۱۳۹۳ مرداد ۱, چهارشنبه

در پاسخ به طرفداران اعتصاب غذا

موضوع اعتصاب غذای رضا شهابی به درست نگرانی های جدی ای درباره وضعیت جسمانی او را در بین دوستداران فعالین کارگری دربند دامن زد. این اولین باری نیست که یکی از فعالین کارگری دربند، زیر فشارهای شکنجه گران این چنین دست به اعتصاب غذا می زند. قبلا هم شاهد اعتصاب غذای شاهرخ زمانی، بهنام ابراهیم زاده، محمود صالحی، خود رضا شهابی و کسان دیگری بوده ایم. در همه این موارد برخورد دوستداران این فعالین تقریبا مشابه بوده است. با هر اعتصاب غذائی که این رفقا به آن دست می زنند، صدمات غیرقابل جبرانی را به سلامتی خود وارد می کنند. این مسئله به درست همه دوستان و رفقا و اعضای خانواده این عزیزان را نگران می کند.
من موافق اعتصاب غذا نیستم. قبلا در جریان اعتصاب غذای شاهرخ زمانی هم گفتم که: "پیشنهاد می کنم شاهرخ اعتصاب غذای خود را بشکند و بیشتر از این به سلامتی خود ضربه نزند. این شاید بدترین پیشنهادی باشد که کسی به یک زندانی در حال اعتراض بکند؛ اما سلامتی او برای من با ارزش تر است. شاهرخ باید، همچنانکه تا بحال هم رو به جامعه بعنوان یک رهبر کارگری ظاهر شده است، به جامعه فراخوان بدهد که از زندانیان سیاسی مثل او حمایت کرده و جمهوری اسلامی را وادار به عقب نشینی کنند." "اگر شاهرخ در برابر دستگاه سرکوب و سلول زندان و شکنجه گران وسیله ای برای دفاع از خود ندارد، فعالین کارگری بیرون از زندان، می توانند کارگران محیط کار خود و همچنین محلات کارگری و کل جامعه را به دفاع از شاهرخ به میدان بکشند. سنت مبارزه کارگری اعتصاب و اعتراض و فشار به رژیم از طریق خواباندن تولید است." "دلائلی را که او برایش اعتراض کرده کاملا موجه‌اند و جمهوری اسلامی ای که از مقاومت شاهرخ زمانی عاجز مانده، دست به هر ترفندی برای شکستن این مقاوم‌ترین زندانی سیاسی این دوره می زند."
نه رضا شهابی و نه هیچ فعال کارگری دیگری طرفدار اعتصاب غذا نیست و همه آنها از مخاطرات اعتصاب غذا خبر دارند. رضا شهابی در نامه ای به یکی از مسئولین جمهوری اسلامی می نویسد: "تنها سرمایه ام را که سلامتی می باشد در معرض خطر گذاشتم و برای اثبات حقانیت ام و رسیدن صدای مظلومیت ام به گوش مسئولان و مردم آزادیخواه و نهادهای بین المللی دست به اعتصاب غذا زدم." اما در برابر فشاری که جمهوری اسلامی به آنها وارد می کند، تنها راه مقابله با این فشارها را اعتصاب غذا می دانند. اگر فعالین کارگری دربند آزادانه دسترسی به رسانه های خبری داشته باشند و از وضعیتشان بگویند و صدای خود را به گوش مخاطبینشان برسانند، واضح است که دست به اعتصاب غذا نخواهند زد. اما در برابر هیولای شکنجه و اذیت و آزار و در سلول انفرادی انداختن و زورگوئی و تحقیر و بیحقوقی تمام عیار، چه کار دیگری از دستشان بر می آید و چگونه می توانند به جمهوری اسلامی بگویند و شیرفهمش کنند کور خوانده ای و نمی توانی عظمم را در هم بشکنی. من با به مخاطره انداختن سلامتی خودم هم شده نمی گذارم که تو به هدفت برسی و جامعه را از وضعیت دهشتناک اینجا مطلع خواهم کرد!
این آن وضعیتی است که بدون یک اعتراض قدرتمند در بیرون از زندان، این فعالین را به این تصمیم رسانده است. 

طرفداران اعتصاب غذا
در این بین اما کسانی با لجن پراکنی بر علیه همه ماهایی که نگران سلامتی رضا شهابی و دیگر فعالین کارگری دربند هستیم، از رضا شهابی خواسته اند که همچنان به اعتصاب غذا تا نقطه برگشت ناپذیر ادامه بدهد. نامه سخیف فردی به نام "برهان عظیمی" در این بین قابل تأمل است که لازم است جواب بگیرد. می نویسد: "یکمشت سوسیال دمکرات و جریانات "کارگری" دارن از شهابی می خواهند که به اعتصاب غذایش پایان دهد... نامه سرگشاده می دهند. در واقع آنها سعی می کنند که اعتصاب غذای شهابی را بشکنند!" "هیچ فرد و تشکلی نباید در مورد ادامه یا پایان اعتصاب غذای شهابی کمپین راه بیندازه... این به خود اون رفیق ارتباط داره...".
در این نوشته من قصد وارد شدن به بحث درباره اعتصاب غذا را ندارم. اما نامه این فرد رسما از همه می خواهد که نگران وضع جسمانی و سلامت رضا شهابی نباشند! نه تنها خودشان کاری نمی کنند و کسی حرفشان را نمی شنود، بلکه از بقیه هم می خواهند که سکوت کنند. فرصت را غنیمت شمرده و نه تنها کوچکترین نگرانی ای از خود نسبت به سلامت رضا شهابی و زندانیان سیاسی ابراز نکرده، بلکه به هر چه سمبل انسانیت و احساس و همدردی هم هست، دهن کجی کرده! ما اینها را می شناسیم!

چپی که کاری نمی کند
رضا شهابی در واقع به هدف خود رسیده است و آن هم رساندن صدای خود و موقعیت زندانیان سیاسی مثل خود در زندان و زیر فشارهای شکنجه گران، به گوش جامعه و هم طبقه ای های خود است. همه انسانهای شریف، چه آنهایی که عکسهای او را در میدان پر رفت و آمد تورنتو هر هفته می بینند و می پرسند که این عکس متعلق به کیست؟ و چه آنهایی که درباره این اعتصاب غذا از تلویزیون و اینترنت شنیدند عمیقا تحت تأثیر قرار گرفته و مراتب انزجار خود را نسبت به شکنجه گران او ابراز کرده اند. در این بین اما بسیاری از کسانی که خود را چپ! هم می دانند، هیچ گام عملی ای برنداشتند. یا مثل برهان عظیمی بر علیه تلاشهای انسانهای شریف ایستادند و یا حداقل با تلفن و ای میل به یک امضای خشک و خالی یک متن چند جمله ای گاها بدون احساس، بسنده کردند.
کوشش و تلاش انسانهای شرافتمندی که برای فعالین اجتماعی و زندانیان سیاسی کاری کردند ثبت می شود. بی عملی و سکوت و بدتر حتی، اعمال کسانی مثل برهان عظیمی هم ثبت خواهند شد.

١٩ ژوئیه ٢٠١٤

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر