۱۳۹۲ آذر ۲۶, سه‌شنبه

بازگشت سوسیالیسم به آمریكا


من هم سوسیالیست هستم!

 
یادم می آد اواسط دهه ٩٠ قرن گذشته میلادی بود كه دوستی به كانادا پناهنده شده بود و می گفت موقع بحث و ابراز نظر سر كلاس آموزش زبان، احساس سنگین عجیبی بهم دست می دهد كه بگویم كمونیست هستم. می گفت كه دیگران به من بعنوان كسی كه عقلش را از دست داده نگاه می كردند. باز در همین دوره بود كه در حین انتظار برای اتوبوس با كارگر جوانی مواجه شدم و بحث را از وضعیت هوا به وضعیت معیشتی ما كارگران در این دنیا تغییر دادیم. هر چه درباره وضعیت معیشتی مردم كارگر می گفتم صد درصد با من موافق بود. بیشتر از من از سیستم ابراز نارضایتی می كرد. تنور را داغ دیده و خواستم نان را بچسبانم. تنها ماتریالی كه دم دست داشتم، اطلاعیه ای از حزب كمونیست كانادا بود كه زیر آن شماره تلفن و آدرس آن هم قید شده بود. گفتم كه اینجا می توانی بحثهای اینجوری را دنبال كنی و با آدمهای جالبی آشنا بشویی. اطلاعیه را مچاله كرد و چنان بطرفم پرتاب كرد كه اگر از جنس كاغذ نبود، حتما آسیبی به من می رساند. گفت كه "همیشه لیبرال بوده و لیبرال هم خواهم ماند!" این دوره و دهه ای بود كه تازه دیوار برلین را بر سر آرمانخواهی خراب كرده بودند. دوره ای كه اكنون دیگر سپری شده!

دیوید هاروی (David Harvey) سال ٢٠١٠ در مصاحبه ای با برنامه "هاردتاك" (Hardtalk) بی بی سی در مقابل سئوال مجری كه "كشورهای كمونیستی جملگی ناقض حقوق ابتدائی انسانها بوده اند" دفاعی از آن "كمونیسم" نمی كند و به سادگی می گوید: "قبول دارم، قبول دارم." (I agree, I agree). و بعد با مكث كوتاهی، كه جمله و موضوع بعدی را از جمله و موضوع قبلی تماما تفكیك كرده باشد، می گوید "به "كمونیسم" دیگری احتیاج داریم!" هاروی خود را مثل یك كمونیست كارگری و نه مثل تری ایگلتون در كتاب "چرا حق با ماركس بود؟" مجبور نمی داند كه از حقایقی دفاع كند كه بطور بسیار ساده ای قابل دفاع نیستند.

البته كه نمی‌خواهم بگویم همه آدمهایی كه مثل دو مثال پاراگراف اول مقهور قدرت كشنده بورژوازی بودند، سر عقل آمده و مثل دیوید هاروی كمونیست كوبنده شده اند! هنوز هم، علیرغم وقوع تحولات و انقلابات عظیمی چون انقلابات مصر، تونس، لیبی، جنبشهای اعتراضی در اروپا و آمریكای شمالی و غیره، بخش عظیمی از جامعه تحت تأثیر مخرب مدیای مهندسی افكار است. فقط كافی است كه به كامنت گذاران زیر نوشته های فعالین چپ نظری بیاندازید تا خود این موضوع را ببینید كه از چه صحبت می كنیم!

 

من هم سوسیالیست هستم!

اعتراضات گسترده ٥ دسامبر كه سراسر آمریكا را در بر گرفت، اعتراضی به فقر و نداری مطلق در این كشور بود. ادامه اعتراض چند سال گذشته بدنبال بحران معروف به "حباب مسكن" بوده كه جنبش اشغال نقطه عطف آن بود. عنوان این اعتراض، "مطالبه حداقل دستمزد ١٥ دلار" بود. هم اكنون حداقل دستمزد در آمریكا ٧ دلار و ٢٥ سنت است. در مطلب دیگری تحت عنوان "نگاهی به یك اعتصاب مهم كارگری در آمریكا" مشخصا به این موضوع پرداخته بودم، اما اینجا لازم است به این نكته اشاره كنم كه موقعیت بحرانی جامعه آمریكا همه سرها را در این جامعه به طرف "سوسیالیسم" برگردانده است. بعد از حدود یك قرن، یك كاندید سوسیالیست به نام Kshama Sawant (كشاما ساوانت) از جریانی به نام Socialist Alternative كه یك جریان ماركسیستی است با كمپین "افزایش حداقل دستمزد به ١٥ دلار" موفق شد رقبای گردن كلفتی را در شهر سیاتل شكست بدهد و به شورای شهر انتخاب گردد. رقیب كشاما ساوانت در سخنرانی قبول شكستش می گوید: "فكر نمی كنم آدم‌های زیادی در سیاتل از سوسیالیسم بترسند." و اكنون نه تنها نمی ترسند، بلكه به كاندیدی رأی می دهند كه می گوید برای مسائل پیش روی جامعه راه حل رادیكال دارد و مصائب در این جامعه را با صدای بلند و تحت عنوان سوسیالیسم و ماركسیسم به انتقاد می گیرد و به آن اعتراض دارد.

گرچه كاندیدهای انتخابات شورای شهر با پلاتفرم احزاب وارد رقابت نمی شوند، اما كشاما بر سوسیالیست بودن خود و اینكه عضو فلان سازمان سوسیالیست و ماركسیست است خطاب قرار بدهند و معرفی كنند، تأكید زیاد داشته است. و این می تواند درسی باشد برای همه تشکل گریزان.

كشاما ساوانت البته فردی ناشناخته در عرصه فعالیت زمینی اجتماعی نبود كه یك شبه هوس كرده كاندید شورای شهر بشود. او در جریان جنبش اشغال بسیار فعال بود كه توجه ها را به خود و پلاتفرمی را كه او نماینده اش است، جلب كرد.

لازم است اشاره كنم كه كمپین كشاما ساوانت تنها حول افزایش حداقل دستمزد نبود. كمپین او مسائلی چون كنترل بر كرایه خانه، افزایش مالیات بر درآمد سرمایه داران، برابری حقوقی و عدم دست درازی به آزادی و برابری همجنسگرایان و غیره را نیز در بر می گرفت.

 

"فدراسیون كار آمریكا" و سوسیالیسم

این یادداشت جای نقد سیاستهای محافظه كارانه "فدراسیون كار آمریكا" نیست. من قبلا به مناسبتهای مختلفی سیاستهای این نهاد را نقد و افشا كرده ام. اینجا اما لازم است كه نگاهی هم به واكنش این فدراسیون به جاری شدن نام "سوسیالیسم" و شكستن فوبیا از سوسیالیسم بیاندازیم. ابتدا باید به این واقعیت اشاره كنم كه تقریبا تمامی فعالینی كه اعتراض ٥ دسامبر و اعتراضات قبل از آن هم به پائین بودن حداقل دستمزد، به ارعاب مدیریت برای ترساندن كارگران از متشكل شدن و غیره را سازمان داده اند، از فعالین و حقوق بگیران اتحادیه های كارگری ای هستند كه بعضا عضو همین "فدراسیون كار" هم هستند. در مصاحبه با چهار فعال كارگری جنبش كارگری آمریكا این موضوع نیز مورد اشاره قرار گرفت كه این اعتراضات توسط پدیده ای به نام Alt-Labor سازمان داده می شوند كه فعالین آنها خود با اتحادیه‌های كارگری روابطی نزدیك و حسنه ای دارند.

به دنبال تصویب لایحه حداقل دستمزد ١٥ دلار در شهری به نام SeaTac در حومه سیاتل، "فدراسیون كار آمریكا" در بیانیه ای و بدنبال اظهارات شهردار تازه انتخاب شده شهر سیاتل در خصوص حمایت وی از افزایش حداقل دستمزد به ١٥ دلار، از كشاما ساوانت و سوسیالیست بودن آن می گوید كه پرچمدار این مبارزه در استان واشنگتن بوده! این شاید اولین باری باشد كه "فدراسیون كار آمریكا" در پنجاه شصت سال گذشته كلمه "سوسیالیست" را در یك متن، مثبت به كار برده باشد!

 

واقعیتهای دنیای امروز

بحران لاینحل سرمایه داری و مبارزه برای زندگی و دنیایی بهتر از واقعیات غیرقابل انكار دنیای امروز ما هستند. ماشین مهندسی افكار سیستمی كه دنیا را ناامن تر از هر زمانی كرده و برای بقائش هر چه بیشتر بر جنبه پلیسی و نظامی اش تكیه دارد، سیستمی كه حتی نان خشك و خالی را هم از كودكان در این جهان دریغ می كند، به گل نشسته است. دیگر نمی تواند با دروغ و حیله جامعه را از سوسیالسیم و برابری بترساند.

این سیستم دیگر با چه بهانه ای می تواند مردم را از سوسیالیسم بترساند. با دمكراسی اش؟! این یكی كه هیچ گلی بر سر كسی نزده. بهترینش را در عراق و افغانستان به نمایش گذاشته است. با حقوق بشرش؟! این هم كه فقط تزیینی بیش نبوده. بر سر ابتدائی ترین حقوق بشر امروز با هر جك و جانور درنده ای چون شیوخ عرب و حسن روحانی معامله می كنند. از لیبرالیسمش فقط لیبرالیسم در عرصه اقتصاد شامل حال ما كارگران می شود. این سیستم ورشكسته است و دوره اش سپری شده است كه این هم واقعیات میمونی است كه دیگر چشمها همه به آن باز شده. اما خودبخود نمی افتد؛ باید آن را انداخت!

١٤ دسامبر ٢٠١٣

(كارگر كمونیست ٢٩١)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر