۱۴۰۰ اسفند ۲۴, سه‌شنبه

یادداشتی بخاطر سامی، محمد مزرعه کار

این یادداشت، همچنانکه از تیتر آن معلوم است، یادداشتی است بخاطر سامی، نه یادداشتی درباره سامی.

آشنائی من با سامی برمی‌گردد به سال ۲۰۰۴.  نشریه "کارگر کمونیست" قرار بود هفتگی بشود و ترکیب اعضای هیئت تحریریه دچار تغییراتی می‌شد. سردبیر سامی را هم به اعضای هیئت تحریریه پیشنهاد کرد که با مخالفت کسی روبرو نشد. او یکی از فعالین کارگری دوره انقلاب بود با کلی تجربه، سابقه و ایده. مشکل تایپ کردن داشت و من به سردبیر پیشنهاد دادم که برای تسهیل کار و برای اینکه سامی بتواند مرتب بنویسد، نوشته‌هایش را با دست بنویسد و برای من فاکس کند که کار تایپ آن را خودم انجام بدهم. همین باعث شد که با او تقریبا هفته ای یکی دو بار در تماس تلفنی باشم و کلی حرف بزنیم.

او را در کنگره ۶ حزب کمونیست کارگری برای اولین و آخرین بار حضوری ملاقات کردم. چند سال بعد سامی از فعالیت حزبی کناره گیری کرد. چندین بار سعی کردم با او تماس برقرار کنم، که رغبتی نشان نداد و پیغام‌های من را بدون جواب گذاشت. تا روزی که شنیدم او را از دست داده ایم هم هر سال چندین بار از طریق فیسبوک، واتس آپ، تلگرام، تلفن و غیره سعی کردم که تماسمان برقرار شود که ممکن نشد. سامی هیچوقت دلیل کنارگیری از حزب را جائی نگفت و یا حداقل من خبر ندارم.



***

بعد از اینکه خبر مرگ سامی منتشر شد، رفیقی که خبر داشت با سامی رابطه دوستی نزدیکی داشتم تماس گرفت، هم تسلیت بگوید و هم چرائی استعفایش از حزب را بپرسد. بعد با خودم فکر کردم که چرا سامی رفت؟ و اصولا چرا افراد می‌آیند و می‌روند؟

سامی اولین کسی نبود که از حزب جدا شد؛ و از زمان کناره گیری او تا بحال هم، افراد زیاد دیگری از کار متشکل حزبی کنار کشیده اند و یا از فعالیت با حزب کمونیست کارگری کناره گیری کرده اند. دلائل رفتن بعضی‌ها را می‌دانیم و دلائل رفتن بعضی‌ها را نه، برای اینکه جائی چیزی نگفته‌اند. بعضی‌ها از حزب و یا کلا کار حزبی کردن کنار کشیده‌اند و جائی هم اعلام نکرده‌اند جدا شده‌اند. بخش قریب به اتفاق این رفقا، حتی اگر اینجا و آنجا در بحث سیاسی با زبانی زبر و زمخت هم با هم حرف زده و بحث کرده‌ایم، آدم‌های شریفی هستند که هر نفس کشیدنشان هزار بار باارزش‌تر است از نشست و برخاست با کسانی که بعضا روزانه چندین بار بهشان سلام می‌کنیم و همصحبت می‌شویم. انسان در طول عمرش حتی با عزیزترین کسانش، کسی که با او ازدواج کرده و چندین فرزند مشترک هم دارد جدا می‌شود. کودکش را بزرگ می‌کند و از خانه به جای دیگری بدرقه می‌کند.

انسان‌ها یک روز روحیه‌ای دارند که جذب یک فعالیت سیاسی مشترک با کسان دیگری می‌شوند و روزی دیگر طور دیگری فکر می‌کنند و می‌خواهند برای تغییر دنیا با کسان دیگر کار دیگری بکنند. آن کس که امروز می‌آید و کمک می‌کند که در رسیدن به هدف سیاسی خودت و خودش دو گام مثبت برداری، همان مدتی را که با هم بوده‌ایم را باید ارج نهاد و هنگام رفتن برایش آرزوی موفقیت کرد. تاریخ نشان داده است که جدائی‌ها همیشه ابدی نیستند. در موارد آدم‌ها دوباره به هم می‌رسند، همنظر می‌شوند و کار مشترک سیاسی و حزبی می‌کنند.

کار و فعالیت سیاسی خلاف جریان، شاید از سخت‌ترین کارها و تصمیم سیاسی، بخصوص در این دور و زمانه باشد. از نظر من برای رسیدن و یا حتی نزدیک شدن به تغییر دنیا، مهمترین کار فعالیت متشکل حزبی است. اگر رفیقی به نتیجه‌ای متفاوت رسید، برای تصمیمش احترام قائل می‌شوم و روزهای خوب با هم بودن در یک حزب را ارج می‌نهم.

۱۲ مارس ۲۰۲۲

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر