دوشنبه
٧ سپتامبر، مثل اولین دوشنبه سپتامبر هر سال، در آمریکای شمالی روز کارگر بود. همه
فعالین و تحلیلگران سیاسی، از برنی ساندرز گرفته تا رابرت رایش و فعالین صادق و
شریف کارگری، همه درباره روز کارگر و اهمیت این روز اظهارنظر کردند. مایکل آیسنشر (Michael
Eisenscher) از
نهاد مترقی "کارگران آمریکا علیه جنگ" نیز مطلبی در سایت http://otherwords.org/ دارد که از همه کارگران می خواهد "از
توافق هسته ای با ایران حمایت کنند". مایکل که در این مطلب از فدراسیون کار
آمریکا گلایه دارد که در قریب به اتفاق موارد گاه ضمنی و گاه صریح از سیاستهای
خارجی دولت آمریکا حمایت کرده اند، خود صریحا از این سیاست خارجی دولت اوباما
حمایت می کند و کارگران را فرامی خواند که رهبران فدراسیون کار آمریکا را زیر فشار
بگذارند تا رسما از آن حمایت کنند. او توافق هسته ای را سیاستی در راستای صلح طلبی
و دست کشیدن از استراتژی جنگ طلبی دولت آمریکا فرض گرفته است که واقعی نیست. من
اینجا وارد این بحث، که میشود به تفصیل به آن پرداخت و دوستان و رفقائی هم در
مقالات و مصاحبههای مختلفی به آن پرداختهاند، نمیشوم.
تا آنجا که به تحلیل بر سر خود توافق هستهای برمیگردد، اساس مساله رابطه بین جمهوری اسلامی و غرب
است. از طرف دولت روحانی بارها صریحا اعلام شده که مساله بر سر
برقراری رابطه و تعامل با غرب است و دولت او این هدف را دنبال میکند. هر دو جناح
رژیم، جناح روحانی و جناح خامنه ای هم تفسیر خودشان را از این رابطه داده اند. از نقطه نظر کارگران ایران هر درجه عقب نشینی جمهوری اسلامی و افسار زدن بر
تلاش این حکومت برای اتمی شدن عملا یک پیروزی به حساب میآید که سالهاست با شعار
"معیشت، منزلت، حق مسلم ماست" در مقابل رجزخوانی جمهوری اسلامی
"انرژی هستهای، حق مسلم ماست" ایستادهاند و مجبورش کردهاند جام زهر
را سر بکشد.
از جانب آمریکا هم این
مذاکرات نتیجه به بن بست رسیدن استراتژی هژمونی طلبی میلیتاریستی آمریکاست که از
دوره بوش اول شروع شد و بجائی نرسید. با تبلیغات و طبل و دهل حمله کردند و خاک
منطقه را به توبره کشیدند اما الان حداقل نصف سوریه و عراق در دست اسلامیون داعش
است. روی هیچکدام از کشورهای منطقه، نه روی یمن، نه روی سوریه و نه روی عراق و حتی
نه روی عربستان و اسرائیل و ترکیه کنترل ندارند. حکومتهای مورد اتکای آن در جاهائی
مثل تونس و مصر هم سرنگون شدند و موقعیت و نفوذش نه تنها تقویت نشده بلکه ضعیف تر
هم شده است. بنابراین، این تصور خام رفقای شریف و صادقی مثل مایکل آیسنشر و بخش
قریب به اتفاق فعالین کارگری و چپ در جنبش کارگری آمریکا که روی "چپ"
بودن حزب دمکرات و اوباما حساب باز می کنند و سیاست "توافق هسته ای" با
ایران را در آن چهارچوب می بینند، از اساس غلط و توهمی بیش نیست.
جمهوری اسلامی را از یاد نبرید!
تا آنجا که بحث مایکل آیسنشر در باره بودجهای است
که به حلقوم ارتش آمریکا و سیاستهای جنگ طلبانه آن ریخته میشود در حالی که باید
خرج زیرساختها در خود جامعه آمریکا بشود، مخالفتی نیست. او بحث خوبی را درباره
وضعیت معیشتی کارگران در این مقاله ارائه کرده است. اما در بحث این دوستان و از
جمله در همین مطلب مورد اشاره من، هیچگونه اشارهای به جنگ طلبیهای رژیم اسلامی
نمیشود! یک پای به خاک و خون کشیدن منطقه خاورمیانه حکومت اسلامی در ایران بوده
که استراتژیش فتح کربلا و قدس است. در این راه از هیچگونه سرکوبی، سرکوب کارگران،
سرکوبهای خونین در کردستان و ترکمن صحرا، به فقر مطلق کشاندن جامعه و ریختن همه
منابع این کشور به حلقوم تروریستهای اسلامی در لبنان و فلسطین و سوریه و غیره،
دریغ نکردهاند. کارگران ایران انتظار ندارند که فعالین کارگری و چپ در آمریکا کل
هم و غمشان پرداختن به جنگ طلبیها، سرکوبها و قساوتهای جمهوری اسلامی و یا فلان
دولت مستبد دیگر در جاهای دیگری باشد.
اما
وقتی پای دو طرف در یک بحث مشخص در میان است، حتی اشاره حاشیهای نکردن به قساوت و
کشتار و جنایات یکی از طرفین هر چیزی میتواند باشد بجز یک
اشتباه سهوی!
٧ سپتامبر ٢٠١٥
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر