جامعه ایران در یک موقعیت ویژهای قرار دارد. جمهوری اسلامی از
هر سو و منفذی زیر فشار است و ادعائی هم ندارد که راه حلی برای برون رفت از این
وضعیت داشته باشد. تنها کاری که میتواند بکند وارد کردن تعدادی آدمکش از جاهائی
مثل عراق، لبنان و افغانستان است که اعتراضات توده های معترض را فعلا برایش سرکوب
کنند. برای برون رفت از این موقعیت، احزاب چپ و کمونیست و رهبران کارگری در فکر
سازمان دادن جامعه، متشکل کردن کارگران و کل جامعه برای بزیر کشیدن رژیم منحوس
اسلامی هستند. در این میان اما بعضا افرادی پیدا میشوند که با سوگند به کارگر و
مارکس، تمام تلاششان تخریب این تلاشهاست. اینها با نام چپ حرف میزنند که اگر هم
چپ باشند، که به نظر من نیستند، چپ بدرد نخور است! چپ را معمولا با تغییر وضع
موجود و با تلاش برای متشکل کردن جامعه و کارگران میشناسند، اینها تیپهایی هستند
که قصدشان پراکندن کارگران و حفظ وضع موجود است. حفظ وضعیتی که دشمنان کارگران برایش
هزینه های سنگینی صرف می کنند.
مواضع حبیب ساعی از این تیپ مواضع است. او در سایت "اندیشه
و پیکار" مطلبی دارد تحت عنوان: "مناسک حج اول ماه مه را بجا بیاوریم!
(قُربةً إلی البرولتاریا)". خواننده به احتمال زیاد انتظار دارد که ایشان جنب
و جوشهای کارگران و فعالین کارگری حول و حوش اول ماه مه ۱۳۹۸ را تحلیل کرده و نقاط قوت
و ضعف آن را به بحث گذاشته باشد. انتظاری پوچ! "اول مه" فقط در عنوان
مطلب است. بقیه اش با طنز، هجو، تحقیر و متلک به چپ، بر علیه تحزب، تشکل و فعال
کارگری است با چاشنی فلسفه بافی درباره ریشه شعار "کارگران جهان متحد شوید!"
و جنبش چارتیسم و غیره. شمشیرش را از رو بر علیه "برنامه" و "تبلیغ
و ترویج بیثمر" بسته و پیشروان و فعالین کارگری را با متلک و تحقیر مرید
احزاب میخواند. برای خالی کردن زیر پای تحزب و بیهوده نمایاندن تلاش برای متشکل شدن، کارگر را طوری
تصویر میکند که به حزب، تشکل و فعال کارگری نیاز ندارند؛ تلاش او برای هندوانه
گذاشتن زیر بغل کارگر این حکمت را دارد که بگوید بدون تشکل و فعال کارگری، بدون حزب
سیاسی و بدون برنامه بمان. (باز هم خدمتی ظاهرا بدون جیره و مواجب به دشمنان
کارگران.) از این منظر اگر جمهوری اسلامی میثم آل مهدی، اسماعیل بخشی، سپیده قلیان،
جعفر عظیم زاده، ناهید خداجو، فرهاد شیخی، اکرم نصیریان، علی نجاتی، ناهید شقاقی،
بهنام ابراهیم زاده و امثالهم را زندان و شکنجه میکند بخاطر سازمان دادن کارگران
و جامعه برای خلاصی از این وضعیت نیست! از منظر حبیب ساعی اگر جمهوری اسلامی تمام
تلاشش را برای منحل کردن تشکلهای مستقل کارگری در شرکت واحد، نیشکر هفت تپه و جاهای
دیگر بکار میگیرد، بخاطر نمایندگی کردن منافع کارگران آن مراکز توسط آن تشکلها
نیست! از منظر این تیپ مواضع "بدرد نخور" اگر جمهوری جلادان اسلامی
برنامه "طراحی سوخته" منتشر میکند و کمونیستها را به قصد سرکوب آنها برجسته
میکند، بخاطر مبارزه برای سازمان دادن اعتراضات کارگری نیست!
گفتیم که ایشان ضرورت اتحاد کارگران را، در هر سطحی، زیر سئوال
برده است. تنها اتحادی که او به آن اشاره می کند آنجاست که سرمایه آن را به
کارگران اعطا کرده است. می نویسد: "وحدت طبقه کارگر را همیشه سرمایه ایجاد
کرده؛ هرگز کارگران بهواسطه یک جهش سوبژکتیو، بهواسطه یک شعار یا تبلیغوترویج
به وحدت با یکدیگر دست نیافتهاند؛ این شعار فقط زمانی کارآیی داشته که بر زمینه
ساخت و کارکرد سرمایه اتکا یافته است." باز هم یعنی تلاش فعال کارگری برای
متشکل کردن، تلاش تشکل کارگری برای دفاع از وحدت و اتحاد کارگران، تلاش احزاب چپ
برای متحد و سازمان دادن کارگران هیچ است. من چپی را نمی شناسم که گفته باشد
کارگران فقط با "یک شعار" و یا "تبلیغ و ترویج" به وحدت با یکدیگر
می رسند؛ منتها بحث ساعی این است که سرمایه داران کارگران را متحد می کنند! و
"چپ حزبی" و فعال کارگری ضرورتی ندارد. میخواهد پاسیفیسم خود را با
اعطای رئوفت به سرمایهداران جبران کند. تلاش برای متحد کردن کارگران را با تحقیر
و تخطئه می کند، بدون ارائه کوچکترین راه حلی برای برون رفت از وضعیت پراکندگی
کارگران.
حبیب ساعی مینویسد: "مضمون مبارزات آنها (کارگران) نه
تابع برنامهها و مواضع نیروهای چپ، بلکه متأثر از ضرورتهای مبارزه واقعی خود
آنهاست." او با اشاره به بخشی از حقیقت، میخواهد با بخش دیگری از ناحقیقت،
(شاید ناآگاهانه) کارگران را همچنان برده نظام سرمایهداری نگه دارد. مبارزه کارگر
متأثر از ضرورتهای زندگی اوست، اما مبارزهای که چشم اندازی برای پیروزی تعریف
نکرده باشد، مبارزهای که هدفش فراتر رفتن از این وضعیت نباشد، به چه درد کارگر میخورد؟
اینجاست که او عمدا بر علیه برنامه و نیروهای چپ شمشیر بلند کرده است. او به
کارگران رهنمود میدهد که حزب و تشکل و فعال کارگری را رها کنید. کارگر به لطف سرمایهداری
متحد و متشکل است. وضعیت زندگی کارگر آگاهی او را صیقل میدهد! اما این مواضع شبه
آنارشیستی آغشته به رفرمیسم و ناستالژی ناب سوسیال دمکراسی است. مینویسد:
"از انقلاب آلمان (۱۹۱۹) تا مه ۱۹۶۸ فرانسه ما با دورانی روبرو
شدیم که علیرغم افتوخیزها، شورشها و انقلابهایش، طبقه کارگر در مدیریت جامعه
سهیم بود." "طبقه کارگر در مدیریت جامعه سهیم بود"!؟ اگر میگفت که
گرایشی از جنبش کارگری، گرایش سندیکالیستی در دورههایی در قدرت و مدیریت جامعه
بود، یک حرفی! اما "طبقه کارگر" در مدیریت جامعه سهیم بود فقط از قلم یک
سوسیال دمکرات می تواند تراوش کند.
مواضعی که حبیب ساعی مبلغ آن است ظاهری آنارشیستی دارند که
کارگران خود همه چیز می دانند!؟ اما بورژوازی برای متفرق کردن کارگران، برای جا
انداختن چنین نظرات و تئوریهایی میلیاردها دلار پول صرف می کند. دپارتمانهای مخصوص
مبارزه با متشکل شدن، متحزب شدن و رهبر و فعال کارگری شدن دارند. اینها نظرات مخربی
هستند که کارگران صدها سال است برای دور انداختن آن مبارزه کردهاند. این خط فکری
هرچه هست، در راستای منافع دشمنان کارگران است. کارگران نادوستان خود را می
شناسند.
۴ ژوئن ۲۰۱۹
کارگر کمونیست ۵۷۵
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر