درگیر شدن خانوادههای
کارگری در موضوعات مهمی که اکنون کارگران و خانواده های آنها را تمام عیار در خود
فرو بردهاند، حیاتی است. معضلاتی که جلوی پای کارگران قرار میگیرند مسائلی هستند
که تأثیر مستقیم و یا غیرمستقیمی بر کل جامعه دارند. اما تأثیر مستقیم و بلاواسطه
بر خانوادههای کارگری بلافاصله است. اگر
مسائل و معضلاتی که جلوی پای کارگران هستند را در یک لیست قرار بدهیم، دو مسئله در
صدر این لیست قرار خواهند گرفت. این دو موضوع بحران بیکاری و سطح بسیار پائین
دستمزدها هستند.
میگویم "بحران بیکاری"
چرا که جامعه سرمایهداری حتی در بالاترین سطح اشتغالش همیشه درصدی بیکاری دارد.
اما در جامعه ایران درصد بیکاری، بخصوص در بین کارگران جوانتر، به یک بحران تمام
عیار تبدیل شده است. خبرگزاری سازمان تبلیغات اسلامی "مهر" نوشته است که
"هم اکنون نرخ بیکاری جوانان زیر ٣٠ سال در ایران به ٧‚٤٨ درصد رسیده و همین
نرخ در مورد زنان زیر ٣٠ نیز در برخی استانها به ٨٦ درصد بالغ میشود." (به
نقل رادیو فرانسه) رادیو بینالمللی فرانسه هم در گزارشی حول همین مسئله و با
مراجعه به آمار و ارقام دولت اسلامی ایران میگوید: "بر اساس این آمارها از
هر دو جوان جویای کار در ایران حتا یک نفر هم موفق به یافتن شغل در کوتاه مدت نمیشود
و به همین دلیل کشور بیوقفه با معضل انباشت تقاضای کار روبرو است."
مسئله دستمزد و حداقل
دستمزد هم همینطور است. سیستم سرمایهداری سعی میکند که دستمزدها را تا جائی که
امکان داشته باشد دور و بر خط فقر پائین نگه دارد. در جمهوری اسلامی، که به گفته
آمار خودشان بیش از ٩٣ درصد کارگران قرارداد کوتاه مدت زیر سه ماه و قرارداد سفید
امضاء هستند، حداقل دستمزد و یا حتی پائینتر از آن دستمزد دریافت میکنند. اما
خود حداقل دستمزد هم، باز بنابه آمار خودشان، حداقل ٤ بار کمتر از خط فقر رسمی است.
مخاطرات بیکاری و
دستمزد پائین برای کارگران
در این یادداشت قصدم
پرداختن به بیکاری و حداقل دستمزد نیست. می خواهم مخاطراتی که با بیکاری در یک چنین
سطحی و همچنین دستمزد با این وضعیت، متوجه خانوادههای کارگری میشود را یک بار دیگر
یادآوری کنم.
اولین خطری که متوجه
آدم بیکار و کم درآمد (با دستمزد بارها زیر خط فقر) است، خطر مواجه شدن با سیستم
قضائی کشور است. شغل و درآمد و دستمزدی که شخص بتواند با آن زندگی نرمالی را بگذراند،
موفقیت به حساب میآید. اگر شخص این موفقیت را از راههای قانونی و متعارف در
جامعه به دست نیاورد، در کوچه و خیابان و غیرقانونی بدنبال آن خواهد بود. حتی با
مراجعه به هرم سلسله مراتب نیازهای "مزلو" (Maslow) هم، شخص باید بتواند نیازهای ابتدائی فیزیولوژیک و زیستی خود مانند
خوراک، پوشاک، مسکن، سلامت، خواب و از این قبیل را ارضاء کند. اگر از راه قانونی
شغل و درآمد مناسب این نیازهای اولیهاش تأمین نشوند، به راههای غیرقانونی روی
خواهد آورد. برای ارضاء این نیازهای اولیه به فروش مواد مخدر، به قتل، به باندهای
خطرناک تن فروشی، قاچاق، دزدی و غیره جذب خواهد شد. در ادامه با پلیس و دادگاه و
زندان و اعدام مواجه است و خانواده شخص دچار تلاطماتی بی پایان خواهد شد. هیچکدام
از اینها تئوری و تحلیل نیستند. هر کدام از ماها حداقل چند نمونه از این نوع
وضعیتها را میتواند نشان بدهد. هر کدام از ما حداقل چند خانواده را میشناسیم که
بر اثر بیکاری و فقر از هم فروپاشیدهاند. چند نفر را میشناسیم که در ادامه
بیکاری و بی آیندگی به اعتیاد کشیده شدهاند. تن فروشی و تن دادن به خطرناکترین
بزهکاریهای اجتماعی از عواقب بیکاری و درآمد ناچیز است.
چه میشود کرد؟
خانوادههای کارگران
چه میتوانند بکنند تا جلوی این وضعیت را بگیرند؟ تأکید این نوشته بر دو طیف: ١)
کارگرانی که دنبال کار و دستمزد مکفی هستند و ٢) خانواده کارگران، است. کارگری که
آماده وارد شدن به بازار کار و تولید می شود، دنبال کار است و برای این کار اعتصاب
و اعتراض هم خواهد کرد. اعتراض، جزئی از تلاش او برای مقاومت در برابر کشیده شدن
به آن بزهکاریهایی است که ذکرش رفت. میخواهم تأکید کنم که هیچ کسی از وادار شدن به تن فروشی، خرید و فروش مواد مخدر، زندگی
به اصطلاح انگلی و غیره و غیره لذت نمیبرد. دست به هر تلاش و مقاومتی میزند که
از آن بپرهیزد. اما سیستمی که بیکاری را تا ٨٠ درصد هم بالا میبرد، دستمزد را ٤
بار زیر خط فقر پائین میکشد، اگر با زور پاسدار و حراست اعتراض کارگر را در هم
نشکنند، با بیکار کردن و پائین کشیدن دستمزدها این مقاومت را در هم میشکنند. تأکید
بر این است که ما کارگران باید بر مقاومت خود پافشاری کنیم. و اینجاست که نقش خانوادههای
کارگران برجستهتر میشود. اگر مقاومت کارگر در برابر این وضعیت درهم بشکند،
خانوادهاش اولین قربانی خواهد بود. بیکاری و دستمزد کم صرفا مسئله شخص بیکار و یا
شخص با حداقل دستمزد در خانواده نیست. مسئله کل خانواده است. به یک معنا مسئله کل
جامعه و کل کارگران است. کارگری که درآمد ندارد، کودکش به مدرسه نمیرود. مادر و
پدر مریضش دسترسی به دوا و دکتر ندارند. همسرش از خانه فرار میکند. دخترش دست به
تن فروشی میزند. پسرش جذب باندهای جنائی میشود. خودش دست به دزدی میزند و سر از
زندان در میآورد.
کارگری که دست به
اعتراض و مقاومت میزند، با پیوستن خانوادهاش قدرتش چندین برابر میشود. در
مقابله با تهدیدات مدیریت و دولت مدیران، صدایش رساتر و پرقدرتتر است. کارگری که
اعتراض میکند، با پیوستن خانوادهاش، عزمش در ادامه مبارزه چند برابر میشود. مقاومت
مدیریت و دولت مدیران در برابر اعتراض او تضعیف میشود. سنتا ما کارگران بر نقش
خانوادههایمان در اعتراضات کارگری کمتر توجه کرده و بها دادهایم. اما در یکی دو
سال گذشته شاهد رو آوری خانوادههای کارگران بیشتری به اعتراض و شرکت در اعتراض
کارگران بودهایم. همین چند روز پیش کارگران آتش نشانی تهران در فراخوان تجمع خود
اعلام کرده بودند که روز ٢٢ آذر در اعتراض به نادیده گرفته شدن قانون مشاغل سخت و
زیان آور و غیره به همراه خانواده های خود مقابل ساختمان شهرداری تهران در خیابان
بهشت تجمع خواهند کرد. شرکت خانواده کارگران معدن در بافق در اعتصاب این معدنکاران
نمونه موفق و جالب دیگری است که دارای درسهای مهمی برای کل جنبش کارگری است. همسران
کارگران کنتورسازی البرز، همسران کارگران معدن البرز شرقی، همسران کارگران شهرداری
بروجرد و بندرانزلی، اعضای خانواده های کارگران نهالستان در سنندج و همسران معلمان
از جمله موارد دیگری هستند که در یک سال گذشته در تجمعات اعتراضی شرکت کردند.
کارگران نورد لوله صفا نیز در مجمع عمومی خود تصمیم گرفتند که در تجمع بعدی همراه
با اعضای خانوادههای خود دست به تجمع بزنند.
شرکت خانواده های
کارگران، بخصوص در تقابل با بحران بیکاری و بحران دستمزد و درآمد در ایران، جایگاه
ویژهای می تواند پیدا کند.
٩ ژانویه ٢٠١٦
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر