سایت
ایلنا اخیرا گزارشی تحت عنوان "اختلاف ٢٠٠ درصدی مزد کارکنان
هم رده در سازمانهای مختلف" منتشر کرده است که همچنانکه از عنوان آن برمی
آید، به نابرابری در دستمزدها اشاره دارد. در بخشی از این گزارش که به نابرابری
دستمزدهای کارگران زن و مرد پرداخته، آمده است: "از نتایج قابل توجه در این
گزارش، پائینتر بودن دستمزد زنان نسبت به مردان است. آمارها در تهران حاکی از آن
است که زنان در سمتهای مشابه با مردان، به طور میانگین ٢٣ درصد حقوق کمتری دریافت
میکنند."
این
نابرابری واقعیت تلخ جامعه ایران امروز است. ریشه در نابرابری حقوقی انسانها در آن
جامعه دارد. در کنار بسیاری از واقعیات تلخ امروزه جامعه ایران برای کارگران که
حداقل دستمزد سه تا چهار بار کمتر از خط فقر رسمی در آن کشور است؛ و آنجا که جمعیت
بیکار در این کشور بیشتر از جمعیت شاغل آنجاست؛ و آنجا هم که کارگرانی موفق شده
اند کار پیدا کنند و برای همین حداقل دستمزد هم کار می کنند، بخش زیادی از آنها
ماهها دستمزدی در ازای کارشان دریافت نمی کنند. در کنار این همه بی حقوقی و زور و
اجحاف، زنان در ازا کار برابر و مشابه، ٢٣ درصد کمتر از مردان دستمزد می گیرند!
همین شرایط است که زنان زیادی را برای سیر کردن شکم کودکان و از گرسنگی نمردن، به
تن فروشی و تن دادن به زندگی همراه با تحقیر و تجاوز کشانده است.
دستمزد
برابر در ازا کار برابر
یکی از
زنان کارگر به نام اشرف بنایی در این باره با ایلنا حرف زده و این وضعیت را حاصل
"نگاه جنسیتی کارگران زن را ارزان کرده است" می داند. چند سال پیش در
مقاله ای تحت عنوان "شغل زنانه، شغل مردانه" که در شماره ١٧٩ نشریه
"کارگر کمونیست" منتشر شد، این موضوع را مورد بررسی قرار دادم. در بخشی
از آن مطلب به Pay Equity پرداخته
بودم که اینجا آن را دوباره می آورم:
((پدیدهای كه امروزه میتوان با آن كار برابر و در
نتیجه دستمزد برابر را توضیح داد و تحلیل كرد، Pay Equity است. شاید «برابری در دستمزد» بهترین
و نزدیكترین ترجمه فارسی آن باشد. تعریفی كه از این مقوله شده است، چنین است:
«دستمزد برابر برای کار متفاوت اما معادل».
در مقوله «دستمزد برابر در ازاء كار اجتماعا برابر»، یا
همان «دستمزد برابر برای کار متفاوت اما معادل»، «برابری» مد نظر است. یعنی برابری
در كارهای الزاما برابر؛ نه اینكه همه كارها برابرند و در نتیجه باید دستمزد و مزایای
برابر بگیرند. این آخری وظیفهای است كه سوسیالیسم و جامعهای كه كار مزدی در آن
لغو شده است، به آن جواب میدهد؛ اما ما فعلا در باره خود سیستم سرمایه داری حرف میزنیم.
«برابری در دستمزد» (Pay Equity) ـ بقول متخصصین این عرصه ـ ابزاری است كه برابری را بسنجد و بر
مبنای آن ارزش مالی برای آن تعیین كند. برای مثال، در خود عرصه «كار مردانه» در سیستم
سرمایه داری، به كار در اداره آتش نشانی با همان ارزش مالی در سطح كار در مثلا جمع
آوری زباله در خیابانها نگریسته نمیشود. یا در عرصه «كار زنانه» كار معلمی با
كار در نساجیها، هم سطح در ارزش مالی نیست. یعنی اولی ارزش مالی بیشتری از دومی
دارد. «برابری در دستمزد» هم با در نظر گرفتن همه جوانب میخواهد هم سطح بودن یك
«كار زنانه» با یك «كار مردانه» را بسنجد و بر مبنای هم سطح بودن آنها، ارزش مالی
برای «كار زنانه» تعیین كند. (این نكته مهم است تا ذكر شود كه «برابری در دستمزد»
فقط ارزش مالی برای «كار زنانه» تعیین میكند، نه «كار مردانه». كار مردانه صرفا
حكم ابزاری است برای مقایسه.) «برابری در دستمزد» ابتدا با در نظر گرفتن رشتهای
از كار و درصد زنانی كه در آن رشته اشتغال دارند، به این نتیجه میرسد كه آن كار
زنانه است یا مردانه. «برابری در دستمزد» چندین كاتاگوری از یك كار زنانه را در
نظر میگیرد و آن را با یك كار مردانه مقایسه میكند. در این مقایسه، وظایف كارگر،
مسئولیتهای كارگر، مدارك تحصیلی كارگر، ساعات كار كارگر و غیره در نظر گرفته میشوند
و آن را با كاری در عرصه كار مردانه میسنجد و بر همین مبنا ارزش مالی برای آن تعیین
میكند. این «ابزار» تا حدودی معضل «دستمزد برابر در ازاء كار برابر» را جواب داده
است. منظورم این نیست كه اكنون مشكل نابرابری در پرداخت دستمزدها حل شده است، بلكه
اكنون ابزاری در اختیار فعالین برابری طلبانه عرصه جنبش زنان قرار دارد كه میشود
با آن در وضع معیشتی زنان پیشرویهایی كرد.)) (به نقل از "شغل زنانه، شغل
مردانه". خوانندگان علاقمند را به خواندن این مقاله دعوت می کنم.)
مقوله Pay Equity ابزاری است که سعی شده است نابرابری اقتصادی بین زن و مرد را هر
چه بیشتر کاهش بدهد و در تعدادی از کشورهای اروپائی و آمریکای شمالی، اعمال می
شود. در مورد ایران ما فعلا با نابرابری بسیار بنیادینی تری که پایه و اساس ایدئولوژی حکومتی را میسازد،
روبرو هستیم. بنابراین اشرف بنایی تا آنجایی که جمهوری اسلامی را مد نظر دارد،
درست می گوید که از نظر جمهوری اسلامی انسان فقط با جنسیتش توضیح داده می شود و یک
جنس از جنس دیگر برتر است. جمهوری اسلامی، هم در قوانینش و هم از زبان رهبرش بارها
اعلام کرده است که جای زن در خانه و بیگاری و تحقیر در خانه است.
حقوق
برابر
شاید
یکی به درست استدلال کند که در مدرن ترین جوامع امروزی هم بی حقوقی جزئی از سیستم
دنیای امروز است و انسان ظاهرا با حقوق برابر، از حقوق انسانی خود محروم است. اما
اگر این استدلال درست، چنین تفسیر شود که انسان در برابر زندگی خود و کودکانش در
همین سیستم سرمایه داری هم بی اعتنائی کند، ادعایش درباره جنگش با سرمایه داری بی
اعتبار است. کسی نسیه زندگی نمی کند. هیچ انسان با عقل سالمی نمی تواند منتظر روزی
بماند که زمان رسیدنش معلوم نیست. همان انسانی که بهشت موعود را از مذهبیون
نپذیرفته، زندگی کردن با ذلت را به امید و وعده الغا مالکیت خصوصی بر وسائل تولید
و خلاصی از سیستم سرمایه داری، در یک زمان واقعا نامعلوم را هم از کسی نمی پذیرد.
در همین
جامعه هم نباید کسی تن به شهروند و جنسیت درجه دو بودن خود و یا همنوع خود بدهد.
نه تنها کسی که به او اجحاف شده نباید به آن اجحاف تن بدهد، بلکه هیچ انسان منصف و
آزاده ای هم نباید این بیحقوقی را نسبت به دیگران به خود بیربط بداند. یکی از ما -
و بر حسب تصادف - زن بدنیا می آید، یک سیاه، یکی سفید، یکی در چین، یکی در
افغانستان و الا آخر. با همه اینها، زندگی بشری بدون با دیگری بودن امکان پذیر
نیست.
ما نمی
توانیم به سرنوشت همنوعان خود بی اعتنا باشیم چرا که؛ اولا در دنیای ماقبل تاریخ
که انسانها همدیگر را می دریدند زندگی نمی کنیم و در ثانی حمله به بخشی از جامعه
برای ساکت کردن بقیه است. و مهتر اینکه همه احاد جامعه باید در برابر قوانین برابر
باشند؛ حتی اگر این قوانین را قبول نداشته باشیم. چرا باید کسی که کار برابر با کس
دیگری کرده دستمزدی نابرابر بگیرد، حتی اگر ما آن حداقل دستمزد را ناعادلانه می
دانیم و برای افزایش آن مبارزه کنیم!؟
اما جمهوری اسلامی نه تنها زن را در عرصه کار و تولید
بی حقوق تر از همکاران مردش کرده است، بلکه در عرصه زندگی روزمره نیروهای نظامی اش
را برای سرکوب زنان کشور به حالت آماده باش در آورده است! ستاد کل نیروهای مسلح
جمهوری اسلامی که تحت نظر خامنه ای است، در بیانیهای روز جمعه ٢٠ تیر برای برخورد
با "هنجارشکنیهای فرهنگی" و "تهدید و تعرض به حریم عفاف و
حجاب" اعلام آمادگی کرده و گفته است "آماده کمک و نقش آفرینی است"!
راه
چاره
آن
"واقعیات تلخ" سرنوشت محتوم آن جامعه نیست. "افشاگری" راه
چاره نیست. افشاء این وضعیت و بخصوص برای شرایط کار و زیست کارگران و زنان در
ایران بیهوده و واقعا وقت تلف کردن است. هیچ انسان شریفی که مسائل سیاسی را در
ایران دنبال کرده باشد و یا آنجا برای حتی مدت کوتاهی زندگی کرده و یا سفری به
آنجا کرده باشد، منکر تحمیل زندگی برده وار بر کارگران و زنان و جوانان نمی شود.
اما وضعیت زنان و وضعیت آن جامعه خودبخود بهبود نخواهد یافت. باید متشکل شد. باید
در هر سطحی که ممکن است دور هم جمع شد و به این شرایط متحدانه اعتراض کرد. هر کس
که به شما گفت به سیاست کاری نداشته باش، هر کس که تو را از نزدیک شدن به تشکلهای
موجود و از متحزب شدن منع کرد بدان که در
جبهه تو برای خلاصی از این شرایط ضد انسانی نیست. بدان که دارد تو را با تمام بی
حقوقی ای که با آن مواجه ای، در مقابل دولتی تا دندان مسلح تنها می گذارد که
ایزوله، سرکوب و منزوی بشوی و برای همیشه برده بمانی.
١٣ ژوئیه ٢٠١٤
(کارگر کمونیست ۳۲۰)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر