هر کس به تنفر تودهایها از کمونیستها فکر کند، نمی تواند
به این نتیجه نرسد که دشمنی و تنفر تودهایها از کمونیستها در ایران از دو حالت
خارج نیست:
۱) کمونیستها بر این حقیقت پافشاری می کردند که آنچه در
شوروی در جریان است نه تنها ربطی به سوسیالسیم ندارد، بلکه یک سرمایه داری هار
دولتی است که در کنار استخراج ارزش اضافه از گرده کارگر، بدیهی ترین آزادی های
سیاسی مثل آزادی بیان و تشکل را هم از جامعه سلب کرده است. این واقعیت را که ما
کمونیستها در تحلیلهایمان نشان می دادیم، در اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ میلادی
قرن گذشته، با فروپاشی این نظام سرمایه داری و بسته عیان شد و مدارکی که کسی به
آنها دسترسی نداشت در دسترس عموم قرار گرفتند که آن چه جامعه کثیف و بسته ای بود
که به نام سوسیالیسم به خورد دنیا داده بودند.
این واقعیت که سیستم سرمایه داری دولتی شوروی فروپاشید و
همزمان سرمایه داری بازار آزاد یکه تاز میدان شد، گرچه حقانیتی به سیستم سرمایه
داری نمی دهد، اما این واقعیت را به توده ایها زورچپان کرد که سرمایه داری در هر
شکل و شمایلی بالاخره زیر بحرانهای لاینحلش خواهد زائید.
۲) کمونیستها در ایران از همان اولین روزهای سر کار آمدن
جمهوری اسلامی گفتند که رژیم جمهوری اسلامی از رژیم پهلوی ضد بشرتر است. تحلیلهای
کمونیستها چنان تودهایها را برآشفت که تا معرفی کمونیستها به پاسداران و شکنجه
گران هم پیش رفتند.
جمهوری اسلامی در این مدت هر بلائی سر تودههای مردم آورده
است، دیگر نه جای افشاگری دارد و نه موضوع این یادداشت. اما تا جائی که به تودهایها
برمی گردد، کشتاری که رژیم اسلامی از خود تودهایها هم دریغ نکرد، این واقعیت که
رژیم اسلامی ضدبشری است و حتی دوستان و نوکرانش را هم قتل و قتال می کند به همین
تودهایها هم زورچپان کرد.
اما سئوالی که برای من فعلا بی جواب مانده و دارم به آن فکر
می کنم، این است که با همه اینها، چرا کثافت این جماعت را پایانی نیست؟ چرا اکنون
که رژیم را قاعدتا باید شناخته باشند و شوروی ای هم برای دفاع نمانده است، هنوز تا
سر حد معرفی کمونیستها به رژیم اسلامی پیش می روند؟
۲۹ اوت ۲۰۱۴
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر