سارا بدکاک
مقدمه ناصر اصغری
در پانزده بیست سال گذشته، که تاریخ انقلاب
روسیه را بطور مداوم مطالعه کرده ام، هر سال در حول و حوش اکتبر/نوامبر حال و هوای
دیگری به من دست می دهد. انگار نیروئی در درونم من را به نوشتن، ترجمه، و یا هر
چیز دیگری که این اتفاق فوق العاده مهم را برجسته کند، سوق می دهد.
مقاله "انقلابهای دهقانی ۱۹۱۷"
مقاله دیگری از سلسله مطالب به مناسبت صدمین سالگرد انقلاب اکتبر در مجله
"ژاکوبن" است که خواندن آن به ما کمک می کند درک بهتری از وضعیت آن سال
روسیه داشته باشیم. من خواندن این سلسله مطالب را که با کمک اپلیکشنهای مختلف هوش
مصنوعی، مانند دیپ سیک، جمنای و چت جی پی تی ترجمه کرده ام به همه خوانندگان
علاقمند و دوستان خوب توصیه میکنم. امیدوارم که خوانندگان علاقمند و کنجکاو با
فیدبکهایشان به پربار شدن موضوع و افزودن بر اطلاعات همدیگر، کمک کنند.
ناصر اصغری
***
انقلابهای دهقانی ۱۹۱۷
سارا بدکاک
در سال ۱۹۱۷، دهقانان نقشی
سرنوشتساز در عرصه سیاست ایفا کردند. آنان بودند که واکنش سیاستمداران به چالشهای
ملی را تعیین میکردند، کنترل تولید و توزیع مواد غذایی را در اختیار داشتند، و
دهقانانی که لباس سربازی بر تن کرده بودند، آینده حکومت را رقم میزدند. علاوه بر
این، دهقانان که اکثریت ساکنان مناطق شهری روسیه را تشکیل میدادند، در شورشهای
شهری نیز سهمی مهم داشتند.
با این حال، معمولا وقتی از «انقلابهای دهقانی» سخن میگوییم،
مقصودمان درگیریهای روستایی بر سر مالکیت و بهرهبرداری از زمین است. با وجود اینکه
در سال ۱۹۱۷ بیش از ۸۰ درصد مردم روسیه خارج از شهرها زندگی میکردند،
محققان و دانشگاهیان غالبا تجربیات و مشارکت دهقانان در انقلاب روسیه را نادیده
گرفته و تمرکز خود را بر کارگران شهری و روشنفکران میگذارند.
گوناگونی و پیچیدگی قیامهای روستایی، هرگونه پیشفرض سادهانگارانه
درباره ماهیت کنش دهقانی را باطل میکند. این قیامها همچنین، خلاقیت شگفتانگیز و
ماهیت دگرگونساز انقلاب را به نمایش میگذارند.
تعریف قیامهای دهقانی کار سادهای نیست. این قیامها در طول سال ۱۹۱۷ و در گسترهای جغرافیایی به وسعت امپراتوری روسیه،
شکلهایی به همان اندازه متنوع این قلمرو پهناور به خود گرفتند.
اغلب، کیفیت زمین و فرهنگ محلی بود که شکل این قیامها را تعیین میکرد.
اگرچه تصور رایج از این قیامها، حملات خشن به زمینداران و تصرف اجباری املاک
است، اما بسیاری از مبارزات روستایی به شیوهای مسالمتآمیز پیش رفتند. هرچند درگیری
خشونتبار توجه بیشتری را جلب میکند، اما خطرات بزرگی برای شرکتکنندگان در پی
داشت. بیشتر دهقانان روسیه دست به اقداماتی آرام و حسابشده میزدند، هرچند این
اقدامات برای کسانی که اموالشان مصادره میشد، بیتردید آرام به نظر نمیرسید.
برخی از دهقانان با روشهایی زیرکانه به اعتراض برمیخاستند؛ برای
مثال، تنها با باز کردن دروازهای به دامهای روستا اجازه میدادند در مراتع زمینداران
چرا کنند. برخی از روستاهای دیگر، اسناد رسمی تولید میکردند که حق استفاده دائمی
از منابع محلی را به آنان میداد. در قیامهای جسورانهتر، روستاییان دست به دست
هم داده و درختان جنگلهای مجاور را قطع میکردند.
متأسفانه، تصویر کاملی از تمام روشهایی که کشاورزان در آن سال انقلابی
به کار بستند، در دست نداریم. اما آنچه میدانیم، طیف وسیعی از تاکتیکها، کنشگران
و اهداف را نشان میدهد که همگی در شکلدهی به دولت پس از انقلاب روسیه نقشی تعیینکننده
داشتند.
ورود مدرنیته
اصطلاح «دهقان» معمولا به کسانی اطلاق میشود که در مناطق روستایی
زندگی و کار میکنند، اما در روسیه این واژه یک دستهبندی قانونی (سوسلوویه) را نیز
توصیف میکرد که حتی در گذرنامه افراد نیز درج میشد. دهقانان روس میتوانستند در
شهرها زندگی کنند، به عنوان کارگر یا بازرگان امرار معاش کنند یا در ارتش خدمت نمایند.
در اوایل سده بیستم، مدرنیته به تدریج به روستاهای روسیه راه یافت و
در کنار عناصر سنتی زندگی دهقانی – که با پدرسالاری، اعتقادات ارتدکس و روحیه جمعی
تعریف میشد – قرار گرفت و آن را دگرگون کرد.
ساختارهای قدرت پدرسالاری تضمین میکرد که مردان سالخورده بر خانواده
و جامعه تسلط داشته باشند. مذهب ارتدکس روسیه نقشی حیاتی در زندگی اجتماعی، فرهنگی
و معنوی بسیاری از روستاییان ایفا میکرد. همچنین، سیستمهای اشتراکی مدیریت زمین
در بسیاری از مناطق پابرجا بودند که استفاده جمعی از منابع را تسهیل و ساختارهای
اجتماعی پدرسالارانه را تقویت میکردند. همه این ویژگیها بر محلینگری (Parochialism)
روستاهای روسیه میافزود و سیاست را بر منافع محلی،بیش از نگرانیهای ملی،
متمرکز میساخت.
مدرنیته این الگوهای سنتی را از چند جهت به چالش کشید. پس از آزادسازی
سرفها در سال ۱۸۶۱، تحصیلات
ابتدایی در روستاها گسترش یافت و سواد را برای نسل جوان به ارمغان آورد. در همین
حال، میلیونها نفر به صورت فصلی به شهرها مهاجرت میکردند و با خود ایدهها و
عادات شهرنشینی، از جمله سکولاریسم و فرهنگ مصرفگرایی، باز میگرداندند.
دولتهای محلی منتخب و دادگاههای منطقهای، راههای جدیدی برای
ارتباط جمعیت روستایی با حکومت ایجاد کردند که با استقبال پرشور دهقانان روبرو شد.
پس از انقلاب ۱۹۰۵، دهقانان در
انتخابات سراسری شرکت کردند و خواستههای خود را با صراحت به نمایندگان منطقهای
اعلام نمودند.
سرانجام، بسیج نظامی برای شرکت در جنگ در سال ۱۹۱۴ تحولی شگرف در میان مردان روستا ایجاد کرد که –
برخی با شور میهنپرستی و برخی با اکراه – سلاح به دست گرفته و در سراسر این
امپراتوری عظیم جابهجا شدند.
این ارتباطات با دنیای بیرون از روستاها به این معنا بود که تا سال ۱۹۱۷، دهقانان دیگر در انزوای پیشامدرن به سر نمیبردند.
آنان از طرق مختلف با دولت و ملت در ارتباط بودند. افزایش نرخ سواد به دهقانان
امکان داد تا با برنامههای سیاسی ملی و منطقهای درگیر شوند، در حالی که تجربیات
کسبشده در مراکز شهری، جوانان را تشویق میکرد تا سلطه پدرسالارانه مردان مسنتر
را به چالش بکشند.
شکلهای انقلابی
"آب از آن
شماست، نور از آن شماست، زمین از آن شماست، چوب از آن شماست."
این جملات که توسط یک ملوان-آژیتاتور در گردهمایی ژوئن ۱۹۱۷ در کازان بیان شد، اساسیترین عنصر آرمانهای
انقلابی دهقانان را در بر میگیرد. این بیان صریح که زمین و چوب، مانند هوا و آب،
متعلق به کسانی است که به آن نیاز دارند، در طول آن سال انقلابی و پس از آن بارها
تکرار شد.
در مناطقی که پیشتر تحت سلطه سرفداری بودند، سرفهای سابق نارضایتی
عمیقی از تسویهحساب ناعادلانه آزادی خود داشتند. در مناطقی که دهقانان با زمینداران
محلی روابط خصمانهای داشتند، احتمال وقوع تصرفات خشونتبار زمین بیشتر بود.
اطلاعات ما درباره شکل و شدت انقلابهای روستایی عمدتا از «گزارشهای
ناآرامی» به دست آمده که عمدتا بر اساس شکایات زمینداران خصوصی تنظیم شدهاند. این
گزارشها به ما میگویند که حاصلخیزترین مناطق روسیه شاهد بیشترین ناآرامیها
بودند. همچنین، مناطقی با تمرکز بالای سرفداری، آشوبهای بیشتر، حملات خشنتر به
زمینداران و تصرفات اجباری بیشتری را تجربه کردند. با این حال، این آمار تصویر
کاملی از قیامهای روستایی ارائه نمیدهد، زیرا تنها یک نوع خاص از اقدامات را ثبت
کردهاند.
اگرچه حمله خشونتآمیز و توزیع مجدد اجباری اغلب نماد انقلاب دهقانی
تلقی میشوند، اما به هیچ وجه اقدامات متداول و معمول نبودند. در واقع، تا سال ۱۹۱۷، تنها بخش کوچکی از زمینهای زراعی هنوز در
مالکیت نخبگان باقی مانده بود. در برخی مناطق، مانند وایاتکا، اساسا زمینداران
اشرافی و «گرسنگی زمین» وجود نداشت.
انقلاب فوریه آغازگر دورهای از بسط و گسترش آرمانها و اقدامات دهقانی
بود، اما چگونگی تلاش انقلابیون روستایی برای برابری، به الگوهای مالکیت و استفاده
از زمین در مناطقشان بستگی داشت. بیشتر این اقدامات شامل خشونت یا تصرفات اجباری
نبود. در عوض، جوامع روستایی در حال آزمودن و زیر پا گذاشتن قوانین مالکیت خصوصی
بودند، در حالی که سعی میکردند خود را از سرکوب احتمالی مصون نگه دارند.
به عنوان مثال، دهقانان روستای آریشکادزا به سادگی اعلام کردند که
مزارع زمیندار محلی را برای کشت دانه زمستانی خواهند کاشت و به کارگران و
مستخدمان او یک روز فرصت دادند تا زمین را ترک کنند. کارگران رفتند و روستاییان
شروع به کاشت کردند.
علاوه بر این، نباید این انقلابهای دهقانی را پدیدهای صرفا طبقاتی
در نظر گرفت، زیرا دهقانان یک طبقه منسجم واحد را تشکیل نمیدادند. با این حال،
دهقانان به طور کلی خود را «زحمتکشان روستایی» تعریف میکردند و این تعریف، جهانبینی
و اقدامات آنان را شکل میداد. برخی از انقلابهای دهقانی شامل اقدام جمعی روستاییان
علیه زمینداران بود که شبیه به قیامهای طبقاتی – یعنی مبارزه ستمدیدگان علیه
ستمگران – به نظر میرسید، اما بسیاری دیگر شامل منازعات بر سر استفاده از زمین بین
روستاهای همسایه یا بین افراد بود.
برای مثال، روستاییان اغلب دهقانانی را هدف قرار میدادند که کشاورزی
در مزارع فردی (خارج از سیستم اشتراکی) را ترجیح داده بودند و آنان را به زور به
کشاورزی جمعی بازمیگرداندند. این حملات معمولا توسط کل روستا انجام میشد و هدفش
ادغام مجدد کشاورز فردگرا و زمینش در جامعه بود. روستاییان سطوح مختلفی از ثروت و
نفوذ داشتند، اما این رتبهبندیها نه ثابت بودند و نه پایدار – افراد در سلسلهمراتب
محلی صعود و سقوط میکردند.
در همین حال، دولت مرکزی از شکایات زمینداران خصوصی حمایت میکرد و
به جوامع روستایی دستور میداد به مالکیت خصوصی احترام بگذارند. اما دولت راهی برای
اجرای این دستورات نداشت، بنابراین سال ۱۹۱۷ شاهد افزایش
روزافزون تخلفات علیه مالکیت خصوصی بود.
رهبران انقلابهای روستایی چه کسانی بودند؟
ما تنها شواهد پراکندهای درباره افراد و گروههایی که رهبری انقلابهای
دهقانی را بر عهده داشتند، در اختیار داریم. کمیتهها، شوراها و اتحادیهها در بسیاری
از روستاها رهبری را به دست گرفتند و دستوراتی درباره استفاده و مدیریت زمین صادر
میکردند. این سازمانها پایه و اساس نهادی اقدامات دهقانان را فراهم میآوردند.
برخی از آنان، مانند شوراهای نمایندگان دهقانان، به شبکههای منطقهای
و ملی تعلق داشتند و دولت موقت نیز کمیتههایی برای زمین و تدارکات ایجاد کرده
بود. اما این نهادهای محلی تنها در صورتی کنترل را حفظ میکردند که مستقیما به
خواستههای رایدهندگان خود پاسخ میدادند. همانطور که کمیته روستای سوتنورسک به
مقامات منطقهای خود یادآوری کرد: «ما شما را انتخاب کردیم. شما باید به حرف ما
گوش دهید!»
شواهد مختلف نشان میدهد که تنها افرادی که در بافت جامعه دهقانی
ادغام شده بودند، میتوانستند به قدرت برسند. به اصطلاح «روشنفکران روستا» –
معلمان، پزشکان، متخصصان کشاورزی و روحانیون – به طور سیستماتیک از مناصب انتخابی
کنار گذاشته میشدند و عموما در گزارشهای مربوط به انقلابهای روستایی دیده نمیشدند.
سوابق انتخابات نشان میدهد که روستاییان نامزدهای باسواد، هوشیار، منطقی و قابل
اعتمادی را که به طبقه دهقانی تعلق داشتند، ترجیح میدادند. با این حال، تنوع
اقداماتی که انقلابهای دهقانی را تشکیل میداد، به این معنا بود که نمیتوان
رهبران آن را به یک نوع خاص محدود کرد – برخی از این انقلابها کل جامعه روستا را
درگیر میکرد، برخی را زنان رهبری میکردند و برخی دیگر توسط تعدادی از روستاییان
ثروتمندتر هدایت میشدند.
انقلاب فوریه جایگاه و قدرت سربازان عادی را دگرگون کرد؛ آنان به
محافظان مسلح جنبش تبدیل شدند. فراریان، سربازان در مرخصی و مردانی که در پادگانهای
پشت جبهه مستقر بودند، همگی نقش پررنگی در سیاست روستایی ایفا کردند. این افراد
نزدیکترین افراد «بیرونی» – اگر بتوان آنان را چنین طبقهبندی کرد – به رهبری
شورشهای دهقانی بودند.
از آنجا که سربازان در معرض خشونت قرار گرفته، برای آن آموزش دیده و
مجهز بودند، فعالیتهای انقلابی روستایی در صورت مشارکت سربازان، احتمال بیشتری
داشت که به خشونت بینجامد. گاهی اوقات کل جامعه در این حملات شرکت میکرد. برای
مثال، در ماه مه ۱۹۱۷، جمعیتی متشکل
از سربازان که زنان و کودکان روستا نیز همراهیشان میکردند، ناتالیا نراتووا را
مجبور به ترک املاکش کردند.
در آغاز انقلاب، سیاستهای حزبی هنوز نقشی حاشیهای در فعالیتهای
دهقانان داشت. حزب سوسیالیست انقلابی ویکتور چرنوف یک پایگاه حمایتی قوی در
روستاها، به ویژه در مناطق مرکزی روسیه، ایجاد کرده بود که این امر در انتخابات
مجلس مؤسسان در نوامبر به وضوح آشکار شد. در سطح ملی، حزب سوسیالیست انقلابی ۳۷ درصد آرا را در مقابل ۲۳ درصد بلشویکها به دست آورد، اما این ارقام،
تسلط قاطع حزب اول را در برخی مناطق پنهان میکند. این حزب در مناطق شمالی ۷۶ درصد و در منطقه خاک سیاه مرکزی ۷۵ درصد آرا را کسب کرد.
این حزب از تصویری که از خود به عنوان «حزب دهقانان» ساخته بود و از پیوندهای
محلی قوی خود برای جذب حمایت انتخاباتی استفاده میکرد، اما رهبری انقلاب روستایی
را مستقیما در دست نداشت. فعالان حزبی تنها در صورتی نقشهای رهبری در روستاها را
به عهده میگرفتند که خواستهها و انگیزههای آن جوامع را میپذیرفتند.
شکاف شهری - روستایی
انقلابهای روستایی ناتوانی مقامات ملی و منطقهای را عیان کرد. نه
دولت موقت و نه شورای پتروگراد به نگرانیها و خواستههای دهقانان رسیدگی کردند.
آنان از جمعیت روستایی خواستند با صبر منتظر بمانند تا مجلس مؤسسان، توزیع مجدد زمین
را به تصویب برساند.
دهقانان عمدتا این درخواستها را نادیده گرفتند و دولت مرکزی نیز قادر
به متوقف کردن اقدامات آنان نبود. مقامات منطقهای در آغاز سال ۱۹۱۷ با این باور کار خود را شروع کردند که انقلابهای
روستایی ناشی از سوءتفاهم هستند و تصور میکردند مصالحه و آموزش میتواند این
ناآرامیها را پایان دهد. تا تابستان همان سال، عزم راسخ جوامع روستایی برای پیشبرد
انقلاب خودشان، بدون اتکا به برنامههای مرکزی، این باورها را از بین برد.
مقامات منطقهای به طور فزایندهای برای کنترل مناطق روستایی به نیروی
نظامی متکی شدند. تعداد اندکی از رهبران دوراندیشتر سعی کردند با صدور مجوز پیشدستانه
برای انتقال زمینهای خصوصی به کمیتههای محلی، دهقانان را تحت نظارت درآورند. اما
قیامها بیوقفه ادامه یافت، زیرا هیچ قدرت مرکزی یا منطقهای قادر به اجرای مؤثر
سیاستها نبود.
پس از به قدرت رسیدن بلشویکها در اکتبر ۱۹۱۷، لنین به سرعت «فرمان زمین» را صادر کرد که
تمامی زمینهای خصوصی را به استفاده دهقانان انتقال میداد. جالب آنکه این فرمان
در واقع ناتوانی دولت مرکزی را نشان میداد، چرا که دهقانان تا ماه اکتبر عملا بیشتر
زمینهای خصوصی را قبلا تصرف کرده بودند. فرمان زمین لنین، نبرد آینده برای کنترل
اقتصاد روستایی را پیشبینی میکرد که بعدها به یکی از ویژگیهای کلیدی جنگ داخلی
روسیه تبدیل شد.
***
سارا بدکاک Sarah Badcock دانشیار تاریخ در دانشگاه ناتینگهام بریتانیا است و در زمینه روسیه امپراتوری و انقلابی و تاریخ مجازات تخصص دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر