با ترور کاریکاتوریستهای مجله چپ و ضدمذهبی شارلی ابدو، بحث
"آزادی بیان" باری دیگر عمده شد. در این مورد "آزادی بیان"
فقط گوشه کوچکی از این واقعه است. تروریسم اسلامی با تروریسم دولتی در جنگ است که
تحلیل دیگری می خواهد. جنبش سیاه اسلامی با آزادی و آزادیخواهی در جنگ و نبرد است
که آن هم تحلیل دیگری می خواهد. این جنبش سیاه، یکی از اهداف خبیثش در جنگ با
آزادی و آزادیخواهی، گرفتن حق آزادی بیان است. مجله شارلی ابدو درست از سر اینکه
این جنبش سیاه، که سمبلش محمد پیامبر نادانان است، چه بلائی بر سر مردم آورده است،
به جنگ این سیاهی رفته بود و اینجاست که دیگر بحث فقط بر سر "آزادی
بیان" نیست.
در کنار میلیونها نفری که به دفاع از آزادی بیان به خیابان
آمدند و اعلام کردند "شارلی ابدو هستم"، البته که تعدادی از سران همان
دولتهایی که کارشان هر روزه قتل و جنایت است و سرکوب آزادی بیان تنها گوشهای از
اعمال دولتهایشان است نیز دیده شدند. حضور این مزاحمها اما فقط حاشیه این اتفاق
مهم دفاع از آزادی بیان بود. کسی آنها را جدی نگرفت. حتی وقتی که نتانیاهو به
کنیسهای در پاریس رفت و در مراسم قربانیان حمله تروریستی به یک مغازه یهودیها
برای یک پروپاگاند سیاسی شرکت کرد و آنها را به مهاجرت به اسرائیل دعوت کرد، همان
مخاطبین یکپارچه سرود ملی فرانسه، سرود مارسییز (La Marseillaise) سر دادند.
اما در کنار بخش وسیعی از فعالین و اکتیویستهای سیاسی که با
تمام وجود اعلام کردند "شارلی ابدو هستم"، کسانی اعلام کردند
"شارلی ابدو نیستند". حتی تعداد کسانی که ترور کاریکاتوریستها را محکوم
کردند، اما به قول سلمان رشدی در گروه و دسته "اما" قرار گرفتند بیشتر
بود. در ایران زیر سلطه سیاه جمهوری اسلامی که تمام مشروعیتش از همان محمدی میگیرد
که شارلی ابدو کاریکاتور او را کشید، فعال کارگری باید "شارلی ابدو"
باشد. واضح است که انتظار ندارم فعال کارگری و یا اکتیویست هیچ جنبش اعتراضی دیگری
امنیتش را چنین به خطر بیاندازد که فریاد بزند "شارلی ابدو هستم". اما
انتظار هم نمی رود که کسی به نام فعال کارگری و یا کمونیست و سوسیالیست جلو بیافتد
و بگوید "شارلی ابدو کار بدی کرد". یا شارلی ابدو را سرزنش کند که به
باورهای مسلمانان توهین کرده است! واضح است که دل چنین کسانی برای مخالفین شارلی
ابدو می طپد. کسی که اسلام و باورهای اسلامی را چنان محترم می داند که
"توهین" و طنز به آن را برنمی تابد و به خود می گیرد و سرزنش می کند، در
جنگش با نماینده اسلام در ایران صداقت ندارد. جمهوری اسلامی که نماینده ایدئولوژیای
است که صدها قتل عام مثل شارلی ابدو سازمان داده است، زندگی کارگران در آن جامعه
را تباه کرده است. آن کس که نمی خواهد شارلی ابدو باورهای ضدزن را به سخره بگیرد،
دلش برای آزادی هیچ بخشی از جامعه، از جمله کارگران و زنان نمی طپد. نمی خواهد دو
ریال بر حقوق کارگری در مبارزه بر علیه مخالفین شارلی ابدو اضافه شود. کسی که در
مواجه شدن با تمام اجحافات آن جامعه خشم خود را متوجه شارلی ابدو کرده است، در
شمشیر زدنش برای حسین شریعتمداری و احمدی نژاد نباید هم تعجب کرد.
کارگران و کل جامعه فعالین راستین کارگری را از دشمنان خود
که لباس دوست پوشیده اند، تشخیص می دهند. اگر آن دشمن عضویتش در جنبش اسلامی و
همراهی با حزب توده را برای مدتی مخفی کند، با "اما" و "اگر"
و شرط گذاشتن در دفاع از آزادی بیان شارلی ابدو نیات خود را برملا خواهد کرد. اگر
کسی به دفاع آنها از حذف یارانه ها توجهی نکرده بود، امروز دفاعشان از قتل
کاریکاتوریستهای شارلی ابدو، شک و شبهه ای باقی نگذاشته که اینها در صف آزادیخواهی
جای ندارند.
٢٥ ژانویه ٢٠١٥
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر