در میزگرد "رادیو پیام کانادا" با محمدرضا
شالگونی و حمید تقوائی حول حداقل دستمزد، شالگونی در ادامه بحثش مطالبه و مبارزه
برای حداقل دستمزد برای کارگران را بیاهمیت عنوان کرد. برای ایشان از آنجا که در
ایران بیکاری در جامعه زیاد است، همبستگی بین کارگران وجود ندارد، کارگران متشکل
نیستند، دستمزد کارگران را نمیپردازند، رقابت بین کارگران زیاد است، قریب به
اتفاق کارگران قراردادی هستند، بازار کار اشباع شده از کار سیاه، اعتراض کارگری
وجود ندارد، کارگر قدرت چانهزنی ندارد، آزادی سیاسی وجود ندارد، حداقل دستمزد
تضمین اجرائی ندارد و غیره و غیره در نتیجه تلاش برای افزایش و یا حتی مطالبه حداقل
دستمزد بیفایده است. وقتی با این فاکتها روبرو شد که در همه جای دنیا با وجود همه
فاکتورهایی را که ایشان لیست کردند، مبارزه برای حداقل دستمزد در جریان است، ایشان
اصلا وجود چیزی به نام حداقل دستمزد را حاشا کردند! بهرحال در این بحث کلی خلط
مبحث شد و ایشان مسائلی مطرح کردند که به بحث حداقل دستمزد بیربط بودند. سئوال اما
این است که کارگر مبارزه می کند و با همه اجحافاتی که ذکر شدند باید مبارزه کند و
همه این موانع را از سر راه بردارد. اما چرا نباید مطالبه یک زندگی مرفه تر را
مطرح کند، حتی اگر جمهوری اسلامی به آن اعتنائی نکند؟ چرا نباید بگوید که خیر!
حداقل دستمزد و دستمزد پایهای را که شورای عالی کار جمهوری اسلامی تعیین می کند
را من قبول ندارم و رقم ما کارگران رفاه کارگر را در نظر دارد، باز حتی اگر جمهوری
اسلامی رقم خودش را پیش ببرد! استقلال کارگر و مبارزه کارگر پس کجا معنا می دهد؟
مطالبه کردن دستمزدی که همه کارگران و فعالین و تشکلهای کارگری بر درست بودن آن
تأکید دارند و حتی بخشی از خود رژیم هم آن را یک خواست غیرمنطقی نمی دانند، چه
ضرری برای جنبش کارگری دارد که تعدادی از چپها باید خودشان را در مقابل آن قرار
دهند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر