۱۳۹۴ مهر ۳, جمعه

شمشیر را از رو بسته، اما راه حلی ندارد!

جمهوری اسلامی در یکی دو هفته گذشته فشار را بر فعالین کارگری و فعالین جنبش اعتراضی معلمان افزایش داده است. به دنبال دستگیری محمدرضا نیک نژاد و مهدی بهلولی، دراکولای خونخوار اسلامی دست به قتل شاهرخ زمانی زد. در حول و حوش این قتل برای محمود صالحی حکم ۹ سال زندان صادر کرد. فعال کارگری، محمدرضا کریمی را در بندر لنگه دستگیر کرد. ۳ سال دیگر بر حکم زندان رسول بداغی، که حکم اولیه زندانش به پایان رسیده بود، اضافه کرد. علی نجاتی را دستگیر کرد؛ و در آخرین خبر هم سید منصور موسوی، از معلمان در تهران را دستگیر کرده است. این بگیر و ببندها، و قتل و جنایات، تنها راه حلی است که رژیم اسلامی جلو خود دارد و فکر می کند توان سر پا ماندن را از این راه دارد. راه دیگری برای خروج از بحران‌های همه گیرش، برای حل معضل بیکاری، اعتراضات میلیونی، فقر و ناامنی ندارد.

اما با هر یک از این اعمال، کارگران را در تصمیم سرنگون کردن رژیم جنایتکار اسلامی، مصممتر می کند. با هر کدام از این اعمال، گامی دیگر بسوی مرگ برمی دارد.

اعتصاب مهم معلمان تونس

تونس در دنیای انقلابات "بهار عربی" جایگاه ویژه‌ای دارد. این انقلابات که اکنون جغرافیای سیاسی دنیا را تماما عوض کرده است، از تونس آغاز شد. نیروی اصلی سرنگونی بن علی کارگران متشکل بودند که از لاشه روسائی فدراسیون اتحادیه‌های کارگران تونس، که هم کاسه و یا شاید بهتر باشد بگویم، کاسه لیسان بن علی و عضو حزب بن علی بودند، عبور کردند و به چیزی جز سرنگونی آن رژیم مستبد و الگوی صندوق بین المللی پول رضایت ندادند.


این بار نوبت معلمان تونس است که به خیابان‌ها آمده و پرچم مطالبه معیشت و رفاه را بار دیگر بالا برده‌اند. سایت All Africa گزارش داد که روز ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۵، هزاران تن از معلمان تونس، که ۷۰ هزار معلم دارد، بدنبال به بن بست رسیدن مذاکرات بین اتحادیه معلمان و دولت دست به اعتصاب زدند. مهمترین مطالبات معلمان افزایش دستمزدها و اصلاحات اساسی در نظام آموزشی اعلام شده است. اعتصاب سال گذشته معلمان تونس باعث شد که دولت از امتحان گرفتن از دانش آموزان دوره ابتدائی بگذرد؛ که یک پل مهم رابطه بین جامعه و معلمان شد. اعتصاب معلمان تونس وسیعا توسط جامعه و از جمله توسط فعالین فدراسیون اتحادیه‌های کارگران تونس مورد حمایت قرار گرفته است.

نگرانی رژیم اسلامی از فضای سال نو تحصیلی

دستگیری معلمان در آستانه سال نو تحصیلی که از داغ‌ترین اخبار سیاسی یکی دو هفته گذشته ایران بوده، بر این یادآوری تأکید می کند که رژیم اسلامی سخت نگران اعتراض معلمان برای پیگیری مطالباتشان است. می خواهد فضای رعب و وحشت حاکم کند تا شاید بتواند خانه نشین‌شان کند. ادامه اعتراضات و پیگیری مطالبات جواب نگرفته معلمان حتمی است. آنچه که باید مورد توجه قرار بگیرد دخالت دادن توده مردم و بخصوص والدین دانش آموزان است که این اعتراضات را هر چه بیشتر از خود بدانند و به یک اعتراض وسیع اجتماعی تبدیل کنند. نکته مهم دیگر اینکه گرایش رادیکال و چپی که حضورش در اعتراضات تاکنونی معلمان کاملا محسوس بوده، جلو بیاید و گرایش راست و دمخور سران رژیم را حاشیه‌ای کند. فعالینی که چه جلوی صف و چه پشت پرده این اعتراضات را سازمان می دهند و صدای اعتراض معلمان بوده اند باید راهی برای عبور از این دور باطل پیدا کنند. فضای جامعه پر است از اعتراض. این حال و هوا را باید قاپید! "شورای مرکزی تشکل های صنفی معلمان سراسر کشور" در جائی در آخرین بیانیه‌ای که تاریخ "شهریور ۱۳۹۴" را بر خود دارد، می‌نویسد: "چگونه می‌توان از معلمانی که از انتظار برای آزادی رسول بداقی و ادامه‌ی بازداشت فراقانونی او خسته شده‌اند، انتظار سکوت داشت؟" دقیقا! ما انتظار داریم که معلمان و تشکل‌های آنها در مقابله با این حملات رژیم سکوت نکنند.

۱۳۹۴ مهر ۱, چهارشنبه

اتحادیه‌ای کوچک، گامی بزرگ

رویتر روز ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۵ خبر داد که گروه کوچکی - کوچک به معنای واقعی کلمه - یعنی ۹ نفر از پرسنل داروخانه‌ای در شرکت عظیم Target (تارگت) در تلاشی پیگیر در شهر نیویورک موفق شدند اتحادیه خود را ایجاد کنند. تارگت در آمریکا تاریخی بیش از یک قرن دارد و پرسنل داروخانه فوق اولین کسانی هستند که توانسته اند موفق به ایجاد تشکل خود بشوند. تارگت بعنوان یکی از مخالفین سرسخت ایجاد تشکل کارگری در آمریکا شناخته شده است که با چنگ و دندان با تلاش کارگران برای متشکل شدن جنگیده است. و شکست اخیر آن در مقابله با کارگران مصمم بعنوان یک پیروزی مهم کارگران جشن گرفته شده است.


برای شرکتی که بیش از ۱۸۰۰ مغازه زنجیره‌ای با ۳۵۰ هزار کارگر دارد، متشکل شدن ۹ نفر در گوشه کوچکی در یک مغازه اتفاق مهمی به نظر نمی‌آید. همچنین به نظر من کارگران یک شرکت تنها زمانی به اندازه کافی قدرتمند هستند که تشکل آنها همه کارگران را دربر بگیرد. اما شکست تلاش‌های تارگت برای مقابله با کارگران برای متشکل شدن و شکست تارگت بعنوان یک شرکت قدرتمند که می‌تواند هر چه خواست بر سر کارگرانش بیاورد، یک گام بسیار مهم برای کل جنبش کارگری است!

۱۳۹۴ شهریور ۳۱, سه‌شنبه

بیانیه تشکل‌های معلمان؛ یک گام به پیش

بیانیه "شورای مرکزی تشکل‌های صنفی فرهنگیان سراسر کشور" به تاریخ "شهریور ۱۳۹۴" درباره بازداشت فعالان معلمان، گرچه از نارسائی های مهمی که در بیانیه های پیشین تشکل‌های معلمان آمده بودند رنج می برد، اما یک گام بسیار مهم در سمتگیری به نظر من درست این تشکل‌ها و مبارزه معلمان است. همین "شورای ..." دو سه ماه پیش بیانیه‌ای منتشر کرد که صدای اعتراض همه را در آورد، طوری که تعداد زیادی از درون خود همین تشکل‌ها مجبور شدند دست به قلم ببرند و نکاتی را توضیح بدهند. آن بیانیه و بیانیه های پیش از آن هم با هزار و یک زبان به دولت اطمینان می دادند که کار و اعتراضشان "صنفی" است و اطمینان می دادند که هر کسی که طور دیگری عمل کند را از صف اعتراض بیرون خواهند کرد. اما در بیانیه اخیر به دولت می گوید دولت "امنیتی" که با مطالبات معلمان "برخورد امنیتی" می کند. "شورائی" که سعی می کرد همه چیز را در مطالبات بقول خودش "صنفی" خلاصه کند، در این آخرین بیانیه‌اش یکسری از "مشکلات سیاسی" مثل "فرهنگ امنیتی"، "خصوصی سازی" "محروم کردن کودکان از حق تحصیل رایگان و با کیفیت" و غیره را لیست کرده است. مطرح کردن مسائلی که بیخبرترین فرد در آن جامعه هم متوجه آنها شده است گام مثبتی است که توجه همه را به خود جلب می کند. تشکل‌های موجود معلمان را در چشم جامعه جدی می کند که به خودش مثل اتحادیه سبزی فروشان نمی گرد!
این بیانیه همچنین بطور ضمنی از این می گوید که صبرش سر آمده و در چارچوب قانون نمی مانند. به معلمان می گوید که به وعده های دروغین مسئولین دولتی دل نبندند. قول می دهد که ارعاب و فشار به معلمان باعث سکوت آنها نخواهد شد. مهمتر اینکه بخشی از مطالبات خانواده های دانش آموزان مثل "تامین عدالت آموزشی و امکانات روزآمد برای دانش آموزان سراسر کشور و پایان دادن به خصوصی سازی مراکز آموزشی" را نیز منعکس کرده است.
گفتم که این بیانیه گام مثبتی است در مسیری که تشکل‌های معلمان را قوی خواهد کرد که معلمان می توانند به آن امیدوار شوند. اما این تشکل‌ها هنوز احتیاج به آن دارند که فشارهای بیشتری را به رژیم بر سر آزادی معلمان زندانی، ایجاد فضای رعب و وحشت بر معلمان، و دیگر مطالبات معلمان و جامعه، که بخشی از آنها در بیانیه مزبور آمده اند بیشتر کند. این تنها راه جلوی جنبشهای اعتراضی است که با رژیمی هار که حرف حساب حالیش نیست، طرف است.

۲۱ سپتامبر ۲۰۱۵

۱۳۹۴ شهریور ۲۸, شنبه

از یک بهار تا بهاری دیگر، زندگی تباه می شود!

اخبار این هفته مربوط به بیکاری و بیکارسازی در ایران، خبر مهندسی شده بیکار شدن ۱۱۷ هزار نفر در فاصله بهار ۹۳ و بهار ۹۴ بود. خبرگزاری دولتی "مهر" می نویسد: "مقامات ارشد دولت‌ها تلاش می کنند تا در این بخش (بیکاری و اشتغال) آمارهای قابل قبولی را به جامعه ارائه کنند." و درست از این سر آمار را چنان به دلخواه و بدون هیچگونه منطقی دستکاری می کنند که حتی صدای خبرنگار "مهر" را هم در آورده است. می نویسد: "طبق اعلام مرکز آمار، نرخ بیکاری در استان لرستان که طی سال های گذشته بالاترین میزان بیکاری را در بین استان های کشور داشته، به یکباره از ۲۰.۳ درصد در بهار ۹۳ به ۱۰.۷ درصد در بهار امسال کاهش یافته که این میزان افت بیکاری در این استان پس از سال ها، اندکی تعجب برانگیز است، چون تغییر شدیدی در بهبود و حتی تشدید بیکاری در سایر استان ها مشاهده نمی‌شود." و می پرسد: "جا دارد که این سوال از دولت پرسیده شود که آیا مستندات اشتغال ۷۰۰ هزارنفر در فاصله بهار ۹۳ تا بهار ۹۴ قابل ارائه است؟" از دروغ‌های بیمزه دولت اسلامی که بگذریم، سئوالی که جلوی همه ما، از توده کارگران گرفته تا فعالینی که تغییر شرایط برای زندگی بهتر مشغله شان است قرار می گیرد این است که برای جلوگیری از تباهی و سیاهی بیشتر وضعیت معیشتی مردم زحمتکش در این جامعه، چه برنامه ای و چه گام‌های عملی جلوی خودمان گذاشته ایم؟ اگر چیزی نه، بهتر است دست بکار شد.

۱۳۹۴ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

نگرانی والدین از بازگشائی مدراس

قدیم‌ها که سال تحصیلی نزدیک می‌شد، والدینمان خوشحال می‌شدند که فرزندانشان به مدرسه می‌روند و برای آینده و زندگی آماده می‌شوند. اما در سال‌های اخیر، هر چه به بازگشائی مدارس نزدیکتر می‌شویم نگرانی‌مان نیز بیشتر می‌شود. نگرانی مان بیشتر می شود چرا که نه توان فرستادن فرزندانمان به مدرسه را داریم و نه حتی اگر با هزار و یک دردسر به مدرسه شان فرستادیم، آینده بهتری در این مملکت زیر سیطره این مناسبات منتظرشان است.
خبرگزاری دولتی "مهر" هم در گزارشی تحت عنوان "شوک پاییزی هزینه‌ای به معیشت کارگران" مجبور شده است این واقعیت را منعکس کند. دردسرهای اینروزهای مدرسه رفتن کودکان خانواده های کارگری را برشمرده و می‌نویسد: "حقوق بگیران یک میلیون تومانی حتی توان تامین هزینه ثبت نام در مدارس را نیز ندارند."
مسئله اما صرف "هزینه ثبت نام" نیست. غلامرضا عباسی، "دبیرکل کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگران" که یک نهاد دولتی است، می‌گوید: "هم اکنون حدود ۵۰ درصد کل کارگران کشور حداقل دستمزد ۷۱۲ هزارتومانی را دریافت می کنند در حالی که هزینه سبد معیشت بالای ۳ میلیون تومان در ماه است." نیمی از جمعیت کارگران حداقل دستمزد می گیرند و در میان آن نیم دیگر هم کمتر کسی ۳ میلیون تومانی که هزینه سبد معیشت است دریافت می کند. در نتیجه آن پدیده هولناک "کودکان کار" که دل هر انسان شریف و منصفی را به درد می آورد، حاصل این وضعیت است. کودکی که قرار بود به مدرسه برود، با همکلاس و همسن و سالهایش بازی کند، یاد بگیرد و پرورده شود، کنج خیابانی گدائی می کند، واکس می زند و یا توسط چند نفر که خود حاصل یک چنین شرایطی هستند، مورد سواستفاده قرار می‌گیرد!

دولت اسلامی در قبال این وضعیت خود را بی‌وظیفه تعریف کرده است. همه اعوان و انصارش آن را بی تقصیر و بی‌وظیفه می دانند. آن پادوی رژیم که عنوان "نماینده کارگری" به او الصاق شده، و به پایین بودن دستمزد کارگران اعتراف کرده هم می‌گوید: "متاسفانه دولت نیز در حال حاضر توان حمایت از اینگونه اقشار را ندارد."  
چرا ندارد؟ دستمزدهایمان که حتی از خط بخور و نمیر هم عبور کرده‌اند. هیچ هزینه ای بابت حل بحران اقتصادی، و فقر نمیشود. طبق برآوردهای رسمی تا ۶ سال دیگر تعداد بیکاران دو برابر خواهد شد ودولت هم برنامه‌ای برای کاهش بیکاری ندارند. پس درآمدهای این کشور خرج چه چیزی می‌شوند؟ حتی ثبت نام صرف دانش آموزان را هم پولی کرده‌اند! در بسیاری از مدارس در کنار هزینه ثبت نام، هزینه گرم نگه داشتن کلاس‌ها هم به گردن خود کودکان و خانواده هایشان می افتد. هزینه خرید کتاب که همیشه بر دوش محصلین بوده است. بودجه‌ای که خرج بازسازی و ایجاد مدارس تازه نمی‌شود. واقعا همین عباسی جواب بدهد که چرا دولت مطبوعش "توان حمیات از اینگونه اقشار" را ندارد؟
مردم می دانند. می دانند که یک مشت دزد و کلاش آن بالا نشسته و میلیارد میلیارد بالا می کشند. دکل چندین هزار تنی را یکجا قورت می دهند. بخش عظیمی از درآمدهای این مملکت خرج بشار اسد و حزب‌الله می‌شود. اینجا و آنجا خرج تروریستها می‌شود. خرج زندانهایشان، خرج بسیجی، ساندیس خور و گله حزب الله می شود. خرج ماجراجوئی‌های بین الملی شان می‌شود. خرج رشوه دادن و در کمپ خود نگه داشتن این و آن می‌شود. بانکهای اکثر کشورهای غربی و عربی پر است از پول‌های دزدیده شده والدین همین کودکانی که حتی توان مدرسه رفتن صرف را هم ندارند. ما می دانیم چرا "توانش را ندارد".
در این مملکت کارد را به استخوانمان رسانده‌اند. کارگر را از خوردن نان صرف که انداخته بودند، اکنون به جان کودکانش هم افتاده و از همین الان برای یک زندگی جهنمی تربیت و آماده اش می کنند. کارگران اما این وضعیت را نمی پذیرند. تمام بساط این چپاولگری و زور و ستم را بر هم خواهیم زد.

۱۴ سپتامبر ۲۰۱۵

تنور انقلابات "بهار عربی" همچنان داغ است

انقلابات "بهار عربی" در مصر، تونس، یمن، بحرین، لیبی و سوریه متأسفانه میوه مطلوبی نداده است. اعتراضات چند روز گذشته در لبنان که به یک اعتراض ساده به عدم جمع آوری زباله‌ها در شهر بیروت شروع شد، سریعا سیمای ادامه انقلابات "بهار عربی" به خود گرفت و تنها راه ممکن تغییر مطلوب وضعیت سیاسی را با شعار "سرنگونی رژیم" فریاد زدند. بخش‌هایی از کارگران لبنان هم، از جمله ۱۷ هزار نفر از کارگران بخش خدمات اعلام کردند که بطور متشکل در این اعتراضات شرکت خواهند کرد و خواهان تغییر برای رفاه عمومی هستند.

انقلابات "بهار عربی" گرچه هنوز حاصلی مطلوب نداده‌اند، اما از آنجا که مطالبات توده‌های انقلابی جواب نگرفته‌اند هر روز از جائی سر باز می‌کنند. گام بعدی برای انقلابیون "بهار عربی" و همچنین برای ما که در ایران اعتراضات وسیع سال ۱۳۸۸ را تجربه کردیم، باید این باشد که برای پیروزی این انقلابات، چه باید کرد؟

درباره انتخاب رهبر جدید حزب لیبر انگلیس

بالاخره جرمی کوربین، نماینده بخش چپ حزب لیبر انگلیس به رهبری این حزب انتخاب شد. او در مقابل کاندید تونی بلر که ۴ درصد آرا به خود اختصاص داد، با ۶۰ درصد آرا در همان مرحله اول به لیدری حزب لیبر انتخاب شد. جرمی کوربین نماینده اتحادیه‌های کارگری بود. نماینده جوانان بیکار بود. نماینده "نه به بلر و براون" بود. اعضای حزب لیبر که به ایشان رأی داده‌اند، به پلاتفرم "علیه ریاضت اقتصادی" ایشان رأی داده‌اند. اینکه حزب لیبر در آینده، اگر به رهبری کوربین کابینه دولت تشکیل بدهد چقدر به سیاست "علیه ریاضت اقتصادی" پایبند بماند، چیزی است که باید حداقل تا سه چهار سال دیگر منتظر ماند. اینکه ایشان دمخور جریانات اسلامی در خاورمیانه بوده و اینکه نظر مثبتی به دادگاه‌های شریعه در انگلیس خواهد داشت یا نه به احتمال بسیار زیاد در تصمیم رأی دهندگان به وی تأثیری نداشته. آنچه که او را کاندید بخش وسیعی از حزب لیبر کرد، وضعیت کار و معشیت در جامعه انگلیس و شعارهای علیه ریاضت اقتصادی بود و این مهم است.

کوربین حتی اگر در آینده در انتخابات پیروز شود و بتواند دولت را تشکیل دهد، البته اگر تا آن زمان جناح راست حزب لیبر برای خلاص شدن از شر یک لیدر چپ چیز خورش نکرده باشد یا هواپیمایش را منفجر نکرده باشد، در بهترین حالت یک الکسیس سیپراس خواهد شد که آش دهان سوزی نیست. فضای جامعه انگلیس، به شهادت رسانه‌های راست و چپ انگلیس، فضائی است چپ. فضائی است که در چهارچوب سیاستهای پارلمانی حزب لیبر نمی‌گنجد. استنتاج سیاسی و عملی‌ای که می‌شود از انتخاب جرمی کوربین گرفت، تلاش برای نهادهائی است که جامعه را به سمتی سازمان بدهند تا از وضعیت نابسامان فعلی عبور کند. 

یک گام مثبت در تثبیت زمان رفت و برگشت به حساب کار

بحث بر سر اینکه زمان رفتن و برگشتن از سر کار خود جزئی از ساعات کار باشد بحثی داغ بین فعالین کارگری و قانونگذاران طرفدار نظام سرمایه‌داری بوده است. بی‌بی‌سی انگلیسی روز ۱۰ سپتامبر خبر داد که عالی‌ترین دادگاه اتحادیه اروپا که شکایت کارگران شرکتی در اسپانیا را بررسی می‌کرد، حکمی صادر کرده مبنی بر اینکه مدت زمان رفت و برگشت به سر کار کارگرانی که جای کار مشخصی ندارند باید جزو ساعات کار به حساب آید. این حکم مشخص البته که دارای محدودیتهای زیادی است و فقط کارگران در حالات خاصی را مد نظر دارد. اما همین که کارگران توانسته‌اند این مقوله را به سیستم سرمایه‌داری بقبولانند که ساعاتی را که کارگر از آن هیچگونه لذتی نمی‌برد و در اختیار کسب سود برای صاحب کار است، جزئ ساعت کار محسوب شود واین موضوع را به مسئله جامعه تبدیل کند، خود یک گام بسیار مهم در راه زندگی ای بهتر است.

اعتصاب معلمان سیاتل، فضای این روزهای دنیای ماست

معلمان و دیگر کارکنان عضو "اتحادیه معلمان سیاتل" روز ۹ سپتامبر در یک رأی گیری کم سابقه به اتفاق آرا به اعتصاب رأی دادند. ما هر روز درباره اعتصابی "کامنت" نمی‌نویسیم؛ اما اعتصاب معلمان سیاتل از جهاتی منحصر بفرد است. گزارشات حکایت از این دارند که دستمزد اعضای این اتحادیه در ۶ سال گذشته افزایش نیافته است. مطالبات معلمان نه تنها افزایش دستمزد و مسائل به اصطلاح صرف صنفی را دربر می گیرد، بلکه مسائل اجتماعی مربوط به شاگردان و خانواده‌هایشان، از جمله ریشه کن کردن راسیسم ضمنی که در دم و دستگاه آموزشی و آموزش و پرورش استان ریشه دارد را نیز برجسته کرده و جامعه را حول اینگونه مسائل اجتماعی دور اعتراض خودشان بسیج کرده. یکی از فعالین جنبش اعتراضی معلمان گفته است که هرگز در این اتحادیه فضائی به این اندازه متفاوت و میلیتانت ندیده است. می‌گوید کار و فعالیت چند سال گذشته آنها از اینکه بالاخره اتحادیه را از یک نهاد بسته و در خود به اتحادیه‌ای که مسائل اجتماعی را برجسته کند، میوه داده است.

یکی دیگر از معلمان می‌گوید تناقض بین کارگران و کارفرمایان در مرکز ثقل جامعه ماست. می‌گوید این ایده که کارگران و سرمایه‌داران منافع مشترکی دارند و اگر با هم راه بیایند هر دو کمپ از آن سود خواهند برد، حرف چرتی بیش نیست. 

این آدرس‌های غلط دادن!

شاید شما هم اخبار تعلیق پلیس‌هائی که در حمله و قساوت به سیاهان در آمریکا، که آخرین مورد آن حمله پلیس به بازیکن سیاه پوست ستاره تنیس در نیویورک بود و به سرتیتر اخبار رانده می‌شوند را شنیده‌اید. اگر نه، حتما خبر تعلیق و اخراج آن خانم فیلمبرداری که در ضرب و شتم پناهندگان در مجارستان کاری وحشی‌تر از پلیس می‌کند را دیده‌اید. شما هم اگر کمی انصاف داشته باشید، حتما، حداقل در دلتان، لعن و نفرین نصیب این آدم‌نماهای عاری از احساسات کرده‌اید. اما به نظر من به سرتیتر اخبار رانده شدن چند نفر که مورد خشم توده معترض قرار گرفته‌اند یک آدرس غلط دادن عمدی است. قربانی کردن کسی برای نجات دادن سیاستهایی است. اولا کل دم و دستگاه پلیس در همه جا کارش قساوت و جنایت است. سیستم آدمکش سرمایه‌داری وجود خودش را مدیون کشتار و قساوت همین زمختی اعمال پلیس است. در ثانی، اگر کمی بیشتر توجه کرده باشید، همه سران دولتها در غرب، چه آنجا که مثل آن سراسقف در مجارستان و آن رئیس جمهور آنجا صریح به پناهندگان حمله کرده‌اند، چه آنجا که مثل نخست وزیر انگلیس پناه آوردن پناهندگان به انگلیس را به حمله حیوانات تشبیه کرده و چه آنجا که مثل آلمان ۴۰۰۰ ارتشی به مرزهایش فرستاده که جلوی ورود پناهندگان را بگیرد، جملگی دلی مثل سنگ دارند و همان کاری را می‌کنند که خانم پترا لازلو، آن فیلمبرداری که اکنون معرف عالم و آدم شده است، می کنند.

نتیجه‌ای که می‌خواهم بگیرم این است که اگر احساسات لحظه‌ای را کنار بگذاریم و اگر به تمام تصویر توجه کنیم، این سیستم و نظام سرمایه‌داری است که مسبب همه این خانه خرابی‌ها و همه این اذیت و آزار است.

۱۳۹۴ شهریور ۱۸, چهارشنبه

چپ آمریکا و توهم توافق هسته ای اوباما

دوشنبه ٧ سپتامبر، مثل اولین دوشنبه سپتامبر هر سال، در آمریکای شمالی روز کارگر بود. همه فعالین و تحلیلگران سیاسی، از برنی ساندرز گرفته تا رابرت رایش و فعالین صادق و شریف کارگری، همه درباره روز کارگر و اهمیت این روز اظهارنظر کردند. مایکل آیسنشر (Michael Eisenscher) از نهاد مترقی "کارگران آمریکا علیه جنگ" نیز مطلبی در سایت http://otherwords.org/ دارد که از همه کارگران می خواهد "از توافق هسته ای با ایران حمایت کنند". مایکل که در این مطلب از فدراسیون کار آمریکا گلایه دارد که در قریب به اتفاق موارد گاه ضمنی و گاه صریح از سیاستهای خارجی دولت آمریکا حمایت کرده اند، خود صریحا از این سیاست خارجی دولت اوباما حمایت می کند و کارگران را فرامی خواند که رهبران فدراسیون کار آمریکا را زیر فشار بگذارند تا رسما از آن حمایت کنند. او توافق هسته ای را سیاستی در راستای صلح طلبی و دست کشیدن از استراتژی جنگ طلبی دولت آمریکا فرض گرفته است که واقعی نیست. من اینجا وارد این بحث، که می‌شود به تفصیل به آن پرداخت و دوستان و رفقائی هم در مقالات و مصاحبه‌های مختلفی به آن پرداخته‌اند، نمی‌شوم.
تا آنجا که به تحلیل بر سر خود توافق هسته‌ای برمی‌گردد، اساس مساله رابطه بین جمهوری اسلامی و غرب است. از طرف دولت روحانی بارها صریحا اعلام شده که مساله بر سر برقراری رابطه و تعامل با غرب است و دولت او این هدف را دنبال میکند. هر دو جناح رژیم، جناح روحانی و جناح خامنه ای هم تفسیر خودشان را از این رابطه داده اند. از نقطه نظر کارگران ایران هر درجه عقب نشینی جمهوری اسلامی و افسار زدن بر تلاش این حکومت برای اتمی شدن عملا یک پیروزی به حساب می‌آید که سالهاست با شعار "معیشت، منزلت، حق مسلم ماست" در مقابل رجزخوانی جمهوری اسلامی "انرژی هسته‌ای، حق مسلم ماست" ایستاده‌اند و مجبورش کرده‌اند جام زهر را سر بکشد.
از جانب آمریکا هم این مذاکرات نتیجه به بن بست رسیدن استراتژی هژمونی طلبی میلیتاریستی آمریکاست که از دوره بوش اول شروع شد و بجائی نرسید. با تبلیغات و طبل و دهل حمله کردند و خاک منطقه را به توبره کشیدند اما الان حداقل نصف سوریه و عراق در دست اسلامیون داعش است. روی هیچکدام از کشورهای منطقه، نه روی یمن، نه روی سوریه و نه روی عراق و حتی نه روی عربستان و اسرائیل و ترکیه کنترل ندارند. حکومتهای مورد اتکای آن در جاهائی مثل تونس و مصر هم سرنگون شدند و موقعیت و نفوذش نه تنها تقویت نشده بلکه ضعیف تر هم شده است. بنابراین، این تصور خام رفقای شریف و صادقی مثل مایکل آیسنشر و بخش قریب به اتفاق فعالین کارگری و چپ در جنبش کارگری آمریکا که روی "چپ" بودن حزب دمکرات و اوباما حساب باز می کنند و سیاست "توافق هسته ای" با ایران را در آن چهارچوب می بینند، از اساس غلط و توهمی بیش نیست.

جمهوری اسلامی را از یاد نبرید!
تا آنجا که بحث مایکل آیسنشر در باره بودجه‌ای است که به حلقوم ارتش آمریکا و سیاستهای جنگ طلبانه آن ریخته می‌شود در حالی که باید خرج زیرساختها در خود جامعه آمریکا بشود، مخالفتی نیست. او بحث خوبی را درباره وضعیت معیشتی کارگران در این مقاله ارائه کرده است. اما در بحث این دوستان و از جمله در همین مطلب مورد اشاره من، هیچگونه اشاره‌ای به جنگ طلبی‌های رژیم اسلامی نمی‌شود! یک پای به خاک و خون کشیدن منطقه خاورمیانه حکومت اسلامی در ایران بوده که استراتژیش فتح کربلا و قدس است. در این راه از هیچگونه سرکوبی، سرکوب کارگران، سرکوبهای خونین در کردستان و ترکمن صحرا، به فقر مطلق کشاندن جامعه و ریختن همه منابع این کشور به حلقوم تروریستهای اسلامی در لبنان و فلسطین و سوریه و غیره، دریغ نکرده‌اند. کارگران ایران انتظار ندارند که فعالین کارگری و چپ در آمریکا کل هم و غمشان پرداختن به جنگ طلبی‌ها، سرکوبها و قساوتهای جمهوری اسلامی و یا فلان دولت مستبد دیگر در جاهای دیگری باشد.
اما وقتی پای دو طرف در یک بحث مشخص در میان است، حتی اشاره حاشیه‌ای نکردن به قساوت و کشتار و جنایات یکی از طرفین هر چیزی میتواند باشد بجز یک اشتباه سهوی!

٧ سپتامبر ٢٠١٥

۱۳۹۴ شهریور ۱۷, سه‌شنبه

جمهوری اسلامی و نزدیکی به امپریالیسم

در اطلاعیه ای که جمعی به نام "کانون متحد کارگری" درباره سرکوب معلمان در ۳۱ تیرماه توسط جمهوری اسلامی منتشر کرده، آمده است: "بسياري از معلمان پيش از هر گونه اعتراضي با خشونت دستگير و روانه زندان شدند. و اين آزموده را باز آزمودند كه تفاهم با امپرياليسم هرگز به نفع زحمتكشان نبوده و نخواهد بود. و هر چه نزديكي به امپرياليسم جدي تر باشد سركوب زحمتكشان خشن تر خواهد بود." فعلا این سئوال را مطرح نمی کنم که برای کارگر و معلم گرسنه، این "امپریالیسم" خوردنی است یا نوشیدنی، اما جا دارد از نویسنده این اطلاعیه پرسیده شود آیا می توانند توضیح بدهند که جمهوری اسلامی قبل از نزدیکی به این امپریالیسم چقدر با کارگران و معلمان معترض بیحقوق با ملاطفت برخورد می کرد؟ و اگر ممکن است این را هم جواب بدهند که در دادن آدرس غلط به کارگران، چه سودی می برند؟

کارگران ساختمان سازی چگونه می توانند سوانح محیط کار را کاهش دهند؟

روزنامه پرتیراژ کانادا، "تورنتو استار"، مطلبی دارد از سارا مجتهدزاده درباره آخرین تحقیقات درباره سوانح محیط کار در کارهای ساختمانی. بر اساس این تحقیقات و با مطالعه پرونده‌های کارگران آسیب دیده بیش از ۴۰ هزار شرکت ساختمان سازی در استان انتاریو، تعداد سوانح جدی در شرکتهای بدون اتحادیه ۳۰ درصد بیشتر از اینگونه سوانح در شرکتهای با اتحادیه گزارش شده‌اند. این گزارش همچنین نشان می‌دهد که کارگران متشکل ۱۷ درصد کمتر از سوانح کمتر جدی نسبت به کارگران بدون تشکل رنج می‌برند. نکته مهم دیگری که در این گزارش آمده است، این است که کارگران متشکل هر نوع سانحه‌ای را گزارش کرده‌اند که باعث رسیدگی و پائین آوردن میزان سوانح جدی می‌شدند.


نتیجه ای که کارگران بخش ساختمانی در ایران از این گزارش می توانند بگیرند این است که این کارگران که بیشترین تعداد تلفات سوانح کار از آنهاست، یک راه مهم برای کاهش سوانح محیط کار جلوی خود دارند که متشکل شدن است.

۱۳۹۴ شهریور ۱۱, چهارشنبه

"اتحادیه همبستگی"، یک دستمال کاغذی استفاده شده است

حتما نام "اتحادیه همبستگی لهستان" را بخاطر دارید. آن اتحادیه‌ای که پاپ، بی بی سی، ریگان، تاچر، CIA و خلاصه کل کمپ دمکراسی غرب مدافعش شده بود و رهبر آن، لخ والسا را هم بعدا رئیس جمهور کردند که به گفته خودش تنها نویسنده‌ای بوده که بدون خواندن حتی یک کتاب خود نویسنده چند کتاب است! اینها به گذشته مربوط است و می شود در کتابهای متعدد تاریخی یافت. وقایع مربوط به امروز این اتحادیه ماجرای دیگری است. در یکسال گذشته حدودا ١٠ تن از اعضای رهبری این اتحادیه با توطئه‌های مدیریت از کار اخراج شده‌اند. قراردادهای کارگرانی که این اتحادیه نمایندگی می‌کند، موقت هستند. مدیریت حاضر نیست بر سر مطالبات کارگران، از جمله افزایش دستمزد، دائمی کردن قراردادها، مرخصی سالانه و غیره و غیره با این اتحادیه مذاکره کند. شرایط ارعاب و اخراج دائم بالای سر کارگران فعال و دخیل در امور اتحادیه نگه داشته شده است. نه بی بی سی و یورو نیوز و CIA به کمک آن می آیند و نه پیام همبستگی ای از پاپ و بازماندگان ریگان و تاچر برایشان فرستاده می شود. این مثل معروف که دستمال کاغذی استفاده شده را به زباله دان می ریزند، بهترین وصف حال "اتحادیه همبستگی لهستان" است.


("کارگر کمونیست" ۳۷۶)

رمز موفقیت اعتراض معلمان در ١٣ مهر

معلمان برای پیگیری مطالباتشان و در ادامه کمپین برای آزادی معلمان زندانی روز ١٣ مهر که روز جهانی معلم است، در سراسر ایران در مقابل ادارات آموزش و پرورش دست به اعتراض خواهند زد. معلمان در کنار خواست مهم خود که آزادی فوری همه معلمان زندانی است، خواستار افزایش دستمزد، تحصیل رایگان برای همه کودکان، آموزش یکسان برای همه کودکان و از بین رفتن آموزش طبقاتی بصورت مدارس خصوصی و دولتی، بازسازی مدارس خراب شده و امن کردن مدارس هستند.
واضح است که معلمان با بی‌اعتنائی دولت به مطالباتشان دست از اعتراض نخواهند کشید. سئوال این است که گام بعدی معلمان، با این همه مماشات برخی از اعضای هیأت مدیره تشکل‌های موجود معلمان و اتخاذ سیاستهای غلط و مضر به حال کل جنبش اعتراضی معلمان، چه خواهد بود. راه پیشروی جلو آمدن گرایش رادیکالی است که از دوقطبی دروغین "سیاسی و صنفی" عبور کند، بر استقلال فعالیت تشکل‌های معلمان پافشاری کند و کل جامعه را به اتحاد و همبستگی با جنبش اعتراضی معلمان فرابخواند.


("کارگر کمونیست" ۳۷۶)

زنان کارگر

یکی از دانشجویان دوره دکترا (Chiara Bonfiglioli) در یوگسلاوی سابق، ویدیوئی از سرنوشت یکی از نساجی ها که عمدتا کارگران زن را در خود مشغول به کار دارد منتشر کرده که در آن به مقایسه شرایط کار در زمان تیتو و دوره حاضر پرداخته است. شرایط کار زنان این نساجی در حال حاضر به مراتب بدتر و غیرانسانی توصیف شده است. دستمزدشان حتی کفاف یک زندگی بخور و نمیر را نمی دهد. استاندارد ایمنی پائین است. ترس بیکاری و پرتاب به فقر مطلق دائم بالای سرشان است و قوانین حمایتی کارگران تا حد صفر پائین آمده‌اند. کارگران برای زنده نگه داشتن خاطرات خوش آن دوره نسبت به دوره حاضر، تصاویری از جمله تصاویر بزرگی از ژنرال تیتو را هم به دیوارهای خانه هایشان نصب کرده اند. اما زندگی زیر سیطره حکومت تیتو و تیتوها کعبه آمال کارگران نبود. این موقعیت وحشیانه ای که جامعه را به آن رانده‌اند، زندگی زیر چکمه‌های تیتو و امثالهم را به یک آرزو تبدیل کرده است.


("کارگر کمونیست" ۳۷۶)

بیگاری زندانیان در آمریکا

وضعیت مخوف زندان‌های آمریکا، که زندان‌های خصوصی و بیگاری کشیدن از زندانیان جزئی از آن است، بار دیگر به سرتیتر اخبار مهم آمریکا رانده شده است. اخیرا زندانیان سابق زندان شهر نشویل تنسی فاش کرده‌اند که کالاهای زیادی را بدون دریافت مزدی تولید می کردند که در flea market، بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یا دست دوم، به فروش گذاشته می‌شدند. توجه کنید این اشیاء کجا فروخته می‌شوند!؟ اینکه زندانیان در بسیاری از زندان‌ها برای گذراندن وقت گاها بدون دریافت دستمزدی قابل توجه کار می‌کنند، متأسفانه پدیده‌ای جاافتاده ای است؛ اما قضیه بیگاری در زندان نشویل مسئله دیگری است. زندانیان سابق گفته‌اند زندانیان از ترس اینکه با توطئه زندانبانان مواجه نشوند، خود را مجبور به تن دادن به بیگاری می دیدند.

اما جدا از نمونه مشخص نشویل، زندان‌های خصوصی در آمریکا در چند سال گذشته یک موضوع داغ بحثهای سیاسی و اجتماعی بوده است. سال ٢٠١٤ یکی از قضات ایالت پنسلونیا به جرم تبانی با روسای زندان‌های خصوصی برای محکوم کردن جوانان به زندان، به ٢٨ سال زندان محکوم شد. اخیرا هم سناتور برنی ساندرز، که یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری دوره آینده است، گفته است که در شروع کار سنای آمریکا بعد از اتمام تعطیلات تابستانی لایحه‌ای را به آن معرفی خواهد کرد که این زندان‌های خصوصی را غیرقانونی کند. انحلال زندان‌های خصوصی البته کاری بسیار بیشتر از معرفی یک لایحه است و قول ساندرز بیشتر به یک قول انتخاباتی می‌ماند تا یک سیاست واقعی. جامعه آمریکا بدرست قول دادن چنین چیزی را به سیاستمداران تحمیل کرده است، اما برای پس زدن این فرهنگ پسمانده از دوران قرون وسطا باید از سیاستمداران طبقه حاکمه هم گذشت.

("کارگر کمونیست" ۳۷۶)

بیکاری تا سال ١٤٠٠ دو برابر خواهد شد

یک پژوهش مجلس اسلامی می‌گوید که ٥.٦ میلیون فارغ التحصیل وارد بازار کار شده‌اند و نتیجه می‌گیرد که با این وضعیت پیش بینی می‌شود که از آنجا که رژیم اسلامی برنامه‌ای برای اشتغال جوانان ندارد، تا سال ١٤٠٠ تعداد بیکاران دو برابر خواهد شد. خبرگزاری دولتی "مهر" می‌نویسد: "بررسی طرف تقاضای بازار کار حاکی از آن است که خالص اشتغال جوانان کشور در دوره ۱۳۸۵ - ١٣٩٣ همواره منفی بوده که نشان‌دهنده روند کاهشی اشتغال جوانان است." و می‌گوید که در این مدت مقامات دولتی دائم وعده اشتغال به جوانان داده که دروغی بیش نبوده.
وضعیت معیشت توده‌های زحمتکش در این جامعه قرار است از این هم خرابتر بشود! مردم نباید انتظار بهتر شدن وضعیت را بکشند، چرا که قرار نیست در وضعیتشان بهبودی ایجاد شود. خود می‌گویند طرحی برای فائق آمدن بر این موقعیت ندارند. برای خلاصی از این وضعیت باید هر چه زودتر از شر جمهوری اسلامی خلاص شد.

("کارگر کمونیست" ۳۷۶)

سوسیالیسم را دیگر زیر گوشی نجوا نمی کنند!

گرچه اتفاقات "بهار عربی" موقعیت سیاهی که دنیا را فراگرفته بود پس زد وعده ای را که  "انقلاب" و تغییر را بی‌خیال شده بودند سورپریز کرد، و بدنبال آن در آمدن کلمه "سوسیالیسم" از پستوی خانه‌ها خواب راحت را از چشم همه طرفداران موقعیت فعلی ربوده است. جدا از جاهائی مثل یونان و اسپانیا که احزاب در قدرت و یا در حال قدرتگیری رسما می گویند چپ هستند و بسیاری از ناظران تحلیلگر آنها را سوسیالیست می دانند، اکنون در قلب دو کشور زورگو  و الگوی سرمایه‌داری، یعنی انگلیس و آمریکا، کسانی رسما و بدون ترس و واهمه از اینکه رأی شان برای ورود به کاخ ریاست جمهوری و یا رئیس جمهور شدن کم خواهد شد اعلام کرده اند که سوسیالیست هستند. مهمتر اینکه همین اعلام علنی، اتفاقا باعث محبوبیتشان هم شده است. هافینگتون پست (Huffington Post) در آخرین گزارشی که از آخرین نظرسنجی در آمریکا منتشر کرده است، می گوید ٤٧ درصد آمریکائیها گفته‌اند به کاندیدی که خود را سوسیالیست معرفی کند رأی خواهند داد. حتی در بین افراد بین ١٨ تا ٢٩ سال، این رقم به ٧٠ درصد رسیده است! یکی از سردبیران روزنامه تلگراف به نام آلیستر هیت (Allister Heath) می گوید: "برای دوره‌ای چنین به نظر می‌رسید که ضدانقلاب بازار آزاد در دهه ١٩٧٠ و ٨٠، همراه با شکست شوروی بالاخره سوسیالیسم را از بین برد. تنها آلترناتیو از آن ببعد سرمایه‌داری است و از میان مدل‌های مختلف آن می‌شد یکی را انتخاب کرد. این "مدل‌ها" هر چه می‌بودند، کسی دیگر پیشنهاد نابودی نظامی را نمی‌کرد که در عرض بیش از ٢٥٠ سال گذشته این همه بر ثروت جوامع افزوده است. اما متأسفانه چنین نشد و ایده های چپ بار دیگر بازگشته اند." (٣١ ژوئیه ٢٠١٥) همین ایشان در مطلبی دیگر در واکنش به یک نظرسنجی می‌گوید: "جامعه یواش یواش، اما به یقین، دارد به اقتصاد بازار آزاد پشت می‌کند و به سوسیالیسمی که مال نیاکانشان بود روی می‌آورد. ... تا آنجا که به بعضی مسائل اقتصادی مربوط است، جامعه بسیار چپ تر از آنی است که حزب محافظه کار توان درکش را دارد و حزب لیبر توان باورش را." (سایت City A.M ٥ نوامبر ٢٠١٣)
بیست - بیست پنج سال پیش، در اوج رقص و پایکوبی طرفداران نظم خونین سرمایه‌داری بر آوار دیوار برلن، که آن را فروریزی سمبل آرمانخواهی و امید به تغییر تفسیر می‌کردند، انسان باید قدرت تخیلش فوق العاده می‌بود تا یک چنین روزی را در سال ٢٠١٥ پیش بینی کند. اما آن روز اینجاست و قصد هم ندارد صحنه را ترک کند.
اما سوسیالیسم و دیالوگ بر سر سوسیالیسم گرم است. هر تفسیر و تعبیری که برنی ساندرز، جرمی کوربین، الکسیس سیپراس و یا پابلو ایگلسیاس و امثالهم از سوسیالیسم داشته باشند، مردمی که اعلام کرده‌اند به اینها رأی می‌دهند و یا بعضا رأی هم داده‌اند، یک چیز را نشانه گرفته‌اند و آنهم موقعیت و سیستم فعلی است که زندگی را بر همه تباه کرده است! رئیس اتحادیه اروپا، دانلد تاسک، به دنبال بحرانی که یونان به جان اروپا انداخت، می گوید "برای او نگرانی قبل از آنکه مربوط به مسائل مالی باشد، فضای سیاسی است که به راه افتاده است. می گوید که این فضا اروپای ١٩٦٨ را به یاد او می آورد."
کلمه دیگری که آن هم این روزها به همان اندازه سوسیالیسم و شاید هم حتی بیشتر بر سر زبان‌ها افتاده است، "سرمایه‌داری" است. برای دوره ای ١٥، ٢٠ ساله، جز در بحثهای روشنفکران دانشگاهی و احزاب و گروه‌های کمونیستی، نام "سرمایه‌داری" بندرت به میان می‌آمد.  اما مردم امروز به حق مسبب همه مشکلات و مصائب این دنیا را سیستم سرمایه‌داری می دانند. کتاب پرفروش می نویسند که سرمایه‌داری بی‌اعتنا به عواقب اعمالش، با دنده آخر در حال تخریب طبیعت است. جنگل‌ها که آتش می‌گیرند، دریاچه و رودخانه‌ها که خشک می‌شوند، انگشت اتهام به سوی سرمایه‌داری نشانه می‌رود. کتاب پرفروش می‌نویسند که سرمایه‌داری بانی و باعث اصلی نابرابری‌ها در درآمد و در فرصت‌هاست. بحران که دنیا را فرامی‌گیرد، انگشت اتهام به سمت سرمایه‌داری نشانه می‌رود. دیگر کسی گول رجزخوانی "دمکراسی" و "حقوق بشر" و از این نوع کالاهای بنجل را نمی‌خورد. بحث فقر، بیکاری، جنگ، دزدی، آدمکشی و غیره که در مهمانی‌های خانوادگی به میان می‌آید، سرمایه‌داری را می‌کوبند. فرانک لانتز، مهمترین نظرسنج حزب جمهوریخواه آمریکا به استراتژیستهای این حزب گفته است که دیگر در کمپین‌های خود از "سرمایه داری" دفاع نکنند؛ چرا که فقط باعث کاهش آرایشان خواهد شد! این حکایت دنیای امروز ماست.

گام‌های بعدی
قریب به اتفاق کسانی که با مصائب دنیای امروز روبرویند و انگشت اتهام را به سوی سرمایه‌داری نشانه می‌روند و به دنبال راه حل در سوسیالیسم هستند، البته که رفرم‌هایی را در نظر دارند. اما رفرمی که دست به ریشه نبرد، محکوم به شکست است. قبلا هم در اعتراض به سرمایه‌داری و معضلاتی که بر جامعه تحمیل کرده بود، شاهد رفرم‌هائی بودیم. اما دیدیم که بسیاری از این رفرم‌ها دست به ریشه نبردند و سرمایه‌داری قادر شد آن رفرمهای نیمبند را پس بگیرد.
"گام‌های بعدی" برای گذر از سرمایه‌داری و برقراری نظامی سوسیالیستی دست زدن به اقدامات عملی مشخص است که باید در فرصتی دیگر به آنها پرداخته شود. در این یادداشت هدف من نه پرداختن به آن گام‌های عملی، بلکه توجه دادن خواننده به دیالوگهایی است که حول بازگشت دو مقوله سوسیالیسم و سرمایه داری راه افتاده است. هدف من از این نوشته تحلیل کردن انواع "سوسیالیسم"ها و برخوردها به "سرمایه‌داری" نیست. در این باره هم البته باید بحث و گفتگو کرد. اما اینکه مردم به مشکلات خود فکر می‌کنند و به دنبال مسبب آن و راه حلی ریشه‌ای که بر مصائب زندگی‌شان نقطه پایانی بگذارد هستند، یک واقعه بسیار مهم است. اینکه مردم دوباره درباره سوسیالیسم و سرمایه داری، حال هر تفسیر و تعبیری از این مقولات داشته باشند، حرف می‌زنند را باید به فال نیک گرفت. بیخود نیست که ستون نویسان روزنامه تلگراف با مطرح شدن نام جرمی کوربین، یکی بعد از دیگری اعلام کرده اند که بیشتر نگران این هستند که سوسیالیسم و سرمایه داری بار دیگر بحث داغ جامعه شده است! بگذار بار دیگر "سوسیالیسم" به خانه‌ها برود و یک بحث اصلی ما در اتاق نشیمن‌ها، بر سر سفره‌ها، در ساعات استراحت و ساعات نهارمان باشد. بگذار مردم برنی ساندرز را با هیلاری کلینتون مقایسه کنند. جرمی کوربین را با تونی بلر مقایسه کنند. اولی‌ها از چیزی به نام سوسیالیسم حرف می‌زنند، دومی‌ها از آن وحشت دارند! بگذار درباره این مقایسه‌ها حرف بزنند و ببینند که چرا حرف زدن از سوسیالیسم به ما کمک می کند که به معضلات اجتماعی، بطور اجتماعی فکر کنیم. به همه ما کمک می کند که نقطه ها را - از رویکردمان (اپروچ) به رابطه کار و سرمایه، به فاجعه تخریب محیط زیست، از رویکردمان به فقر، به راسیسم و مذهب، از رویکردمان به بحران‌های ادواری سرمایه‌داری، از رویکردمان به اتوماتیزه شدن و به بیکاری، به جنگ، به ستم بر زن، به گلوبالیزاسیون و به نئولیبرالیسم و غیره و غیره - به هم وصل کنیم تا یک راه حل راهگشا بیابیم و بر این دور باطل نقطه پایانی بگذاریم.
٣٠ اوت ٢٠١٥

("کارگر کمونیست" ۳۷۶)