یکی
از ویژگیهای دوره های بحرانی، دوره هایی مثل همین شرایط امروز ایران که رژیم
اسلامی از هر طرفی زیر فشار اعتراضات است و در همه عرصهها؛ اقتصادی، اجتماعی،
سیاسی، دیپلماتیک، فرهنگی و غیره در بحران است، ایجاد تشکلهای توده ای کارگری است.
کارگران فاقد تشکلهای تودهای خود هستند؛ اما این بدین معنا نیست که نمیشود تشکل
درست کرد و باید منتظر فرصت دیگری ماند.
اگر
نگاهی به وضعیت اقتصادی کارگران بیاندازیم، قبل از هر چیز اخبار احتمال
بیکارسازیهای وحشتناک و میلیونی جلب توجه میکند. کارگران ایران چهل سال است سرکوب
میشوند. از امنیت شغلی بیبهرهاند. قدرت خریدشان هر سال از سال قبل بیشتر پائین
میآید. بیکارسازیها هم یکی از مواردی بوده که کارگران دائم با آن دست به گریبان
بودهاند، اما هیچوقت در چنین سطحی اخبار بیکارسازیها وحشتناک نبوده است. در یکی
از خبرها آمده بود: "شرکتهای بزرگ خودروسازی با هزاران میلیارد تومان درآمد
و نقدینگی، مطالبات قطعه سازان را نمیدهند و قطعه سازان تهدید میکنند اگر قیمتها
افزایش نیابد بیش از نیم میلیون (۵۵۰۰۰۰) تن از شاغلان را اخراج میکنند." در
جای دیگری آمده بود که "بیکاری صدها هزار نفر از کارگران بخشهای مختلف صنایع
و معادن چون خودرو سازیها و قطعه سازان بخشهای وابسته به صنایع مکانیزه و کشاورزی
چون کشت و صنعت های هفت تپه و مغان". رئیس "اتحادیه سازندگان و
فروشندگان پلاستیک و نایلون" گفته است که شرکتهای تولیدی صنایع پلاستیکی در
خطر ورشکستگی قریب الوقوع هستند. شرکتهای تولیدکنندگان کفش هم به علت نبود مواد
اولیه در حال ورشکستگی و کارگران و شاغلان آن در شرف بیکاری هستند. "اتحادیه
طلا و جواهر" خبر داده که ۳۰۰۰ کارگر کارگاههای طلافروشی اخراج شده اند. اینها
فقط اخباری هستند که بدون دنبال اخبار گشتن به چشم خوردند. وضعیتی را که جمهوری
اسلامی در آن کشور حاکم کرده، تباهی به معنای واقعی کلمه بر زندگی کارگران و
کارمندان جزء حاکم کردن است.
این
شرایط از موقعیت ویژه دیگری خبر میدهد که کارگران باید به استقبالش بروند. گرچه
جامعه ایران مملو از اعتراضات خیابانی است، جنبش کارگری بعنوان جنبشی که در
کارخانه و محیط دست به اعتراض و اعتصاب میزند، ناچارا به اعتراضات تودهای خواهد
پیوست. هر کسی که در یکی از این اعتراضات خیابانی شرکت کرده باشد، متوجه میشود که
قریب به اتفاق شرکت کنندگان، کارگران و بخشهای فقیرتر جامعه هستند. برای جنبش
کارگری این اما کافی نیست. این اعتراضات – در مورد کارگران شاغلی که میتوانند بر
اقتصاد آن مملکت تأثیر مستقیمی بگذارند – زمانی بیشترین بازدهی را خواهند داشت که
کارگران متشکل باشند و شوراها و مجامع عمومی خودشان را داشته باشند که چه گامهای
عملی لازم برای این شرایط ویژه پیش روی برداشته شوند. تجربه انقلاب ۵۷ این را به
ما خاطر نشان میکند که در چنین شرایطی ایجاد تشکل کارگری، بخصوص شوراها، مجامع
عمومی و کمیتههای کارخانه، هم ساده و هم عملی هستند.
واضح
است که تعدادی از فعالین کارگری پیشروتر باید گامهای اولیه را بردارند و در کارشان
پیگیرتر باشند. حتما تجارب سرکوب موانعی موقت سر راه ایجاد تشکل خواهند بود، اما
باید این موقعیت ویژه کنونی را دریافت که جامعه روی کوهی از اعتراض و بشکههای
باروت خوابیده که دیگر رژیم اسلامی توان برخوردهای از نوع سرکوب و دادن وعدههای
دروغین را ندارد.
حتما
با مواردی روبرو خواهیم شد که فعال کارگری احساس کند همفکر و هممشغله ندارد که
مثل او مشغله ایجاد تشکل داشته باشد. (مشغله اول نان سر سفره کودک آوردن یک مشغله
اصلی جامعه شده است.) تجارب به کرات نشان داده که با همان گام اول آن فعال کارگری
برای ایجاد تشکل، دهها کس پا جلو میگذارند که آنها هم تا قبل از آن احساس میکردند
تنها هستند! حتما فعالینی هستند که سیاست احزاب خاصی را مد نظر دارند. حتما
فعالینی هستند که خود را نماینده گرایش خاصی میدانند. در برداشتن گامهای اولیه،
صرف ایجاد تشکل در اولویت است. همفکران همحزبی و هم گرایشی بعدا پیدا میشوند و یا
میشود در همین ظرف پیدایشان کرد. اما باید ایجاد تشکل و بخصوص ایجاد تشکل در یک
چنین موقعیتی که امکان پذیرتر از هر زمان دیگری شده است، در اولویت قرار بگیرد.
آنچه
که امروز امکان پذیر شده است، یک فرصتی است که سوزاندنش فرسنگها ما را در مبارزه
برای آزادی و برای احقاق حقوق پایمال شده، عقب نگه می دارد.
۱۹
اوت ۲۰۱۸
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر