درباره وضعیت و
بی حقوقی پناهندگان افغانستانی در ایران، زیاد گفته و شنیده ایم. اما بعضا اسنادی
منتشر می شوند كه درد و بی حقوقی آن بخش از جامعه را به واضحترین شكلی بیان می
كنند. در حول و حوش ٨ مارس ـ روز جهانی زن ـ بیانیه ای از جانب «جمعی از فعالین
زنان افغان در ایران» در یكی از سایتهای اینترنتی منتشر شده بود كه خلاصه مطالبات
زنان افغان در ایران را این چنین بیان كرده است: «۱ – به رسمیت شناخته شدن حق مهاجرت برای
همه زنها و مردهای افغانی و دیگران، ۲ – داشتن حق ازدواج افغانی ها با ایرانی ها و
بالعکس، ۳ – حق داشتن شناسنامه برای فرزندان، ۴ – حق تحصیل برای همه ی مهاجرین، ۵ – داشتن حق کسب و کار و بیمه و اسناد
مالکیت و اجازه ی باز کردن حساب های بانکی، ۶ – حذف ملیت و نژاد در پاسپورت ها و ۷ – از بین رفتن تبعیض های جنسی و قومی».
انسان وقتی كه در این مطالبات دقیق می شود، برده داری به معنای واقعی كلمه به یاد
آدم می افتد. به جرأت می توان گفت كه جنبش حقوق مدنی سیاهان در آمریكا، از آنجا كه
به اندازه پناهندگان افغانستانی در ایران بی حقوق نبودند، یك چنان حقوق پیش پا
افتاده را مطالبه نكرده بود. «حق داشتن شناسنامه برای فرزندان»!، «داشتن حق
ازادواج افغانی ها با ایرانی ها»!، «اجازهی باز کردن حساب بانکی» كجاست آن انسانیتی
كه كودكی را كه روحش هم از «افغانستان» و «ایران» خبر ندارد، در دستان خونین جمهوری
جنایت اسلامی بی سرپناه و بی دفاع رها كرده است؟! به نظر من، حتی دردناكترین تصاویر
هم این چنین وضعیت بی حقوقی پناهندگان افغانستانی در ایران، كه بخش عظیمی از ثروت
آن جامعه از گرده همین كارگران بیرون كشیده می شود را این چنین قابل لمس نمی كند.
این یك واقعیتی
است كه جمهوری اسلامی بانی یك چنین وضعیتی در ایران است؛ اما بخش اعظم اپوزیسیون
رژیم اسلامی هم تا حد زیادی در انعكاس وضعیت پناهندگان افغانستانی و اعتراض به وضعیت
غیرانسانی ای كه بیانیه فوق به آن اشاره دارد، سكوت اختیار كرده و حتی با جنایات
جمهوری اسلامی همصدا هم شده است. بخشی از این اپوزیسیون مثل حزب توده، فدائیان خلق
اكثریت، راه كارگر و كل عمله و اكله طرفدار شوروی سابق، از آنجا كه پناهندگان
افغانستانی مخالفین دولت شوروی محبوبشان بودند را مورد اعتراض قرار می دادند و بارها
در ابراز تنفر بر علیه این بخش از كارگران لجن پراكنی كردند. بخش ناسیونالیست راست
و طرفدار سلطنت پهلوی اپوزیسیون رژیم هم، گرچه طرفدار «حقوق بشر» نوع كورش كبیر
است، اما با باد زدن به احساسات پناهنده ستیز خود، برای مخاطبینشان نوری بر «حقوق
بشر» نوع كورش كبیر هم تاباند! این بخش از اپوزیسیون، در كنار لجنزار جمهوری اسلامی،
دائم با تبلیغات دم و دستگاه رژیم اسلامی و خانه كارگر بر علیه پناهندگان
افغانستانی همصدا شده و بانی فقر، فحشاء، دزدی، جنایت و بیكاری و غیره را این بخش
از كارگران زحمتكش و بی حقوق معرفی كرده اند.
اما واقعیت این
است كه همه بخشهای سرمایه داری در ایران، چه در اپوزیسیون و چه در دولتش، پر كردن
جیب سرمایه داران خودی را در بی حقوق نگه داشتن پناهندگان افغانستانی دنبال می
كنند. و از هم اكنون قرار است كودكان این پناهندگان را بی حقوق و بی شناسنامه بار
بیاورند كه هم به برده بودن خود عادت بكنند و استثمار آنها هم ساده تر باشد و هم
بخش «غیرافغانستانی» كارگران با احساسات «نژاد برتر» خود انس گرفته و بساط تفرقه
پهن باشد!
بیانیه ٨ مارس
زنان پناهنده افغانستانی در ایران، هم زنگ خطری است به جامعه ای كه در برابر
اجحافات بر فرزندان این بخش از كارگران سكوت اختیار كرده و هم فراخوانی است به
وجدان بیدار بشریتی كه دوره برده داری را سالهاست پشت سر گذاشته است. این بیانیه
همچنین سند دیگریست در فراخوان به سرنگونی رژیم جنایت اسلامی.
فاشیسم عریان
اسلامی
بخش اول این
نوشته را قبل از اظهارات احمد رضا شفیعی، مسئول كمیته انتظامی ستاد تسهیلات سفرهای
نوروزی رژیم در شهر اصفهان كه گفته بود: «به منظور رفاه شهروندان، نيروهاي اين
کميته با همکاري پليس امنيت و اداره اماکن در روز ۱۳ فروردين از ورد افاغنه به پارک
کوهستاني صفه جلوگيري ميکنند» نوشته بودم. اظهارات این مسئول حكومت اسلامی دیگر
سنگی تمام بر نه تنها بی حقوقی پناهندگان افغانستانی است، بلكه جوهر ضدیت با انسان
حكومت اسلامی را نیز به نمایش می گذارد. امروزه مگر اینكه ایدئولوژی فاشیسم اسلامی
در تار و پود كسانی مثل گردانندگان رژیم اسلامی تنیده شده باشد، كس دیگری اینچنین
درباره هیچ انسانی بر حسب كشور محل تولد آنها حرف نمی زند. همین یك قلم كافی است
كه انسانهای شریفی كه از این خبر مطلع می شوند، خواهان بسته شدن سفارت این رژیم و
قطع كامل روابط دیپلماتیك همه دنیا با این رژیم بشوند. كافی است كه وجدان خوابیده یا
خسته یا خجول و یا هم مغشوش و متوهم طرفداران دیالوگ و مماشات با جمهوری اسلامی را
بیدار كند. تحلیل نمی خواهد كه كسی بداند این رژیم چقدر ضد انسان است؛ اعدام و سر
به نیست كردن سه دهه اقلیتهای مذهبی ای چون بهائیها و یهودیها، اعدام و سر به نیست
كردن آتئیستها و كمونیستها، اذیت و آزار و رفتارهای راسیستی و فاشیستی بر علیه
پناهندگان افغانستانی و غیره، كافی است كه هر روزنه قبول این رژیم را بر روی انسان
شریف ببندد.
درباره جمهوری
اسلامی و عوامل ریز و درشتش كه اقدامات فاشیستی و راسیستی آنها بر علیه پناهندگان
افغانستانی و شهروندان غیرمسلمانان ایرانی زبان زد عام و خاص است، زیاد گفتن
ندارد، اما سكوت دولتها و نهادهایی مثل سازمان ملل و غیره، فقط بر همدستی اینها با
فاشیسم جمهوری اسلامی بار دیگر مهر تأیید می زند. ما این سكوت و همدستی این نهادها
را با رژیم فاشیستی اسلامی را از یاد نخواهیم برد.
صفحه بازتاب نشریه انترناسیونال ٤٤٧
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر