۱۳۹۹ دی ۱۵, دوشنبه

دو دنیا!

یکی از من پرسید که رمان فارسی می خوانم!؟ جواب من البته منفی بود.

سال ۱۸۴۵ در بریتانیا دو کتاب منتشر شدند. یکی رمانی از بنجامین دیزرائیلی(۱) و دیگری کتابی گزارشی – تحلیلی از فردریش انگلس(۲). دیزرائیلی می نویسد: "در بریتانیا دو ملت متفاوت زندگی می کنند که با هم رابطه ای ندارند و همدردی هم نسبت به هم ندارند. چنان از علائق، افکار و احساسات همدیگر بی خبرند که انگار ساکنان دو منطقه جغرافیایی جدا و یا ساکنان دو سیاره متفاوتند. انگار دو موجود کاملا جداگانه ای هستند که نوع تغذیه شان جداست و از تولید مثل متفاوتی خلق شده اند؛ خلق و خوی موجودات متفاوتی دارند و قوانین جداگانه ای شامل حالشان است." دیزرائیلی می گوید که در بریتانیا دو ملت؛ یکی فقیر و دیگری غنی زندگی می کنند.

انگلس هم در "وضعیت طبقه کارگر انگلیس" شرایط عمومی کارگران در شهرهای بزرگ صنعتی بریتانیا مثل منچستر و لیورپول را به تصویر می کشد که بعد از انقلاب صنعتی مثل شرایط زندگی بردگان شده است. کتابی که عظمتش بر کسی پوشیده نیست.



من البته رمان نویسان ایرانی را سرزنش نمی کنم که چرا مثلا "کلبه عمو تام" را ننوشته اند که قصاوتهای برده داری را به شیوه ای ادبی به خانه ها برد و کمک بزرگی به مبارزه برای لغو برده داری کرد. سرزنش نمی کنم که چرا "مومو" تورنگینف را ننوشته اند که گوشه هایی از سرواژ در روسیه را با زبانی ادبی برای ما ملموس کرد. سرزنش نمی کنم که چرا مثل آپتن سیندکلر "جنگل" را، که نوری بر شرایط کار در کشتارگاههای آمریکا افکند، ننوشتند. فعلا همین ها را داریم! در میان آنها بالزاک و دیکنزی و تولستوئی نیست که قلمشان آدم را جذب خود کند. هنوز اچه به ای، مارکزی، جویسی، تونی موریسنی، کنوت هماسونی به محفل رمان نویسان ایرانی وارد نشده است. کشور بزرگی با جمعیتی به اندازه ترکیه، اما هنوز نویسندگان شایسته خودش را پیدا نکرده است. در میان ‌آنهایی که "رمان" می نویسند کسی هنوز خودش را به کارهای به دردبخور نزده است. ما هم وقت کم داریم و باید انتخاب کنیم در این ذیق وقت چه چیزهایی را بخوانیم که چیزی را بر دانش ما اضافه می کنند.

(1)    “Sybil: or, The two Nations”; Benjamin Disraeli.

(2)    “The Condition of the Working Class in England”; Friedrich Engels.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر