چند روز پیش، قبل از اینکه محتوای مصاحبه ایشان با نشریه "اندیشه
پویا" در دسترس عموم قرار بگیرد، با فردی که از نزدیک با فاطمه صادقی
(خلخالی) آشنائی دارد، حرف می زدیم. گفتم که چند نوشته از ایشان خوانده ام که به
نظر می رسد با بابایش خیلی فرق دارد. گفت که فاطمه نمیخواهد کسی بداند او دختر
صادق خلخالی است. بعدا که حرف زدیم، گفت خلخالی این آخر عمری مدفوع خودش را می
خورد و این دلیل اصلی خانم صادقی است که نمی خواهد کسی بداند ایشان دختر ایشان
است.
من شناخت و درک درستی از خانم فاطمه صادقی نداشتم؛ چرا که
آشنائی من از او از طریق معدود نوشته ای بود که از ایشان خوانده بودم. اما وقتی که
از او درباره پدر پرسیدند، معلوم شد که دفاع از جنایت ژنتیکی به او به ارث رسیده. فاطمه
خلخالی می گوید که پدرش آدم مهربانی بود. انقلاب و وظایفی که انقلاب بر دوش
انسانها می گذارد، از او آنچه را ساخت که بود.
صحبتهای یک جامعه ۸۰ میلیونی درباره اینکه صادق خلخالی
قاتلی بود که امروز اسمش در کنار لاجوردیها و خمینیها میآید را نمیتواند هضم و
درک کند. این قابل درک است که کسی به پدرش احساساتی داشته باشد؛ اما احساسات آن
فرد نسبت به اعمال جنایتکارانه آن فرد، درونمایه صاحب احساسات را به نمایش می
گذارد. حاکم شرع بودن و هزاران نفر را از دم تیغ گذراندن وجدان خفته ایشان را
بیدار نمی کند؛ اما گفتن اینکه خلخالی دزد بود، خیلی اذیتش کرده که نمیتواند
فراموشش کند! یک فرد چقدر باید سنگدل باشد که تصاویر قتلهائی که پس از گذشت چهار
دهه هنوز وقتی کسی بخواهد از جنایات رژیم بگوید، آن تصاویر را نشان می دهد، آن فرد
را تکان ندهد!؟
واقعیت اما یک چیز است؛ تمام کسانی که در سنگر اصلاحات طلبی
حکومتی، مثل صادق خلخالی، فاطمه خلخالی و امثالهم هستند، در جنایات آن رژیم
سهیمند. انقلاب آتی باید با همه این جرثومه ها تعیین تکلیف کند. بسیاری از اینها
در آن جامعه به تباهی کشیده شده روزنامه نگار شده اند؛ خبرنگار و مفسیر سیاسی شده
اند؛ علوم سیاسی درس می دهند و جنایات چهار دهه این رژیم منحوس را ماستمالی و
توجیه می کنند. جامعه باید با این جانیان تعیین تکلیف کند.
۱۳ اوت ۲۰۱۷
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر