جزء
تعداد معدودی در اپوزیسیون جمهوری اسلامی، که پیروزی خود را در دست بالا پیدا کردن
یکی از جناحهای رژیم اسلامی جستجو میکنند، کسی ادعا نکرد که مردم در انتخابات
جمهوری اسلامی پیروز شدند و یا امیدی به پیروزی در یک چنین معرکه گیری داشتند.
مسئله مردمی که خود را بنابه تعریف کلاسیک، اپوزیسیون تعریف نکرده و در زیر سایه
ساطور جمهوری اسلامی مجبورند زندگی کنند فرق می کند.
برای
کمونیسم متحزب، پیروزی مردم فقط می تواند به قدرت نزدیک شدن این کمونیسم باشد. اما تا آن زمان هر شکست و پیروزی نسبی، جایگاه خودش را دارد که باید درباره اش
حرف زد تا ما را به نزدیک کردن به قدرت و شکست دادن سیستم سرمایه داری یاری دهد.
انتخابات رژیم اسلامی
یکی از دستآوردهای انقلاب ۵۷، حق رأی همگانی بود. آنچه که در
دوره محمدرضا پهلوی عنوان مجلس و انتخابات بر خود داشتند کاریکاتورهای مضحکی بیش
نبودند که نه یک آدم سیاسی آنها را جدی میگرفت و نه هم کسی در جامعه به آنها دلی
خوش میکرد. انتخابات نمایشهائی بودند که بعد از چند روز، تعدادی از نوکران
شاهنشاه از گوشه و کنار کشور به مجلسی میرفتند. انقلاب به این نمایش هم پایان داد
و تا خرداد ۶۰، که سرکوبها به اوج خود رسید و جمهوری اسلامی موفق شد انقلاب را
سرکوب کند، نه تنها تودههای مردم در شوراها، کمیتهها، انجمنها، بنکهها و
سندیکاهای خود انتخابات آزاد داشتند، بلکه احزاب سیاسی در اتنخابات مجلس و ریاست
جمهوری هم آزادانه شرکت و کاندید معرفی میکردند. با بازپس گرفتن این دستآورد و
سرکوبهای دهه ۶۰، این حق هم از مردم سلب و گرفته شد. گرچه جمهوری اسلامی قادر شد
تودههای انقلاب کننده را سرکوب کند، اما مردم انتخابات در جمهوری اسلامی را
هیچوقت بیربط به زندگی خود ندانستند. و این برمی گردد به این مسئله که جمهوری
اسلامی هیچوقت نتوانست مردم انقلاب کرده را به دوره پهلویها برگرداند. گرچه مردمی
که انقلاب کرده بودند سرکوب شدند، اما شور مطالباتی را که برایش انقلاب کرده و
برای یک دوره کوتاه هم آنها را تجربه کرده و شیرینی آنها را چشیده بودند، گوهای شد
که دائم شکاف بین بالائیها را بیشتر میکرد. رژیم هیچوقت این جرأت را به خود نداد
رسما به مردم بگوید شما را شکست دادهایم و انتخابات بی انتخابات! آن انتخابات
نسبتا آزاد چند سال قبل از سی خرداد ۶۰، به انتخاباتی تبدیل شد بین دو قطب تودههای
مردمی که فقط حق داشتند انتخاب کنند و هیأت حاکمهای که بر انتخاب شدن حق انحصاری
پیدا کرد. اما انتخاب شوندهها مثل رژیم پهلوی یکدست نبودند. همین اختلافات بین
انتخاب شوندگان دلیلی شد که مردم در انتخابات شرکت کردند و به شرکتشان در انتخابات
معنائی سیاسی دادند. در هر فرصتی که بدست آمد، سعی کردند جناح و باندی از رژیم را
که دست بالا دارد و نماینده رسمی سرکوبهای رژیم است، چه در پست ریاست جمهوری، چه
مجلس شورای اسلامی و چه در شوراهای شهر و روستا تضعیف کنند. هر محاسبهای که
داشتند، کسی نمیتواند این فاکت را حاشا کند که مردم با شرکتشان داشتند جناح ولایت
فقیه و رهبر را تضیعف میکردند و یا حداقل چنین فکر میکردند. آخرین انتخابات مجلس
و خبرگان هم از این قاعده مستثنی نیست.
محاسبات مردم، محاسبات نیروهای سیاسی
کسی
نمیتواند به تودههای مردم بخاطر موقعیت کار و زندگیشان ایراد بگیرد که چرا در
انتخابات رژیم اسلامی شرکت میکنید. اگر شناسنامهشان مهر نخورد، کارشان گرو گرفته
میشود. موقعیتشان در آینده برای کار، تحصیل و مسافرت خود و فرزندانشان به خطر میافتد.
کارگر اگر بتواند در حزب خودش متشکل میشود و در برابر مکان صندوق رأیگیری پیکت
میکند. اگر نتواند سکوت می کند. اگر در خیابان با خبرنگار روزنامه کیهان یا صدا و
سیما روبرو شود شاید بگوید به فلان آخوند رأی میدهم. شاید آن آخوند بتواند دو قرص
نان بیشتر بر سفرهام بیاورد. اما اگر نان شبش را گرو نگیرند و با اسمی مستعار با
رادیوئی مصاحبه کند و یا نامهای به سردبیر نشریهای بفرستد، میگوید باید بساط
این رژیم جنایتکار، با اصولگرا و اصلاح طلبش برچیده شود. بهررو کسی در این شکی
ندارد که روحانی و رفسنجانی و این و آن مهره رژیم منتخب رأی آزاد تودههای مردم نیستند.
چرا که در این کشور آزادی انتخابات وجود ندارد. آزادی انتخابات و انتخابات آزاد
معنا، قاعده و چهارچوبی دارد.
اما
بودند نیروهای سیاسیای که مردم را به شرکت در این مناسک فراخواندند. چه آنهائی که
به نمایندگی از انجمنی حرف زدند و چه آن احزاب و جریانات سیاسیای که در همه این
۳۸ سال عمر رژیم خود را پارهای از آن تعریف کردهاند. همین نیروها رأی مردم را هر
طوری که رژیم اسلامی نتیجه انتخابات را اعلام کند، به حساب رژیم اسلامی میگذارند.
یا میخواهند این رژیم را برای خودشان اصلاح کنند که دو روز بیشتر عمر کند و یا
اینکه با این انتخابات به خیال خود، بر سیاستهای تاکنونیاش مهر تأیید بزنند. این
اما مهم نیست. اگر برای یک انتخابات هم نیروی سرکوب کنار برود و مردم بتوانند
آزادانه در انتخاباتی رأی بدهند، آنوقت کسی تعجبی نخواهد کرد چرا حتی ۵ رأی هم به
رفسنجانی و مطهری و جنتی داده نشده است.
نیروهایی
هم هستند که بدون هیچگونه درک درستی از سیاست و مبارزه طبقاتی، طوطی وار مسائلی را
تکرار میکنند. هر نیروی سیاسی مدعی ای ابتدا باید بتوانند سطحی از نفوذ سیاسی در
میان مردمی که مخاطبین خود تعریف کرده، کسب کند. اگر نفوذی ندارد و هیچ درجهای از
سازماندهی را نمیتواند حاصل سیاستهای خود بداند، حقیقتا حق ندارد مردمی را که
باید زیر ساطور این رژیم زندگی می کنند، سرزنش کند.
مردم
در انتخابات جمهوری اسلامی پیروز نشدند؛ اما انتخابات، آنچنان که بعضی ها فکر می
کنند، چندان هم بی ربط به زندگی و مبارزه سیاسی و طبقاتی در جامعه نیست. سیاست
درست و مطلوب این است که مردم در حزب خودشان متشکل شوند و رژیم را بیاندازند. اگر
امکان آن را ندارند، یا در خانه میمانند و سالنهای رأی گیری را سوت و کور نگه میدارند،
یا با شرکتشان و رأی سلبی شان، رژیم را تضعیف میکنند که در فرصتی مناسب قال قضیه
را بکنند.
۲۸
مارس ۲۰۱۶
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر