امروز با دوستی در کافی شاپی نشسته بودیم و برای
پر کردن فرمی احتیاج به تاریخ تولدش پیدا کردم. فلان فلان ۱۹۸۵ (۱۳۶۴). گفتم تو
انقلاب که به دنیا نیامده بودی هیچ، حتی جنگ ایران و عراق هم نباید یادت بیاد. بعد
که همهاش شوخی میکردیم، گفتم من با اینکه سال ۵۷ سن و سالی کمی داشتم، اما در
تظاهراتهای زیادی شرکت کردم. با شوخی زد تو سرش که تو هم یکی از آنهایی بودی که ما
را به این روز انداختید!
جالب بود دقایقی شرایطی که منجر به انقلاب شد را
مرور کردیم. مستندهایی هم دیده بود و مطالعاتی هم درباره ایران قبل از انقلاب
دارد. توافق داشتیم که جمهوری اسلامی روی هر چه جنایتکاره در تاریخ را سفید کرده.
گفت: "بابا اینها روی هیتلر را هم سفید کردهاند!" واقعا خیلی وحشیاند
که ما مجبوریم الان درباره خوبی یا بدی رژیم و حکومتی حرف بزنیم که بزرگترین
انقلاب ثبت شده در تاریخ بر علیه آن صورت گرفت.
یک نکته در پرانتز درباره "بزرگترین
انقلاب" بگویم. آدمهای زیادی حتما انقلاباتی مثل انقلاب فرانسه و یا انقلاب
روسیه را بعنوان بزرگترین انقلاب بدانند. واضح است که تأثیر آن دو انقلاب را نمیتوان
با انقلاب ایران مقایسه کرد؛ اما از لحاظ شرکت و وسعت شرکت مردم در میان همه
انقلابات، انقلاب ایران شاهد شرکت بیشترین و وسیعترین تعداد آدمها در آن بود.
انقلاب کبیر فرانسه را که در نظر بگیریم، میشود گفت تقریبا همه اتفاقات دور و بر
پاریس اتفاق افتادند و آنجا بود که با بوربون تعیین تکلیف شد. روسیه هم، اگر
پتروگراد و تا حدودی مسکو را از وقایع ۱۹۱۷ حذف کنیم، چیزی نمیماند. ایران ۵۷ اما
یکپارچه علیه شاه و حکومت ساواک به پا خاست.
برگردیم به صحبت امروزمان درباره انقلاب ۵۷.
دقایقی به هجوم میلیونی روستائیانی که بدنبال اصلاحات ارضی به شهرها رو آورده و در
فقر و نداری در حلبی آبادها به اصطلاح زندگی میکردند حرف زدیم؛ که در عین حالی که
مردم در فقر، بیکاری و نداری دست و پا میزدند، شاه جلو دوربین به ریخت و پاش
چندین میلیارد دلاری جشن ۲۵۰۰ ساله میبالید. دوستم گفت که یکی از مقامات سوئیس یا
سوئد که در این مراسم بوده، همان زمان گفته بود که ریخت و پاشی که در آن جشن شد،
بودجه سالانه یک کشور بوده.
درباره "گورستان آریامهری" حرف زدیم.
گفتم که دو رفیق در خلوتترین مکان هم ترس داشتند درباره شاه حتی به اشاره هم، به
منفی حرف بزنند. به شیشه پپسی اشاره کردیم و درباره فیلمی از پرویز فنیزاده، که
نامش یاد هیچکدام از ما نبود؛ آنجا که بچه موقع دستگیری باباش، به او میگوید:
"بابا! مواظب شیشه پپسی باش!" آره این آن حکومتی بود که امروز جمهوری
اسلامی رویش را سفید کرده است.
از تعداد ایرانیهای مهاجرت کرده به کانادا حرف
زدیم. گفتم که زمان شاه فقط کسانی که دست باباشان به دهنش میرسید توان تحصیل در
خارج را داشتند. از خاطرات یکی از دانشجویان کنفدراسیون گفتم که جائی نوشته بود
دانشجویی که در جلسه سخنرانی یکی از احزاب اپوزیسیون شرکت میکرد، هنگام مسافرت به
ایران سر و کار خود و خانوادهاش با ساواک بود. ساواک وجب وجب و کنج به کنج زندگی
آدمها را بو میکرد. مردم حتی از رعیت هم کمتر بودند.
و البته، چرا اینجوری شد را هم حرف زدیم که
چطوری چپ غیرشرقزده و لیبرالهای غیراسلامی زورشان به جنبش "جهان سومیسم"
و شرق زده نچربید و جامعه و بخصوص نسل بعدی به چنین سرنوشتی دچار شد. هر نسلی،
بالاخره باید خودش با حکومتی که بر جامعه حاکم است، تکلیفش را روشن کند. نسل ۵۷
کارش را کرد، اما نتوانست آن انقلاب را به نتیجه مطلوبش برساند، نسل امروز از
تجربه نسل ۵۷ میآموزد.
نمیگذاریم آینده ایران به عقب برگردد. دنیا را
عوض میکنیم و دنیای بهتری را پایه میریزیم.
۱۷ ژوئن ۲۰۲۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر