۱۳۹۵ فروردین ۱۰, سه‌شنبه

فراخوان اعتصاب عمومی یک ساعته در مجارستان

بدنبال اعتراض معلمان مجارستان به رفرم‌هایی که دولت برای سیستم آموزش و پرورش در نظر دارد، معلمان فراخوان اعتصابی یک ساعته برای روز ۳۰ مارس داده اند. یکی از دست اندرکاران این اعتراض در فراخوانش به مردم مجارستان گفته است: هر کسی که به سرنوشت و آینده مجارستان علاقند است، باید در این اعتصاب عمومی یک ساعته شرکت کند و کشور را در این یک ساعت به تعطیلی بکشاند. خشم معلمان به دخالت ندادن آنها در رفرم در موضوعی است که مشخصا به آنها ربط دارد. فراخوان اعتصاب عمومی یک ساعته از طرف معلمان، فراخوانی از جانب آن بخش از جامعه است که حق اعتصاب قانونی هم ندارند.

اعتصاب عمومی یک سلاح بسیار مٶثر جنبش کارگری است. اعتصاب عمومی، حتی اگر یک ساعته هم باشد و بخصوص فراخوان و سازمانده اصلی آن، آن بخش از جنبش کارگری باشد که حتی حق اعتصاب هم ندارد، بسیار مهم است و شایسته است که کل جامعه از آن حمایت کند.

یهودی ستیزی سوسیالیستهای احمق

روزنامه‌های گاردین و دیلی تلگراف در چند مطلب حول "مشکل یهودی ستیزی حزب لیبر" و به دنبال اخراج دو نفر از فعالین این حزب بخاطر اظهارات راسیستی در مورد یهودیان، مطالبی نوشته‌اند که خبر از معضل عمیق یهودی ستیزی در این حزب و تعدادی از محافل حاشیه‌ای به اصطلاح چپ می‌دهد. نویسنده‌های این مطالب که خود از فعالین و اعضای حزب لیبر بوده‌اند، از معضل عمیق یهودی ستیزی، گاه ضمنی و گاه صریح، حتی در رده‌های بسیار بالای آن نوشته‌اند. در همین مطالب به یکسری از محافل و فرقه‌های حاشیه‌ای چپ هم اشاره شده که یهودی ستیزی و حمایت از نیروهای اسلام سیاسی خصلت بارزشان است. یهودی ستیزی متأسفانه یک تاریخ طولانی دارد که قبل از هر چیزی ریشه در جهالت سیاسی دارد. آگوست ببل، از رهبران مهم حزب سوسیال دمکرات کارگری آلمان، به سوسیالیسم یهودی ستیز عنوان "سوسیالیسم احمق‌ها" داده بود. اما تا آنجا که به نیروهای حاشیه‌ای چپ برمی‌گردد، مواضعشان گاها از سر ضدیت با قساوتهای دولت اسرائیل است که به دامن نیروهای اسلامی می‌افتند و نمی‌توانند حساب یهودی‌ها را با دولت آدمکش شارون و نتانیاهو جدا کنند. سایت workersliberty.org به کامنتهای یهودی ستیز اخیر شخصی اشاره می‌کند که سردبیر نشریه‌ای به نام "مبارزه سوسیالیستی" و از اعضای اخراج شده حزب لیبر هم هست. می‌گوید این نشریه تا بحال حاضر نشده حمله به برج‌های دوقلو و قتل عام هزاران بیگناه در این برج‌ها را محکوم کند و این حمله را "قابل درک" خوانده است. نشریه فوق همچنین طرفدار "تاکتیک حمایت نظامی از داعش" است و اعمال این جریان وحشی را هم "قابل درک" خوانده است!

نشریه weeklyworker اظهارات یهودی ستیز سخیف این افراد را ضربه‌ای به قطب چپ در سطحی وسیعتر ارزیابی کرده است. من بر چنین باوری نیستم. یهودی ستیزی یک خصلت بارز این "سوسیالیستهای احمق"، حتی بسیار قبلتر از زمان آگوست ببل هم بوده و مردم حساب احمق‌ها را از آدم‌های با عقل سلیم از هم جدا می کنند.

۱۳۹۵ فروردین ۹, دوشنبه

پیام کارگران بیکار

کارگران بیکارشده فولاد زاگرس پیامی برای وزیر کار دارند: "ما از مطالبات به حق خود کوتاه نخواهیم آمد". این کارگران یادآوری کرده اند که بیکار کردنشان را از یاد نخواهند برد. که چگونه کارگران با ۱۰ تا ۱۲ سال سابقه کار را بیکار کردند و زندگی ۱۵۰۰ تن از کارگران این کارخانه و خانواده های آنها را با فرمان "انحلال" به تباهی کشیدند.

برای به پیشواز رفتن مبارزه برای مطالبات برحق، کارگران باید یک نکته کلیدی را در نظر بگیرند. در پیام کارگران آمده است که اخراج آنها غیرقانی بوده است. این نکته دقیق نیست. برای ما کارگران از نان انداختن و به تباهی کشاندن زندگی، شامل قانون انسانیت نمی‌شود. برای سرمایه‌داران این سود است که همه چیزی حول آن می‌چرخد و قانون را تعیین می‌کند. اکنون دار و دسته علی ربیعی قدرت را در دست دارند و قانونا دارند کارگران را اخراج می‌کنند و زندگی‌شان را تباه! کارگران باید برای بر هم زدن این قوانین غیرانسانی، عمارت غیرانسانی این حاکمان را بزیر بکشنند.

به مخاطبان محمدرضا شالگونی درباره حداقل دستمزد

در میزگرد "رادیو پیام کانادا" با محمدرضا شالگونی و حمید تقوائی حول حداقل دستمزد، شالگونی در ادامه بحثش مطالبه و مبارزه برای حداقل دستمزد برای کارگران را بی‌اهمیت عنوان کرد. برای ایشان از آنجا که در ایران بیکاری در جامعه زیاد است، همبستگی بین کارگران وجود ندارد، کارگران متشکل نیستند، دستمزد کارگران را نمی‌پردازند، رقابت بین کارگران زیاد است، قریب به اتفاق کارگران قراردادی هستند، بازار کار اشباع شده از کار سیاه، اعتراض کارگری وجود ندارد، کارگر قدرت چانه‌زنی ندارد، آزادی سیاسی وجود ندارد، حداقل دستمزد تضمین اجرائی ندارد و غیره و غیره در نتیجه تلاش برای افزایش و یا حتی مطالبه حداقل دستمزد بی‌فایده است. وقتی با این فاکتها روبرو شد که در همه جای دنیا با وجود همه فاکتورهایی را که ایشان لیست کردند، مبارزه برای حداقل دستمزد در جریان است، ایشان اصلا وجود چیزی به نام حداقل دستمزد را حاشا کردند! بهرحال در این بحث کلی خلط مبحث شد و ایشان مسائلی مطرح کردند که به بحث حداقل دستمزد بیربط بودند. سئوال اما این است که کارگر مبارزه می کند و با همه اجحافاتی که ذکر شدند باید مبارزه کند و همه این موانع را از سر راه بردارد. اما چرا نباید مطالبه یک زندگی مرفه تر را مطرح کند، حتی اگر جمهوری اسلامی به آن اعتنائی نکند؟ چرا نباید بگوید که خیر! حداقل دستمزد و دستمزد پایه‌ای را که شورای عالی کار جمهوری اسلامی تعیین می کند را من قبول ندارم و رقم ما کارگران رفاه کارگر را در نظر دارد، باز حتی اگر جمهوری اسلامی رقم خودش را پیش ببرد! استقلال کارگر و مبارزه کارگر پس کجا معنا می دهد؟ مطالبه کردن دستمزدی که همه کارگران و فعالین و تشکل‌های کارگری بر درست بودن آن تأکید دارند و حتی بخشی از خود رژیم هم آن را یک خواست غیرمنطقی نمی دانند، چه ضرری برای جنبش کارگری دارد که تعدادی از چپها باید خودشان را در مقابل آن قرار دهند؟

۱۳۹۵ فروردین ۷, شنبه

به مناسبت سالگرد انقلاب روسیه

ماه مارس چند اتفاق سیاسی خیلی مهمی را در خود ثبت دارد. مرگ مارکس، قدرت گرفتن کارگران در پاریس و شروع کمون پاریس و ٨ مارس. ماه مارس (فوریه به تقویم قدیم روسیه)، همچنین ماه شروع انقلاب پرشکوه روسیه است. در مارس ١٩١٧، زنان شهر پتروگراد روسیه در اعتراض به فقر و فلاکتی که جنگ جهانی اول به همراه آورده بود دست به اعتراض زدند. خبر اعتصاب به سرعت در سراسر شهر و همچنین دیگر شهرهای بزرگ روسیه پخش شد و شعله این اعتراض بعد از یکی دو روز کل شهر پتروگراد و مشخصا کارخانجات مهم این شهر را در خود فروبرد. این اعتراضات سرآغاز انقلابی شدند که چهره دنیا را برای همیشه عوض کرد.


حزب بلشویک بعنوان یک حزب کمونیستی نسبتا کوچک، در بحبوحه این انقلاب و در عرض چند ماه با رهبری تیز لنین و تروتسکی به حزبی بزرگ تبدیل شد و در نوامبر همان سال (اکتبر به تقویم قدیم روسیه) قادر شد حکومت سرمایه داران را به زیر بکشد و شوراها را به قدرت برساند. زنده باد لنین، زنده باد انقلاب روسیه

ثروتمندترین دولت هم پول کارگران را نمی پردازد

در خبرهای هفته گذشته مربوط به اعتراضات کارگری، خبر اعتراض دهها هزار معدنکار در چین جلب توجه می کرد. یکی از شرکتهای بزرگ معدن به نام Shuang که دولتی است، حقوق کامل کارگرانش را از سال ٢٠١٤ تا بحال نپرداخته است. این شرکت ١١ میلیارد دلار آمریکائی ارزش دارد، و ٦١ هزار معدنکار در آن کار می کنند. بسیاری از کارگران معترض گفته اند که برای دو سال گذشته حقوقشان را دریافت نکرده اند.

جالبی این مسئله این است که دولت چین که از لحاظ اقتصادی و ثروت دومین اقتصاد بزرگ دنیاست و همه وسائل دور و برمان که ساخت چین هستند حاصل مستقیم و غیرمستقیم کار همین کارگران و معدنکاران است، هم پول کارگران را نمی پردازد. سرمایه داری همین است. اگر بتواند دستمزد زیرخط فقر کارگر را هم نمی پردازد و سرکوب هم می کند. کارگران، که هم توانش را دارند و هم میلش را، باید فکری بحال این وضعیت بکنند و کنترل بر دنیا را از دست دشمنان خود در بیاورند. 

دزدانی که وحشت آفریده‌اند

"می خواهیم خودتان بر زندگی تان کنترل داشته باشید" این شعار حزب "دزدان دریائی" ایسلند است. ایسلند در دنیای سیاست کشوری حاشیه‌ای است. اما اتفاقات سیاسی‌ای که در همین کشور "حاشیه‌ای" در چند سال گذشته اتفاق افتاده‌اند، درس‌های مهمی هستند که می‌توانند "متن" را برای همیشه تغییر بدهند. سایت commondreams.org نوشته است که این حزب که چند سال بیشتر نیست فعالیت سیاسی را شروع کرده، اکنون بزرگترین حزب سیاسی این کشور است. سایت bloomberg.com، که یک نظرات یک مٶسسه مالی بزرگ تعیین کننده سیاستهای سرمایه‌داری را منعکس می‌کند، از "وحشت" از این "دزدان" نوشته و می‌گوید ترس واقعی این است که ایسلند که بعد از بحران سالهای اخیر دارد به تدریج به حالت "نرمال" برمی گردد، این حزب به احتمال زیاد برنده انتخابات سال ٢٠١٧ خواهد شد و با خواست "دمکراسی مستقیم" همچنین می خواهد ساعت کار ٣٥ ساعته را قانونی کند.

باید از ترس و وحشت بلومبرگ و سیستمی را که نمایندگی می کند عکس گرفت به دنیا نشان داد که از کنترل مردم بر زندگی خود و از "دمکراسی مستقیم" و کاهش ساعت کار وحشت دارند و دارند برایش توطئه و دسیسه می چینند.

به محمود صالحی

محمود صالحی در میزگرد رادیوئی "رادیو پیام" با فرید پرتوئی و فریبرز رئیس دانا درباره دستمزد کارگران حرفهایی زد که جای تعمق دارد. ایشان که در چند سال گذشته مطالبه حداقل دستمزد تشکل‌های کارگری را قبول نداشته، در این مصاحبه می گوید که طرفدار تعیین حداقل دستمزد بر مبنای تورم است. این برای کارگران سم است که به دام بازی اعداد و ارقام دستکاری شده رژیم اسلامی بیافتند. کسانی به درست به آنهایی که طرفدار تعیین حداقل دستمزد بر مبنای تورم هستند، گفته اند که دولت اسلامی حداقل دستمزد سال ٩٥ را ٢ درصد بیشتر از تورمی که خود اعلام کرده است تعیین کرده است. تورم اعلامی دولت ١٢ درصد است و دستمزد ١٤ درصد دستمزد سال قبل افزایش یافته است. در همان میزگرد هم به ایشان یادآوری شد که اگر حداقل دستمزد بر مبنای تورم اعلامی دولت در عرض ٣٨ سال گذشته تعیین می گردید، حداقل دستمزد سال ٩٥ حتی به ١ میلیون و ٢٠٠ هزار تومان هم نمی رسید.

واضح است که یک نگاه به زندگی در جامعه ایران نشان می دهد که تورم هر چقدر هم اعلام گردد زندگی کارگر زیر اعداد و ارقام رژیم اسلامی تباه شده است. در آن جامعه ما نهادها و تشکل‌هایی داریم که مطالبات کارگران آن جامعه را فرموله کرده اند. توصیه رفیقانه من به همه فعالین کارگری این است که با هر درجه اختلافی – سیاسی و غیرسیاسی – که با هم داشته باشیم، به مبارزه متحدانه کارگران و مطالبات آنها آسیب نرسانیم. 

۱۳۹۵ فروردین ۴, چهارشنبه

"فمینیسم" دولتی و مطالبات زنان

وزیر امور خارج پیشین ایالات متحده آمریکا، مادلین آلبرایت، در مقاله‌ای در نیویورک تایمز بطور ضمنی برای گفتن این گفته که "زنانی که به هیلاری کلینتون رأی نمی‌دهند، گوشه خاصی در جهنم جا دارند"* از خود انتقاد کرد. می‌نویسد: "گرچه گفته درستی در جای درستی نبود، اما هنوز هم بر این باورم که زنان وظیفه دارند هوای همدیگر را داشته باشند." و سپس می‌نویسد: "وقتی زنان قدرتمند میشوند، کل جامعه نفع می‌برد. ..." به نظر من این اظهارنظر درستی است؛ سئوال اما این است که این گفته درست چه ربطی به مادلین آلبرایت و هیلاری کلینتون دارد؟! از قضا زنان مثل آلبرایت و تاچر و کلینتون و سارا پالین مظهر سرکوبگری زنان هستند. نماینده فقر و کشت و کشتار زنان هستند. منتها جدا از اینکه آلبرایت در تبلیغ برای کلینتون چه سیاستی را دنبال می کند، زنان فمینیستی هم هستند که دو آتشه از کلینتون صرفا بخاطر جنسیت و سکس او برای وی کمپین می‌کنند. در انتخابات این دوره ریاست جمهوری آمریکا، اتفاقا کلینتون نماینده جهالت و فقر و بیکاری و شرکتهای مالتی میلیارد دلاری است. نماینده به قهقرا کشاندن هر چه بیشتر زنان فقیری است که جامعه آمریکا پر شده است از آنها. در نتیجه اگر کمپین برای کلینتون به بهتر شدن وضع زنان در جامعه نمی انجامد، تبلیغ برای او تبلیغ سکسیسم است و بس! و تبلیغ سکسیم هم تبعیضی است که زنان بیشترین ضرر را از آن می بینند.
سیاستهای "فمینیسم" دولتی هیأت حاکمه آمریکا، در صحنه سیاست داخلی و چه در صحنه سیاست خارجی، معرف حضور همه است. کلمه "فمینیسم" را در گیومه گذاشته‌ام چرا که با هزار بار هم قسم خوردن آلبرایت و کلینتون که ایشان مشغله برابری حقوقی زنان را دارند، کسی باور نمی‌کند. قصد من دفاع از فمینیسم نیست؛ چرا که فمینیسم یک جنبش لیبرالی است که در دوره‌ای برای برابری حقوقی زنان در برابر قانون تلاش قابل دفاعی می‌کرد. همانطور که دوره ای تلاش بورژوازی لیبرال برای دفاع از آزادی‌های لیبرالی قابل دفاع بود. امروز دوره ترقیخواهی هر دو آنها به سر رسیده. منتها در برابر هیأت حاکمه جنایتکار آمریکا، که کلینتون و آلبرایت از مهره های بسیار مهم و شناخته شده‌اش بوده‌اند، باید حتی از همین فمینیسم هم دفاع کرد! همینقدر گفتن برای دفاع از "فمینیسم" در برابر کلینتون و آلبرایت کافی است. منتها باید از حقوق رهایی زنان در همه عرصه ها و همه جا و همیشه دفاع کرد.
در برابر آلبرایت و کلینتون چگونه می‌توان از حقوق رهایی زنان دفاع کرد؟ زنان کار می‌خواهند، دستمزد مکفی می‌خواهند، بیمه‌های اجتماعی و بهداشت رایگان می‌خواهند. مهد کودک رایگان و مقرون به صرفه می‌خواهند که نگهداری از کودکان مانع از دخالت آنها در زندگی اجتماعی نشود. می‌خواهند قوانین زن آزار از جامعه جارو شوند. می‌خواهند قوانینی که دست مذهب را باز می‌گذارند که زندگی را بر همه، بخصوص بر زنان و کودکان تباه کرده است، ملغی شوند. جامعه توسط قوانینی اداره می شود که دسترسی به کارهای با دستمزد برابر با مردان را بسیار سخت می کنند. می‌خواهند این قوانین ملغاء شوند. می‌خواهند این قوانین زیر نورافکن گذاشته شوند و فرصتهای لازم برای ارائه آلترناتیو مترقی و مدرن فراهم شود. زنان خواهان این هستند که قوانین مالتی کالچرالیسم و نسبیت فرهنگی که زندگی زنان فراری از جهنم اسلامی را در دل جاهائی مثل همین آمریکا هم سیاه کرده است، از جامعه جارو شوند. هیچکدام از این مطالبات و آرزوها، حتی یکی از آنها هم مطالبه ای نیست که آلبرایت و یا کلینتون پرچمدارش باشد. سئوال هر مرد و زنی که می خواهد زن در این جامعه دارای اقتداری باشد از "فمینیسم" دولتی کلینتون و آلبرایت این است که از چه چیزی از شما باید دفاع کرد و کدام سیاست شماست که زن را به برابری واقعی می رساند؟

عملی شدن مطالبات زنان؛ چگونه؟
آن تعداد از مطالباتی را که بالا ذکر کردم، مطالبات و آرزوهای خوبی هستند. اما احتیاج به ابزاری دارند که متحقق شوند. صرف خواستن مطالبه البته خوب است، اما کافی نیست. گام اول شروع عملی کردن این مطالبات و آرزوها از نهادهایی هستند که مطالبات زنان را جدی نمی گیرند. اتحادیه ها و احزاب چپ و سوسیالیستی که در کنار دهها و صدها مطالبه عمومی، برای خالی نماندن عریضه اسمی هم از مطالبات زنان می آورند. در ۸ مارس‌ها اطلاعیه ای صادر می کنند و می خواهند برادری خود را با صدور این نوع اطلاعیه ها ثابت کنند. اینها کافی نیستند!
در بسیاری از کشورهایی که زنان بیحقوق هستند و یا شاید بهتر باشد بگویم بیحقوق تر هستند، چند فاکتور معمولا غایب هستند. یکی از این فاکتورها جنبش سوسیالیستی مقتدر و ادامه دار است. پیگیری مطالبات برابری طلبانه رهایی زنان در گرو یک چنین جنبشی است. در، مثلا، آمریکا شاهد یک چنین چیزی نیستیم. با پدیده برنی ساندرز روزنه‌هایی دیده می‌شوند که این خلاء دارد پر می‌شود. اما هنوز در آغاز راه هستیم. فعالین سوسیالیست جنبش کارگری و جنبش برابری خواهانه زنان باید در دامن زدن به جنبش سوسیالیستی پیشقدم باشند.
تحزب کارگری هم یکی دیگر از فاکتورهای مهم پیگیری مطالبات زنان است. جنبش کارگری و سوسیالیستی در، باز هم مثلا، آمریکا متحزب نیست. حتی یک حزب سوسیال دمکرات نوع اروپائی هم در این کشور وجود ندارد. جنبش برابری طلبانه رهایی زنان باید در ایجاد یک حزب سوسیالیستی که بسیج کننده نیرو برای احزاب هیأت حاکمه، مثل حزب دمکرات آمریکا و احزاب سوسیال دمکرات اروپا نباشند، دخالت کند. جنبش کارگری باید بیزنیس یونیونیسم را کنار بزند و بخود نه بعنوان یک مٶسسه فروش بهتر نیروی کار، بلکه یک جنبشی که با متحزب شدن جامعه را تغییر می دهد، وارد عرصه فعالیت سیاسی بشود. جای تأسف بسیار است که اتحادیه‌های کارگری در آمریکا و در بسیاری از کشورهای اروپائی هم، به زائده احزاب وال استریت تبدیل شده اند.
حتما فاکتورهای مهم دیگری هم هستند که در غیاب آنها جنبش برابری طلبانه زنان ضعیف است. اما هر جا که دو فاکتور ذکر شده بالا موجود باشند، زنان در موقعیت بهتری قرار دارند. در ایران هم، مثل آمریکا باید به دنبال قوی تر کردن این دو فاکتور باشیم.

توضیح
=====
·        منظور آلبرایت از این جمله، همان "جهنم شو"، یا "گم شو" فارسی است.

۲۰ مارس ۲۰۱۶


(این مطلب در نشریه "کارگر کمونیست" تحت عنوان "هیچکدام از شما دو نفر به جنبش زنان ربط ندارید!" منتشر شده بود.)

۱۳۹۴ اسفند ۲۷, پنجشنبه

سوریه: انقلاب ادامه دارد!؟

همه از شکست انقلاب سوریه حرف می زنند! جز آن انقلابیونی که حاضر نیستند شکست را به همین سادگی قورت دهند. برای این انقلابیون که با کوله‌باری از امید و آرزو و طرح و برنامه وارد انقلاب شده بودند چه آزار دهنده است ناامیدی آن "همه".
یکی از این انقلابیون که دوست مجازی من است، متن زیر را روی دیوار فیسبوکش گذاشته بود که ترجمه آن برای کسانی که هنوز سرنوشت سوریه را دنبال می‌کنند و برایشان اهمیتی دارد، خالی از لطف نیست. "شمارش تعداد باری که از مردم شنیده‌ام "دیگه انقلابی در سوریه نمانده. ... مردم از این وضعیت بیزارند و می‌خواهند به دوره قبل از انقلاب برگردند و به زندگی عادیشان ادامه بدهند" از دستم در رفته. به این سند که اشتباه آنها را نشان می‌دهد توجه کنید. بعد از ۵ سال کشت و کشتار و ویرانی توسط تاکتیکهای متعدد، وقتی که نیمه آتش بس اعلام شد، مردم سوریه در سراسر کشور به پا خاستند. و حدس بزنید برای چه چیزی به پا خاستند؟ برای دقیقا همان چیزی که ۵ سال پیش مطالبه می‌کردند: آزادی و سرنگونی رژیم اسد. انقلاب ادامه دارد و هیچوقت قلب و مغز مردم سوریه را رها نخواهد کرد."

نیویورک تایمز هم روز ۴ مارس گزارشی از وسعت گرفتن اعتراضات خیابانی بعد از آتش بس و توقف حملات هوائی منتشر کرد.

دست فروشی خود بیکاری است

سایت "شرق" مصاحبه‌ای دارد با پویا علاءالدینی درباره موقعیت دست فروشان و حمله اخیر مأموران جمهوری اسلامی به آنها. گرچه تیتر نوشته "جمع‌آوری دست‌فروشان فقط به افزایش بیکاران می‌انجامد" است، اما در این باره چیز زیادی گفته نمی‌شود. مصاحبه خواندنی است، اما نکته‌ای که باید درباره تیتر نوشته گفت اینست که دستفروشی قرار نیست جز شغل حساب آید. اگر کسی دستفروشی می‌کند، تلاشی است برای اینکه خود و خانواده‌اش تلف نشوند. اگر دستفروشی شغل است پس حتما گل فروشی دخترک سر چهارراه هم شغل است! واکس زنی آن پسر بچه ۵ – ۶ سال هم در آن مملکت شغل است! دستفروشی و تلاش برای امرار معاش آن گل فروش و آن واکس زن، همانند کار قاچاق مواد مخدر و دزدی و کلاهبرداری و دیگر بزهکاریها، محصول سیاستهای دولتی مثل دولت جمهوری اسلامی است که دزدی و ارتشاء و بالا کشیدن منابع آن جامعه کسب و کار مسئولانش است. اینگونه امرار معاش نه آینده‌ای دارد، نه بیمه‌ای دارد و نه امنیتی. انسان روزی هزار بار شخصیتش خرد می‌شود. مورد بی‌حرمتی و توهین این و پاسدار و آن آجان قرار می‌گیرد و آخر سر هم نمی‌تواند شکم دو نفر را برای همان روز هم سیر کند!

چین: طرحی برای بیرون رفت از بحران

در اخبار آمده است که نخست وزیر چین روز ۲۹ فوریه در جلسه گروه اقتصادی ۲۰ (G20) در شانگهای به وزیر خزانه داری آمریکا اطمینان داده که طرحی برای مهار کاهش رشد اقتصادی این کشور در نظر دارد. طرح ایشان بیکار کردن حداقل ۶ میلیون کارگر است که ۲ میلیون آنها معدنکاران تولید ذغال سنگ هستند.

آن سیستمی که وزرایش دور هم جمع می شوند و نقشه و توطئه می ریزند که کارگر را از نان خوردن بیاندازند شایسته هیچ انسانی نیست. اما کارگران نمی توانند برای ارضاء طمع بی پایان سرمایه هر روز شاهد قربانی شدن خود باشند. این روزها هم سر می آید! باید سر بیاید! سایت http://www.clb.org.hk/ که اخبار اعتراضات کارگری در چین را منعکس می کند، نوشته بود که زمزمه اعتراض به این بیکارسازیها به گوش می رسد.

حداقل دستمزد، تشکل مستقل کارگری، کارشناسی در مورد دستمزد!

به دنبال انتشار بیانیه ۷ تشکل و نهاد کارگری حول حداقل دستمزد سال ۹۵، که در ۲۱ بهمن ۹۴ منتشر شد، امیر جواهری لنگرودی مطلبی با عنوان "تشکل‌های مستقل کارگری نخستین و حیاتی‌ترین شرط مبارزه برای حداقل دستمزد" نوشت که بدون دادن سرنخی دارد جواب یکسری از مخالفین خود را می‌دهد که برای ما معلوم نیست از چه کسی دلخور است. وی در پاراگرافهای اولیه نوشته‌اش می‌نویسد: "شایسته بود که در خارج از کشور، این بیانیه هفت تشکل مستقل؛ حداقل با بیانیه‌ای مشترک از سوی جمع هر چه بزرگ‌تری از حامیان جنبش کارگری پاسخ می‌گرفت." و کمی پائین‌تر می‌نویسد: "داشتن تشکل‌های مستقل کارگری، نخستین و حیاتی‌ترین شرطی تلقی می‌گردد که می‌تواند به حداقل دستمزدها در ایران معنا بخشند."
اینکه "جمع هر چه بزرگتری از حامیان جنبش کارگری" بیانیه‌ای نداده‌اند، حتما مستلزم تلاش و فعالیتی است که باید برایش کار کرد تا این کمبود هم رفع شود. اما با گذاشتن شرط "داشتن تشکل‌های مستقل کارگری" درست در مقطعی که تشکل‌های موجود بیانیه داده و خواهان حمایت هر چه وسیعتری از مطالبه افزایش حداقل دستمزد هستند، گام اول در حمایت نکردن از این مطالبه است. در مبارزه و زندگی روزمره کارگران خیلی چیزها به همدیگر ربط دارند و همدیگر را تکمیل می‌کند اما اگر کسی در بحبوحه یک مبارزه و کار مشخصی دلائل و بهانه‌های سیاسی و فلسفی دیگری آورد حداقل دارد سطوح مشخصی را قاطی می‌کند که جواب مشخص آن در این لحظه خاص نیست. وقتی که کارگر آخر سال و در مقطع تعیین حداقل دستمزد درگیر مبارزه است، ما همه را به حمایت از این مبارزه فرامی‌خوانیم. بعد که این مبارزه و این کمپین مشخص موقتا خاتمه یافت، حول ربط مبارزه برای افزایش دستمزد، ضمانت اجرائی افزایش دستمزد، جایگاه تشکل کارگری و غیره و غیره با همدیگر بحث می‌کنیم تا به نظرات و نقطه ارجاعات مشترکی نزدیک شویم.

اتحاد عمل
امیر جواهری لنگرودی در ادامه شرط گذاشتن برای مطالبه حداقل دستمزد، می نویسد: "زیرا طبقه‌ای پراکنده و نامتحد، در طلب عدم اتحاد عمل و هیچ نوع همگرایی، حتی نمی‌تواند انتظار حداقل دستمزدی را داشته باشد که نیازهای حیاتی‌اش را پوشش بدهد." اینکه طبقه کارگر ایران پراکنده و نامتحد است، دلیلش اظهر من الشمس است. جمهوری اسلامی سرکوبش می‌کند و با این حال فعالین، رهبران و تشکل‌هایش یک دم از مبارزه برای متحد کردن آن غفلت نکرده‌اند. اما این تحریف به آستین کسی نمی‌رود که گویا طبقه کارگر و رهبران، فعالین و نهادهای جنبش کارگری "در طلب عدم اتحاد عمل و هیچ نوع همگرائی" هستند! این دروغ است برای اینکه همین مطلب جواهری لنگرودی از ۱۲ تشکل، نهاد و محفل از فعالین کارگری اسم می‌برد که بر مطالبه سه و نیم میلیون تومان حداقل دستمزد "اتحاد عمل" کرده‌اند. بر این ۱۲ نهاد، باید نام سندیکای واحد را هم به این "اتحاد عمل" اضافه کرد، چرا که آن هم از مطالبه سه و نیم میلیون تومان حداقل دستمزد حمایت کرده است.

چه چیزی گمراه کننده است؟
مطلب امیر جواهری لنگرودی می‌افزاید: "در واقع این ایده مورد دفاع در میان بعضی از حامیان جنبش کارگری در خارج از کشور که می‌گویند: "مبارزه برای افزایش دستمزد یکی از سرفصل‌های مشترک و متحد کننده تمام مزدبگیران" می‌تواند تا حد زیادی گمراه کننده باشد." به نظر من هر کسی که گفته باشد "مبارزه برای افزایش دستمزد یکی از سرفصل‌های مشترک و متحد کننده" است، حرف درستی زده است. اما ربط دادن مبارزه برای افزایش دستمزد به خواستن "تشکل مستقل کارگری" هر چه ما را از رسیدن به یک سرفصلی که بتواند کارگران را یک گام به هم نزدیکتر کند، دورتر می‌کند؛ بخاطر این نکته پیش پا افتاده در بین فعالین کارگری، بخصوص در خارج کشور، که هر کسی یک تبیین و تعبیری از "تشکل مستقل کارگری" دارد!
امیر جواهری لنگرودی بخش زیادی از نوشته‌اش را به توضیحات نالازمی درباره تعداد کارگرانی که شامل قانون کار نمی‌شوند، بخش وسیعی با مسئله دستمزدهای معوقه روبرو هستند و غیره و غیره اختصاص داده و راستش مغلطه و سفسطه کرده است که از مطالبه کارگران حمایت نکند. او جائی در این بازار آشفته‌ای که خود به پا کرده می‌نویسد: "بیانیه مشترک هفت تشکل کارگری در باره افزایش دستمزد بطور کلی نیست، در باره افزایش حداقل دستمزد صادر شده است. افزایش دستمزد با افزایش حداقل دستمزد فرق می‌کند." و کمی پائین‌تر می‌نویسد: "بنابراین باید متوجه باشیم که تمرکز بر حداقل دستمزد، نه الان و نه در آینده نمی‌تواند "تمام مزدبگیران" را متحد کند." واضح است که هر کسی که زندگی‌اش با دریافت دستمزد بگذرد فرق بین "حداقل دستمزد" و "دستمزد" را می‌داند. افزایش حداقل دستمزد یعنی افزایش دستمزد پایه بر مبنای افزایشی که بر حداقل دستمزد شده است. این را جواهری لنگرودی قاعدتا باید بداند. اما با کمال تأسف باید گفت که مغلطه می‌کند تا توجیهی داشته باشد برای اینکه از مبارزه و بیانیه تشکل‌های کارگری حمایت نکند. و دلیلش هم ظاهرا قانع کننده است: "نمی‌تواند تمام مزدبگیران را متحد کند." به قول آن ضرب المثل معروف "به خیر شما امیدی نیست، شر مرسانید."

رادیکال نمائی در مقابل کارشناسی
هر چه به پاراگرافها و جملات پایانی نوشته امیر جواهری می‌رسیم، خشم او بر علیه "رادیکال نمائی" بیشتر می‌شود. یکی دو پاراگراف آخر نوشته، که گفتم معلوم نیست با کدام ارواح در حال جنگ است، حاوی اوج پرخاشگری است. اما تا آنجا که به مسئله دستمزد و حداقل دستمزد برمی‌گردد، می‌نویسد: "بی دلیل نیست که از چند سال پیش به این سو پا به پای نمایش چانه‌زنی بر سر حداقل دستمزد در شورای عالی کار در بالا، در پائین هم شاهد نوعی مسابقه رادیکال‌نمایی بر سر میزان حداقل دستمزد بوده‌ایم. طوری که انگار هر گرایشی حداقل قیمت را بالاتر اعلام نماید، رادیکال‌تر است و آنهایی که رقم‌شان یک حدی پائین‌تر می‌نماید، به حد کافی رادیکال نیستند." در دنیای سیاست یاد گرفته‌ام که کسی که سعی می‌کند چیزی را که عیان است نگوید، دارد چیز دیگری را می‌گوید. درست یکی دو هفته قبل از انتشار نوشته امیر جواهری لنگرودی، فریبرز رئیس دانا در مصاحبه‌ای درباره حداقل دستمزد هم با پرخاشگری از اینکه فعالین کارگری درباره سطح حداقل دستمزد "کارشناسی" نمی‌کنند و یا با "اقتصاددان طرفدار طبقه کارگر" مشورت نکرده‌اند، گلایه می‌کرد. از درگاه این "کارشناسان و اقتصاددانان طرفدار کارگران" معذرت نمی‌خواهیم که معذورات دولت اسلامی را در اعلام حداقل دستمزدمان منظور نمی‌کنیم. ما را با این دولت سر جنگ است.

در پایان
مگر نه اینکه بحث امیر جواهری لنگرودی بر سر "تشکل مستقل کارگری" بود که قرار است رقم و حدود و ثغور حداقل دستمزد را تعیین کند؟! خوب؛ اگر تشکل قرار است مستقل باشد، چرا شر کارشناسان و اقتصاددان طبقه حاکمه از سر کارگر کم نمی شود؟ اگر ۱۳ تشکل و نهاد کارگری تشخیص داده‌اند که رقم حداقل دستمزد ایکس تومان باشد، باید پرسید تشکل باید چقدر مستقل تر باشد که از شر تئوریسین‌های خجول طرفدار سرمایه داران خلاص شود؟ چه معذوراتی در تولید، و در زندگی کارگر هم، امیر جواهری لنگرودی و فریبرز رئیس دانا را مجبور به ایستادن در برابر "رادیکالیسم کارگر" کرده‌اند؟ این کارشناسان و "طرفداران و حامیان" کارگران چه منفعتی دارند که صرف خواستن دستمزدی از جانب کارگران که با آن بتوانند زندگی بخور و نمیری را بگذرانند با چوب رادیکالیسم نمائی از صحنه بدر می کنند؟
بالاتر گفتم که هر کسی تعبیر و تفسیری از "تشکل مستقل کارگری" دارد. حال معلوم شد که تمام داد و فغان و پرخاشگری امیر جواهری لنگرودی بر سر "تشکل مستقل کارگری" این بود که چند کارشناس و اقتصاددان طرفدار کارگر، که بدانند سرمایه دار چقدر می تواند دستمزد به کارگر بپردازد، هم بر این شتر گاو پلنگ اضافه شود.

۷ مارس ۲۰۱۶

آمریکا: دانش آموزان دبیرستان‌ها بر علیه کاهش خدمات

سایت http://usuncut.com/ در گزارشی نوشت که هزاران تن از محصلین دبیرستان‌های شهر باستون آمریکا، در اعتراض به بخشش مالیات از شرکتهای بزرگ و کاهش خدمات دبیرستان‌ها، دست به اعتراض وسیعی زده‌اند. شهرداری شهر باستون نه تنها مالیات شرکتهای بزرگی چون جنرال الکتریک را کاهش داده، بلکه این کمپانی سالانه ۱۵۱ میلیون دلار دیگر هم به عناوین و بهانه‌های مختلف از شهرداری می‌گیرد. در عین حال از بودجه مدارس عمومی شهر باستون تا ۵۰ میلیون دلار کاسته می‌شود.

اعتراض دانش آموزان دبیرستان‌های باستون چند نکته مهم را برجسته کرده است. معلمان و دیگر پرسنل آموزش و پرورش در سازماندهی این اعتراض پیشگام بوده‌اند. بخش عظیمی از دانش آموزان در این اعتراض شرکت کرده‌اند. اعتراضات این دوره در آمریکا را باید با برجسته شدن "سوسیالیسم" ضرب کرد. جامعه دیگر توانائی تحمل این همه تباهی را ندارد. 

از کارگران فرانسه به کارگران جهان

تغییرات دولت اولاند در قانون کار فرانسه اعتراضات وسیعی را در آن جامعه دامن زده. نیویورک تایمز نوشته است اعتراضات این دوره به تغییر قانون کار از جمله برای تسهیل اخراج کارگر است که طبق قانون کار ۳۴۰۰ صفحه‌ای قدیمی اخراج کارگر در فرانسه را بیش از حد سخت کرده بود و کارگران از این دستاورد خود دفاع می‌کنند. تغییرات فوق همچنین ساعات کار را، که با مبارزات رزمنده کارگران نسبتا کوتاه تر شده بود، می خواهد طولانی کند. ظاهرا، به گفته نیویورک تایمز، هوس برای تغییر قانون کار حزب سوسیالیست فرانسه را دچار مشکلات درونی زیادی کرده است. می‌نویسد از هر گوشه‌ای از حزب سوسیالیست صدای اعتراض برخاسته است. اتحادیه‌ها قول داده‌اند این طرح را به شکست بکشانند. یکی از رهبران اتحادیه‌ها از "بازگشت به مبارزه به سبک قرن ۱۸" گفته است. فیگارو هم نوشته است که "رهبری اعتراض به تغییر قانون کار در خود حزب سوسیالیست است."

اعتراض کارگران فرانسه باید الگوئی برای مبارزه همه کارگران باشد. نباید حتی به کوچکترین تغییری که زندگی کارگران را از آنچه که هست هم سخت‌تر کند تن داد. نباید حتی ۵ دقیق افزایش بر ساعات کار را پذیرفت. نباید اخراج هیچ کارگری را پذیرفت.

حداقل دستمزد سال ۹۵، جنگ ادامه دارد

نمایندگان جمهوری اسلامی در شورای عالی کار حداقل ستمزد سال ۹۵ را ۸۱۲ هزار تومان تعیین کرد. از طرف دیگر کارگران گفته بودند که کمتر از ۳ و نیم میلیون تومان حداقل دستمزد را نمی پذیرند و هر رقمی کمتر از آن دهن کجی به کارگران است. واضح است که رژیم اسلامی با آگاهی از مطالبه کارگران و با آگاهی از روحیه اعتراضی آنها، آنجا که نمایش مانور خود برای مقابله با اعتراضات کارگران را با آب و تاب در رسانه های خود منعکس کرد، می داند کارگران این رقم را نخواهند پذیرفت و سال ۹۵ را بدون دغدغه مبارزه و اعتراض کارگران نمی‌گذراند. هم اکنون که این یادداشت را می نویسم اتحادیه آزاد کارگران ایران و انجمن صنفی کارگران برق و فلز کار کرمانشاه در اعتراض به این حداقل دستمزد بیانیه داده و گفته اند که کارگران این رقم را نمی پذیرند. این حرف همه کارگران ایران است که جامعه آماده مقابله با تحمیل فقر و دستمزد بارها زیرخط فقر است.

فراخوان اعتصاب عمومی در شیکاگو

معلمان شیکاگو که یکی از رزمنده ترین اعتصابات کارگری چند سال گذشته در آمریکا را به پیش برده اند، در ادامه اعتصاب خود فراخوان اعتصاب عمومی برای اول آوریل ۲۰۱۶ داده اند (گرچه عنوان "اعتصاب عمومی به آن نداده اند). اتحادیه معلمان شیکاگو در فراخوانی از "کارگران، معلمان و همه مردم آزاده و نگران شیکاگو" خواسته است که روز ۱ آوریل در خانه بمانند و عملا شهر را تعطیل کنند. سخنگوی اتحادیه فوق، Stephanie Gadlin درباره این فراخوان گفته است که فقط چنین اعتصابی صدای مردم شیکاگو را به گوش بی اعتنای فرماندار، شهردار و رفقای میلیاردرشان می رساند.

لازم به یادآوری است که اعتراض یکی دو سال گذشته معلمان شیکاگو به کاهش خدمات عمومی است که بخش مدارس عمومی را نیز هدف گرفته و استفانی گادلین تأکید می‌کند اعتراضی را که معلمان شیکاگو پیشگام آن شده اند اعتراض کل جامعه است و انتظار می رود بخشهای هر چه وسیعتری از مردم زحمتکشی که با این کاهشها روبرویند، به فراخوان اتحادیه معلمان جواب مثبت بدهند.

۱۳۹۴ اسفند ۲۶, چهارشنبه

دهن کجی فریبرز رئیس دانا به کارگران

فریبرز رئیس دانا که گلایه داشت چرا کارگران از تخصص ایشان، "کارشناس مسائل اقتصادی"، برای احتساب حداقل دستمزد استفاده نمی‌کنند، رقمی حتی کمتر از رقم "کمیته مزد شوراهای اسلامی کار" برای حداقل دستمزد سال ۹۵ توصیه می‌کند. (کمیته مزبور سال گذشته گفته بود کارگران با حتی سه میلیون تومان هم نمی‌توانند هزینه‌های روزانه زندگی را بپردازند.) کارگران و نماینده‌های آنها در ۱۳ تشکل و نهاد کارگری خواهان حداقل دستمزد سه و نیم میلیون تومان شده اند، فریبرز رئیس دانا می گوید که نخیر، حداقل دستمزد کارگران باید یک و نیم میلیون تومان باشد. تمام پرخاشگری ایشان به فعالین و تشکل‌های کارگری در همین نکته نهفته است که ایشان با حرکت از معذورات سود سرمایه داران رژیم اسلامی حرکت می کند، اما کارگران و تشکل‌های آنها با در نظر داشتن سطح رفاه خانواده های کارگری.

به مناسبت سالگرد مرگ کارل مارکس

کارل مارکس روز ۱۴ مارس ۱۸۸۳ در شهر لندن چشم از جهان فروبست.  در هر فرصتی باید نام و زندگی مارکس را به جامعه یادآوری کرد. درباره زندگی و فعالیت سیاسی مارکس کتابهای زیادی نوشته شده‌اند. بسیاری از آنها روی یک جنبه از فعالیت او تأکید گذاشته و با این کار، در آخر خواننده را، به نظر من، گمراه می‌کنند. یکی از کتابهای فوق العاده خواندنی از زندگی مارکس و انگلس، کتاب KARL MARX and FREDERICK ENGELS, An Introduction to Their Lives and Work (مدخلی بر زندگی و آثار کارل مارکس و فردریک انگلس) از دیوید ریازانف است. ریازانف یکی از اعضای رهبری حزب بلشویک بود که کتاب مزبور از مهمترین کارهای او به شمار می رود. او همه جوانب زندگی سیاسی مارکس و انگلس (بخصوص مارکس) را بررسی می‌کند که در آخر هر مبارزه‌ای فعالیت سیاسی و سازمانی – حزبی مارکس برجسته می‌شود. در جنگش با لاسال، وایتلینگ، باکونین، پرودون، ناسیونالیستهای ایتالیا، فوئرباخ، وگت و غیره، این فعالیت سازمانی است که برجسته است. در هر گام و هر تاکتیکی این تلاش برای رهائی طبقه کارگر است که راهنمای فعالیتش است. تمام زندگی سیاسی مارکس جنگ و جدال برای متشکل و متحزب کردن است. چه آنجا که در رهبری اتحادیه کمونیستهاست، چه آنجا که جنگش با لاسال و طرفداران او در حزب سوسیال دمکرات کارگری آلمان است، و چه آنجا که باکونین و طرفدارانش را از انترناسیونال اول اخراج می کند، این تحزب طبقه کارگر است که این "فیلسوف، مورخ، اقتصاددان، ژورنالیست و سیاستمدار" را خار چشم دول اروپائی کرده است.
در سالروز مرگ این رهبر بزرگ طبقه کارگر، هر کارگری لازم است که مارکس را بهتر بشناسد. کتاب "سرمایه" و "مانیفست کمونیست" او را بخواند و در کنار آن برای شناخت بهتر، لازم است کتاب دیوید ریازانف را هم بخواند.

۱۳۹۴ اسفند ۱۲, چهارشنبه

فضای جامعه انفجاری است، این را بیانیه مشترک تشکل‌های کارگری می‌گوید

بیانیه منتشره به تاریخ ٢١ بهمن ٩٤، که از جانب ٧ تشکل کارگری (اتحادیه آزاد کارگران ایران، انجمن صنفی کارگران برق و فلز کار کرمانشاه، سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، سندیکای نقاشان استان البرز، کانون مدافعان حقوق کارگر، کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری، کمیته هماهنگی برای کمک  به ایجاد تشکل های کارگری) به امضا رسیده بود، یکی از بیانیه‌های مهم و متحد کننده جنبش کارگری در یکی دو سال گذشته است. این بیانیه تصویری از وضعیت معیشتی کارگران می‌دهد که با سیاستهای جمهوری اسلامی، دولت مدافع منافع سرمایه‌داران، جدا از اینکه کدام باند سر کار بوده و رابطه آنها با کشورهای دیگر چه بوده، نان خشک و خالی هم از سفره خانواده‌های کارگران ربوده شده است.
این بیانیه جهتگیری کلی جنبش کارگری است. در سالهای گذشته شاهد اعتراضات مختلفی از جانب معلمان، پرستاران و بخشهای مختلفی از جنبش کارگری بوده‌ایم که در همه این اعتراضات نکات مندرج در این بیانیه، به طرق و ادبیات مختلفی مطرح و مطالبه شده‌اند. به دنبال انتشار این بیانیه، کارگران پروژه‌ھای پارس جنوبی، جمعی از کارگران پتروشیمی‌ھای منطقۀ ماھشھر و بندر امام، فعالان کارگری جنوب، جمعی از کارگران محور تھران - کرج، فعالان کارگری شوش و اندیمشک هم طی بیانیه‌ای از مطالبه اصلی این بیانیه (مطالبه حداقل دستمزد ٣ و نیم میلیون تومان) حمایت کردند. سندیکای کارگران شرکت واحد هم با انتشار بیانیه ای از این مطالبه حمایت کرده است.
حمایت وسیعی که از مطالبه حداقل دستمزد ٣ و نیم میلیون تومان شده است، جواب این حرف مفت را داده است که گویا اول باید کارشناسی شود و بعد هم با اقتصاددانان "طرفدار کارگران" مشورت می‌شده. کارگران با حمایت از بیانیه صادرشده بر این نکته اساسی تأکید می‌کنند که کارگران خود می‌توانند و می‌دانند خط رفاه و خط فقر چه میزان است و چه میزان ثروت تولید می‌کنند که بتوانند بخشی از آن را برای رفاه خود و خانواده خود مطالبه کنند.

کارگران نمی پذیرند!
بیانیه فوق صراحتا گفته است که کارگران این وضعیت را تحمل نمی‌کنند و آن را نمی‌پذیرند. این حرف جنبش کارگری است. اگر امروز بنابه توازن قوا هنوز شاهد به خیابان آمدن کارگران بطور میلیونی نبوده‌ایم، اما بیانیه با همین لحن و ادبیات که این وضعیت را نمی‌پذیریم دارد به کل جنبش کارگری ایران فراخوان می‌دهد که این وضعیت را نپذیرند و به میدان بیایند.
کارگران نه تنها دستمزد زیر خط فقر را نمی‌پذیرند، بلکه همانطور که در بیانیه مذکور قید و تأکید شده است، نهادهای مترسک ضدکارگری خانه کارگر، شوراهای اسلامی کار، انجمن‌های صنفی و امثالهم را هم بعنوان وکیل کارگران در چانه زنی بر سر حداقل دستمزد قبول ندارند. این نهادها در طول عمر جمهوری اسلامی چماق دست مدیریت و دولت جمهوری اسلامی بوده‌اند که کارگران برای مقابله با جمهوری اسلامی، ابتدا باید با این مترسکها دست به یقه بشوند.
بیانیه همچنین این مهم را با صراحت بیان می‌کند که کارگران از جمهوری اسلامی هیچگونه عذر و بهانه‌ای را برای زیر خط فقر نگه داشتن دستمزدها و به تباهی کشاندن زندگی خود را نمی‌پذیرند. اگر این رژیم مشکل جلب سرمایه دارد مشکل خودشان و ماجراجوئیهای خودشان است. کارگران هیچ عذر و بهانه‌ای نمی‌پذیرند که شرایط را برای تحمیل حداقل دستمزد توجیه کند. برای کارگران، همانطور که در بیانیه این تشکل‌ها آمده، مبنا تعیین حداقل دستمزد باید رفاه خانواده های کارگری باشد.
با رد عذر و بهانه‌های رژیم در سرکوب و به تباهی کشاندن جامعه، این بیانیه فضای انفجاری جامعه ایران را، که جنبش کارگری جلوی صف آن است، بیان می کند.

همه جا را اعتصاب و اعتراض فرا بگیرد!
بیانیه از دست زدن به اقدامات عملی می‌گوید و این در واقع فراخوانی به کل جنبش کارگری است که برای دفاع از زندگی و معیشت خود، برای تحمیل حداقل دستمزدی که مبنایش رفاه باشد، باید دست به اقدام عملی زد. باید اعتراض کرد و این همه اعتراض و اعتصاب پراکنده را به یک کانال متحد و همبسته هدایت کرد. هنوز کارهای زیادی هست که باید هر چه زودتر مشغول آنها شد. جامعه پر شده است از اعتراضات پراکنده که باید به یک کانال متحد هدایت شوند. اگر حتی دو اعتراض از دو مرکز مهم کارگری به هم متصل بشوند، جامعه را آتش خواهد گرفت. هیچ دو آدم شریفی در این جامعه نیست که دل خوشی از رژیم و این دم و دستگاه داشته باشد. این را باید با صدای بلند در هر اعتراض و اعتصابی گفت. جامعه را باید سراسر اعتصاب و اعتراض فرا بگیرد.

٢٧ فوریه ٢٠١٥

ماهیت دستگاهی فدراسیون کار آمریکا

انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بحث حادی را در جامعه دامن زده که یقه دستگاه اداری اتحادیه‌های کارگری و فدراسیون کار آمریکا را هم گرفته است. سایت http://thehill.com/ روز ٢٤ فوریه نوشت که جف جانسون، رئیس شورای کارگران شهر سیاتل قرار بود در جلسه‌ای که توسط کمپین "کارگران برای برنی ساندرز" ترتیب داده بودند سخنرانی کند؛ اما بخش ایالت واشنگتن فدراسیون کار آمریکا و اتحادیه AFSCME که از حامیان هیلاری کلینتون هستند با تهدید و فشار باعث عقب نشینی جف جانسون از سخنرانی در این جلسه شده‌اند. لازم به یادآوری است که در این کمپین انتخاباتی، فعالین اتحادیه‌ها و بدنه کارگری این تشکل‌ها وسیعا از برنی ساندرز، که خود را سوسیالیست معرفی می‌کند، حمایت می‌کنند، اما رٶسای فدراسیون کار آمریکا، که دستمزد هر کدام از آنها حداقل سه برابر دستمزد کارگران با دستمزد خوب است، خود را با به بازی گرفته شدن در دم و دستگاه هیلاری کلینتون تعریف می‌کنند. رٶسای بعضی از اتحادیه‌های بزرگ سر به این فدراسیون، از جمله AFSCME، SEIU, UFCW و دو اتحادیه بزرگ معلمان، با بیشرمی تمام سخنگوی کمپین انتخاباتی هیلاری کلینتون شده که برای یک دوره طولانی عضو هیأت مدیره وال مارت بود که سمبل سرکوب کارگران است. حداقل خیری که از برنی ساندرز به کارگران رسید، افشاء ماهیت دم و دستگاهی بودن فدراسیون کار آمریکا بوده است.

مشغله کارگران، مشغله رٶسای اتحادیه‌ها

نشریه “theSocialist” در گزارش حول انتخابات در بزرگترین اتحادیه بخش خدمات عمومی بریتانیا، UNISON، نوشته است که این اتحادیه هدف اصلی حملات دولت دیوید کامرون است. اما دم و دستگاه این اتحادیه مشغول توطئه علیه کارگران هستند. با توطئه و بسیج غیرقانونی و دور زدن روابط و ضوابط خودشان رئیس فعلی را سر جایش نگه داشتند. گزارش فوق می‌نویسد که این اتحادیه قانون گذرانده که کارگران بعنوان عضو اتحادیه حق ندارند تبلیغات انتخاباتی کنند و یا از کاندید خاصی حمایت کنند. اما در عین حال شواهد نشان می‌دهد که زیرزیرکی همه کار کردند تا رئیس فعلی سر جایش بماند و کابینه‌اش را با افراد نزدیک به سیاستهای خود پر کند.

این وضعیت غم انگیز جنبش کارگری در غرب است که کارگرانش غم دفاع از زندگی صرف در مقابل حملات احزاب دست دارند، اما رٶسای اتحادیه‌هایش بر سر پست و مقام علیه همدیگر توطئه می چیندند.

زمانه اعتراض کارگری در چین

دوران سربزیری کارگران چین، که شرایط پادگانی کاری در این کشور باعث شد چین از کشوری با اقتصاد دسته چندم به مقام دوم اقتصادی در دنیا صعود کند، دارد به پایان می‌رسد. واشنگتن پست در گزارشی می‌نویسد که با حاد شدن بحران اقتصادی در چین و بتبع آن بیکارسازیهای وسیع و کاهش دستمزدها، اعتراض کارگری در چین رو به افزایش‌اند. اما ایالت جنوبی گوانگدن، که "کارخانه دنیا" نام دارد بیش از هر منطقه دیگری از چین دچار تلاطمات و اعتراض کارگری بوده. از ٢٠٠٠ اعتراضی که از اوت ٢٠١٥ تا ماه اول ٢٠١٦ گزارش شده‌اند، ٢٨١ اعتراض مربوط به ایالت مزبور بوده‌اند. در این گزارش آمده است که یک گروه که اعتراضات کارگری در چین را مانیتور می‌کند، از ٢٧٧٤ اعتراض کارگری در چین در سال ٢٠١٥ خبر داده که این آمار دو برابر آمار سال ٢٠١٤ بود. ژانویه سال ٢٠١١، فقط ٨ اعتراض کارگری در چنین گزارش شده بودند، در حالیکه ژانویه ٢٠١٦ شاهد ٥٠٣ اعتصاب بود.

زمانه مناسبی است که کارگران دست به اعتراض بزنند. نه تنها در این اعتراضات حقوق پایمال شده خود را می‌خواهند، بلکه درسهای گرانبهائی برای آینده بهتری هم کسب خواهند کرد. جنبش کارگری در این اعتراضات شبکه‌های فراوانی از فعالین کارگری بیرون داده، اما گام مهمتر به هم پیوند دادن اعتراضات کارگری برای عبور از برده‌داری مدرنی است که دوره آن دارد به سر می‌رسد.