مصاف جمهوری اسلامی می روند،
برای سرنگونی آن و ندادن اجازه به شكست دوباره انقلاب خود، تجارب زیادی كسب كرده
اند. هم انقلاب ٥٧ را در پوشه تجربیات خود دارند و هم انقلابات اخیر در منطقه را
به دقت مطالعه كردند. هم اعتراضات سال ٨٨ را تجربه كردند و هم در طول ٣٥ سال
گذشته، با شناخت بهتری كه از نیروهای چپ و كمونیسم در سطح جهان پیدا كردند،
انقلابات كلاسیك اروپا را بهتر شناختند. هم به مصاف اسلام می روند و هم قومی گری و
ناسیونالیسم در كشورهای همجوار ایران را خود مشاهده و تجربه كردند. هم دشمنان خود
را بهتر می شناسند و هم دوستان خود را.
جمهوری اسلامی روی آتشفشان خشم كارگران و مردم فقیر و
زحمتكش خوابیده و هر آن امكان شعله ور و سرریز شدن خشمی وجود دارد كه ٣٥ سال است
جلوی سرریز شدن آن سد شده است. در سالگرد سی و پنجمین سالگرد انقلاب پرشكوه ٥٧،
كارگران ایران می توانند و باید پرچمدار مبارزه ای حاد تا سرنگونی انقلابی جمهوری
اسلامی باشند. جز این راهی برای زندگی بهتر وجود ندارد!
خجسته انقلاب ٥٧
٢٢ بهمن ١٣٩٢، ١٢ فوریه ٢٠١٤
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر