دانیل گایدو
مقدمه ناصر اصغری
مقاله دانیل گایدو، یکی از همان
سلسله مقالات منتشره در صدمین سالگرد انقلاب اکتبر در مجله ژاکوبن است.
"روزهای ژوئیه" یکی از نقاط عطف انقلاب روسیه بود که جایگاه حزب بلشویک
و احزاب سوسیالیست میانه را در جامعه برای همیشه تثبیت کرد. من خواندن این مقاله و
دیگر مقالاتی که تا بحال به کمک اپلیکشنهای هوش مصنوعی ترجمه کرده ایم و یا هم در
آینده ترجمه خواهیم کرد، به همه خوانندگان علاقمند به تاریخ و علاقمنده به تاریخ
انقلاب روسیه صمیمانه توصیه میکنم.
این مقاله به نظر می آید که نسبت
به دو سه مطلب پیشین کمی روانتر شده است. امیدوارم که خوانندگان با نوشتن
ملاحظاتشان، چه درباره شیوه ترجمه و چه درباره خود مسئله، به کیفیت این بحثها کمک
کنند.
ناصر اصغری
***
روزهای ژوئیه
دانیل گایدو
در سال ۱۹۱۷،
روسیه بیش از ۱۶۵ میلیون نفر جمعیت داشت که تنها ۲.۷ میلیون نفر از آنها در پتروگراد
زندگی میکردند. این پایتخت میزبان ۳۹۰
هزار کارگر کارخانه (که یک سوم آنها زن بودند)، ۲۱۵
تا ۳۰۰ هزار سرباز مستقر در پادگانها و
حدود ۳۰ هزار ملوان و سرباز در پایگاه
دریایی کرونشتات بود.
پس از انقلاب فوریه و کنارهگیری
تزار نیکلای دوم، شوراها (سوویتها) که تحت رهبری منشویکها و سوسیالیستهای
انقلابی بودند، قدرت را به یک دولت موقت انتصابی واگذار کردند. این دولت مصمم بود
تا حضور روسیه در جنگ جهانی اول را ادامه دهد و اصلاحات ارضی را تا پس از انتخابات
مجلس مؤسسان، که تاریخ آن بهزودی به طور نامحدود به تعویق افتاد، به تأخیر
بیندازد.
همان شوراها همچنین خواستار تشکیل
کمیتههای سربازان شده و به آنان دستور داده بودند تا از هر دستور رسمی که با
فرامین شورای نمایندگان کارگران و سربازان در تضاد باشد، سرپیچی کنند. این تصمیمات
متناقض، ساختار قدرت دوگانه و ناپایداری را به وجود آورد که با بحرانهای متناوب
دولتی مشخص میشد.
نخستین بحران در آوریل ۱۹۱۷ حول مسئله جنگ درگرفت و با
برکناری رهبران اصلی سیاسی بورژوازی - پاول میلیوکوف از حرب کادت (دموکرات مشروطه)
و الکساندر گوچکوف از حزب اکتبریست - به پایان رسید. افزون بر این، این بحران
ناتوانی دولت در کنترل پادگان پتروگراد را آشکار کرد؛ سربازان به جای اطاعت از
ژنرال لاور کورنیلوف، فرمانده وقت، از کمیته اجرایی شورای پتروگراد پیروی میکردند.
دولت ائتلافی جدید متشکل از نه
وزیر از احزاب بورژوازی و شش وزیر از احزاب به اصطلاح سوسیالیست بود. شاهزاده
گئورگی لووف همچنان در مقام نخستوزیر و وزیر کشور باقی ماند، اما الکساندر
کرنسکی، وزیر جنگ و نیروی دریایی از حزب سوسیالیست انقلابی، به سرعت به چهره شاخص
دولت تبدیل شد. کابینه شامل ایراکلی تسرتلی از منشویکها به عنوان وزیر پست و
تلگراف و ماتوی اسکوبلف به عنوان وزیر کار نیز بود. ویکتور چرنف و پاول پرورزف، دو
عضو دیگر سوسیالیستهای انقلابی، به ترتیب به عنوان وزیر کشاورزی و وزیر دادگستری
به ائتلاف پیوستند.
حزب بلشویک در تابستان ۱۹۱۷
بلشویکها در نیمه اول سال ۱۹۱۷ با چالشهای متعددی روبرو بودند.
در ابتدا با تظاهرات روز جهانی زن که به انقلاب فوریه انجامید، مخالفت کردند. سپس
در اواسط ماه مارس، با بازگشت کامنف، استالین و مورانوف از تبعید در سیبری و در
دست گرفتن کنترل روزنامه حزب، “پراودا”، تغییر جهت شدیدی به راست را تجربه کردند.
تحت مدیریت آنان، این روزنامه از دولت موقت با ابراز انتقاد حمایت میکرد، شعار “مرگ
بر جنگ” را رد مینمود و خواستار توقف فعالیتهای اخلالگرانه در جبهه میشد.
این مواضع به شدت در تضاد با
دیدگاههای لنین در “نامههایی از دور” بود. بنابراین جای تعجب نبود که “پراودا”
تنها اولین نامه از آنها را با حذفیات گسترده منتشر کرد. الکساندر شلیاپنیکوف
شهادت داده است: "روز انتشار اولین شماره پراودای تجدید نظر شده، ۱۵ مارس، روز پیروزی "دفاعگرایان"
(طرفداران ادامه جنگ) (defencists) بود. تمام
کاخ تاورید، از اعضای کمیته دوما تا کمیته اجرایی، که قلب دموکراسی انقلابی محسوب
میشد، سرشار از یک خبر بود – پیروزی بلشویکهای میانهرو و معقول بر افراطیون. در
خود کمیته اجرایی، با لبخندهای حاکی از کینه از ما استقبال شد."
این دیدگاهها در میان رهبران
بلشویک پتروگراد مسلط بود تا اینکه لنین در ۳
آوریل به ایستگاه فنلاند رسید. روز بعد، او “تزهای آوریل” مشهور خود را به
نمایندگان بلشویک در کنفرانس سراسری شوراهای نمایندگان کارگران و سربازان روسیه
ارائه داد. برخلاف کامنف و استالین، لنین بار دیگر بر رد کامل “دفاعگرایی انقلابی”
(revolutionary defensism) تأکید کرد و از برادری در جبهه دفاع نمود. او همچنین دیدگاه لئون
تروتسکی را پذیرفت و “لحظه کنونی” را به عنوان دورهای انتقالی بین مرحله اول
انقلاب “بورژوا-لیبرال” و مرحله دوم “سوسیالیستی” توصیف کرد که در آن قدرت به
پرولتاریا منتقل میشد.
لنین با “حمایت مشروط” استالین و
کامنف از دولت موقت مخالفت کرد و به جای آن، رد کامل دولت و وحدت مجدد با منشویکهای
کمتر رادیکال را نفی نمود. از آن پس، بلشویکها خواستار انتقال تمام قدرت به
شوراها شدند؛ شوراهایی که سپس مردم را مسلح میکردند، پلیس، ارتش و بوروکراسی
دولتی را منحل میکردند، تمام املاک زمینداران را مصادره میکردند و کنترل تولید
و توزیع را به کارگران میسپردند.
در هفتمین کنفرانس سراسری حزب
بلشویک (کنفرانس آوریل) که از ۲۴
تا ۲۹ آوریل در پتروگراد برگزار شد،
مواضع لنین در مورد جنگ و دولت موقت، حمایت اکثریت را به دست آورد.
حزب بلشویک در آغاز سال ۱۹۱۷ بسیار کوچک بود و تنها حدود دو
هزار عضو در پتروگراد داشت که فقط ۰.۵ (نیم) درصد از طبقه کارگر صنعتی شهر را
تشکیل میداد. با این حال، تا زمان آغاز کنفرانس آوریل، تعداد اعضای حزب تنها در
پایتخت به شانزده هزار نفر افزایش یافته بود. این تعداد تا اواخر ژوئن دو برابر
شد. دو هزار سرباز پادگان به سازمان نظامی بلشویک (Bolshevik Military Organization) پیوستند و چهار هزار نفر دیگر با “باشگاه پراودا”، یک سازمان
غیرحزبی برای پرسنل نظامی تحت مدیریت سازمان نظامی بلشویک، مرتبط شدند.
این رشد انبوه در عضویت، ساختار
حزب را دگرگون کرد. صفوف حزب مملو از تازهواردان بیپروایی شد که دانش کمی از
مارکسیسم داشتند، اما مشتاق اقدام انقلابی بودند.
در همین حال، بلشویکها شروع به
جذب سازمانهای موجود کردند. در ۴
مه، یک روز قبل از تشکیل دولت ائتلافی، تروتسکی از تبعید بازگشت. حال که او و لنین
به توافق نظر رسیده بودند، تروتسکی شروع به پیوند دادن سازمان خود، “مژرایونتسی”
(سازمان بینمنطقهای پتروگراد)، با حزب لنین کرد.
علیرغم این رشد تصاعدی، بلشویکها
همچنان در اقلیت بودند. آنان کمتر از ۱۰
درصد از نمایندگان اولین کنگره سراسری شوراهای نمایندگان کارگران و سربازان روسیه
را تشکیل میدادند که در ۳
ژوئن افتتاح شد. این گردهمایی ملی با حضور ۱۰۹۰
نماینده (که ۸۲۲ نفر دارای حق رأی بودند)، بیش از
سیصد شورای کارگری، سربازی و دهقانی و پنجاه و سه شورای منطقهای، استانی و ناحیهای
را نمایندگی میکرد. بلشویکها با ۱۰۵
نماینده، سومین فراکسیون بزرگ پس از سوسیالیستهای انقلابی (۲۸۵
نماینده) و منشویکها (۲۴۸ نماینده) بودند.
در این زمان، پتروگراد سه سازمان
متمایز بلشویکی داشت: کمیته مرکزی نهنفره، سازمان نظامی سراسری روسیه (All-Russian Military Organization) و کمیته پترزبورگ. هر یک مسئولیتهای خاص خود را داشتند که آنان
را در معرض فشارهای متفاوت و گاه متضاد قرار میداد. کمیته مرکزی، که میبایست
وضعیت کل کشور را در نظر میگرفت، اغلب مجبور بود گروههای رادیکالتر را مهار کند.
زمینهچینی
سازمان نظامی بلشویک یک تظاهرات
مسلحانه برای ۱۰ ژوئن برنامهریزی کرده بود تا
مخالفت گسترده با آمادهسازیهای دولت موقت برای عملیات نظامی، تلاشهای کرنسکی
برای اعمال نظم در پادگانها و تهدید فزاینده اعزام به جبهه را نشان دهد. این
اقدام در آخرین لحظه و در واکنش به مخالفت کنگره شوراها لغو شد.
برخی از عناصر حزب بلشویک، به ویژه
در کمیته پترزبورگ و سازمان نظامی، تظاهرات لغو شده را یک قیام بالقوه میدانستند.
حتی لنین مجبور شد در یک جلسه اضطراری حاضر شود تا از تصمیم کمیته مرکزی برای لغو
بسیج برنامهریزی شده دفاع کند. او توضیح داد که کمیته مرکزی باید از دستور رسمی
کنگره شوراها تبعیت کند و ضدانقلاب قصد دارد از این تظاهرات برای اهداف خود
استفاده نماید. لنین افزود: “حتی در جنگهای متعارف نیز پیش میآید که حملات
برنامهریزی شده به دلایل استراتژیک لغو میشوند و این امر در جنگ طبقاتی به طریق
اولی محتمل است. ... باید موقعیت را به درستی سنجید و در تصمیمگیری جسور بود.”
کنگره شوراها رأی داد که یک هفته
بعد، در ۱۸ ژوئن، راهپیمایی خود را برگزار
کند و به تمام واحدهای نظامی پادگان دستور داد بدون سلاح شرکت کنند. بلشویکها این
رویداد را به یک تظاهرات عظیم ضد دولتی تبدیل کردند که بیش از چهارصد هزار معترض
را گرد آورد. نیکولای سوخانوف در خاطرات خود از انقلاب روسیه مینویسد: “تمامی
کارگران و سربازان پتروگراد در آن شرکت کردند. اما ماهیت سیاسی تظاهرات چه بود؟ من
با نگاه کردن به شعارها گفتم: "باز هم بلشویکها"، و پشت سر آنان ستونی
دیگر از بلشویکها. ... "تمام قدرت به شوراها!"، "مرگ بر ده وزیر
سرمایهدار!"، "صلح برای کلبهها، جنگ برای کاخها!" به این شیوه
پرشور و پرمعنا، پتروگراد کارگر و دهقان، پیشگام انقلاب روسیه و جهان، اراده خود
را اعلام کرد.”
بلشویکها تظاهرات اولیه را با فدراسیون
آنارشیست-کمونیستهای پتروگراد، یکی از دو گروه اصلی آنارشیست فعال در آن زمان،
برنامهریزی کرده بودند. کمیته انقلابی موقت آنارشیستها تصمیم گرفت از متحد خود
پیشی گیرد و ف.پ. خاوستوف، سردبیر روزنامه جبهه سازمان نظامی بلشویک، را از زندان
ویبورگ آزاد کرد.
در پاسخ، دولت به مقر آنارشیستها
یورش برد و یکی از رهبران آنان را کشت. کشته شدن آسنین، همراه با شکست عملیات
نظامی کرنسکی و دستورات جدید برای تحویل سلاح و اعزام نیرو، ناآرامی در میان
سربازان، به ویژه در هنگ نخست مسلسل (First Machine Gun
Regiment)، را تشدید
کرد. این سربازان، با تشویق آنارشیست-کمونیستها، شروع به برنامهریزی برای یک
قیام فوری کردند که از اول ژوئیه آغاز میشد.
در کنفرانس سراسری سازمانهای
نظامی بلشویک، به نمایندگان هشدار داده شد که با سازماندهی یک قیام خودسرانه و
زودهنگام، در دام دولت نیفتند. سخنرانی لنین در ۲۰
ژوئن یک هشدار پیشگیرانه بود: “ما باید بسیار دقیق و محتاط باشیم تا فریب تحریک را
نخوریم. ... یک حرکت اشتباه از سوی ما میتواند همه چیز را نابود کند. ... اگر
اکنون بتوانیم قدرت را تسخیر کنیم، سادهلوحانه است که فکر کنیم پس از گرفتن آن، قادر به حفظ آن
خواهیم بود.” او افزود: “ما بارها گفتهایم که تنها شکل ممکن دولت انقلابی، شورای
نمایندگان کارگران، سربازان و دهقانان است.” و پرسید: “وزن واقعی جناح ما در شورا
چقدر است؟ حتی در شوراهای دو پایتخت، چه برسد به سایرین، ما یک اقلیت ناچیز هستیم.
این واقعیت چه چیزی را نشان میدهد؟ نمیتوان آن را نادیده گرفت. این نشان میدهد
که اکثریت تودهها هنوز مردد هستند و به سوسیالیستهای انقلابی و منشویکها اعتماد
دارند.”
لنین در یک سرمقاله در “پراودا” بر
این موضوع تأکید کرد: “ارتش به سوی مرگ گام برداشت زیرا باور داشت که برای آزادی،
انقلاب و صلح فداکاری میکند.” “اما ارتش این کار را کرد زیرا تنها بخشی از مردم
در این مرحله از انقلاب از احزاب سوسیالیست انقلابی و منشویک پیروی میکنند. این
واقعیت کلی و اساسی – اعتماد اکثریت به سیاست خردهبورژوایی منشویکها و سوسیالیستهای
انقلابی که وابسته به سرمایهداران است – موضع و رفتار حزب ما را تعیین میکند.”
اما به روایت تروتسکی: “کارگران و
سربازان به خاطر آوردند که در فوریه، رهبرانشان در آستانه پیروزی آماده عقبنشینی
بودند؛ که در مارس، روز هشتساعته کاری با اقدام خودجوش از پایین به دست آمد؛ که
در آوریل، میلیوکوف توسط هنگهایی که خودسرانه به خیابانها ریختند، برکنار شد.
یادآوری این حقایق، شور و بیتابی تودهها را افزایش داد.”
رهبران در سطح واحدهای سازمان
نظامی پتروگراد عمدتا از اقدام مستقیم و فوری علیه دولت موقت حمایت میکردند و بسیاری
از اعضای عادی حزب بلشویک، یک قیام زودهنگام را اجتنابناپذیر و حتی مطلوب میدانستند.
درست زمانی که عملیات نظامی در شرف
شکست بود، دولت دچار بحران دیگری شد: چهار وزیر کادت در اعتراض به مصالحه کرنسکی
با رادای مرکزی اوکراین، از ائتلاف خارج شدند. این خروج ناگهانی، دولت را – که
اکنون متشکل از شش وزیر سوسیالیست و تنها پنج وزیر سرمایهدار بود – متلاشی و آسیبپذیر
کرد.
با فرارسیدن روزهای ژوئیه، بلشویکها
موفق شدند اکثریت را در بخش کارگری شورای پتروگراد به دست آورند که نشاندهنده
نفوذ فزاینده آنان در میان تودهها بود.
تظاهرات مسلحانه
رشته وقایع معروف به “روزهای ژوئیه”
در سوم ژوئیه آغاز شد، هنگامی که هنگ نخست مسلسل با پشتیبانی چندین واحد نظامی
دیگر دست به شورش زد. آغاز قیام همزمان با دومین کنفرانس شهری بلشویکهای پتروگراد
بود که در اول ژوئیه گشایش یافته بود.
تنها زمانی که روشن شد چندین هنگ،
با پشتیبانی تودههای کارگر، قبلا به خیابانها ریختهاند و اعضای عادی بلشویک در
حال مشارکت هستند، کمیته مرکزی به این جنبش پیوست و توصیه کرد تظاهرات در روز بعد
با حمایت بلشویکها ادامه یابد. اگرچه کمیته مرکزی میدانست معترضان مسلح خواهند
بود، اما در این توصیه چیزی درباره قیام مسلحانه یا تصرف نهادهای دولتی گفته نشد.
در عوض، قطعنامه رسمی، خواست بلشویکها برای “انتقال قدرت به شورای نمایندگان
کارگران، سربازان و دهقانان” را تکرار کرد.
بدین ترتیب، سازمان نظامی بلشویک
رهبری یک جنبش خیابانی را بر عهده گرفت که در اصل خارج از کنترل آن شکل گرفته بود.
این فوران غیرمنتظره، حزب را دچار سردرگمی کرد. کسانی که از کمیته مرکزی اطاعت
کرده و برای به تأخیر انداختن انقلاب استدلال میکردند، خود را در تقابل با
دیگران، به ویژه اعضای سازمان نظامی و کمیته پترزبورگ که خواستار اقدام فوری
بودند، یافتند.
مسلما یک حزب انقلابی در طول
انقلاب رشد تصاعدی را تجربه میکند: پیشتر دیدیم که حزب بلشویک در پتروگراد در
کمتر از پنج ماه ۱۶۰۰ درصد رشد کرد. این رشد، حزب را
تحت فشار بیسابقهای قرار داد که با شدتهای مختلف در نهادهای مختلف حزبی ظاهر شد
و سازمان را تهدید به از هم پاشیدگی میکرد.
هیچ ساختار سازمانیای نمیتواند
کاملا از این امر جلوگیری کند؛ مجموعه کاملی از شرایط - از جمله اعتمادی که رهبری
حزب کسب کرده است - بر چگونگی وقوع رویدادهای انقلابی تأثیر میگذارد. به همین
دلیل است که تشکیل یک حزب انقلابی را نمیتوان در اوج بحران انجام داد، همانطور که
انقلاب آلمان بعدا نشان خواهد داد.
در سوم ژوئیه، تظاهرکنندگان مسلح
نتوانستند کرنسکی را دستگیر کنند و سپس به سمت کاخ تاورید، محل استقرار کمیته
اجرایی مرکزی شورا، حرکت کردند. هدف آنان مجبور کردن این نهاد برای گرفتن قدرت از
دولت موقت بود.
جمعیت انبوه - که بین شصت تا هفتاد
هزار نفر تخمین زده میشد - از مدافعان کاخ پیشی گرفتند و خواستههای خود را فریاد
زدند. کمیته اجرایی از پذیرش امتناع کرد. تروتسکی طنز این لحظه را اینگونه به
تصویر کشید: در حالی که صدها هزار معترض از رهبران شورا میخواستند قدرت را به دست
گیرند، خود این رهبران در جستجوی نیروهای مسلح برای استفاده علیه تظاهرکنندگان
بودند.
پس از انقلاب فوریه، کارگران و
سربازان قدرت را به منشویکها و سوسیالیستهای انقلابی داده بودند، اما این احزاب
سعی کردند آن را به بورژوازی امپریالیستی واگذار کنند و انتقال خونین قدرت به دست
خود را بر ادامه جنگ به زیان مردم ترجیح دادند. هنگامی که تظاهرکنندگان ژوئیه
دریافتند که رهبری شورا حاضر نیست از متحدان سرمایهدار خود - که بسیاری از آنان
در هر حال دولت را ترک کرده بودند - چشم بپوشد، وضعیت به بنبست رسید.
“قدرت را بگیر، عوضی، وقتی به تو داده میشود!”
روز بعد، لنین که در فنلاند به سر
میبرد، مستقیما به مقر بلشویکها در عمارت کشسینسکی رفت. به زودی ملوانان از
پایگاه دریایی کرونشتات نیز به آنجا رسیدند. آخرین سخنرانی عمومی لنین قبل از
انقلاب اکتبر، برخلاف انتظار ملوانان، بر لزوم یک تظاهرات مسالمتآمیز تأکید داشت
و او اطمینان خود را از پیروزی
نهائی شعار “تمام قدرت به شوراها” ابراز کرد. او سخنانش را با درخواست از ملوانان
برای خویشتنداری، عزم و هوشیاری به پایان برد.
رویدادهای روزهای ژوئیه، کمیته
مرکزی بلشویکها – و به ویژه لنین – را در نقشی غیرمنتظره و حیرتانگیز نشان داد:
آنان از وقوع یک خیزش شتابزده در پایتخت جلوگیری کردند؛ خیزشی که در صورت موفقیت،
میتوانست بلشویکها را منزوی کرده و انقلاب را در هم بشکند؛ همانگونه که سرنوشت
کمون پاریس در ۱۸۷۱ و قیام اسپارتاکیستها در برلین
در ۱۹۱۹ چنین بود.
تخمین زده میشود که راهپیمایی شصت
هزار نفره به سمت کاخ تاورید، در تقاطع خیابانهای نوسکی و لیتینی و بار دیگر در
تقاطع لیتینی و پانتلیمنوف با آتش تکتیراندازان مواجه شد. با این حال، بیشترین
تلفات از درگیری با دو گروه قزاق نشأت گرفت که حتی از توپخانه علیه تظاهرکنندگان
استفاده کردند. پس از این درگیریهای شدید خیابانی، ملوانان کرونشتات به رهبری
فیودور راسکولنیکوف به کاخ تاورید رسیدند و به هنگ نخست مسلسل پیوستند.
سپس یکی از دراماتیکترین و در عین
حال کمیکترین صحنههای آن روز رخ داد: ویکتور چرنف، به اصطلاح نظریهپرداز
سوسیالیستهای انقلابی، برای آرام کردن معترضان فرستاده شد. جمعیت او را احاطه کردند
و یک کارگر با مشتهای گره کرده به او فریاد زد: “قدرت را بگیر، عوضی، وقتی به تو
داده میشود!”
آنان چرنف را بازداشت شده اعلام
کردند و او را به سمت یک خودرو در نزدیکی هدایت کردند. تنها مداخله به موقع
تروتسکی بود که این وزیر را نجات داد. سوخانوف این صحنه عجیب را اینگونه توصیف میکند:
“جمعیت تا دوردستها در حال تلاطم بود. ... تمام کرونشتات تروتسکی را میشناخت و
ظاهرا به او اعتماد داشت. اما وقتی او شروع کرد به صحبت کردن، جمعیت آرام نشد. اگر در
آن لحظه یک تیر تحریکآمیز در نزدیکی شلیک میشد، ممکن بود یک کشتار عظیم رخ دهد و
همه ما، از جمله شاید خود تروتسکی، تکه تکه شویم. تروتسکی، آشفته و در این فضای
وحشی، به سختی توانست ردیفهای جلوتر را وادار به گوش دادن کند. ... وقتی سعی کرد
به سمت چرنف برود، صفوف اطراف ماشین خشمگین شدند. تروتسکی اعلام کرد: "شما
آمدهاید تا اراده خود را اعلام کنید و به شورا نشان دهید که طبقه کارگر دیگر نمیخواهد
بورژوازی را در قدرت ببیند. اما چرا با اعمال خشونتآمیز بیمورد علیه افراد
تصادفی، به آرمان خود آسیب میزنید؟ ... هر یک از شما فداکاری خود را به انقلاب
نشان داده است. هر یک از شما آماده است جان خود را برای آن فدا کند. من این را میدانم.
دستت را به من بده، رفیق! دستت را، برادر!" تروتسکی دست خود را به سوی ملوانی
که با خشونت خاصی اعتراض میکرد، دراز کرد. اما ملوان با قاطعیت از دادن دست
خودداری کرد... به نظر من، ملوان که مطمئنا تروتسکی را بارها در کرونشتات شنیده
بود، اکنون احساس میکرد که او یک خائن است: او سخنرانیهای قبلی تروتسکی را به
یاد آورد و گیج شده بود. ... کرونشتاتیها که نمیدانستند چه کار کنند، در نهایت
چرنف را آزاد کردند.”
چرنف به کاخ تاورید بازگشت و هشت
مقاله در محکومیت بلشویکها نوشت. مجله سوسیالیست انقلابی “دلو نارودا” در نهایت
چهار مورد از آنان را منتشر کرد.
با این حال، دولت موقت به طور کلی
به شیوهای خائنانهتر انتقام گرفت: روز بعد، کارزار تبلیغاتی را آغاز کرد که لنین
– که با عبور از آلمان در یک قطار مهر و موم شده به روسیه بازگشته بود – را به
عنوان جاسوس ستاد کل آلمان معرفی میکرد.
پیروزی موقت ارتجاع
در پنجم ژوئیه، کمیته اجرایی مرکزی
شورا و ناحیه نظامی پتروگراد عملیاتی را برای بازپسگیری کنترل پایتخت آغاز کردند.
نیروهای وفادار به دولت، عمارت کشسینسکی را اشغال و چاپخانه “پراودا” را تخریب
کردند. لنین به سختی گریخت.
حدس زدن اینکه اگر او دستگیر میشد،
آیا به سرنوشت روزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنخت پس از قیام اسپارتاکیستها دچار میشد
یا خیر، بیهوده است، اما میتوانیم سرنخی در یک کاریکاتور پیدا کنیم که دو روز بعد
در روزنامه دست راستی “پتروگرادسکایا گازیتا” منتشر شد.
نیروهای وفادار همچنین قلعه پیتر و
پاول را اشغال کردند، که هنگ نخست مسلسل به دستور سازمان نظامی بلشویک تسلیم آن
شد. کمیته مرکزی حزب به هواداران خود دستور داد تظاهرات خیابانی را متوقف کنند و
از کارگران و سربازان خواست به محل کار و پادگانهای خود بازگردند.
در همین حال، دولت دستور بازداشت
رهبران بلشویک از جمله لنین، کامنف و گریگوری زینوویف و همچنین تروتسکی و آناتولی
لوناچارسکی از سازمان بینمنطقهای را صادر کرد. اگرچه برخی از این زندانیان
سیاسی، از جمله تروتسکی، در جریان کودتای کورنیلوف برای سازماندهی مقاومت کارگران
موقتا آزاد شدند، برخی دیگر تا انقلاب اکتبر در زندان ماندند.
بدین ترتیب روزهای ژوئیه به پایان
رسید، که به قول لنین، “چیزی بسیار فراتر از یک تظاهرات و در عین حال کمتر از یک
انقلاب” بود.
برخی از رهبران ارشد حزب بلشویک
مجبور به مخفی شدن شدند و روزنامههای آن تعطیل گردیدند، اما این شکست، کوتاهمدت
بود. شکست عملیات نظامی ارتش یازدهم در جبهه جنوب غربی در برابر یک ضدحمله عظیم
اتریشی-آلمانی، همراه با وخامت اوضاع اقتصادی، اعتبار شعارهای بلشویکها را احیا
کرد.
در واقع، روزنامههای بلشویک به
زودی با نامهای کمی تغییر یافته دوباره ظاهر شدند و کمیتههای حزبی به سرعت مواضع
جدیدی اتخاذ کردند. خلع سلاح واحدهای نظامی شورشی، همانطور که دولت دستور داده
بود، در عمل آسان نبود. به زودی شکست کودتای کورنیلوف در اوت ۱۹۱۷، وضعیت را دگرگون کرد و در نهایت
زمینه را برای تلاش موفقیتآمیز بلشویکها برای تسخیر قدرت در اکتبر فراهم نمود.
***
دانیل گایدو (Daniel Gaido) پژوهشگر در شورای ملی تحقیقات علمی و فنی (CONICET) آرژانتین است.
توضیح:
·
“دفاعگرایان” (یا “دفاعطلبان”) به کسانی اشاره دارد که از ادامه
جنگ جهانی اول (به بهانه دفاع از انقلاب یا میهن) حمایت میکردند و در مقابل جناح
انترناسیونالیست (خواهان صلح فوری) قرار داشتند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر