نقض حقوق
اولیه انسان و به تبع آن اعدام، كه امروزه به حق همه آن را قتل عمد دولتی می
خوانند، یك ركن پایه ای سر پا ماندن رژیم جمهوری اسلامی بوده است. هر دولتی از هر
جناحی كه از این رژیم سر كار آمده، با تمام هیاهوهای دروغینی هم كه حول بعضی از
این حكومتها توسط بعضی از نان به نرخ روز خورها به پا شده، اما اتكا اصلی آن دولت
به زور و سركوب و اعدام بوده. دولت حسن روحانی نیز نه تنها از این قاعده مستثنی
نیست، بلكه بعد از دولت موسوی و خامنه ای كه ظرف چند سال دهها هزار تن را فقط از
زندانیان سیاسی در دهه شصت شمسی اعدام كردند، در این مورد مشخص ركوردار نیز شده
است. سئوال این است كه چرا چنین است؟!
در نگاه بدوی
و خام به اعدام، حتی در رژیمی آناركرونیستی (Anachronism) مثل جمهوری اسلامی، چنین به نظر می رسد كه
دارند كسی را برای ارتكاب جرمی مجازات می كنند. حتی اگر فردی را كه قتل و جنایتی
هولناك را هم مرتكب شده و ظاهرا به خاطر همان جنایت اعدام می كنند، اما دلیل اصلی
پشت اعدام، آن صورت ظاهری نیست! دارند ایشان را اعدام می كنند كه دیگران را به
تمكین بكشانند. اكنون دیگر همه توافق دارند كه دولت روحانی كه سر كار آمد، حاصل یك
زد و بند بین جناحین جمهوری اسلامی برای مقابله با اعتراضات اجتماعی و مشخصا
اعتراضات كارگری بود. قریب به اتفاق وزرای كابینه حسن روحانی افراد امنیتی و شكنجه
گری بودند كه بعضا انتصاب وزیر خاصی به سمتی تعجب خودی های جمهوری اسلامی را هم
باعث شد. علی ربیعی در جواب مخالفت یكسری از نمایندگان مجلس اسلامی به انتصابش به
سمت وزارت كار كه او هیچگونه تخصصی در سمتی كه به آن انتصاب می شود ندارد، می گوید
موقعیت جامعه خطیر است و من به پاسدار بودنم افتخار می كنم. ایلنا ١٧ شهریور ٩٢،
به نقل از ربیعی می گوید: "اعتراضات صنفی كارگران از جنس اعتراضات سال ٨٨
است". یعنی سیاسی هستند و می خواهند رژیم را بیاندازند. رژیم جمهوری اسلامی
با انتصاب یك امنیتی شكنجه گر، خود را آماده مقابله با "فتنه"ای از نوع
٨٨ می كند.
دولت روحانی
در یك چنین فضائی سر كار می آید و گرچه ظاهرا با آمریكا و غرب سر مسائل هسته ای
مذاكره می كند و ادای تنش زدائی با غرب را در می آورد، فشار بر جامعه را كه نشان
بدهد كوتاه آمدن سر مسئله هسته ای بخاطر فشار و اعتراضات روز افزون در جامعه نیست،
زندانها را با سرعت بخشیدن به اعدامها، از زندانی خالی می كند. منتها یك جامعه
گرسنه و به قهقرا و فقر كشانده شده را نمی توان با اعدام و سركوب ساكت كرد. بخصوص
آن جامعه ای كه ٤ سال قبل از سر كار آمدن روحانی در سال ٨٨ زمین زیر پای جمهوری
اسلامی را به لرزه در آورد.
در موقعیت
معیشتی ای كه كارگران در آن هستند؛ كه خط فقر رسمی حداقل ٣ برابر حداقل دستمزد است
و جمعیت بیكار و گرسنه در آن مملكت بیشتر از جمعیت شاغل در آنجاست، اعدام دیگر
هیچكس را نمی ترساند. سری به اخبار هفتگی مسائل كارگری مندرج در نشریه "كارگر
كمونیست" بزنید كه به عمق فقر و بیكاری و در عین حال اعتراضات كارگری پی
ببرید.
با این
توضیحات به موضوع تیتر نوشته برگردیم كه آیا اعدامها می تواند تأثیری بر مبارزات
كارگری و اجتماعی داشته بگذارد؟ به نظر من نمی تواند تأثیری كه باعث عقب نشستن
جنبشهای اجتماعی بشود داشته باشد. شاید بشود جوان معترض به فرهنگ اسلامی را برای
یك دوره كوتاه با نشان دادن اسلحه اعدام ترساند. احتمالا بشود دانشجوئی را كه به
آموزش اسلامی اعتراض دارد با ترس از اعدام ساكت كرد. شاید بشود زنی را كه می خواهد
از گونی اسلامی بیرون بپرد با اعدام و نشان دادن دستگاه اعدام برای یك دوره كوتاه
مرعوب كرد. اما نمی شود شكم كودك گرسنه كارگران دستمزد نگرفته و بیكار شده را با
ترس از اعدام سیر كرد. اتفاقا اعدام هر تك نفری در این جامعه، كه قریب به اتفاق
آنها از اعضای خانواده های كارگری هستند و بخاطر سیر كردن شكم كودكان گرسنه خود
مجبور به دست زدن به بزهكاری های اجتماعی می شوند و سرشان بالای دار جنایتكاران
اسلامی می رود، نفرت جامعه از جمهوری اسلامی بیشتر می شود و خود را برای یك جنگ
تند و سرنوشت ساز با جمهوری اسلامی آماده می كنند. هر فردی از ما را كه اعدام می
كنند، عزم ما را برای سرنگونی جمهوری اسلامی جزم تر می شود.
به نظر من
اینجاست كه نقش كارگر و اعتراضات كارگری مهمتر می شود. اعتراضات كارگری به فقر و
گرسنگی را نمی شود با بهانه های اسلامی مثل مبارزه با عدم رعایت حجاب و شئونات
اسلامی سركوب كرد. زبان كارگر گرسنه بر سر آخوند جماعت همیشه دراز است كه زندگی او
و خانواده اش را گرو گرفته و به تباهی كشانده اند. در تقابل با كارگر معترض، به
چرت و پرت متوسل می شوند كه "پیامبرشان هم كارگر است" "كه خدا و
پیامبرشان بر دستان پینه بسته كارگر بوسه می زند" و از اینگونه جفنگیات
اسلامی. و هر گامی كه كارگر در اعتراضش به این وضعیت بر می دارد، جنبشهای اعتراضی
دیگر نیز، مثل جوانان و زنان و غیره هم قوت قلب می گیرند و جلو می آیند.
١٤ ژوئن ٢٠١٤
در شماره ۲ نشریه "نه به اعدام" درج شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر