از
نوشتهای از نسان نودینیان متوجه نوشتهای از فردی به نام "مصطفی رشیدی و یا
مصطفی اسدپور" (این نام را بخاطر بسپارید) شدم، که به نوشته ایشان تحت عنوان
"حقانیت کارگری در اعتراضات خیابانی بیهوده!" مراجعه کردم. در باره
تعداد اعتراضات کارگری در بهمن ماه ۹۵ مینویسد و سپس این سئوال را جلوی خواننده
میگذارد: "آیا در مورد حقانیت اعتراضات میتوان سر سوزنی تردید به خود راه
داد؟" در جواب نوشته نسان نودینیان هم مینویسد: "اما من اتهام
"مصطفی رشیدی با حضور کارگران در خیابان مشکل دارد" را کاملا میپذیرم.
من مخالف سر سخت تظاهرات چند روزه کارگران هپکو بودم."
جای
دیگری در جواب نسان نودینیان می نویسد به این دلیل مخالف اعتراض کارگران هپکو بود
که: "چند روز تظاهرات به ابتکار شوراهای اسلامی جز فرسودگی و سرگردانی خیری
نداشت." "زنان کارگر ته صف بودند." "مردم به صف این اعتراض
نپیوستند." "کارگران خواهان استعفای فرماندار بودند." "چرا
گفتند یک اختلاس کمتر؟" "یک هفته حضور در خیابان نمایش کامل بیافقی، بیسازمانی،
ضعف بخش مهمی از طبقه کارگر در اراک بود." "استراتژی تظاهرات تظاهرات تا
پیروزی سم است و احمقانه."
ایشان
در واقع از "اعتراض کارگری" کاریکاتوری را مد نظر دارد که کارگران همه
سوسیالیست هستند و با شعارهای بسیار شسته و رفته و سنجیده، با سازماندهی و متد
بسیار کارآ و غیرقابل شکست، با انتخاب رهبران و نمایندگان ماهر و باتجربه، با انتخاب
کمیتههای مربوط به مسائل مختلف و تقسیم کاری بدون ردخور. خلاصه یک اعتراض کارگری
نمونه و الگو برای همه! جزء این هرگونه اعتراض دیگری "محکوم است!" این
فرد یا چیزی از اعتراض و اعتصاب کارگری نمیداند؛ که در اینصورت بهتر است برود و
درباره آنها بخواند و یا از این و آن بپرسد. و یا خبر دارد اما تصمیم گرفته است که
اعتراض کارگران را محکوم کند و "مخالف سر سخت" آنها باشد.
در جواب به بهانه ها برای مخالفت
مینویسد
که "چند روز تظاهرات به ابتکار شوراهای اسلامی جز فرسودگی و سرگردانی خیری
نداشت". یعنی اگر کارگران تظاهرات نمیکردند پتانسیلشان خالی نمیشد. خبر
ندارد که کارگران در قریب به اتفاق موارد در واکنش به زور و تعدیای که به آنها میشود
واکنش نشان میدهند؛ و منتظر این نمیمانند که روز پیروزی حتمی، زمانی که همه
فاکتورها آماده هستند و طبق چرتکه یک روشنفکر شکم سیر پیش میروند، فرا برسد. اگر
فاکتورها بالقوه بودند، یعنی اگر کارگران رهبران باتجربه خود را میشناختند،
شعارهای شسته و رفته در مجامع عمومی به بحث گذاشته شده بودند و کسی مخالفتی نداشت،
کمیتههای مربوطه تشکیل شده بودند و خلاصه همه فاکتورها حاضر بودند، و در عین حال
گرایشی بود که کارشکنی میکرد، آنگاه وظیفه ما بود که آن گرایش خاص را، و نه کل
اعتراض کارگران را!، افشا میکردیم و راه درست نشان میدادیم. اما اگر کسی هیچکدام
از اینها را نشان کارگران نمیدهد و تنها کاری که میکند محکوم کردن اعتراض کارگران
است، معلوم است در اعتراض کارگران کجا ایستاده است!
اما
درباره "دست داشتن" شوراهای اسلامی کار در اعتراضات کارگری. آیا شورای
اسلامی کار اعتراض مشخص کارگران هپکو را سازمان داد؟ یا اینکه بعد از شروع اعتصاب
و برای کنترل آن وارد عمل شدند؟ کسی که جنبش کارگری ایران را در چند سال گذشته دنبال
نکرده باشد و متخصص مسائل کارگری بازی در بیاورد، کلی حرف بیربط خواهد زد. سیاست
شوراهای اسلامی کار و کل دم و دستگاه خانه کارگر رژیم این بوده که اگر نتوانند
اعتراضات کارگری را سرکوب کنند، سعی کنند آنها را از ریل خارج کنند. این هم با
وارد شدن بعد از اعتراضات شروع میشود. اما در چند سال گذشته شاهد این بودهایم که
تعدادی از کارگران به زعم خود برای کاری کردن وارد شوراهای اسلامی کار و انجمنهای
صنفی هم شدهاند. در مورد مشخص هپکو نمیدانم، اما بوده که همین کارگران در
شوراهای اسلامی کار اعتراض سازمان داده اند و دستگیر هم شدهاند. ما شوراهای
اسلامی کار و خانه کارگر را محکوم کرده و خواهان انحلال آنها هستیم. اما هیچ آدم
شریف و منصفی، هیچ اعتراض کارگری را به صرف اینکه توسط اعضای شورای اسلامی کار سازمان
داده شدهاند را تقبیح نمیکند. اگر برایمان معلوم شود که این اعتراضات برای اهداف
مشخص جناحی بودهاند، آن را افشا میکنیم و به کارگران هشدار می دهیم که بازیچه
دست آنها نشوند.
مینویسد
"زنان کارگر ته صف بودند" و این آپارتاید است و ارتجاعی. مگر کسی گفته
است که کارگران هپکو و یا هر جای دیگری از ایران تافته جدا بافتهای از آن جامعه
هستند؟! ۴۰ سال است که آپارتاید جنسی بر آن جامعه حاکم کردهاند و بسیار هم طبیعی
است که این جداسازی را در صف اعتراض کارگران هم ببینیم. کار یک کمونیست این است که
به آن جداسازی اعتراض بکند و راه درست نشان بدهد (اصغر کریمی در یک مورد مشخص همین
کار را هم کرد.)، نه اینکه بخاطر آن نمونه مشخص کل حرکت کارگران را تخطئه و محکوم
کند! کار یک کمونیست قاعدتا باید این باشد که خطاب به فعالین کارگری و مجمع عمومی
آنها خط بدهد که از این جداسازی عبور کنند. و گرنه اگر بخواهیم هرگونه اعتراضی را
در آن جامعه بخاطر اینگونه مسائل – که جائی کارگری گفته است "الله اکبر"
و یا جدا سازی شده است – محکوم کنیم و "مخالف سر سخت" آن باشیم، همه چیز
نجس و غیرقابل پشتیبانی خواهد بود.
مینویسد
"مردم به صف این اعتراض نپیوستند". این دیگر از بهانههای عجیب و غریبی
است که معلوم نیست خود نویسنده به آن باور داشته باشد. اگر در مورد مشخص هپکو مردم
به اعتراض کارگران نپیوسته باشند، معلوم نیست چرا باید مورد لعن و نفرین کسی قرار
بگیرد. مگر تا بحال چند اعتراض کارگری داشتهایم که به معنای واقعی کلمه توده
وسیعی از مردم به آن پیوسته باشند؟ حتی جائی که اعتراض کارگران چندین ماه هم طول
کشیده و در شهری با جمعیت چند میلیون نفری رخ داده، شاهد پیوستن مردم به طور مطلوب
نبودهایم. در شهر سرخی مثل سنندج، مگر چه تعداد از جمعیت آن شهر به اعتراض
کارگران پرریس و شاهو پیوستند؟ در مهابادی که یک لحظه به جمهوری اسلامی تمکین نکرده،
مگر چه تعداد از جمعیت آن شهر به صف اعتراض کارگران کشت و صنعت آن شهر پیوستند؟ نه
جمهوری اسلامی هنوز اوضاع از دستش خارج شده و نه کارگران از اعتراض دست کشیدهاند.
کارگر بخاطر عدم پرداخت دستمزدش و یا بخاطر مکفی نبودن مقدار آن دست به اعتراض میزند
و از جامعه هم میخواهد که از خواست آنها حمایت کنند. اگر نکردهاند، راهش
"مخالفت سر سخت" با اعتراض کارگران نیست! راهش این است که هم فعالین
کارگری و هم فعالین سیاسی باید دخالت کنند و کل جامعه را به حمایت از اعتراض
کارگران بسیج کنند.
مینویسد
چرا کارگران گفتهاند یک اختلاس کمتر!؟ و یا گفتهاند فرماندار استعفا! خب، برای
اینکه اختلاسهای معمول در آن جامعه هر رقمش چندین میلیارد تومان است. اگر یک
اختلاس کمتر بشود، مشکل کارگرانی که دستمزدشان را نگرفته اند حل میشود. درک این
مسئله چقدر باید واقعا برای یک متخصص مسائل کارگری سخت باشد!؟ در مورد شعار بر
علیه فرماندار، برای اینکه کارگر در آن جامعه میبیند که وقتی آجان سراغ اعتراضش
می فرستند به دستور فرماندار و استاندار و رئیس جمهور و غیره است. برای کسی که
بهانه نگیرد، خیلی عادی است که بفهمد کارگر دشمن خود را همانی میبیند که نانش را
گرو گرفته و از کسی که نانش را گرو گرفته حمایت میکند و پاسبان و پاسدار سراغش
فرستاده که سرکوبش کند. از این گذشته، کارگر اعتراض خود را به وضعیتی که در آن گیر
کرده، از طریق همین نوع شعارها مطرح می کند.
مینویسد
تظاهرات برای کارگر سم است. مشکل کسانی مثل مصطفی رشیدی و یا مصطفی اسدپور – که
شکمشان سیر است، دستمزدش را سر موقع دریافت کرده است و مشکل دوا و درمان هم ندارند
– این است که فکر میکنند کارگر تظاهرات میکند برای اینکه دوست دارد تظاهرات
بکند. برای اینکه فلان جناح از رژیم از او خواسته که برای به پیش بردن اهداف آن
جناح به خیابان بیاید و سینهاش را سپر گلولههای پاسداران و حراست بکند. متوجه
نیست که کارگر اعتراض میکند برای اینکه زندگیاش به معنای واقعی کلمه نمیچرخد.
دستمزدش را ندادهاند. قراردادش را تمدید نمیکنند. بیکارش میکنند. دستمزدش سه تا
چهار بار کمتر از خرج زندگی بخور و نمیر است. کارگر تظاهرات میکند برای اینکه
امیدوار است کارگران دیگری هم دست به اعتراض بزندند و یک تکانی به جامعه بدهند،
بلکه از شر رژیم منحوس و کارگرکش جمهوری اسلامی خلاص شوند. درک اینگونه مسائل برای
کسانی که کارگر و مبارزه کارگری را نمی شناسند، حقیقتا باید خیلی سخت باشد.
۱۵
آوریل ۲۰۱۷
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر