۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۹, دوشنبه

كمپین آزادی زندانیان سیاسی


برای زندانیان سیاسی جنبش كارگری

 

من از كلمه "كمپین" استفاده كرده‌ام، اما هنوز كمپینی شایسته كه قدرت فشار لازم بر جمهوری اسلامی برای آزادی زندانیان سیاسی را داشته باشد، نمی بینم. راه اندازی این كمپین كار سختی نباید باشد. به این پائین تر اشاره خواهم كرد.

 

شاید كمتر كشوری به اندازه ایران امروز زندانی سیاسی داشته باشد. تعدادی را بخاطر اظهارنظر درباره مشكلات زنان و یا اعتراض به وضعیت زنان دستگیر كرده‌اند. تعدادی را بخاطر دفاع از كودكان، زندانی كرده‌اند. تعدادی را بخاطر اظهارنظر درباره وضعیت سیاسی در كردستان، تعدادی را بخاطر اظهار نظر درباره وضعیت سیاسی در آذربایجان، تعدادی را بخاطر وضعیت سیاسی در خوزستان، تعدادی را بخاطر اظهارنظر درباره وضعیت اقلیتهای مذهبی، قومی، جنسیتی و غیره و غیره زندانی كرده اند. تعدادی را بخاطر برگشتن از اسلام زیر اخیه گرفته اند. تعدادی را بخاطر اینكه اسلامشان مثل اسلام خامنه‌ای و مصباح یزی نیست در زندان نگه داشته اند. و دهها مورد دیگر.

من اینجا روی وضعیت فعالین جنبش كارگری دربند مكث می كنم. از كسانی یاد می كنم كه بخاطر دفاع از حقوق كارگران و اعتراض به بیحقوقی كارگران دستگیر شده و مورد اذیت و آزار قرار گرفته اند و در مواردی اعدام هم شده اند. از بهنام ابراهیم زاده، جمیل محمدی، شاهرخ زمانی، محمد جراحی، یوسف آب‌خرابات، رسول بداغی، محمد مولانایی، واحد سیده، رضا شهابی، جعفر عظیم زاده، و دهها تن دیگر. از كسانی صحبت كنم كه دائم مورد اذیت و آزار قرار می گیرند و دستگیری و آزادی موقت و باز هم دستگیری آنها یك كار اصلی سركوبگران رژیم اسلامی بوده است. از پروین محمدی، شاپور احسانی راد، اسماعیل فتاحی، محمود صالحی، محمد عبدی، شریف ساعدپناه، مظفر صالح نیا، جوانمیر مرادی، صدیق كریمی، پدارم نصراللهی، خلیل كریمی، فردین نگهدار، ابراهیم مددی، شیث امانی، طه آزادی، علی نجاتی، رضا رخشان، منصور اسانلو، كورش بخشنده، آیت نیافر، و دهها و صدها تن دیگر. از كسانی بگویم كه بخاطر دفاع از حقوق كارگران زیر شكنجه های مأموران شكنجه‌گر رژیم اسلامی جان باختند. از جمال چراغ ویسی، ستار بهشتی، افشین اسانلو، فرزاد كمانگر و دهها و صدها تن دیگر. از صدها تن كه بخاطر شناسائی عوامل شوراهای اسلامی كار و دیگر شاخكهای خانه كارگر بعنوان فعالین جنبش كارگری از كار اخراج و در لیست سیاه قرار گرفتند. می خواهم از این انسانهای شریف حرف بزنم كه از نان شب كودكان خود زده، از امنیت و آرامش خانواده و كس و كار خود زده و از حقوق ما كارگران دفاع كرده و اكنون مورد شدیدترین شكنجه ها و بی حرمتی های دایناسورهای اسلامی قرار گرفته اند.

می دانم كه چند سال گذشته كلا فعالین جنبش كارگری متشكل در نهادهای موجود كارگری بدلائلی كه برای بسیاری از ماها هنوز كاملا روشن نیست، نتوانسته اند متحد و قدرتمند در مواردی كه توافق روی آنها زیاد هم نمی توانست سخت باشد، به حداقل توافقاتی هم برسند. امروز اما موقعیت از بسیاری جهات متفاوت است. جدا از وضعیت عمومی ای كه جمهوری اسلامی به كارگران تحمیل كرده، این رژیم بطور سیستماتیك می خواهد هر فعال كارگری را كه توانسته باشد شناسائی كند ـ و برایش هم شناسائی آنها ابدا مشكل نیست ـ با مشكل امنیتی روبرو كند. بجای پرداختن به فعالیتهای اجتماعی و فعالیت در عرصه جنبش كارگری، اكنون بسیاری از فعالین كارگری درگیر مسائل امنیتی و قانونی ـ قضائی خودشان شده اند. این وضعیت با پراكندگی نهادهای موجود كارگری و مشغله توده وسیعتری از كارگران، بنفع كارگران و فعالین كارگری حل نخواهد شد. یك مقاومت و ضد حمله متحدانه را می طلبد كه بجای اینكه فعالین كارگری در موقعیت تدافعی قرار بگیرند، جمهوری اسلامی را به موقعیت ضعف براند. این شدنی است به این دلیل ساده كه خود جمهوری اسلامی در ضعیفترین دوران حیات خود قرار دارد. 

 

جایگاه خانواده فعالین كارگری دربند

خانواده كارگران دربند می توانند استارت كمپینی را كه بالاتر به آن اشاره كردم، بزنند. اگر این خانواده ها، كه نان آور خانه خودشان را از دست داده اند، متحدانه سراغ همدیگر بروند و فعالین و نهادهای موجود كارگری را در امر مبارزه برای آزادی عزیزان خود، كه عزیزان جنبش كارگری هم هستند، درگیر كنند، می تواند به یك كمپین بسیار موفق تبدیل بشود. اگر یك چنین كمپینی در داخل ایران و مرتبط با كارگران و فعالین كارگری و به تبع آن در سطح جامعه شروع بشود، در خارج كشور هم بسیار قدرتمند جلو خواهد رفت. خانواده های این فعالین با اتكاء به تجارب تاكنونی نهادهای موجود در جنبش كارگری می توانند كمپین آزادی فعالین كارگری و عدم پیگرد آنها را با قدرت در سطح جامعه، با مشغله همه كردن، به پیش ببرند. می توانند به نهادهای بین المللی، از اتحادیه و تشكل‌های كارگری گرفته تا دولتها، رسانه ها و نهادهایی مثل آی ال او و غیره نامه بنویسند و خواهان آزادی عزیزان خود بشوند. تجربه نشان داده است كه رژیم در چنین مواردی زیر فشار قرار گرفته و عقب می نشیند. این خانواده ها می توانند با همه رسانه های فارسی زبان تماس بگیرند، مصاحبه كنند و جامعه را برای آزادی عزیزان خود مخاطب قرار بدهند. واضح است كه رژیم فشار می آورد و وعده دروغین می دهد كه خانواده ها دست به این كارها نزنند، اما به تجربه دریافته‌ایم كه هر چه به وعده‌های دروغین این رژیم دروغگویان دل خوش كنیم، آزادی عزیزنمان به تعویق می افتد.

واضح است كه رژیم پاپوش خواهد دوخت. اما باید جامعه را خطاب قرار داد كه جامعه ای را كه به تباهی و فقر و نداری كشانده اند، ساكت نخواهد نشست و نباید هم ساكت و خاموش باشد. اگر این "كمپین" به درستی پیش برود، قدرت بسیج وسیعتری دارد.

 

با همه اقداماتی كه خانواده های فعالین كارگری دربند می توانند در دستور بگذارند، واقعیت این است كه جایگاه فعالین و نهادهای موجود جنبش كارگری، مثل اتحادیه آزاد كارگران، كمیته هماهنگی برای كمك به ایجاد تشكل‌های كارگری، كانون مدافع حقوق كارگر، سندیكای واحد و هفت تپه و غیره برجسته است. اینها هستند كه می توانند متحدانه جلو بیایند و در همین راه خانواده های فعالین كارگری دربند و اخراجی و غیره را نیز سازمان بدهند.

١٤ مه ٢٠١٤

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر