در توضیح بندی از "یك دنیای
بهتر" برنامه حزب كمونیست كارگری
روابط جنسی، یا عشق و دوست داشتن را كه بدور از محدودیتها
بررسی كنیم، با ابتدائی و طبیعیترین روابط اجتماعی بین انسانها روبرو می شویم.
اجازه بدهید بندی از "یك دنیای بهتر"، برنامه حزب كمونیست كارگری را اینجا
نقل كنیم و نظرم را راجع به روابط جنسی آزاد و در توضیح این بند از برنامه حزب بنویسم.
زیر تیتر "روابط جنسی" در "یك دنیای بهتر"
آمده است: "برقراری رابطه آزاد و داوطلبانه جنسی حق انكارناپذیر همه كسانی
است كه به سن قانونی بلوغ جنسی رسیده اند.
سن قانونی بلوغ جنسی برای زن و مرد ١۵ سال است. رابطه
جنسی افراد بزرگسال (بالای سن قانونی بلوغ)، با افراد زیر سن قانونی، ولو با رضایت
آنها، ممنوع است و جرم محسوب میشود.
كلیه افراد بزرگسال اعم از زن و مرد، در تصمیم گیری در
مورد روابط جنسی خود با سایر افراد بزرگسال كاملا آزادند. روابط جنسی داوطلبانه
افراد بزرگسال با هم، امر خصوصی آنهاست و هیچكس و هیچ مقامی حق كنكاش و دخالت در
آن و یا اعلان عمومی آن را ندارد.
مردم و بویژه جوانان و نوجوانان باید زیر پوشش آموزش جنسی،
آموزش روشهای كم خطر جلوگیری از حاملگی، و آموزش روشهای تضمین ایمنی رابطه جنسی
قرار داشته باشند. آموزش جنسی باید جزو اجباری دبیرستانها قرار بگیرد. دولت موظف
است با تبلیغات، ایجاد كلینیكها و هیاتهای آموزشی سیار، كمپینها و برنامههای
رادیویی و تلویزیونی ویژه، و هر روش موثر دیگر، آگاهی علمی مردم به جنبههای مختلف
رابطه جنسی و حقوق قانونی فرد در روابط جنسی را به سرعت و به وسیعترین شكل گسترش
دهد.
وسائل جلوگیری از حاملگی و بیماریهای مقاربتی باید به رایگان
و به سهولت در دسترس همه افراد بزرگسال قرار داشته باشد."
این بند از برنامه حزب، همانند هر تك جملهای از این
برنامه، مبناء را انسان میگذارد و حداكثر احترام به انسان در آن موج می زند. میشود
این برنامه را با هر برنامه دیگری مقایسه كنید: با برنامه احزاب سیاسی دیگری كه می
شناسید، با بیانیه حقوق بشر، حتی با مانیفست كمونیست! مبناء انسان است و از نقطه
رجوع به انسان با احترام به او و حق و حقوقش، تدوین شده است.
آنچه را كه در بند نقل شده بنظر "پروبلماتیك" می
رسد، دو پاراگراف زیر می باشند. "برقراری رابطه آزاد و داوطلبانه جنسی حق
انكارناپذیر همه كسانی است كه به سن قانونی بلوغ جنسی رسیدهاند."، "كلیه
افراد بزرگسال اعم از زن و مرد، در تصمیم گیری در مورد روابط جنسی خود با سایر
افراد بزرگسال كاملا آزادند." این جملات چرا"پروبلماتیك" بنظر می
رسند؟
فرهنگ غالب بر جامعه در هر دورهای، فرهنگ طبقه حاكمه
است. فرهنگ غالب بر جوامع امروزی اما فرهنگ طبقه حاكمهای است كه از فرهنگ مذهبی
هم [،كه فرهنگ مذهبی هم فرهنگ جوامع به زوال رفته بردهداری و فئودالی است،] كمك می
گیرد. پائینتر به این جمله بر می گردم. اما اینجا بگذارید به آن دو پاراگراف "پروبلماتیك"
برنامه حزب بپردازم.
سه برخورد به این بند از برنامه حزب می شود. اول اینكه
همانی است كه بیان كرده است و از جانب گروه وسیعی به همان معنا فهمیده می شود و به
آن برخورد می شود. برخورد دوم از جانب مذهبیون و طبقات دارائی است كه در تبلیغات
عوام فریبانه بر علیه كمونیسم، ید طولائی و تاریخی به قدمت مانیفست كمونیست دارند.
آگاهانه می خواهند چنین القاء كنند كه گویا كمونیستها می خواهند فحشا را رواج
داده و زنان را اشتراكی بكنند! سوم، عدهای هستند كه بیان می كنند: "برنامه
حزب مروج بی بند و باری است". گویا برنامه حزب می گوید هر كه خواست با هر كی
(معمولا هر مردی خواست با هر زنی!) در ملاعام همبستری بكند و سكس داشته باشد و دیگران
هم ظاهرا تماشاچی فیلم پورنوگرافی هستند! این اظهارات از جانب افراد معصومی كه تحت
تأثیر بمب باران تبلیغاتی بورژوازی قرار گرفتهاند، عنوان می شوند. این نوشته رو
به همین تعداد نوشته شده است.
بگذارید قبل از هر چیزی، نكتهای را كه به نظرم اشاره به
آن ضروری است بیان كنم. بالاتر گفتم كه عشق و روابط عشقی و جنسی از ابتدائی و طبیعیترین
روابط اجتماعی هستند. بدون عشق انسانها علی العموم با هم نمی توانند برای مدت
طولانیای زیر یك سقف زندگی كنند. و این با هم زندگی كردن، اولین و ابتدائیترین
رابطه اجتماعی بین انسانهاست. بدون رابطه جنسی، كه آن هم به نوبه خود بدون یك
رابطه دوست داشتن و عشق ورزیدن نهایتا غیرممكن است، تولید مثل، كه اولین شرط تولید
اجتماعی است، غیرممكن می گردد. تا اینجا به نظر می رسد كه چیز عجیب و غریبی نگفتهایم.
اما فرهنگ جامعه طبقاتی همین رابطه را در هالهای از تقدس و انوار آسمانی پیچیده
است كه حتی اگر از لحاظ سیاسی موانع سر راه آن را برداشته باشد و یا ناچارا آن را
قبول كرده باشد، از لحاظ اقتصادی موانع سر راه روابط آزاد جنسی و عشق ورزیدن، همچنان
آن را غیرممكن كرده است. برنامه حزب می گوید كه اگر دو نفر بالغند، هیچ فرد و یا
ارگانی، اعم از والدین و یا دیگر افراد خانواده و دولت و دم و دستگاه عریض و طویل
ثبت احوال و مسجد و كلیسا و كنیسه و غیره، حق دخالت در رابطه جنسی و عشقی این دو
نفر را ندارند! نباید كسی را از سر ناچار و بخاطر ترس از از دست دادن منبع مالی،
مجبور به همخوابی با كس دیگری كرد؛ چیزی كه جزئی از فرهنگ جامعه طبقاتی است. والدین
حق ندارند بخاطر ناموس و عفت و از این جور مهملات، در رابطه جنسی افراد بالغ دخالت
كنند. دولت حق ندارد و لزومی هم ندارد بداند كه چه كسی می خواهد شب را در رختخواب
چه كس دیگری بگذراند. برنامه حزب كمونیست كارگری دارد این را می گوید. مذهب چه حقی
دارد كه وارد این رابطه بشود؟ در مدرنترین فرهنگهای جوامع امروزی در غرب، حتی
اگر والدین جلوی رابطه آزاد دو نفر را نگیرند، حتی اگر مذهب دخالتی نداشته باشد،
محدودیتهای اقتصادی انسانها را از لحاظ رابطه جنسی و عشقی به هم نزدیك و یا از
هم دور می كند. برنامه حزب می گوید كه یك چنین محدودیتی باید برداشته شود.
بگذارید موضوع را از سر دیگری بررسی كنیم. بحثی بود كه
چرا همجنسگرایان اصرار دارند حتما پیوند ازدواجشان را كلیسا به رسمیت بشناسد. یا اینكه
چه اصراری هست كه چنین پیوندی در شهرداری ثبت شود؟ برنامه حزب همین را هم جواب
داده است. می گوید: "روابط جنسی داوطلبانه افراد بزرگسال با هم، امر خصوصی آنهاست
و هیچكس و هیچ مقامی حق كنكاش و دخالت در آن و یا اعلان عمومی آن را ندارد."
در جامعه طبقاتی امروز، انسانها همچنان اسیر قید و بندهای مذهب، ورای قید و بندهای
كار مزدی هستند. اگر كلیسا رابطه جنسی افراد را به رسمیت بشناسد، بخشی از جامعه كه
ناآگاهانه اسیر قید و بندهای مذهب است، به مرور زمان این پیوند را عادی تلقی كرده
و جا می افتد. همین هفته پیش خبر انشعاب در فرقه مسیحی انگلیكن بر سر پذیرفتن
رابطه جنسی و ازدواج همجنسگرایان توسط بخشی از رهبران این فرقه در صدر اخبار جهان
بود. جاهائی كه مذهب نفوذ چشمگیری دارد، دارندگان روابط جنسی با هزار و یك مانع
مذهبی روبرو می شوند و زیر فشار قرار می گیرند. اگر دو نفر رابطه جنسی آزاد داشته
باشند و كسی كس دیگری را مجبور به این رابطه نكرده باشد، برنامه حزب می گوید كه
اعلان آن و كنكاش در آن غیر قابل قبول است! قبول و یا رد به رسمیت شناختن این آزادی
توسط مذهب و نهادهای مذهبی، با تأثیر این نهادها بر بخشی از مردم، محدودیت برای
دارندگان این روابط ایجاد می كند. برنامه حزب می گوید این غیر قابل قبول است.
دخالت دولت حتی سكولار هم غیرضروری و غیرقابل قبول است.
انسانها امروزه معمولا خودشان را مجبور می بینند كه با ورود به یك رابطه دو طرفه
عشقی و زندگی با هم، دولت را خبر كنند و این رابطه را به ثبت برسانند! این اجبار
از این سر است كه در رابطه شغل و بیمههای مربوط به آن، اگر این رابطه ثبت شده
نباشد، افرادی كه در رابطه زناشوئی با هم هستند، یا حق استفاده از این امكانات را
ندارند، و یا هم برای اثبات ادعای خود با مشكلات عدیدهای روبرو می شوند. برنامه
حزب می گوید كه انسانها نباید چنان خودشان را از لحاظ اقتصادی و بیمههای لازمه
برای یك زندگی انسانی، زیر فشار ببینند كه مجبور به قبول یك چنین قید و بندهائی
باشند. هیچ لزومی به بازجوئی از طرف مأمورین شركتهای بیمه وجود ندارد. انسان تولید
كننده نعمات جامعه است و باید از آن برخوردار باشد، بدون ترس از عواقب رابطه جنسی
با كس دیگری!
رابطه جنسی شر است!
فرهنگ جامعه طبقاتی آغشته به فرهنگ مذهبی است. بطور ویژه،
بعد از پایان جنگ سرد و "پایان تاریخ"ی كه اعلام كردند، اگر قبل از آن
برای رها كردن نیروی كار دولت مجبور شده بود در كشمكش بین سرمایه و مذهب جانب سرمایه
را بگیرد و دخالت كند، با پایان این "تاریخ" دست مذهب را هر چه بیشتر در
دخالت در زندگی انسانها باز گذاشتند. نسبیت فرهنگی و مالتی كالچرالیسم و در یك
كلمه پست مدرنیسم همان برگرداندن فرهنگ علنا مذهبی و عقب مانده جوامع باصطلاح "جهان
سوم" به قلب اروپا و مهد انقلاب كبیر فرانسه بود. این پاراگراف به بحث ما ربط
مستقیم دارد؛ چرا كه از نظر مذاهب، حداقل مذاهب یگانه پرست، زن و مسائلی چون سكس و
عشق و تولید فرزند، كه با آوردن اسم و حتی تصور زن به ذهن رهبران مذهبی خطور می
كنند، یگانه منبع شر به حساب می آیند. كسی كه به برنامه حزب ایراد "بی بند و
باری" می گیرد، درست از همان سر نگاه مذهبی مسئله را مطرح می كند و رابطه جنسی
را منبع شر می داند. كمونیستها اگر در زمان ماركس مجبور بودند با سرمایه، كه تا
حدودی دست مذهب را در دخالت در امور جامعه كوتاه كرده بود، برای آزادی زن مبارزه
كنند و مجبور بودند بر سر "اشتراك زنان" در مانیفست كمونیست با بورژوازی
بحث كنند، اكنون همان سرمایه مذاهب را هم به یاری طلبیده است و كمونیستها مجبورند
بعد از بیش از ١۵٠ سال هنوز بر سر این تابو با رفیق بغل دستی خودشان هم بحث كنند!
اما "شر" رابطه جنسی ریشه در مالكیت
مردسالارانه دارد. مرد صاحب زن است و گاها صاحب دهها تن از چنین ملكهائی هم است؛
و این ملك كه منقول است و جان دارد، مثل مالك احساس دارد، باعث دردسر مالك می شود؛
چرا كه ناموس مالك خود هم هست! برای دفاع از ناموسش، مالك در جنگ و گریز دائم با
همسایه و این و آن است. هدیه داده می شود و هدیه گرفته می شود. این مالكیت و دردسر
مربوط به آن، به همین زمختی در تورات، انجیل، قرآن و نهج البلاغه و شاید كتب ادیان
دیگر هم، كه منعكس كننده فرهنگ دورانی كه در آن نوشته شدند هستند، نیز منعكس است.
زندگی با كیفیت
بالاتر به جوانبی از عشق و رابطه جنسی و عشقی و ریشه در "شر"
بودن آن پرداختیم. اما به نظر من مهمتر از آن، عشق و رابطه جنسی همانند نفس كشیدن،
غذا خوردن و دهها مایحتاج اولیه انسان، هم ضروری هستند و هم رابطه مستقیم به لذت
بردن از زندگی و یا كاستن از كیفیت زندگی دارند. كسی كه بخواهد كس دیگری را اذیت و
شكنجه كند، جلوی نفس كشیدن وی را می گیرد، از غذا خوردن محروم می كند، بیكارش می
كند كه از لذت بردن از زندگی محروم شود. اینها را همه قبول داریم. اما كسی كه در
قید و بند مذهب و دولت از رابطه جنسی آزاد محروم می ماند، مورد ترحم و همدردی قرار
نمی گیرد. برنامه حزب درست در جواب به این می گوید كه كس و مقام و نهادی حق ندارد
در رابطه آزاد جنسی دو نفر بالغ دخالت و دست درازی كند!
در جوامع طبقاتی، برای اكثریت جامعه، موضوع تقلای هر
روزه، زنده ماندن است. حتی كلمه "لذت" را باید با احتیاط استعمال كرد!
چه برسد به اینكه موضوع تقلایش باشد. "لذت" چیزی است كه ظاهرا موضوع آینده
و "دنیای بعدی" است! برای حزب كمونیست كارگری، بدون نقض حقوق دیگران و
آسیب رساندن به خود، كسی نباید جلوی لذت بردن از زندگی كس دیگری را بگیرد. كشمكش
هر روزه انسان، كه نقطه رجوع "یك دنیای بهتر" است، بر سر نه فقط زنده
ماندن، كه بر سر چگونه زندگی كردن است. این شامل دهها موضوع، از جمله رابطه جنسی
آزاد دو نفر بالغ می باشد.
١٩ فوریه ٢٠٠٨
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر