قدیمها
که سال تحصیلی نزدیک میشد، والدینمان خوشحال میشدند که فرزندانشان به مدرسه میروند
و برای آینده و زندگی آماده میشوند. اما در سالهای اخیر، هر چه به بازگشائی
مدارس نزدیکتر میشویم نگرانیمان نیز بیشتر میشود. نگرانی مان بیشتر می شود چرا
که نه توان فرستادن فرزندانمان به مدرسه را داریم و نه حتی اگر با هزار و یک دردسر
به مدرسه شان فرستادیم، آینده بهتری در این مملکت زیر سیطره این مناسبات منتظرشان
است.
خبرگزاری
دولتی "مهر" هم در گزارشی تحت عنوان "شوک پاییزی هزینهای به معیشت
کارگران" مجبور شده است این واقعیت را منعکس کند. دردسرهای اینروزهای مدرسه
رفتن کودکان خانواده های کارگری را برشمرده و مینویسد: "حقوق بگیران یک میلیون
تومانی حتی توان تامین هزینه ثبت نام در مدارس را نیز ندارند."
مسئله
اما صرف "هزینه ثبت نام" نیست. غلامرضا عباسی، "دبیرکل کانون عالی
انجمنهای صنفی کارگران" که یک نهاد دولتی است، میگوید: "هم اکنون حدود
۵۰ درصد کل کارگران کشور حداقل دستمزد ۷۱۲ هزارتومانی را دریافت می کنند در حالی
که هزینه سبد معیشت بالای ۳ میلیون تومان در ماه است." نیمی از جمعیت کارگران
حداقل دستمزد می گیرند و در میان آن نیم دیگر هم کمتر کسی ۳ میلیون تومانی که
هزینه سبد معیشت است دریافت می کند. در نتیجه آن پدیده هولناک "کودکان
کار" که دل هر انسان شریف و منصفی را به درد می آورد، حاصل این وضعیت است. کودکی
که قرار بود به مدرسه برود، با همکلاس و همسن و سالهایش بازی کند، یاد بگیرد و
پرورده شود، کنج خیابانی گدائی می کند، واکس می زند و یا توسط چند نفر که خود حاصل
یک چنین شرایطی هستند، مورد سواستفاده قرار میگیرد!
دولت
اسلامی در قبال این وضعیت خود را بیوظیفه تعریف کرده است. همه اعوان و انصارش آن
را بی تقصیر و بیوظیفه می دانند. آن پادوی رژیم که عنوان "نماینده
کارگری" به او الصاق شده، و به پایین بودن دستمزد کارگران اعتراف کرده هم میگوید:
"متاسفانه دولت نیز در حال حاضر توان حمایت از اینگونه اقشار را ندارد."
چرا
ندارد؟ دستمزدهایمان که حتی از خط بخور و نمیر هم عبور کردهاند. هیچ هزینه ای
بابت حل بحران اقتصادی، و فقر نمیشود. طبق برآوردهای رسمی تا ۶ سال دیگر تعداد
بیکاران دو برابر خواهد شد ودولت هم برنامهای برای کاهش بیکاری ندارند. پس
درآمدهای این کشور خرج چه چیزی میشوند؟ حتی ثبت نام صرف دانش آموزان را هم پولی
کردهاند! در بسیاری از مدارس در کنار هزینه ثبت نام، هزینه گرم نگه داشتن کلاسها
هم به گردن خود کودکان و خانواده هایشان می افتد. هزینه خرید کتاب که همیشه بر دوش
محصلین بوده است. بودجهای که خرج بازسازی و ایجاد مدارس تازه نمیشود. واقعا همین
عباسی جواب بدهد که چرا دولت مطبوعش "توان حمیات از اینگونه اقشار" را
ندارد؟
مردم
می دانند. می دانند که یک مشت دزد و کلاش آن بالا نشسته و میلیارد میلیارد بالا می
کشند. دکل چندین هزار تنی را یکجا قورت می دهند. بخش عظیمی از درآمدهای این مملکت
خرج بشار اسد و حزبالله میشود. اینجا و آنجا خرج تروریستها میشود. خرج
زندانهایشان، خرج بسیجی، ساندیس خور و گله حزب الله می شود. خرج ماجراجوئیهای بین
الملی شان میشود. خرج رشوه دادن و در کمپ خود نگه داشتن این و آن میشود. بانکهای
اکثر کشورهای غربی و عربی پر است از پولهای دزدیده شده والدین همین کودکانی که
حتی توان مدرسه رفتن صرف را هم ندارند. ما می دانیم چرا "توانش را
ندارد".
در
این مملکت کارد را به استخوانمان رساندهاند. کارگر را از خوردن نان صرف که
انداخته بودند، اکنون به جان کودکانش هم افتاده و از همین الان برای یک زندگی
جهنمی تربیت و آماده اش می کنند. کارگران اما این وضعیت را نمی پذیرند. تمام بساط
این چپاولگری و زور و ستم را بر هم خواهیم زد.
۱۴
سپتامبر ۲۰۱۵